بخشی از مقاله

چكيده

كهن الگوي آتش در همة تمدنها و ميان همة اقوام و ملل و نحل، عنصري قدسي، پويا، كارساز و مولد و در عين حال، رمزآميز و نمادين شمرده ميشده است. آتش را آخشيجي دوگانه، شكوهمند، اسرار آميز و زنده، مبناي حيات و عنصر آغازين عالم صغير ميدانستهاند. اين عنصر به اشكال و شيوههاي مختلف و متنوع مورد توجّه شاعران در آفرينش مضامين عميق و تصاوير دقيق قرار گرفته شده است. در اين پژوهش جنبههاي رازآميز و نمادين كهن الگوي آتش را در اشعار پايداري نصراالله مرداني، شاعر انقلاب و دفاع مقدّس و حماسه سرا و اسطورهشناس، بررسي خواهيم كرد.

نصراالله مرداني با آگاهي و شناخت برخي از نمادهاي رازآلود كهن الگوي آتش از قبيل تجلّي الوهيت، حميّت مذهبي و شهادت، استحاله و سوختگي، تطهير و تصفيهگري، زندگي بخشي، تجديد حيات و زايندگي، وسيلة آزمايش و گذار، بااستفاده از عناصر بلاغي و شگردهاي زباني و با كلامي فاخر و حماسي و ساختن تركيبات بديع و تصاوير متنوع به بيان شهادت طلبي و از خود گذشتگي رزمندگان دفاع مقدّس پرداخته است. در اين مقاله به بخشي از آنها اشاره ميشود.

-١ مقدّمه

ناخودآگاه جمعي انسان دربردارندة مضامين و نمادهايي شگفت است كه آركي تايپ»كهن الگو« صورت ازلي ويا صورت مثالي ناميده ميشود. كهن الگو يا آركي تايپ - Arche type - برگرفته از واژة يوناني آركه تيپوس - Arche typos - است. اين واژه در زبان يوناني به معني مدل و الگويي بوده است كه چيزي را از روي آن ميساختند. كهن الگو، از اصطلاحاتي است كه به وسيلة كارل گوستاو يونگ، روانشناس سوئيسي مطرح گرديده است. يونگ با بررسي در اسطورههاي ملل گوناگون و آيينهاي شرق و عرفان شرقي و نيز سفر به كشورهاي ديگر به اين نتيجه رسيد كه فرهنگ اقوام مختلف با وجود تفاوتهاي ظاهري از جهات زيادي داراي شباهت هستند و اين شباهتها مختص نوع بشر است. »

بنابراين، كهن الگوها طرح كلي رفتارهاي بشري است كه منشأ آن ناخودآگاه جمعي است و به صورت بالقوه در عمق ناخودآگاه بشر خفتهاند - «شايگان،١٣٨٢ :٣٥٧. - يونگ با با ارائة مفاهيم بنيادي مانند ناخودآگاه جمعي»كهن الگو« فرضيهاي را پايه گذاري كرد كه تأثير بسياري در دانش اسطوره شناسي و نقد ادبي به جا گذاشته است. كهن الگوها در اسطورهها، افسانهها، آيينها و مناسك مذهبي اقوام مختلف، رؤياها، خيال پردازيها و آثار هنري نمود پيدا ميكند.

تأثير اساطير در زندگي به حدّي است كه يونگ كهن الگوهاي اساطيري را مشخّص كنندة رفتار فرد ميداند و»معتقد است براي نفوذ و شناخت ناخودآگاه جمعي و فردي بايد اساطيري را مد نظر قرار داد كه در ذهن آن فرد يا جمع جاري و در حال تعامل است. پس شناخت اساطير علاوه بر سير تحوّل انديشة انساني، براي درك و شناخت انسان كنوني و الگوهاي فكري و رفتاري او ضروري است - «گريمال،١٣٨٥:٧ - .

-١-١بيان مسأله

كهن الگو، به عنوان يكي از مهمترين مباني نظري در انديشة روان پزشك معروف»يونگ« پديدهاي جهان شمول و در عين حال ناخودآگاهانه در روان جمعي بشر است كه عامل پيوند و اشتراك نمودهاي ذهني انسان اوّليه با رؤياهاي انسان امروزي بوده و نقش برجستهاي در باورهاي اجتماعي- فرهنگي و اعتقادي انسان دارد. عناصر چهار گانه - چهار آخشيج - به طور عام و عنصر آتش به طور خاص به عنوان يكي از كهن الگوها به دليل خاصيّت دوگانه و رمزآلودش بازتاب ويژهاي در جنبههاي زندگي فردي و جمعي بشر داشته است.

به همين دليل ابزاري مناسب براي شاعران جهت بيان مباني، مضامين و مفاهيم انتزاعي و عيني خود به كار ميرفته است. يكي از شاعراني كه با آگاهي كافي از ظرفيت اسرارآميز و متنوع عنصر آتش، آن را در خدمت موضوعات شعري خود به خصوص موضوع ادبيّات پايداري به كار بست نصراالله مرداني بوده است. مرداني، شاعر مقاومت و پايداري با استفاده از اين ظرفيت عميق در نشان دادن
جلوههاي تأثير گذار و متعدّد و متنوّع رزمندگان دفاع مقدّس و صحنههاي نبرد حق عليه باطل، خود اسطورهاي جديد را پي ريزي كرد كه الگو و سرمشق ديگر شاعران دفاع مقدّس گرديد.

-١-٢ضرورت و اهميّت تحقيق

يكي از ابعاد مهم كمتر شناخته شدة ادبيّات پايداري كاربرد رمزآلود كهن الگوهاي مختلف به خصوص پديدههاي طبيعي است.رمزگشايي از اين كهن الگوها ميتواند ظرفيت عميق و ژرفناك آن را به خوبي نشان دهد. شخصيّتهاي اساطيري و به ويژه كهن الگوها با داشتن ماهيت اسرارآميزشان بسامد فراواني در نشان دادن جلوههاي مختلف شعر نصراالله مرداني دارد. رمزگشايي از اين كهن الگوها در معرّفي و شناساندن لايههاي متعدّد و ناشناختهي شعر وي جهت تأثيرگذاري مستقيم در تهييج رزمندگان و شناخت فداكاري آنان بسيار ضروري و لازم است .

-١-٣پيشينة تحقيق

در مورد نصراالله مرداني و آثارش تا كنون تحقيقاتي در قالب كتاب، مقاله و پايان نامه صورت گرفته است كه در ذيل به تعدادي از آنها اشاره ميشود.

.١كتاب »شناخت ادبيّات انقلاب اسلامي« از غلامرضا كافي كه از صفحة ٢٨١ به شرح زندگي و شعر نصراالله مرداني ميپردازد و آثار او را با چند نمونة شعر ميآورد.

-٢مقالاتي چون »بررسي اسطوره در دفتر شعر نصراالله مرداني، نماد در قيام نور« كه توسّط آقاي خليل عمراني در مجلةكيهان فرهنگي - ١٣٨٧ - نوشته شده اشاره نمود. در اين مقاله ابتدا از نوآوريهاي نصراالله مرداني در حيطههاي گوناگون نام برده شده و بعد، چهرههاي اساطيري و مضامين نمادگونة موجود در لابه لاي ابيات دفاتر شعري وي، مورد بررسي قرار گرفته است.

.٣مير جلال صفي نيا در پايان نامهاي با عنوان »شخصيّتهاي ايران باستان در اشعار نصراالله مرداني« به نقش شخصيّتهاي اساطيري و تاريخي در بيان موضوعات و مفاهيم مختلف حماسي و غنايي پرداخته است .

-٤بررسي صبغههاي ديني- مذهبي - نمادهاي پايداري - در اشعار نصراالله مرداني به وسيلة حسين علي پاشا پسندي و فائزه ايمني آذري در نامة پايداري ٤.

-٥بررسي انديشةدفاع در خون نامة خاك به وسيلةآقايان يزدان پاك مهر و دكتر احمد امين در نامةپايداري ٤.

-٦آن يار دلنواز - يادنامة نصراالله مرداني - زندگي، آثار و انديشهها به اهتمام حوزة هنري استان تهران در سال ١٣٨٧.

-٧نقد و بررسي و تحليل مجموعهة خون نامهي خاك از نصراالله مرداني توسط آسيه خاك نژاد و دكتر زهره نجفي در نامة ادبيّات پايداري٤. با وجود انجام كارهاي پژوهشي متعدّد دربارة شعر نصراالله مرداني تا كنون تحقيق و پژوهش مستقلي در مورد موضوع مقالة حاضر صورت نگرفته است و به نظر ميرسد اين پژوهش به نوبة خود كاملاً نو و تازه ميباشد .

-٢بحث -٢-١رابطة كهن الگوها با اسطوره

رابطهاي تنگاتنگ ميان رويكرد روانشناختي و نقد اسطورهاي به چشم ميخورد. هر دو به انگيزههاي زيربنايي رفتار بشري مربوطند. اسطورهها و كهن الگوها با جوهر دروني سرشت بشر، ارتباط دارند. بنابراين با نقد اسطوره شناختي ارتباط كاملاً نزديكي با هم دارند. ويليام ج گريس ميگويد:»در نقد ادبي، اسطورههاي كهن، همان صور مثالي، يعني آركي تايپ محسوب ميشوند. به نظر من آركي تايپها در ادبيّات عمدتاً به صورت سمبل خود را نشان ميدهند. از اين رو در آثاري كه ميخواهد به مطالعهي آركي تايپها در يك متن ادبي بپردازد معمولاً سمبلها مورد مطالعه قرار ميگيرد - «شميسا،١٣٨٣:٢٢٩ - . بنابراين، اساطير شيوهاي هستند كه ضمير ناخودآگاه در نمادينه كردن نهفتههاي خود به كار ميگيرد.

اسطورهها به عنوان بايگاني كهن الگوها، صور آشكار كهن الگوهاي ناآشكارند. از زاويهاي ديگر» وقتي اسطوره از ديدگاه علم روانشناسي بررسي ميشود از محدودة تعريف هميشگي خود- روايات در باب ايزدان و فرشتگان- خارج شده، به عنوان رؤياي جمعي انسان شناخته ميشود و در اين صورت متّكي به كهن الگوها ميشود - «اسماعيل پور،١٣٨٢:٢٤ - . يونگ با رسيدن به مفهوم ناخودآگاه جمعي به عنوان زمينة فكري مشترك بشر، سعي ميكند از طريق طرح اسطورهها محتويات آن را بازگو كند و در اين مسير، هدف نقد كهن الگو نيز مشخّص ميشود.»

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید