بخشی از مقاله
چکیده:
حقوق اساسی بهعنوان شاخه اصلی حقوق عمومی یک سلسله اصول و قواعدي است که اساس تشکیلات عالیه مملکتی مبتنی بر آن است و از روابط بنیادین میان مردم و حکومت بحث میکندطبعاً. افرادي که در یک جامعه زندگی میکنند، داراي هر دو قسم حقوق فردي و حقوق عمومی هستند که اطلاق حقوق شهروندي بر این دو دسته حقوق میتواند در برگیرنده مفاهیم موجود در هر دو دسته باشد حقوق، مجموعه قواعد و مقررات لازمالاجرایی است که بر روابط افراد یک جامعه حاکم است.
آنجا که حقوق از روابط افراد صحبت میکند، حقوق فردي یا حقوق خصوصی نامیده میشود و آنجا که از روابط اجتماعی و به عبارتی روابط افراد با دولت سخن به میان میآید، حقوق عمومی نامیده میشود. از همینجا مشخص میشود که در یک نگاه کلان، حقوق شهروندي حوزه گستردهاي را شامل میشود و حقوق شهروندي در قانون اساسی جمهوري اسلامی ایران از حیث موضوع به دودسته اصلی قابل تقسیم است که شامل حقوقی چون حقوق اساسی، حقوق سیاسی، حقوق اداري، حقوق اقتصادي و فرهنگی و حقوق قضایی میباشد.
مقدمه
اسلام براي هر فرد و شهروندي حق حیات ، اشتغال ، مالکیت آزادي و حفظ حریم خصوصی را محترم شناخته است، ما مدعی هستیم احکام اسلام در بستر عدالت و اخلاق تشریح شده ، به این معنا که خداوند هیچ حکم و قانونی را بر خلاف عدالت اجتماعی تشریح نمی کند. جمهوري اسلامی به عنوان حاکمیت دینی باید نظریه ي دفاع از حقوق شهروندي را به عنوان یک وظیفه دینی به خوبی تبیین کند، قانون اساسی به عنوان فقه سیاسی مکتوب شیعه توجه خاصی به حقوق شهروندي کرده بطوري که رنگ ، نژاد و زبان را موجب تفاوت در برخورداري از این حق نمی داند و دولت را موظف به رعایت حقوق شهروندي براي همه ي انسان ها می کند، ضمن اینکه قانون اساسی نه تنها به ذکر نظري حقوق شهروندي توجه کافی داشته بلکه در عمل هم هر سه قوه حاکمیت را مدافع این حق قلمداد کرده و سهم ویژه اي براي قوه ي قضائیه قائل شده ، چنانکه در اصل 156 این قوه را ، پشتیبان حقوق فردي و جمعی ، یعنی پناهگاه حقوق آحاد جامعه تلقی کرده است.
در سند چشم انداز بیست ساله هم به عنوان اولین بند حفظ کرامت و حقوق شهروندي به عنوان آرمان دست یافتنی به رسمیت شناخته شده است. از نگاه حقوقی نیز تردیدي نیست که رویکرد قوه قضائیه به حقوق شهروندي به عنوان یک فرهنگ کاربردي است و همه باید در ادامه این مسیر کمک کنند. در مقدمه اعلامیه حقوق بشر که شناسایی اصل کرامت و شرافت ذاتی انسان سرچشمه تمامی حقوق و آزادي هاي اساسی او معرفی شده ، ریشه در تفکر توحیدي دارد و تعیین درست و فلسفی آن در جهان بینی اسلامی می توان یافت .
اصل کرامت و شرافت ذاتی انسان هرگز با بینش ها و فلسفه هاي مادي و الحادي غرب قابل توجیه نیست و همین تضاد است که غرب را دچار تناقض گویی نموده است. حقوق بشر از آن مکتبی است که انسان را برترین پدیده زمین و جانشین خدا و حاکم در زمین معرفی می کند - انی جا ملک فی الارض خلیفه، - و او را شایسته ي تکاملی در حد سیر تا بی نهایت می داندیا - ایها النسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه - و سرشت ذاتی او را معتدل ترین و کامل ترین سرشت ها می شمارد - و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها - و داراي فطرتی پاك و حقجو و انتقاد پذیر می داند - انی وجهت وجهی الذي فطرالناس علیها لاتبدیل علیها - و او را در انتخاب و عمل ، آزاد معرفی می کند - فمن شاء فلید من و من شاء فلیکنوه - .
نکته دیگر اینکه در این مقایسه باید مورد توجه قرار داد این است که این واکنش تعهدي فرد یا جامعه در برابر بی نظمی و پدیده اختلافات موجود نیست که احترام به حقوق بشر و شهروندي را به آدمی تحمیل می کند ؛ بلکه عامل اصلی در احترام به حقوق دیگران ، ایمان او نیاز وي به تکامل وشناختی است که از سرشت متعالی وي نیازمند خویش دارد و همین شناخت و معرفت ویژه است که او را در برابر خدا مسئول قرار می دهد.
در تفکر اسلامی تا انسان به شناختت صحیح خود و نیازهاي پیچیده اش که رمز تکامل اوست نرسد ، نسبت به مسئولیت هایش جاهل خواهد بود - کفی بالمرء جهلا ان لایحرف قدره - ن.ب و هنگامی که به چنین شناختی نائل گردد احترام به شخصیت و کرامت انسانی نسبت به دیگران را در خود احساس خواهد نمود - فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین اونظیر لک فی الخلق - - نهج البلاغه،نامه35/ - و هرگز به خود اجازه تحقیر دیگران نخواهد داد2
فرضیه
به نظرمی رسدکه درفقه اسلامی وکشورهاي اولیه مطرح کننده حقوق شهروندي،رعایت کردن حقوق شهروندي براي بشریت امري لازم وضروري بیان شده است. وبه نظرمی رسدبراي حمایت ازحقوق انسان هادرفقه اسلامی وقرآن تکالیفی لازم وضروري براي رعایت کردن آن بردوش بشریت ودولت هاگذاشته است .
تعریف و تاریخچه بحث
براي تعریف وتاریخچه بحث بایدگفت،پس از روشن شدن نسبی مفهوم حقوق شهروندي، ضروري است که تعریف دقیقی از مفهوم شهروندي ارایه شود و به سؤالاتی از این دست که شهروند کیست و داراي چه ویژگیها و مشخصاتی است، پاسخ داده شود. ایده شهروندي بهطور جدي براي اولینبار با نقد شهروندي قرون وسطی و با برگشت به تجربه روم و یونان باستان، در دوره رنسانس مطرح شد و در سال 1789 میلا دي در جریان انقلاب فرانسه اعلامیهاي نوشته و بهطور رسمی از عبارت »حقوق شهروندي« نام برده شد. البته ریشه حقوق شهروندي تا حدودي به دوره باستان برمیگردد، بهطوري که براي اولینبار ارسطو در کتاب »سیاست« از شهروند سخن به میان می آورد.
در آن زمان شهروند به کسی گفته میشد که در امور سیاسی و اجتماعی و دولت شهر شرکت مستقیم داشت و خودش را در برابر مسایل سیاسی جامعه مسؤول میدانست. در دوره باستان مراد از شهروند کسی بود که توانایی حاکمشدن و حکومت کردن را داشت، یعنی در یک وضعیت نسبتاً برابر هر شهروندي صلاحیت فرمانداري و فرمانبرداري داشت و در عرصه حاکمیت از حقوقی برخوردار بود. پس از قرون وسطی و در قرن هجدهم میلادي مراد از حقوق شهروندي بیشتر حقوق مدنی و بهویژه حق آزادي بیان، محاکمات منصفانه و دسترسی برابر به نظام قضایی بود.
در قرن هجدهم، مفهوم شهروندي مترادف با مجموعهاي از حقوق و تکالیفی بود که رابطه میان دولتهاي ملی و یکایک شهروندان شان را معین میکرد. و اما در قرن بیستم به تدریج مفهوم حقوق اجتماعی جاي خود را به حقوق شهروندي داد. حقوقی که عبارت بودند از حق دسترسی مردم به مجموعه فزایندهاي از منافع عمومی که دولت در اموري چون بهداشت، آموزش و پرورش، بیمه و مزایاي بازنشستگی فراهم میساخت. - - 3