بخشی از مقاله
چکیده
از جمله مباحث مورد توجه همه ادیان ، خلقت انسان است که آن را از خاک دانسته و به صورتهای مختلفی بیان کرده اند .در قرآن نیز چندین بار به این مسأله اشاره شده ودر یکی از این آیات چهار مرحله برای خلقت انسان بیان شده که عبارت است از "خاک، علقه، نطفه، مضغه " و این میتواند اشاره لطیفی به چهار گروه موجودات باشد یعنی جماد، نبات، حیوان و انسان و نیز چهار گروه عناصر طبیعی خاک، آب، باد و آتش . در متون ادب فارسی به این موضوع بسیار اشاره شده است از جمله:
گل و دل دان سرشته آدم این بر آن ،آن برین شده در هم
زخاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
خاک چهل صباح سرشتی به دست خویش خود بر زبان لطف براندی ثنای خاک
و بسیاری دیگر که در این مقاله، ضمن بررسی این مسأله ، به بیان دیدگاههای ادیان و ذکر ابیاتیاز شعرا خصوصاً خاقانی و شرح یکی از ابیات او می پردازیم .
- 1 مقدمه
خاک چهل صباح سرشتی به دست خویش خود بر زبان لطف براندی ثنای خاک خلقت انسان از جمله مسائلی است که پیوسته مورد بحث و نظر بشر بوده، به طوریکه در کتابهای آسمانی و کتب کهن همه ملل، از جمله وداهای هندی و نوشتههای مذهبی یهودی و زرتشتی مطالبی در این باره موجود است. در قرآن نیز در بسیاری آیات، با بیان روشن و محکم اشارههایی به این امر شده است. از آن جمله چندین بار به آفرینش انسان از خاک اشاره فرموده و به صورتهای مختلف آن را وصف کرده است: لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماءِ مسنون - حجر - 26/ خلق الانسان من صلصال کالفخار لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین - مؤمنون - 12/ و االله خلقکم من تراب ثم من نطفه - فاطر - 11/ در یکی از این آیات چهار مرحله برای خلقت انسان بیان شده که عبارت است از خاک، علقه، نطفه، مضغه: این میتواند اشاره لطیفی به چهار گروه موجودات باشد یعنی جماد، نبات، حیوان و انسان، که آدمی مجموعه آنهاست چنانکه مولوی - دفتر 3، ب 2 - 3901در این باره می گوید:
از جمادی مردم و نامی شدم وز نمامُردم به حیوان سر زدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
- مولوی، - 1363 و نیز به چهار گروه عناصر طبیعی خاک، آب، باد و آتش و چهار طبع انسانی: صفرا، سودا، بلغم و خون.
حضرت علی - ع - نیز در خطبه اول نهجالبلاغه درباره خلقت انسان فرمودهاند: » جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها و عذبها و سبخها تربه سنّها بالماء«، حق سبحانه و تعالی جمع کرد از زمین درشت و زمین نرم و زمین خوش و زمین شور پارهای خاک را و آن خاک را به آب رحمت آمیخت . حضرت علی - ع - نیز در خطبه اول نهجالبلاغه درباره خلقت انسان فرمودهاند: » جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها و عذبها و سبخها تربه سنّها بالماء«، حق سبحانه و تعالی جمع کرد از زمین درشت و زمین نرم و زمین خوش و زمین شور پارهای خاک را و آن خاک را به آب رحمت آمیخت.
- کاشانی، - 1364 در دیگر ادیان هم به خلقت انسان از خاک، اشاره شده، چنانکه در تورات آمده است: »پس خداوند خدا، آدم را از خاک زمین صورت داد و نسیم حیات را بر ماغشد دمید و آدم جانِ زنده شد. - « همدانی، - 1380 در متون زرتشتی نیز میخوانیم که: »مردم از آن گلاند که کیومرث را از آن ساخت، به شکل نطفه در سپندارمذ قرار داد و کیومرث را از سپندارمذ بیافرید و زاد به همان سان که مهلی و مهلیانه روئیدند. - «میرفخرایی، - 1367 در بندهشن آمده: »ششم کیومرث را آفرید روشن چون خورشید او را به اندازه چهار نای بالا بود ... او کیومرث را با گاو از زمین آفرید. او از روشنی و سبزی آسمان نطفه مردمان و گاوان را فراز آفرید.
« در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: » به دین گوید که من مردمان را ده گونه فراز آفریدم، نخست آن کیومرث روشن ... چون کیومرث را بیماری برآمد بر دست چپ افتاد ... چون کیومرث به هنگام درگذشت تخمه بداد آن تخمهها به روشنی خورشید پالوده شد. چهل سال آن تخمه در زمین بود . - دادگی، - 1369 در اناجیل چنین صراحتی وجود ندارد و تنها انجیل یوحنا بیان میدارد که: »در ازل کلمه بود، کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود. از ازل کلمه با خدا بود. همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود. نور در تاریکی درخشید و ظلمت هرگز بر او چیره نشد. - 1«آشتیانی، 1368و خاتونآبادی، - 1375
- 2 آفرینش آدم از نگاه متون ادبی
در متون ادب فارسی به این موضوع بسیار اشاره شده است از جمله:
گل و دل دان سرشته آدم این بر آن، آن برین شده در هم - حدیقه/ص - 382
زخاک آفریدت خداوند پاک پس ای بنده افتادگی کن چو خاک - بوستان،ص - 115
آفرین جان آفرین پاک را آن که جان بخشید و ایمان خاک را
چون دمی درگل دمدآدم کند وزکف و دودی همه عالم کند - منطق الطیر، ص1و - 6
آن ز دو گهواره بر انگیخته مغز دو گوهر به هم انگیخته - مخزنالاسرار، ص - 70
آب را و خاک را بر هم زدی زآب و گل نقش تن آدم زدی - مثنوی، دفتر2، ب - 696
نکتهای که بعد از آفرینش آدم از خاک، قابل توجه است این که زمان آفرینش او کی بوده و چه مدت به طول انجامیده است؟ قرآن در چندین آیه درباره آفرینش، به طور کلی اینگونه میفرماید: »االله الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما فی سته ایام ثم استوی علی العرش« - سجده. - 4/ و یکجا اشاره به این دارد که خداوند انسان را به »دست« خود آفریده: » قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی« - سوره ص - 75 / اما بندهش زمان آن را مرحله ششم، یعنی بعد از آفرینش آسمان، آب، زمین، گیاه و گاو یکتا میداند: »ششم کیومرث را آفرید روشن چون خورشید ... ششم مردم را آفرید که کیومرث است به هفتاد روز. - «دادگی، - 1369 در قرآن اشاره مستقیم به زمان خلقت انسان نشده، اما در حدیثی قدسی آمده است که »مرتخ طینه آدم بیدی اربعین صباحاً« - فروزانفر، - 1376یعنی زمان آفرینش در چهل صباح به طول انجامیده است. این نکته هم به خوبی و به بیان مختلف در متون ادبی جلوهگر شده است:
خاک ما گل کرد درچل بامداد بعد از آن جان را در او آرام داد - منطقالطیر،ص - 7
طفل چهل روزه کژمژ زبان پیر چهل ساله بر او درس خوان - مخزنالاسرار،ص - 71
خلقت آدم چرا چل صبح بود اندر آن گل اندک اندک میفزود - مثنوی،دفتر6،ب - 1216
دوست چهل بامداد درگل ماداشت دست تاچوگل از دست دوست دست بهدست آمدیم
به چل صباح که نور خاص حق سرشت خمیر این همه اعجوبه بیسواد مسا
-1 در قاموس کتاب مقدس در معنی »کلمه« نوشته شده که قصد از »کلمه« خداوند ما عیسی مسیح میباشد.
- دیوان عطار، ص495 و - 727
به یک قیام و چهار اصل و چهل صباح که هست از این سه معنی الف، دال، میم بی اعراب
به بهترین خلف و اربعین صباح پدر به صبح محشر و خمسین الف روز حساب
او بود نقطه حرف الف دال میم را کآمد چهل صباح و چهار اصل و یک قیام
روز نوِ شروان شهی، چهل صبح و شش روزش رهی
جاسوس بختش زآگهی دی علم فردا داشته - دیوان خاقانی، صص301،51، - 385
در شرح نهجالبلاغه هم بعد از ترجمه کلام حضرت علی - ع - درباره خلقت انسان چنین آمده: »آمیخت آن خاک را به آب رحمت به این طریق که قطعهای سحاب پاک را بر بالای آن بداشت و چنان تعیین فرمود که چهل روز بر آن خاک ببارد و به هیچ نوع سایه از سر آن بر ندارد. آن سحاب به فرمان رب الارباب چهل روز بر آن خاک ببارانید. - « کاشانی، - 1364
- 3 آفرینش آدم از نگاه تفاسیر
هر یک از تفاسیر نیز به نوعی این مطلب را بیان کردهاند. برای نمونه در تفسیر طبری میخوانیم: »چون خدای عزوجل خواست که آدم را بیافریند ... عزریائیل را بفرستاد و گفت که برو بدین جهان آنجا که امروز مکه است و از آنجا چهل گز گل از زمین بردار ... عزرائیل پر فرو برد و چل گز گل از جمله روی زمین برداشت از همه لونی، سخت و سست و نرم و ریگ و کویر و نرم و درشت و سیاه و سفید و از همه لونی. و حق جل و علا آدم را از آن گل بیافرید به صورت خویش، اوگنده از مشرق تا مغرب، صلصال بود، خشک شد ... پس، از پس چهل سال که آدم آنجا اوگنده بود خدای عزوجل جان را بفرستاد تا به تن آدم اندر شد. « - یغمایی، - 1367 سور آبادی گوید: ...»
آنگاه خدای عزوجل بر آن خاک آدم علیهالسلام چهل روز باران اندوهان ببارانید تا آغشته گشت ... پیش از آنکه خدای تعالی جان را در کالبد آورد چهل سال میان مکه و طائف اوگندهبود صلصال. - «سورآبادی، - 1365در تفسیر المیزان ظاهراً تصریحی به مسأله نشده، اما در بخشی از تفسیر آیات 1412 سوره مؤمنون آمده است: »امام ابوجعفر علیهالسلام فرمود: نطفه چهل روز در رحم به صورت نطفه است بعد از چهل روز، چهل روز دیگر به صورت علقه و چون این چهل نیز انجام شد چهل روز دیگر به صورت مضغه است که مجموعاً چهار ماه میشود. بعد از تمام شدن چهار ماه خداوند دو ملک میفرستد که کار آنان خلقت است. - « طباطبایی، - 1367 در تورات زمان آفرینش آدم را بعد از شش روز خلقت و حتی بعد از روز هفتم میداند: »و در روز هفتمین خدا عملی که کرد به اتمام رسانیده بود بلکه در روز هفتمین از تمامی کاری که کرد آرام گرفت.
پس خدا روز هفتمین را متبرک ساخته آن را تقدیس نمود زیرا که در آن روز از تمامی کاری که خدا آفرید و ترتیب داد آرام گرفته بود ...پس خداوند خدا آدم را از خاک زمین صورت داد ... . « - همدانی، - 1380 در اسطورههای ایرانی و متون زرتشتی به این نکته اینگونه اشاره رفته است که: »مردم از آن گلاند که کیومرث را از آن ساخت به شکل نطفه در سپندارمذ قرار داد و سپندار مذ بیافرید و زاد ... کیومرث مُرد، نطفه کیومرث به زمین آمد چهل سال در حالت نطفه در زمین ماند. پس مهلا و مهلیانه از زمین به پیکر ریباس رستند ... آنگاه به پیکر آدمی بگشتند« - میرفخرایی، » - 1367چون کیومرث را مرگ آمد بر دست چپ افتاد ... تخمهاش به زمین رفت از آن تخم که در زمین رفت به چهل سال مشی و مشیانه بررستند«، »چون کیومرث در گذشت تخمه بداد. چهل سال آن تخمه در زمین بود.
با به سر رسیدن چهل سال ریباس تنی یک ستون پانزده برگ، مهلی و مهلیانه از زمین رستند. - «دادگی، - 1369 در کتاب مرصاد العباد در فصل آفرینش انسان با بیانی ساده و لطیف اینگونه به تفسیر مطلب پرداخته شده است: »چون کار به خلقت آدم رسید ... حق تعالی عزرائیل را بفرمود برو از روی زمین یک مشت خاک بردار و بیاور. در روایت میآید که از روی زمین به مقدار چل ارش خاک برداشته بود بیاورد. آن خاک را میان مکه و طایف فرو کرد. در بعضی روایت آن است که چهل هزار سال در میان مکه و طایف با آب و گل آدم از کمال حکمت دستکاری قدرت میرفت. پس بنگر تا از خصوصیت »خمرت طینه آدم بیدی« در مدت »اربعین صباحاً« که به روایتی هر روز هزار سال بود آب و گل آدم صدف کدام گوهر شود. - «رازی، - 1365