بخشی از مقاله

چکیده

هدف کلان از نگارش تاریخ، هدایت بشر به سوی سعادت است، بخصوص سعادت دنیوی، یعنی برخورداری از امنیت و رفاه اجتماعی. مقاله درصدد است تا دریابد مورخان دوره مورد بحث چه نقشی در تبیین این موضوع، رسیدن جامعه به سعادت دنیوی، داشتهاند و پیشنهاد آنان چه بوده است؟ امتیاز کتابهای تاریخی این دوره، انتقال میراث فرهنگ سیاسی گذشتگان و ارائه تجربیات تاریخی، بخصوص در زمینه آداب صحیح ملکداری بود. آنان با اقتباس از متون اندرزنامهای با روش آموزش و احیای هویت ملی به تبیین ارکان اصلی جامعه و نقش پادشاهان در ایجاد تعادل و توازن میان آنها با ابزار عدالت پرداخته و اوضاع روزگار خود را به نقد میکشیدند و با ارائه پیشنهاد و راه حل برای اداره بهتر امور جامعه درصدد بودند تا حکومتگران وقت را از راه مطالعه تاریخ روزگاران گذشته و پیامدهای آن، به تجربهاندوزی و عمل به روشهای صحیح اداره مملکت، هدایت نمایند.

کلیدواژهها: الگوی پیشرفت، حکمت عملی، ایران، تاریخنگاری، قرن 3 تا 6 هجری

مقدمه

تاریخ به منزله دانشی است که می تواند در زندگی جمعی کاربرد عملی داشته و تجارب نهفته در آن راهنمای زندگی جمعی آیندگان باشد. برای تاریخ اهداف بسیار برشمرده اند، ولی این اهداف همگی به یک هدف کلی منتهی می شود و آن هدایت بشر برای رسیدن به سعادت است. مورخان تاریخ گذشتگان را می نوشتند تا انسانها و جامعه را در مسیر اصلی سعادت قرار دهند. بدین ترتیب، تاریخ می تواند زمینه های هدایت انسانها و راهنمای آنان را در الگوپذیری از اندیشه و رفتار صحیح گذشتگان فراهم سازد یا آنان را از اندیشه و عملکرد ناصحیح باز دارد. دیگر اهداف ذکر شده برای تاریخ، از جمله آگاهانیدن مردم، بیداری انسانها، عبرت آموزی از تاریخ، احیای هویت ملی و ... نیز در نهایت به همان هدف کلی، یعنی هدایت بشر به سوی سعادت معطوف است. با توجه به این که سعادت خود دارای دو وجه: سعادت اخروی و سعادت دنیوی است، هر چند بحث از سعادت اخروی در بسیاری از نوشته های تاریخی زینت بخش، بخصوص مقدمه آن است و گاه مورخی همچون بیهقی در گزارش هر واقعه تاریخی، کارگزاران و مخاطبان کتابش را به نتیجه عمل و پیامدهای آن و کیفر اخروی هشدار می دهد، ولی توجه به محتوای متون تاریخی نشان می دهد که اغلب مورخان در صدد رساندن انسانها و جامعه به سعادت دنیوی می باشند و آن را برخورداری جامعه از امنیت و رفاه اجتماعی معنا می کنند.

در مقوله امنیت، تعریف دقیق و فراگیر ارائه نشده است، زیرا امنیت امری نسبی است نه مطلق و تحت تاثیر مسایل نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در هر منطقه و هر زمان، می تواند تعاریف متفاوتی داشته باشد. بنابر این در مفهومی ساده و فراگیر، امنیت می تواند ایجاد شرایط مطلوب سیاسی در جهت دست یابی به اطمینان خاطر از حفظ و بقای ارزشهای فرهنگی و مذهبی و قومی و برقراری آرامش و رفاه در جامعه باشد. برقراری امنیت در جامعه، چه در بعد روانی چه در بعد فیزیکی آن، همواره از دلمشغولیهای بشر برای بقا و تأمین معاش و پیشرفت بوده است. وجود امنیت در جامعه، علت اصلی و رکن اساسی پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن است. به قول مک نامارا: امنیت یعنی توسعه، اما نه توسعه نظامی. امنیت نه زور است و نه فعالیت نظامی، بلکه امنیت توسعه است. - به نقل از میر عرب، - 1379

اما راهکارهای ارائه شده از سوی مورخان برای رسیدن به سعادت دنیوی چه بود و چگونه آن را تبیین می کردند؟ برای پاسخگویی به این سؤال توجه به دو نکته ضروری می نماید. مورخان برای تبیین این موضوع در مرحله اول از راهکار آموزشی بودن تاریخ استفاده می کردند. نقش تاریخ در تعلیم و تعلم انسانها، رسالت مکملی برای تاریخ تعریف می کند که موجب آگاهی و بیداری انسانها و اشراف آنان به وقایع زمانشان می شود و فایده حاصل از آن هدایت انسان و جوامع انسانی است. در مرحله بعد مورخان با هدف احیای هویت ایرانی، از گزینه های مثبت، عملی و آزموده شده گدشتگان خود سود جسته و آنها را باز آفرینی می نمودند. هدف این مورخان از نقل تاریخ اساطیری ایران زمین، جلب توجه مردم ایران به افتخارات گذشتگان و آشنایی با عملکرد اقوام ایرانی و سعی در الگو برداری از آن بود. به قول هردر: تکامل هر ملتی مطابق با اصول تحول درونی همان ملت می باشد؛ اصولی که در روحیه یگانهومنحصر به فرد همان ملت تجسم می یابد و خود را در ادبیات، هنر، مذهب و نهادهای اجتماعی نشان می دهد . - Herder, 1987 -

بدین ترتیب، مورخان برای قرار دادن جامعه در مسیر سعادت دنیوی، به حکمت عملی ایرانیان و آموزش آن به طبقه حاکمه روی آوردند. حکمت عملی ایرانیان بخشی از فرهنگ ایرانی و مستتر در اندیشه پنهان آنان بود که با وجود غلبه مسلمانان به ایران زمین و تغییر دین مردم ایران همچنان در ضمیر پنهان آنان حضور و حیات مادی ایرانیان را تحت تاثیر خود داشت، و چون با اصول و احکام و عقاید اسلامی مغایرت و مخالفتی نداشت، توانست در حیات مردم ایران زمین خود را احیا نموده و تداوم یابد. فرهنگ، ارزش ها و باورها و تجربه های آزموده کنشگران اجتماعی است که به لحاظ اعتبار داشتن در نزد مردم جامعه، جایگاه خود را حفظ کرده و همچنان باقی می مانند. باورهای نخستین مردم یک جامعه، در نقطه تاریخی نامعلومی B تاریخ اساطیریB هر جامعه، برای برآوردن نیازهای زندگی فردی و اجتماعی، شکل گرفته و در طول تاریخ، تحت شرایط محیطی، تغییر و تحول و فراز و نشیبهایی را تحمل کرده و به مقتضای زمان و با ورود عقاید و باورهای جدید، متحول شده، رشد یافته و به رنگ روز در می آیند، ولی در بنیان و اصل آن تغییری حاصل نمی شود.

فرهنگ سیاسی- اجتماعی جامعه نیز بخشی از فرهنگ آن جامعه است که به عنوان معرفت عملی شامل اصول اخلاقی و قوانین اجتماعی، حاصل تجربیات یک قوم یا ملت است. به سخنی دیگر فرهنگ سیاسی- اجتماعی همان معرفتهای عملی و کاربردی در هر جامعه است که به اعتباریات عام یعنی ذهنیت جمعی جامعه از مسایل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و ... مربوط می شود . بدین ترتیب، معرفتهای عملی و حاصل اندیشه جمعی جوامع در طول تاریخ می باشد. » فکری را که در فکر فرد فرد اجتماع ثابت است نمی توان از بین برد، زیرا فکر اجتماعی یک شماره محصلی از افکار می باشد که رویهم ریخته شده و وحدتی پیدا کرده و مانند یک واحد حقیقی مشغول فعالیت است - « طباطبایی، 1332، ج2، ص. - 208

معرفت عملی در مواجهه با تجربه و پدیدارهای تاریخی جدید تحول می پذیرند. انسان هر امر اجتماعی را بر اساس پیش فهم، فهم هرمنوتیکی از گزاره های اجتماعی تفسیر و تاویل نموده و فهم جدیدی ایجاد می کند. پس می توان به این نتیجه رسید که هرچند معرفتهای متعارف جامعه در اصل و ماهیت ثابت اند، ولی از آنجا که جزیی از فرهنگ جامعه می باشد، درگذر زمان و در ارتباط با تحولات فرهنگی،سیاسی، اجتماعی و... جامعه پویا می شوند. وقتی مسلمانان فتوحات در ایران را آغاز کردند، برای مدت کوتاهی ایرانیان دچار شوک فرهنگی شدند ، ولی بزودی با انتقال خلافت از بنی امیه به بنی عباس که ایرانیان در آن نقش موثر و اساسی داشتند، موقعیت مناسبی برای ایرانیان فراهم آمد تا به احیاء فرهنگ پیش از اسلام و بازخوانی آن با اعتقادات اسلامی خود بپردازند. ایرانیان با تغییر اوضاع سیاسی و ورود به صحنه سیاست و خلافت توانستند، معرفت فرهنگی و متعارف خود را احیا نمایند و بدین منظور به ترجمه آثار باقی مانده از دوره پیش از اسلام اقدام نمودند. البته احیا فرهنگی در دوره اسلامی، پس از ورود مسلمانان به ایران، به روش تعامل فرهنگ پیشین ایرانیان با آموزه های اسلامی صورت گرفت. ایرانیان سعی کردند، فرهنگ پیشین خود را با آموزه های اسلامی تطبیق و گاه توجیه نمایند. مسلما مورخان نیز همین گونه عمل کرده اند، تاثیر پذیرفته و تاثیر گذاشته اند

عهدنامه ها و کارنامه پادشاهان ایران است که اغلب توصیه هایی در زمینه کشورداری به فرزندان و جانشینانشان می باشد، از جمله جاویدان خرد، وصیت هوشنگ به پسرش و پادشاهان بعدی که مسکویه آن کتاب را نزد مؤبدان فارس دیده و در کتابی با همین عنوان آن را نقل کرده است. عهد اردشیر، وصایای اردشیر به شاهان ایرانی شامل اندرزهایی در اداره مملکت، اردشیر رساله ای نیز در باره سپاهیان، دبیران، داوران و مطالبی در زمینه پذیرش سفرای دیگر ممالک و دادخواهی و آبادانی سرزمینها دارد. - تفضلی، 1376، ص - 219 نامه تنسر، هیربدان هیربد اردشیر، در پاسخ به گشنسپ، شاه طبرستان و پدشخوارگر و گیلان و دیلمان و رویان و دماوند نوشته شده است، گویا گشنسپ به اقدامات اردشیر انتقاداتی داشته است. نامه شامل مطالب مهم سیاسی و اخلاقی در دوره ساسانی است. ابن اسفندیار متن کامل نامه تنسر را در کتاب تاریخ طبرستان ضبط کرده است. - ابن اسفندیار،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید