بخشی از مقاله
چکیده
حیرت از جمله واژگان کلیدی و محوری در شبکه تداعی و تصویرپردازی بیدل است. در علم عرفان و از منظر معتقدان به وحدت وجود حیرت برخاسته از پذیرش تجلی حق در صور ممکنات متضاد و در عین حال واحد بودن وی است. از منظر بیدل این حیرت، مولود هجوم جلوه و حسن دلارای معشوق ازلی است. وی این مفهوم را به توالی دلایلی که در متن به تفصیل بیان شدهاند، از رهگذر شبکه گسترده و درهم پیچیدهای از تصاویر که وابسته به تحلیل وی از کاربست واژه داغ در شبکه مذکور است، بیان میدارد.
در ساختار تصویرپردازی بیدل، گل شکفته، چشم، آیینه و پر طاووس در کاربست همبسته انتزاعی داغ و تأثیرات عینی آن، نماد حیرت قرار گرفتهاند. وی در چهارچوب معنایی بیت مورد بحث ]حیرت دمیدهام[، اندیشههای محوری و بنیادین خود را درباره حیرت بیان میدارد. در مقاله حاضر با بررسی دیدگاههای بنیادین بیدل درباره »حیرت« و مفاهیم وابسته به آن، بیت مذکور مورد بحث و بررسی قرار گرفته و معنای نهایی و روشنی از آن ارائه شده است.
کلیدواژهها: حیرت، گل، داغ، آیینه، طاووس.
حیرت چیست؟
حیرتحَ ر[ در لغت به معنای سرگشته شدن و بر یک حال ماندن از تعجّب است. غیاث در علم عرفان، حیرت از منازل سلوک بوده و عطّار در منطقالطیر آن را وادی ششم از هفت وادی سلوک دانسته است. در نزد عرفا حیرت یا حاصل کوشش و عجز عقل است و یا حاصل کشف و شهود. در نظریه عرفانی وحدت وجود دو رویکرد مطرح است، یکسانی حق و خلق و در عین حال تمایز آن دو. در حقیقت زمانیکه عارف به مرحله توحید میرسد عقل در یکی دانستن موحد دچار دوگانگی و تناقض میشود، »جمع این دو به اجتماع ضدین و سرانجام به اجتماع نقیضین می انجامدکاکایی، بدین ترتیب حیرت حاصل از اجتماع این دو، صرفاً رتِحی حاصل از عجزِ عقل در درک این اجتماع نیست، بلکه این حیرت با ذات هستی سرشته و از آن تفکیکناپذیر است.
در اندیشه عرفانی ابن عربی که بیدل نیز بسیار تحت تأثیر آن بوده است- حیرت از یک سو مغایر با عقل است، و از سوی دیگر حاصل علم و معرفتدر. فصّ نوحی آمده است: و» قد أضلوا کثیراً« أی حیروهم فی تعداد الواحد بالوجوه و نسب.
یعنی: گمراه ساختند قوم نوح بسیاری را از اهل عالم و به حیرت آوردند ایشان را در تعداد واحد حقیقی به حسب وجوه و نسبی که ایشان راست، چه ایشان اتباع عقول میکنند و درجات عقول ایشان متفاوت است این نوع حیرت که در خصوص از آن تعبیر به ضلالت شده است، حاصل از علم است و نه جهل. بیدل میفرماید: نوع دیگر حیرت که حاصل علم و معرفت است، در فصوص تحت عنوان المحمدی حیرت محمدی از آن یاد شده است.
المحمدی: زدنی فیک تحیّراً یعنی: چنانکه گفت ناطق محمدیرب: زدنی فیک تحیّراً«پروردگارا تحیّر مرا در تو زیاده ساز، یعنی: علم مرا در تو بر مزید کن، که هرگاه که در تو ادراک من زیاد شود، حیرت من بیشتر گردد از کثرت علم من به وجوه و نسبی که ذات تو راست. حیرت دیگر، برخاسته از تجلّی در مقام کشف و شهود است. عجز عن درک الادراک، الادراک، بدین معنا که این حیرت ناشی از عجز در پذیرش حق در صور ممکنات متضاد و در عین حال واحد بودن وی است، قبول این تضاد در حال کشف و شهود، عجز عن درک الادراک یعنی همان حیرتی که مرادف با ادراک قرار گرفته است را پدید میآورد.
حیرتِ بیدل: با عنایت به هم مشربی بیدل و محی الدین ابن عربی در باب نظریه وحدت وجود، در بسیاری مفاهیم مربوط به حیرت نیز این دو شاعر و فیلسوف متفکّر هم داستانند. از آن جمله که حیرت از منظر هر دو برخاسته از هجوم جلوه و حسن دلارای معشوق ازلی است. ابن عربی آفرینش هستی را مولودانگیزش» حُبّی«دانسته و این تجلّی بر پایهحُبّ یکی از مبادی حیرتآفرینی در تفکر و عرفان ابن عربی است.
بیدل در تمامی نمادهایی که برای حیرت برمیگزیند از جمله گل، آیینه و طاووس - چشم - این سکون و بیتحرّکی را لازمه حیرت عنوان نموده است. در شعر و شبکه تداعی بیدل گل ، آیینه و طاووس هر یک به اعتبار و توالی دلایلی که یاد خواهم کرد و بر پایه کاربست شبکه درهم تنیدهای از همبستههای انتزاعی در تصاویر برساخته وی تداعیکننده مفهوم حیرت قرار گرفتهاند.
گل حیرت و حیرت گل
در سنتهای مألوف ادب فارسی، گل همواره نماد و تداعی کننده معشوق، لطافت، زیبایی و رخسار یار است. در شعر و شبکه تداعی بیدل، گل بهعنوان یک همبسته در بیان حالت حیرانی و مقام حیرت به کار گرفته شده است. از منظر وی، عرصه عالم که تجگاهلی اسماء و صفات الهی است، کثرات عالم مادّه و هر آنچه در صور ممکنات تجلّی یافته است به اعتبار گونهگونی و تعدد به گلزاری مانند است، که عارف، خود در جایگاه واحدی از این کثیر و نمونهای از تجلّی جمال الهی به گل تشبیه میشود.