بخشی از مقاله
چکیده:
حمایتها منابع و راهبردهای فردی هستند که برای تقویت رشد، آموزش، علایق و رفاه فردی که دچار کم توانی ذهنی است ضروری می باشد. رشد کودکان کم توان ذهنی به حمایت های آموزشی، اجتماعی و پزشکی که در سرتاسر زندگی در اختیار می گیرند بستگی دارد و تدارک حمایت های متناسب با فرد می تواند عملکرد فردی را بهبود بخشد، خودمختاری و مشارکت اجتماعی را افزایش دهد و رفاه این گونه اشخاص را بیشتر کند. حمایت ها ممکن است کوتاه مدت، محدود، گسترده و یا فراگیر باشند و دست کم 9 حیطه اصلی یعنی رشد، آموزش و تحصیل، امور زندگی در منزل، زندگی اجتماعی، اشتغال، بهداشت و ایمنی، رفتار، اجتماع، حفاظت و مسایل حقوقی نیازهای حمایتی فرد را شامل می شوند.
مقدمه:
حمایتها منابع و راهبردهای فردی هستند که برای تقویت رشد، آموزش، علایق و رفاه فردی که دچار کم توانی ذهنی است ضروری می باشد. حمایت ها را یک والد، دوست، معلم، روانشناس، دکتر یا هر فرد یا موسسه با صلاحیتی می تواند ارایه دهد. در رویکرد حمایت ها به جای آنکه فرد را در طبقه های تشخیصی موجود بگنجانند و او را وادار کنند تا از مدل های خدماتی موجود استفاده کند، ابتدا نیازهای خاص فرد ارزیابی و پس از آن راهبردها ،خدمات و حمایتهایی به فرد ارایه می شود تا عملکرد وی بهبود یابد. در این رویکرد تغییر نیازهای فرد و شرایط محیطی در اثر گذشت زمان نیز مد نظر است.
حمایت ها اهمیت دارند زیرا تدارک حمایت های متناسب با فرد می تواند عملکرد فردی را بهبود بخشد،خود مختاری و مشارکت اجتماعی را افزایش دهد و رفاه اشخاص کم توان ذهنی را بیشتر می کند، هم چنین باید توجه داشت که رشد این کودکان به حمایت های آموزشی؛ اجتماعی و پزشکی که در سراسر زندگی در اختیار دارند؛ بستگی دارد. یکی از بخشهای مهم رویکردهای مبتنی بر فرد، توجه به حمایتها بعنوان شیوه ای برای بهسازی آموزش، اشتغال، تفریح و محیط زندگی کم توانان ذهنی است. حمایت ها ممکن است کوتاه مدت، کم هوش - محدود - ، گسترده و یا فراگیر باشند در حمایت های ادواری: حمایت ها در صورت نیاز ارائه می شوند، فرد احتمال دارد که نیاز به حمایت موقتی و یا کوتاه مدت در طول تحولات زندگی - نظیر از دست دادن شغل و یا بحران شدید درمانی - داشته باشد. میزان این حمایت ها ممکن است کم و یا زیاد باشد.
در حمایت های کم هوش - محدود - : حمایت ها جدی و کمابیش همیشه صورت می گیرند، محدود به زمان هستند ولی ادواری نیستند. در حمایت های گسترده: ویژگی این حمایت ها را مشکلات عادی یا روزمره، برخی مکان ها - خانه یا محل کار - مشخص می کنند و محدود به زمان مثلا حمایت گسترده در منزل نیستند. حمایت های فراگیر: حمایت های دائمی، بسیارجدی و در تمام مکان ها ارائه می شوند. این حمایت ها احتمال دارد که برای تداوم بخشیدن به زندگی فرد باشد و در این مورد عده اعضای گروه آموزشی بیشتر از سایر دسته ها است. انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی توصیه نموده که دست کم در 9 حیطه اصلی یعنی رشد، آموزش و تحصیل، امور زندگی در منزل، زندگی اجتماعی، اشتغال، بهداشت و ایمنی، رفتار، اجتماع، حفاظت و مسایل حقوقی نیازهای حمایتی فرد باید تحلیل گردد. موارد خاص مربوط به حیطه ها و فعالیتهای حمایتی عبارتند از:
-1 فعالیتهای رشدی: مهم ترین آن عبارت می باشد از: فراهم آوری فرصتهایی برای رشد جسمی که شامل هماهنگی چشم و دست، مهارتهای حرکتی ظریف و درشت است. فراهم آوری فرصتهایی برای رشد شناختی نظیر استفاده از واژه ها و تصویرها به منظور بازنمایی جهان و استدلال منطقی در مورد رویدادهای واقعی می شود. فراهم آوری فعالیتهای رشدی اجتماعی و عاطفی که باعث تقویت حس اعتماد، خود مختاری و قوه ابتکار می شود.
در این میان بررسی جسمانی به عنوان هدف های متمایز چندگانه عمل می کند. اگر چه هدف های عمده بررسی جسمانی عبارت است از کمک به تشخیص مشکلات پزشکی، یا کمک به افرادی که ممکن است به روش های درمانی خاصی نیاز داشته باشند اما می تواند در کمک به شناسایی علت های عقب ماندگی ذهنی نیز بسیار موثر باشد. یک بررسی جسمانی به تنهایی ممکن است هر دو هدف را برآورده کند، اما تمایز مفهومی میان آنها باید مورد توجه قرار گیرد.
بررسی جسمانی ممکن است نشانه هایی از یک علت آشکار نظیر نشانگان داون به دست دهد. با وجود این، اغلب اوقات، معاینه ی جسمانی فقط شواهد حمایتی برای یک علت شناسی غیرقابل اعتماد از داده های دیگر ارائه می دهد، اگر چه نمی توانیم کشف علت ها را در بیشتر موارد به تنهایی براساس بررسی جسمانی انتظار داشته باشیم اما بررسی جسمانی لازم است، بررسی عصب شناختی مفصل که شامل ارزیابی نارسایی اصلی یا گسترش یافته می باشد، نیز لازم است.
همه ی داده های به دست آمده از تاریخچه و بررسی جسمانی بعدها برای تعیین آزمون های آزمایشگاهی دیگر ارزیابی می شوند.در برخی از موارد تشخیص ممکن است کاملاَ شفاف باشد اما وقتی که علت ها آشکار نیستند، ضرورت دارد محتمل ترین علت را فهرست کرد، این فهرست، که اغلب از آن به عنوان تشخیص های افتراقی مشکلات یاد می شود، امکان دارد به عنوان مجموعه ای از فرضیاتی که در علت شناسی احتمال آنها وجود دارد، در نظر گرفته شود. فرضیه ی آسیب، هنگام تولد ممکن است از راه بررسی تاریخچه ی تولد و تعیین دورسر به هنگام تولد، ارزیابی شود.
هدف ارزیابی فرضیه های متناقض چندگانه عبارت است از بهینه کردن احتمال تشخیص های صحیح. در بعضی موارد، ارزیابی این فرضیه ها از راه کسب اطلاعات تاریخی بیشتر یا معاینات جسمانی گسترده تر به دست می آید. روش ارزیابی باید متناسب با مشخصات فرد مورد نظر انتخاب شود. متخصصان بالینی مسئول شناسایی فرضیه های مناسب، تدوین راهبردهایی برای آزمون آنها و ارزیابی نتایج آزمون ها و روش هایی که اجرا می شود، هستند.
ارزیابی روان شناختی: ارزیابی روان شناختی شامل اطلاعات جزیی درباره ی فرد مورد نظر، خانواده، موقعیت های مدرسه یا کار و محیط های فرهنگی و اجتماعی است. اطلاعات درباره ی محیط های روان شناختی برای امکان ارزیابی عوامل خطرساز اجتماعی، رفتاری و آموزشی که ممکن است بر وقوع عقب ماندگی ذهنی تأثیر داشته باشد، مورد نیاز خواهد بود. وقتی از یک دیدگاه میان نسلی استفاده می شود، اطلاعاتی درباره ی تاریخچه اجتماعی، آموزشی و روان شناختی والدین مورد نیاز است.
همچنین اطلاعاتی درباره ی ساختار، ثبات و کارکرد خانواده اصلی و گسترده ی فرد با عقب ماندگی ذهنی مورد نیاز است. همچنین اطلاعات درباره ی نقش ها و انتظارات افراد با عقب ماندگی ذهنی و خویشاوندان در جوامع یا فرهنگ گسترده، مفید باشد. محیط های اجتماعی - فرهنگی که افراد در آن رشد می کنند، بسیار مهم است، زیرا امکان دارد بر روی محیط های روانی اجتماعی، شامل جوامع محلی، ناحیه کشوری و عوامل قومی، فرهنگی و مذهبی خاص مؤثر باشند که آنها نیز بر روی تجربه ها و تعاملات محیطی تأثیر گذارند. سوابق رشدی افراد با عقب ماندگی ذهنی شامل نقاط عطف اولیه ی مثل سنی است که فرد راه می رود یا صحبت می کند.
سن ورود به نظام آموزشی، صحت تجارب آموزشی و طول آموزش رسمی باید بررسی شود. وجود دیگر اختلال های روانی مانند اختلال کاستی توجه و بیش فعالی، ناتوانی یادگیری خاص یا اختلال اضطرابی نیز باید بررسی شوند زیرا این موارد امکان دارد نشانه هایی برای فتوتیپ رفتاری همراه با علت های خاص نشان دهد.امکان ندارد ارزیابی محیط های روان شناختی همه نوع اطلاعات مرتبط درباره ی عوامل علّی در افراد ارائه دهد. با وجود این، حتی وقتی که علت ها به صورت درستی نشان داده شده اند، شاید عوامل روان شناختی به عنوان عوامل مؤثر در نظر گرفته شوند.
از جمله دیگر موضوعاتی که اهمیت دارد نگرش والدین در خصوص کودکان معلول ذهنی خود است، زیرا نگرش والدین است که موجبات پذیرش یا عدم پذیرش کودک معلول ذهنی را فراهم می آورد. از راه آموزش می توان در نگرش والدین نسبت به کودک معلول ذهنی، تغییر مثبت به وجود آورد. اجرای برنامه آموزش خانواده برای مادران کودکان عقب مانده ذهنی، باعث شناخت و پذیرش این کودکان می شود، همچنین آموزش مادران کودکان عقب مانده ذهنی باعث تغییر در نگرش آنها نسبت به این قبیل کودکان می گردد و لذا آموزش مادران دارای معلول ذهنی، در جهت پذیرش کودکان معلول ذهنی خود و ایجاد نگرش مثبت بسیار موثری می باشد.
مادران کودکان عقب مانده ذهنی، اگر واقعیت ها را از افراد مطلع و متخصصین درباره عقب ماندگی بشنوند نسبت به این کودکان قابلیت پذیرش بیشتری نشان خواهند داد تازمانی که واقعیت ها را از آنها پنهان نگه دارند. والدین نیازمند حمایت طولانی مدت در دو زمینه می باشند:- مشکلات هیجانی و رفتاری. - واکنش ها به وقایع استرس زا. آنان باید محیط زندگی را به گونه ای تنظیم کنند که هرچند در بهبود وضع افراد،موثر نباشد لااقل موجب تخریب آنها نگردد. اولیای کودک عقبمانده، باید محدودیتهای او را بپذیرند و مطابق گنجایش محدود او، رفتار نمایند.
آنها باید از توقعات زیادتر از ظرفیت کودک بپرهیزند. اگر چنین کودکی اعتماد به نفس داشته باشد و اولیاء را پشتیبان خود بداند و احساس کند که آنان انتظار بیش از حد از او ندارند، قادر به سازگاری با مشکلات محیط خواهد بود. پذیرش این حقیقت که کودکان عقبافتاده از لحاظ پیشرفت فکری و اجتماعی محدودند، کلید سلامت روان آنهاست. هم چنین از والدین انتظار می رود که مهارت های مختلف زندگی را به شکلی منظم به فرزندشان یاد بدهند؛ فعالیت های زیر را در ارتباط با فرزندانشان در محیط خانه، انجام دهند:
- صداهای نامفهومی را که ادا می کند؛ بلند بلند برایش تکرار کنید.
-صدای کودک را ضبط کنید؛ او را روبه روی آیینه بگذارید و ضبط صوت را روشن کنید تا صدای خود را بشنود. -با نشان دادن عکس خود کودک به او؛ نام اعضای بدن را به او یاد دهید.
-کودک را به پشت بخوابانید و اشیای بزرگی روی سینه او بگذارید تا با دست هایش آن ها را بگیرد و یا به آن دست بزند. -او را به حالت ایستاده و روی پاهایش نگه دارید و کمی او را رها کنید تا کم کم بتواند وزن خود را روی پاهایش تحمل کند.
-کودک را دمر روی پتو بخوابانید و پتو را آهسته روی زمین بکشید تا قدرت تعادل و کنترل سر او تقویت شود و پس از تقویت کنترل سر, او را روی توپ بگذارید و آرام حرکت دهید تا عضلات گردن او محکم شود.
-برای تقویت لامسه؛ اشیایی با بافت های مختلف را به بدن او بمالید مانند: حوله؛ پر؛ فرچه نرم و ...
-زنگوله کوچکی به پای او ببندید تا صدای آن؛ او را نسبت به اعضای بدنش هوشیار کند.
-شی با رنگ درخشان را به صورتا افقی جلوی چشم او حرکت دهید و او را تشویق کنید تا با نگاهش آن را دنبال کند؛ بعد آن شی را به صورت عمودی حرکت دهید.