بخشی از مقاله
در عصر صفوی ، فرهنگ تشیع و تصوف به خلق صورت های هنری بدیعی منجر گشته است. فضای حاکم بر معماری این عصر را می توان فضایی شیعی- ایرانی دانست که حکمت خسروانی سهروردی در اندیشه های ملاصدرا و فلسفه به بار نشسته شیعی در آن جاری است.در این مقاله، به تعریف اشراق و عالم مثال از دیدگاه فلاسفه ای چون سهروردی و ملا صدرا پرداخته می شود و هدف از این پژوهش پاسخ گویی به سوال تفکرات و اندیشه های اشراقی سهروردی و ملا صدرا چه تاثیری در معماری مساجد دوره صفوی گذاشته است؟ می باشد .مساجد مورد تحلیل - مسجد امام ، مسجد شیخ لطف االله و مسجد چهار باغ - هر سه مربوط به دوره صفوی و جز شاهکارهای هنری این دوره محسوب می شوند . در این پژوهش که یک پژوهش تاریخی - تحلیلی و توصیفی است، اطلاعات به شکل هدفمند از مآخذ - شامل کتب و پژوهش ها - با استفاده از ابزار کتابخانه ا ی گردآوری و پس از آن تصفیه و نقد ، ارزیابی شده است. و در پایان نتایج حاکی از آن است که فلسفه اشراق و حکمت عالم مثال در تفکر اسلامی تاثیر بسزایی در معماری مساجد صفوی اصفهان داشته است و بسیاری از هنر ها و معماری سنتی ایرانی در دوره صفوی بر اساس حکمت مثالی و تفکر اشراقی شکل گرفته است و معمار هنرمند تبلور ساحت عالم مثال را مبتنی بر تعالیم و آداب برگفته از فتوت نامهها پرده از اسرار عالم قدسی برکشیده و جلوهای از تجانس میان عالم معنا و عالم مجاز را شکوفا کرده است.
صفویه در تاریخ ایران عصر شکوفایی اعتقادات شیعی است. فلسفه و تفکر شیعی در هنر این دوره نمود خاصی دارد و آثار مهمی را به خصوص در اصفهان، به عنوان پایتخت اصلی صفوی بر جای گذارده است . از دوره صفویه آثار معماری باشکوهی مانند مسجد امام، مسجد شیخ لطف االله و. مسجد چهار باغ ... بر جای مانده که بیانگر تحول اساسی در نوع تفکر حاکم بر معماری این عصر است. در این نوشتار فرض بر آن است که این تحولات در پی نوع اعتقادات شیعه است که از قبل از صفویه در ایران آغاز شده و در این عصر به شکوفایی خود رسیده است، به خصوص اعتقاد به عالم مثال1 که در نگرش اهل سنت جایگاه مذهبی ندارد و تنها گاهی در فلسفه مطرح شده است.شیعه به عالم دیگری به نام برزخ اعتقاد دارد که کشف و شهود درآن، بهشت عالم کبیر را نمایان می سازد و معتقد است با مشارکت در قوس نزولی خلقت، می توان آن را در زمین تجسد بخشید . این باور در عقاید فلاسفه عصر صفوی نیز به قوت جاری است .
اعتقاد به دنیایی دیگر به نام " عالم مثال" که ریشه در " در مثل افلاطونی" دارد و پس از سیری در اندیشه فلاسفه، به خصوص فلاسفه اشراق2 به این دوره منتقل و مورد تفسیر قرار گرفته است . در عصر صفوی ، فرهنگ تشیع و تصوف به خلق صورت های هنری بدیعی منجر گشته است فضای حاکم بر معماری و شهرسازی این عصر را می توان فضایی شیعی-ایرانی دانست که حکمت خسروانی سهروردی 3 در اندیشه های ملاصدرا 4 و فلسفه به بار نشسته شیعی در آن جاری است . به عبارت واضح تر این دوره، عصر آمیختن فلسفه و شریعت و دینی شدن همه معارف در جهان اسلام است. عرفان و نظریه های اشراقی در ذهن فلاسفه و متکلمان و فقها به شدت نفوذ می کند و میان معارف پنج گانه نظری و علمی اسلام جمع می شودالبته. این بدان معنی نیست که میان فقیهان و اهل فلسفه و متصوّفه دیگر نزاعی نباشد . بلکه نکته این است که دیگر میان کلام وفلسفه و عرفان نظری تعارض قدیم در کار نیست، زیرا بسیاری از حکیمان این دوره رسمآ چون خاقانی و سنایی از حکمت یونانی تبّری می جستند . در دوره سوم حکمت به شریعت و طریقت اتصال تام وتمام پیدا می کند و حتی سیاست نیز صورت شرعی تر و دینی تر پیدا می کند . »ضمن حفظ مراتب و پرهیز از تندروی عقل مدارانه، همه این حکیمان به وجود مستقل صورت های عقلی و مثل افلاطونی قائلند و گرایش به اشراق نوری، رویاهای مثالی، تجرد خیال و عالم ارواح و فرشتگان در تفکر اشراقی عصر صفوی، مبانی نظری حکمت هنر اسلامی را متحقق می کرد. - Madadpur , 2001 : 27 - حکمای اشراقی و عرفایی عوالم واسطی بین عالم معنا و عالم ماده را قائل شده اند که عالم واسط میان عالم جبروت و ملک و شهادت است .
عالمی که ظاهر و باطن در آن جمع می گردد .عالم ملکوت چون واسطه میان عالم محسوس - ملک - و معقول - جبروت - است، در آن صور عالم جسمانی با اشکال و رنگها و در زمان و مکانی متعالی تر به وجود خاص خود موجودند عالمی که آن را سهروردی به - عالم صور معلقه - تعبیر کرده است. - مددپور، 1386 ، 420نظریه - عالم مثال نظریه ای هستی شناختی است که عمدتاً در فلسفه، کلام، و به ویژه عرفان کاربرد دارد. عالم خیال نیز عالمی است که انسان در ارتباط با عالم مثال به آن می رسد . امروزه کارایی های جدیدی برای این عوالم در فلسفه دین، روان شناسی، فلسفه ذهن، ادبیات و بخصوص در هنر نیز تعریف شده که دارای اهمیت بسیاری است ، از این رو ما در این پژوهش به دنبال یافتن تاثیر این نظریه بر فلسفه معماری هستیم بنابراین پژوهش حاضر در جهت، پاسخ گویی به این سوالات صورت گرفته است :
1: آیا تفکرات و اندیشه اشراقی سهروردی و ملا صدرا در معماری دوره صفوی نمود یافته است ؟
2: فلسفه اشراقی و حکمت مثالی ملا صدرا چه تاثیری در معماری مساجد صفوی داشته است ؟
.2روش تحقیق
روش تحقیق در این پژوهش که یک پژوهش تاریخی - تحلیلی و توصیفی است، اطلاعات به شکل هدفمند از مآخذ - شامل کتب و پژوهش ها - با استفاده از ابزار کتابخانه ا ی گردآوری و پس از آن تصفیه و نقد و ارزیابی می شود.در بخش مطالعات کتابخانه ای از منابع مختلفی جهت جمع آوری اطلاعات مختلف استفاده شده است .این منابع عبار ت اند از :منابع موجود در کتابخانه ، اسناد و مدارک سازمان میراث فرهنگی کشور شامل آرشیو عکس ، اطلاعات بناهای تاریخی و فرهنگی موجود در سایت سازمان میراث فرهنگی، اسناد و اطلاعات موجود در ادارات میراث فرهنگی شهر اصفهان، ؛ تعدادی از سایت های اینترنتی معتبر همچون دانشنامه تاریخ معماری اصفهان و منابع مشابه دیگر.
.3اشراق
اشراق در لغت به معنای بامداد و طلیعه خورشید و نیز روشن شدن و روش کردن است و لفظ اشراق به معنی تابش نور است، اشراق اما در اصطلاح شناسی فلسفی چنان که ملاحظه خواهد شد روش و مکتبی است که افزون بر تایید عقل و استدلال در کشف حقیقت، بر لزوم تصفیه باطن و دوری از شواغل مادی و حسی برای آمادگی دریافت های قلبی و کشف و شهود تاکید می ورزد و رسیدن به یقین را در نهایت متوقف بر آن می داند.
.4چیستی عالم مثال
همان طور که بیان شد؛ اعتقاد به عالمی دیگر، سخت در اعتقادات و فلسفه فکری عصر صفوی ریشه دارد . سهروردی در نظریات خود علاوه بر تبیین حکمت خسروانی ایران، تحت تأثیر اندیشه فلاسفه یونان از جمله افلاطون بوده و به این مسأله پرداخته است عالم مثال دومین تعین از تعینات خلقی است که بین عالم عقل و عالم ماده قرار دارد، یعنی مجرد از ماده است و فوق عالم ماده ولی دارای شکل و اندازه و رنگ بوده و مادون عالم عقل است، و چون برزخ بین عالم عقل و ماده است تجرد آن را تجرد مثالیِ برزخی می گویند؛ عالم مثال به معنای مثال منفصل و برزخ نزولی و عالم مثال مطلق، جوهری است نورانی که از جهت تجرد از ماده، شبیه عالم عقل و از جهت تقلید به مقدار و تجسم ، شبیه جوهر جسمانی محسوس است. عالم مثال نه جسم مرکب مادی است و نه جوهر مجرد عقلی و دارای مراتب و درجات متفاوت است .هانری کربن5 در تعریف عالم مثال می گوید: این است عالمی که تمام غنا و گوناگونی جهان محسوس در آن جاست، اما همه چیز آن جا در حال لطافت است . آن عالم اشکال و تصاویر باقی و مستقل است که آستانه و باب عالم ملکوت است و شهرهای تمثیلی جابلقا و جابرسا و هورقلیا در آن عالم است. عالم مثال « به عنوان وجودی است که بالا تر از جهان محسوس وپایین تر از جهان عقل محض است. عام مثال، جهانی واقعی است وآنچه در جهان محسوس وجود دارد دارای جایگزینی است که با حواس درک نمی شود .
این عالم در برگیرنده صورت نوعی ازلی اشیاء منفرد وصورت نفوذ وافکار وامیال ماست، اما نباید با مثل افلاطونی اشتباه گرفته شود.عالم مثال جایی است که رویاهای صادقه ومکاشفات در آن واقع می شود . عارف به مدد قوه ادراکه ای موسوم به »خیال فعال« که بسان آینه محل تجلی صورعالم مثال است ونباید با خیال بافی اشتباه شود، این عالم را درک می کند . به تعبیر کوربن»تبدیل حالات روحانی درونی را به حالت بیرونی ، به وقایع بیرونی که این حالات درونی را تمثل میبخشند، میسر میسازد - « وکربن، 1372،ص. - 62-58فیلسوف شیعی با دسترسی به عالم مثال و بهرمندی از خیال، محدود به زمان ومکان دنیوی نسیت وفرا روی خود، گسترده ملکوت وجغرافیای فرا تاریخی را می یابد . وکربن باطرح عالم مثال از دو مشکل دوآلیسم مجرد و مادی که در تفکر فلسفی غرب، دو جوهر مستقل وبی ارتباطند، بیرون می رود در ادامه توضیح داده می شود که کوربن چگونه از این موضوع در اندیشه و روش دانش فرهنگ بهره می گیرد. حکیمان و عارفان مسلمان بر این باورند که مشابه آنچه در مراحل سه گانه ادراکی انسان وجود دارد، به نحو هستی شناسانه و خارجی در عالم بیرون از انسان نیز تحقق یافته است . به این صورت که اگر مراحل تنزلی عالم را در نظر آوریم، ابتدا با عالم عقل برمی خوریم که موجودات آن دارای تجرد عقلی می باشند، یعنی با آنکه همه حقایق مراحل بعد را در خود دارند اما خبری و اثری از ماده و شکل و اندازه و رنگ و ... نیست. در مرحله بعد و با تنزلی که در وجود و یا ظهور روی می دهد شکل ها و اندازهها و رنگ ها در عالم مثال پدید می آیند، اما هنوز محدودیت مادی و جسمانی بدان افزوده نشده است . اما در مرحله پایانی و در عالم ماده همه آنچه در عالم عقل بود، به همراه اشکال و اندازه ها و رنگهای ویژه و با مصاحبت و مقارنت مادّه وجود مییابند.
بنابراین، عالم مثال واسطه ای بین عالم عقل و عالم ماده است که به جهت رهایی از ماده مشابه عالم عقل بوده و مجرد است و از جهت شکل ها و اندازه ها و رنگ ها مشابه عالم ماده و مثال آن می باشد لذا برزخ و حائل بین دو عالم است و از همین روی تجرد آن را تجرد برزخی مثالی می گویند. در عالم مثال منفصل، همه موجودات عالم ماده و افزون بر آنها چیزهای بسیار دیگری وجود دارند . در آن عالم زمین و آسمان و افلاک ویژه آنجا وجود دارد و به تعبیر قیصری، آن عالم مشتمل بر عرش، کرسی، آسمان ها و زمین های هفتگانه و همه آنچه در آنهاست، می باشد و همه مکاشفات صوری، مشاهده ملائکه، تجسم اعمال، بخش هایی از معراج ها، حضور انبیا در آسمان های مختلف و اموری دیگر از این قبیل در مثال منفصل روی می دهد، چنانچه اقسام منامات و رؤیاها در مثال متصل اتفاق می افتد. لذا شناخت دقیق این دو عالم و احکام هر یک و قدرت تفکیک میان آنها، اهمیت فراوانی برای اهل معرفت در تعبیر منامات و رؤیاها و تحلیل تمثلات و مشاهدات دارد. این عالم نزد عرفا بیش از همه مورد توجه و بررسی قرار گرفته است، تا آن جا که برخلاف فلاسفه قائل به دو نوع عالم مثالی در سیر صعود ونزول شده اند - این دو سیر،معمولاً به شکل یک دایره رسم می شود که در مبدأ وجود، قوس نزول و در معاد وجود،قوس صعود را پشت سر می گذارد از آن جا که این عالم میان عالم معنا و عالم ماده حایل است، در لسان شرع و علم کلام به عالم برزخ معروف شده است . چنان که عرفا و اهل لغت در معنای لغوی این واژه نوشته اند - هو الحائل بین الشیِین - . کاشانی6 عالم می نویسد : مرتبه بین عالم الارواح و عالم الاجسام