بخشی از مقاله

چکیده:

از مباحث اثر گذار در تفسیر، بحث زبان قرآن است. برای نمونه، تک لایه، دولایه، یا چند لایه بودنِ زبان قرآن، در انتخاب اهداف تفسیری و روشهای رسیدن به آنها، نقشی تعیین کننده دارد. دیدگاه رایج، دولایه بودنِ زبان قرآن است که ناشی از اعتقاد به ظاهر و باطن، و محال دانستن استعمال لفظ در چند معناست. این مبانی، مانع اهداف تفسیریِ مبتنی بر تکثر معنا، از جمله »ارزش افزایی«، هستند. یک تفسیر ارزش افزا، دامنهای از احتمالات تفسیریِ روا را به سوی متن روانه کرده، تا ارزش و اعتبار ادبی آن را به حد اعلا رسانده و آشکار کند. نوشتار حاضر، در صدد است تا مبتنی بر پذیرش چند لایگی زبان قرآن و تکثر معنایی آن، به بررسی امکان طرح نظریه ارزش افزایی در تفسیر قرآن پرداخته، فرصتها و چالشهای آن را مورد ارزیابی قرار دهد. مهمترین فرضیهها/ دستاوردهای این نوشتار عبارتند از: - 1 زبان قرآن، نه تنها زبانی ترکیبی، بلکه چندلایه است و از این رو، متن آن، سرشار از پتانسیل های معنایی است. - 2 به جهت ویژگیهای منحصر به فرد صاحب این متن، نظیر علم بی نهایت، امکان مقصود بودنِ تمامی احتمالات معنایی، فراهم گشته است. - 3 تفسیر ارزش افزا، به خودی خود، منافاتی با تقدس متون دینی یا لزوم قصدی گرایی ندارد، منجر به تفسیر به رأی، بی اعتباری شواهد تفسیری، یا نقض غرض الهی نمیشود. - 4 ارزش افزایی، حتی در آیات فقهی - آیات الاحکام - نیز قابل طرح است. برای نشان دادن مورد اخیر، یک نمونه فقهی با تفصیل بیشتر در نوشتار حاضر بررسی شده است.

واژگان کلیدی: زبان قرآن، زبان دین، ارزش افزایی، اهداف تفسیری، روش های تفسیری.

- 1 - بیان مسئله

بیتردید، زبان، یکی از مهمترین نعمتها و پر رمز و رازترین هدیههای الهی به بشر است؛ ابزاری که اگر نبود، انسانها، به جهانهایی بسته و تنها بدل گشته، رازهای ابدی باقی مانده، و راه متعارفی، برای تبادل اندیشهها و باورها در دست نداشتند. حتی در یک مفهوم وسیعتر، میتوان گفت اگر زبان نبود، اندیشیدن ممکن نبود و اساساً، اندیشه، ساختاری زبانمند دارد و آنچه اندیشیدن را ممکن میسازد، زبان است. این هدیه گرانبها، نه تنها وسیلهای برای ارتباط بشر با یکدیگر، که واسطهای برای ارتباط خدا با بشر نیز بوده و خدای متعال، از همین طریق، با بشر سخن گفته است. از این رو، چگونگی راه یافتن به مقصود وحی، از دیرباز، در شمار دغدغههای اصلی باورمندان به وحی و شریعت بوده است. اما از مباحث بسیار اثر گذار و تعیین کننده در این امر، بحث زبان دین به طور عام، و بحث زبان قرآن به طور خاص است. این که زبان قرآن، تمثیلی، رمزی، علمی، ادبی... یا تلفیقی است، مسئلهای است که در انتخاب اهداف تفسیری و نیز روشهای رسیدن به آن اهداف، نقشی تعیین کننده دارد.

یکی از این مباحث کلیدی، بحث تک لایه بودن، دولایه بودن، یا چند لایه بودنِ زبان قرآن است. دیدگاه رایج در این زمینه، دولایه بودنِ زبان قرآن است که عمدتاً ناشی از اعتقاد به ظاهر و باطن برای قرآن، باور به محال بودنِ استعمال لفظ در بیش از یک معنای هم عرض، و التزام به قصدی گرایی در متون دینی است. پذیرش این نظریه تفسیری با چنین مبناهایی، طبعاً راه را بر آن دستهای از اهداف تفسیری که مبتنی بر تکثر معنای متن هستند، میبندد. یکی از این اهداف تفسیری، هدفی است که از آن با عنوان »ارزش افزایی« یاد میکنیم. یک تفسیر ارزش افزا، در پی آن است که دامنهایاز احتمالات تفسیریِ روا و قابل پذیرش را، که عمدتاً ریشه در پتانسیلهای معناییِ خودِ متن و زبان آن دارند، به سوی متن، روانه کرده، با این کار، ارزش و اعتبار ادبی آن را به حد اعلا رسانده، و به تعبیری دیگر، آشکار نماید. نوشتار حاضر، در صدد است تا مبتنی بر پذیرش چند لایگی زبان قرآن و تکثر معنایی آن، به بررسی امکان طرح نظریه ارزش افزایی در تفسیر قرآن کریم پرداخته، فرصتها و چالشهای آن را مورد ارزیابی قرار دهد.

- 2 - زبان دین / زبان قرآن

مقصود از زبان در بحث از زبان دین، نه عضوی خاص از بدن، ونه گویشهای مختلف نظیر عربی، عبری و فارسی، که شیوه های مختلف انتقال معناست. پرسش این است که خدای متعال برای انتقال مفاهیم، از چه زبانی استفاده کرده است؟ زبان عرفی، تمثیلی، نمادین و...؟ نظریه ای که بیشتر پذیرفته شده - رک: مصباح یزدی، - 16 -15 و موجهتر به نظر میرسد این است که زبان قرآن، تلفیقی و ترکیبی است و به تناسب موضوع، مخاطب، اهداف گوینده، و شرایط زمانی و مکانی، از زبان های مختلف استفاده شده است. اما باید توجه داشت که باور به این مطلب، لزوماً به معنای باور به چندلایگی زبان قرآن و تکثر معانی آن نمیباشد؛ زیرابانزتلفیقی، لزوماً به این معنا نیست که یک واژه یا عبارت، در آنِ واحد، دو یا چند زبان را با هم داشته و مثلا بهشت و جهنم، در یک لایه، زبان عرفی و واقع نما داشته و اشاره به یک واقعیت خارجی باشد، در لایه ای دیگر، تمثیل باشد و در لایه سوم، سمبلیک بوده و اشاره به واقعیتی خارجی نداشته باشد. کارکرد تلفیقی، ممکن است این گونه تفسیر شود که یک واژه یا عبارت، در موقعیت الف، عرفی باشد، در موقیت ب تمثیلی باشد و در موقیت ج سمبلیک باشد. بنابراین، اعتقاد به زبان تلفیقی، با هریک از مبانیِ زبان یک لایه، زبان دو لایه، و زبان چند لایه سازگار است.

3 - - چندلایگیِ زبان قرآن

مقصود از زبان دو لایه، این است که عبارات، علاوه بر معنای ظاهری، از معنای باطنی نیز برخوردارند و هر دو لایه ظهر و بطن، مقصود از عبارت است. این نظریه، مورد قبول عموم اندیشمندان اسلامی است. باید توجه داشت که در این دیدگاه، عبارات لزوما یک باطن ندارند و ممکن است یک عبارت، هفت بطن

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید