بخشی از مقاله

چکیده:

سؤالی مهم تاریخی بین مسلمین مطرح است که آیا میتوان به صرف کسب عنوان صحابی، افراد را مستحق صفت والای عدالت دانست یا خیر؟اهل سنت به سؤال فوق پاسخ مثبت داده و در مقابل، شیعیان معتقد به پاسخی منطقی به سؤال فوق میباشند. فارغ از آیات و روایات، از طریق شواهد تاریخی هم میتوان به پاسخ مطلوب دست یافت.تاریخ آئینه تمام نمای شخصیت افراد بوده و میراث مکتوب اسلامی اعم از منابع روایی، تاریخی، اعتقادی و... نتیجه زحمات کسانی است که با تمام وجود خود را مسئول حفظ این امانت دانسته و تلاش بسیاری نمودند تا شخصیت واقعی افراد را به آیندگان معرفی و گنجینه گرانسنگ احادیث و روایات را به نسلهای بعد تحویل دهند. در نقطه مقابل، کسانی هم در تلاش بودند تا با نیرنگ و تزویر، چهره حقیقی برخی از افراد ناموجه را پوشانده و با سانسور حقیقت، چهرهای محبوب و مطلوب از آنان ارائه داده و اندیشه عدالت صحابه را به اثبات برسانند.با توجه به ضرورت آشنایی با نادرستی اندیشه مزبور که از ناحیه آشنایی با مصادیق عینی حاصل میگردد، این مقاله کوشید تا با ارائه نمونههایی از این دست و با استفاده از روش کتابخانهای مستند به منابع عامه هم شیوه ناپسند تحریف - که با هدف اثبات موضوع عدالت تمام صحابه صورت گرفت - را تبیین و هم به سؤال فوق پاسخ گوید.

واژگان تحقیق: تحریف، دشنام به اهل بیت، عدالت صحابه، لغزشهای صحابه.

مقدمه

یکی از اختلافات اساسی بین مکتب اهل بیت - ع - و مکتب سقیفه، موضوع عدالت صحابه پیامبر اکرم - ص - میباشد. پیروان سقیفه بر این باورند که همه صحابه از نعمت عدالت برخوردار و کسی از مسلمین مجاز نیست که نسبت به آنهابدگمانی ورزیده و جسارتی به هیچکدام از آنها داشته باشد. در نقطه مقابل، پیروان مکتب نبوی تشیع، معتقدند بسیاری از صحابه از خصلت والای عدالت برخوردار بوده و قابل تقدیس و احترام فوق العاده میباشند و در کنار آنها، تعداد فراوانی از افراد نیز در کنار رسول اکرم - ص - با عنوان صحابه حضور داشتند که در عصر آن حضرت و یا بعد از رحلت آن بزرگوار به انواع لغزشها و انحرافات و حتی فسق و فجور آلوده بوده و راه ظلم و ستم را در پیش گرفتند و هرگز قابلیت تقدیس وعنوان زیبای عدالت را ندارند.

چنانکه تفتازانی از دانشمندان متکلم عامه با صراحت بدان اعتراف داشته و گوید: ما وقع بین الصحابه من المحاربات و المشاجرات علی الوجه المسطور فی کتب التواریخ و المذکور علی ألسنه الثقاه یدل بظاهره علی أن بعضهم قد حاد عن طریق الحق و بلغ حد الظلم و الفسق و کان الباعث له الحقد و العناد و الحسد و اللداد و طلب الملک و الریاسه و المیل إلی اللذات و الشهوات إذ لیس کل صحابی معصوما و لا کل من لقی النبی صلی االله علیه و سلم بالخیر موسوما ...؛ - تفتازانی، - 306/2 :1401 آنچه که بین صحابه واقع شد از جنگها و درگیریهایی که در منابع تاریخی ذکر شده و بر زبان چهرههای مطمئن جاریست، همه و همه دلالت میکند که برخی از آنان از جاده حق خارج و به مرز ظلم و ستم رسیدند و ریشه اقدامات مزبور هم کینه و دشمنی و حسادت و ریاست طلبی و گرایش به لذتها و شهوتها بود. چرا که هر صحابی معصوم نبوده و هر که با پیامبر - ص - ملاقات نمود محترم نبود...

اهل سنت برای اثبات ادعای موهوم خود به دلایل سستی تکیه میکنند که در کتابهای مفصل به دلایل مزبور بصورت مفصل و مستدل پاسخ داده شد.آنان در راستای به کرسی نشاندن مدعای خود علاوه بر استدلال، به اقدامات مختلفی هم دست زدند که تحریف و سانسور از جمله اقدامات مزبور میباشد.از آنجایی که منابع فراوان به نمونههای متعددی از لغزشها یا انحرافات اخلاقی و سیاسی و حتی ستمها و جنایات برخی از صحابه خطاکار تصریح و آنها را ثبت کردند، پیروان مکتب سقیفه برای دفاع از باور تاریخی خود مبنی بر عدالت تمامی صحابه، چاره کار را در سانسور منابع دیده و اقدام به تغییر و حذف و دستکاری موارد مزبور نمودند. همانگونه که جهت کاستن از درخشش اهل بیت - ع - اقدام به انبوه تحریف لفظی و معنوی فضایل آنان در کتابهای مختلف تفسیری، تاریخی، روایی و ... کردند.آنچه در این مقاله آمد تنها گوشههایی از تحریفات صورت گرفته در جهت پوشش لغزشها و انحرافات کسانی است که از عنوان صحابی سوء استفاده کرده و راه فریب افکار عمومی را در پیش گرفتند. تلاش نگارنده هم بر این بود که موارد یاد شده از منابع معتبر اهل سنت باشد تا مانع هرگونه انکار از سوی پیروان مکتب سقیفه بوده باشد.

هتاکی ابوسفیان و تحریف نام وی

برادران اهل سنت علاقمند به ابوسفیان و فرزندان وی بوده، آنان را در دایره صحابه مقدس قرار میدهند و بر اساس اصل موهوم عدالت صحابه، اجازه هتک حرمت و جسارت به آنها را به کسی نمیدهند. لذا برخی از آنها سعی میکنند هر آنچه باعث کاهش علاقه به آنها میشود را سانسور نمایند. بر اساس نقل برخی از دانشمندان از جمله ابن عدی، عبداالله بن عمر به یک مورد از توهین ابوسفیان نسبت به بنی هاشم اشاره کرده و میگوید: کنار خانه پیامبر - ص - نشسته بودیم که زنی از کنار ما رد شد. برخی گفتند: او دختر رسول االله است. ابوسفیان گفت:مَثَل محمد فی بنی-
 هاشم مَثل ریحانه فی وسط النتنمَثل؛ محمد در بین بنی هاشم، مَثَل گلی در مکان گندیده است - و بدین وسیله به بنیهاشم توهین کرد - . خبر را به پیامبر - ص - رساندند.

آن حضرت در حالی که عصبانیت در چهرهاش نمایان بود، آمد و مطالبی فرمود. از جمله اینکه خداوند از عرب، قوم مضر و از مضر، قریش را و از قریش، بنیهاشم را برگزید و در میان بنیهاشم، مرا برگزید. پس من برگزیدهای از قوم برگزیدهام... - ابن عدی، - 248/2 :1409 مجمع الزوائد همین روایت عبداالله بن عمر را نقل میکند. ولی به همان دلیلی که ذکر شد، نام ابوسفیان را سانسورکرده و میگوید: فقال رجل من القوم...؛ - هیثمی، - 215/8 :1407 مردی از آنجمع گفت: مَثل محمد در میان بنیهاشم، مَثَل گلی در مکان گندیده است. و بدین وسیله با این سانسور، طرفداران بنی امیه را از خود راضی نگه میدارد.گفتنی است هر چند هم ابن عدی و هم هیثمی اشارهای به ضعف »حماد بن واقد« از راویان حدیث مزبور دارند ولی تحریف نام ابوسفیان ربطی به ضعف سند روایت ندارد.

پایه گزاری دشنام به امام علی - ع -

از جمله روایات مشهور درباره جایگاه والای امام علی - ع - حدیث منزلت است که بر اساس آن، پیامبر رحمت، نسبت آن حضرت به خود را به منزله نسبت هارون به برادرش موسی کلیم االله دانستند. این روایت مشهور، توسط افراد فراوانی مورد استشهاد و احتجاج واقع گردید. یکی از کسانی که به حدیث منزلت در دفاع از شخصیت امیرالمؤمنین - ع - و امتناع از جسارت به ایشان، استناد کرد، سعد بن ابی وقاص میباشد. روایتی مشهور در این رابطه در کتب فریقین وارد گردید که معاویه از ایشان خواستار ناسزا به امام علی - ع - شد و وی با اشاره به مقام والای آن حضرت - ع - از جسارت امتناع میکند.

مسلم نیشابوری در صحیح خود، روایت را بدینگونه نقل میکند: عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویه بن ابیسفیان به سعد دستور داد و پرسید: چرا علی را ناسزا نمیگویی؟! گفت: بخاطر آن که سه فضیلت از رسول خدا - ص - در شأن علی - ع - شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام وی اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آن ها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد. اول: در یکی از جنگها - تبوک - رسول خدا - ص - علی - ع - را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی - ع - عرض کرد: یا رسول االله! مرا با زنان و کودکان گماشتهای؟! رسول خدا - ص - در پاسخش فرمود: آیا خرسند نیستی از این که جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی - ع - باشد ؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود.

دوم: در جنگ خیبر، از رسول خدا - ص - شنیدم که میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم. همان زمان رسول خدا - ص - علی را به حضور طلبید. علی - ع - در حالی به حضور حضرت رسول اکرم - ص - شرفیاب شد که به درد چشم دچار بود. رسول خدا - ص - آب دهان مبارک را بر چشم حضرت علی - ع - مالید، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهی بود، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت علی - ع - فتح و پیروزی نصیب اسلام شد. سوم: هنگامی که آیه مباهله - آل عمران، - 61 نازل شد،رسول خدا - ص - حضرت علی و همسرش فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را به حضور طلبید و فرمود: بار پروردگارا اینان اهل بیت من هستند. - نیشابوری، بیتا، 1871/4؛ ح - 2404 در صحت این داستان جای هیچ شک و شبههای نیست؛ زیرا هر چند بخاری از نقل آن خودداری نمود ولی علاوه برصحیح مسلم که از دیدگاه اهل سنت یکی از شش کتابی است که تمامی روایات آن صحیح و مورد قبول میباشد؛

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید