بخشی از مقاله

چکیده:

اندیشمندان مکاتب گوناگون در این مساله اتفاق نظر دارند که اشرف مخلوقات در جهان انسان ها هستند. جایگاه بالقوه انسانی که در مسیر شایسته اش حرکت می کند از تمام مخلوقات حتی ملائکه بالاتر است. برای رسیدن به این سعادت مقدمات و ویژگی هایی باید به دست آید. شیخ اشراق و ابن عربی دو اندیشمندی هستند که به این مهم توجه کرده و به ویژگی ها و جایگاه انسانی که به سوی کمال شایسته ی خود پیش می رود.

از نگاه شیخ اشراق و ابن عربی، انسان ها باید با توجه به قوه روحانی خود و با تهذیب نفس، از جهان مادی محض فاصله گرفته و کمالات انسانی را به دست آورند. شناخت همه ابعاد وجودی انسان نقش قابل توجهی در رسیدن به کمال خواهد داشت. آنچه در این پژوهش که با روش توصیفیBتحلیلی نگارش شده مورد توجه قرار خواهد گرفت واکاوی اندیشه های شیخ اشراق و ابن عربی درباره جایگاه و سلوک انسان در به دست آوردن جایگاه شایسته اش می باشد.

مقدمه

بسیاری از قیلسوفان جهان درباره انسان به بحث پرداخته و زوایای آن را مورد بررسی قرار دادند. اینکه انسان آفریننده ای دارد؟ یا اینکه هدف آفرینش انسان چه می باشد؟ یا مسیری که انسان باید برای رسیدن به کمال شایسته حرکت کند چیست؟ در پاسخ به این گونه سوالات، فیلسوفان مسلمان هم دیدگاه های گوناگونی مطرح نمودند. شیخ شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق - حدود549؛587 قمری - و محی الدین عربی معروف به ابن عربی - حدود638-560 قمری - دو اندیشمند اسلامی هستند که در این مقاله به دیدگاه های آنها درباره جایگاه انسان و راه رسیدن به کمال شایسته اش اشاره می شود.

سوالاتی که در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد اینکه: تعریف هر یک از ابن عربی و شیخ اشراق درباره انسان چیست؟ انسان شایسته ای که در مسیر درست حرکت می کند، چه جایگاهی در نظام خلقت دارد؟ مسیری که انسان باید از آن عبور کند کدام است؟ هدف نهایی در این مسیر متعالی کدام است؟ در این پژوهش تلاش شده به واسطه کتاب های این دو اندیشمند و با روش توصیفیBتحلیلی به این سوالات پاسخ داده شود.

در ابتدا، به دیدگاه های ابن عربی درباره جایگاه و مسیری که انسان باید طی کند پرداخته و به نقش مهم انسان کامل در نظام آفرینش که همان خلیفه الهی است اشاره می شود. چنین انسانی از نگاه ابن عربی هدف آفرینش انسان و جهان می باشد. پس از آن، دیدگاه های شیخ اشراق به عنوان بنیانگذار مکتب اشراق درباره روش رسیدن به شهود و معرفت حقیقی اشاره می شود. وی با اشاره به گرفتاری انسان در غربت غربی که همان دنیاست راه هایی را برای خلاصی از آن پیشنهاد می دهد.

مقام انسان از نگاه ابن عربی

آنچه در اندیشه اندیشمندان گوناگون صورت پر رنگی به چشم می خورد، رسیدن به مقام انسان کامل است. در مکاتب گوناگون اختلافاتی درباره معنای انسان کامل وجود دارد ولی اندیشمندان مذهبی رسیدن به مقام قرب الهی را معنای اصلی کمال انسانیت می دانند. انسانی که به کمال رسیده ویژگی هایی مشخص دارد که در اندیشه های ابن عربی به آنها اشاراتی شده است. ابن عربی در این باره این نکته را مهم می داند که هر انسان کاملی بر حسب کمالی که به دست آورده می تواند آیینه کمال و جمال حق تعالی باشد.

وی در این باره چنین می افزاید: »انسان کامل آیینه تمام نمای حق بوده و ظهور حق در این آیینه بحسب اختلاف استعداد آن مختلف می گردد. تجلی حق در نفوس کامل انسانی در دنیا و آخرت، بر حسب استعداد آن نفوس است. پس هر نفس کامل، حق را بر حسب معرفت و علم و اقتضای خود می یابد در نتیجه، عارف اکمل موجودات عالم است، زیرا خداوند را با جمیع صفات و کمالات می شناسد - «ابن عربی، . - 79 :1367 در میان تمام آفریده های مادی و غیر مادی، انسان ها مقامی ویژه دارند. در این میان، انسان کامل مقامی فراتر از انسان های گوناگون دارد. برخی از آنها آبادگران زمین یا کرات دیگر هستند و برخی دیگر، راه ابلیس را ادامه می دهند؛ ولی برخی از آنها، به هدف آفرینش پی برده و تلاش می کنند پایان و نتیجه واقعی را به دست آورند.

نکته مهم اینکه هدف خلقت جهان، انسان کامل می باشد. »انسان کامل، غایت و مقصود خلقت این عالم بوده و بحق خلیفه خدا و محل ظهور اسماء الهی و جامع حقایق عالم از ملک، فلک، روح، جسم، طبیعت، جماد، نبات و حیوان است و انسان برغم جرم ناچیزش، اختصاص به علم اسماء الهی پیدا کرده و همین نکته موجب تفضّل او بر کل عالم گردیده است - « آنچه جناب ابن عربی درباره برتری انسان بر دیگر مخلوقات آفرینش به عنوان دلیل استفاده می کند اینکه خدای تبارک و تعالی به واسطه صفات جمل و جلال خود انسان را بدون واسطه آفرید ولی سایر مخلوقات را با واسطه خلق نمود. »فضیلت عالم انسانی بر سایر مخلوقات بسبب کرامت او توسط خداست.

زیرا خداوند او را با دو دست خویش یعنی صفات جمالیه و جلالیه اش ساخت و حال اینکه سایر مخلوقات مستقیماً توسط حقتعالی ایجاد نگردیدند. این انسان بر جمیع ملائک ارضی و سماوی برتری دارد غیر از ملائک عالیه که اینها برتر از نوع انسان اند - «همو، . - 145 :1946 ابن عربی در فصوص الحکم به این مساله اشاره دارد که کمال جهان آفرینش همانند مهر نگین انگشتر، انسان کامل است که این گونه خداوند با نگین وار بودن انسان کامل پرونده آفرینش را تایید می کند.

وی می افزاید: »در واقع نسبت انسان کامل با عالم, همانند نسبت نگین با انگشتری است. همانطور که پادشاهان اگر بخواهند ختم یک نامه کرده و محافظت از آن کنند, با مهر نگین خود بر آن می زنند, کمال عالم و اتمام و حفاظت از عالم نیز بموجب انسان کامل است - «همو، . - 50 :1946 بر اساس یکی از مبانی محی الدین عربی که همان وحدت وجود است فرد ساکل و واصلی که کامل ترین است دیگر خود را مشاهده نکرده بلکه خواوند را می بیند. چنین فردی مانند کسی است که در آیینه وجودی خود خداوند را مشاهده کرده و از خود فقط به عنوان واسطه استفاده می کند. »آدمی مظهر تجلی الهی در مرآت وجود است. خداوند خواست خود را در آیینه بنگرد، آدم را خلق کرد تا مظهر این تجلی الهی باشد.

در نتیجه، انسان کامل مظهر جمیع اسماء الهی است - «همان: . - 49 ابن عربی دربار. این تمثیل می افزاید: »هنگامی که انسان صورت خود را در آینه می بیند،قطعاً می داند به اعتباری صورت خود و به اعتباری دیگر صورت واقعی او نیست؛ زیرا آینه بسته به این که کوچک یا بزرگ، محدّب یا مقعر باشد، صورت همانگونه خواهد بود. اگر آینه بزرگ باشد، صورت را از حد معمول بزرگ تر نشان می دهد و اگر کوچک باشد، کوچک تر نشان می دهد. پس شخص هم صورت خود را دیده است و هم ندیده است؛ یعنی هم صورت او هست و هم نیست و نمی تواند انکار کند که صورت خود را دیده است؛ و می داند که صورت نه در بین آینه و نه در بین او و آینه است.

این سخن او که می گوید: صورت خود را دیده و صورت خود را ندیده، نه صادق است و نه کاذب! بنابراین، حقیقت این صورت مرئی چیست؟ شأن و مکان آن کجاست؟ پس آن منفی ثابت، موجود معدوم، معلوم مجهول است. خداوند این حقیقت را به عنوان نوعی مثال آشکار ساخت تا بنده بداند بفهمد که وقتی در این عالم در ادراک این صورت مرآتی، عاجز و ناتوان است و به حقیقت آن نمی تواند عالم شود. پس به خالق این صورت ناتوان تر و جاهل تر است - «

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید