بخشی از مقاله

چکیده

کودك آزاري ازجمله معضلات جوامع امروز است. به گونه اي که اکنون در کشورهاي مختلف قوانین حمایتی از اطفال جایگاه خود را یافته اند.تجاوز به حقوق کودکان، آسیب رسانی بدنی و سوءرفتار یا رفتار مسامحه گرانه و نادرست،کودك آزاري اطلاق می شود که در اثر این اعمال، سلامتی وآسایش کودك آسیب می بیند. این مقاله با رویکرد فقر قابلیتی به بررسی تأثیر برخی از موانع در برابر رشد قابلیت هاي انسانی مانند درآمد خانوار، نوع منزل مسکونی، منطقه محل سکونت و کار کودکان بر وقوع پدیده کودك آزاري پرداخته است. این مقاله برگرفته از نتایج پژوهش مروري درباره کودك آزاري است و در آن یافته هاي مطالعات پیشین در این زمینه به صورت نظام مند و در چارچوب نظریه ساختار اجتماعی ارائه و بررسی شده اند.

وقوع پدیده کودك آزاري متأثر از عوامل تعیین کننده فقر قابلیتی مانند درآمد خانوار، نوع منزل مسکونی، منطقه محل سکونت و کار کودکان است. تقریبا همه مطالعات با بررسی انواع آزار و غفلت در کودکان تأیید کرده اند که کودك آزاري در خانواده هاي فقیر و با وضعیت اقتصادي ضعیف شایع تر از سایر طبقات است. در خانواده هاي فقیر امکان تأمین حداقل نیازهاي اساسی کودکان براي والدین ناممکن و یا بسیار دشوار است. به علاوه به دلیل اولویت تأمین حداقل درآمد براي ادامه حیات خانواده، غفلت از کودکان در این خانواده ها به طرز محسوسی بیشتر از خانوادههاي با درآمد متوسط یا بالا است. در جمع بندي نهایی هر چند فقر تنها متغیر توضیح دهنده آزار کودکان نیست، اما از زوایاي مختلف یکی از مهم ترین عوامل زمینه ساز کودك آزاري است.

کلمات کلیدي: فقر،کودك آزاري.

مقدمه

نیروي انسانی توانمند و کارآمد یکی از ابزارهاي اساسی توسعه است. سلامت در بزرگسالی به شدت تحت تأثیر دوران کودکی است. امروزه رشد تکاملی کودکان یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده اجتماعی سلامت شناخته شده است. اگر در دوران کودکی کیفیت زندگی و نیازهاي اساسی شامل غذا، مسکن، پوشاك، بهداشت، آموزش و پرورش تأمین نشود، توقع یک زندگی با کیفیت در دوران بزرگسالی واقع بینانه نیست. آزار کودکان می تواند تا مدت ها سلامت آنان را به خطر اندازد. در برخی موارد پیامدهاي حاصل از آزار کودکان در دوره کودکی کل سرنوشت آزاردیدگان را تحت تأثیر قرار داده است. مطالعات بسیار نشان داده اند که وضعیت اجتماعی- اقتصادي خانواده ها از جمله فقر می تواند به عنوان متغیر مستقل در مطالعات مربوط به پدیده کودك آزاري مورد توجه قرار گیرد.

اما از سوي دیگر کودکان آزار دیده به دلیل صدمات جسمی، روانی و اجتماعی حاصل از آزاردیدگی ممکن است هرگز نتوانند در بزرگسالی نقش هاي خود را به خوبی ایفا کنند و در نتیجه در فضاي کسب و کار انسان هاي موفقی نشوند و در نهایت این امر به فقر آنان بینجامد. علاوه بر این که کودك آزاري به عنوان یک پدیده اجتماعی یک مشکل اجتماعی است، نوعی جرم نیز محسوب می شود. زیرا به موجب ماده 2 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان: "هر نوع اذیت و آزار کودکان و نوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی و اخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، ممنوع است". بر این اساس تبیین علل و عوامل وقوع کودك آزاري در چارچوب نظریه هاي جامعه شناختی و جرم شناختی و با در نظر گرفتن پیوند این دو حوزه امکان پذیر می شود.

در بررسی رابطه بین فقر و مشکلات اجتماعی و جرم که در آثار موري - - Murray,1990، سامپسون - - Sampson,1993 بیشتر به آن پرداخته شده است، نظریه ساختار اجتماعی تا حدود زیادي موفق شده پیوند بین شرایط اجتماعی با مشکل اجتماعی و جرم را تبیین کند. به طور معمول فقر با اتکاء به دو رهیافت شناخته می شود: یکی از این رهیافت ها بر فقر مطلق به معناي نداشتن درآمد کافی براي تأمین حداقل نیازهاي اساسی شامل غذا، مسکن، پوشاك، بهداشت و آموزش اذعان دارد و دیگري به پدیده فقر نسبی که در آن فقر با توجه به استاندارد زندگی در جوامع مختلف شناخته می شود - گیدنز،. - 1386 در این میان رویکرد سومی با عنوان فقر قابلیتی مورد توجه اقتصاددانان و جامعه شناسان قرار گرفته است. رویکرد فقر قابلیتی به چیزي بیشتر از تأمین درآمد و حداقل هاي زندگی توجه می کند و با نگاهی جامع امکان شناسایی تمام عواملی را که ممکن است مانعی براي یک زندگی با کیفیت ودرخور باشند فراهم می سازد - سن،. - 1381

در این مقاله، فقدان قابلیت هایی که به انسان کمک می کند تا زندگی درخور داشته باشد، به عنوان فقر قلمداد می شود. هر گونه آسیب جسمی یا روانی، سوءاستفاده جنسی یا بهره کشی و عدم رسیدگی به نیازهاي اساسی افراد زیر 18 سال توسط دیگر افراد و به صورتی که غیر تصادفی نباشد، کودك آزاري تلقی می شود. - . - Ludwing&Kornberg,1992 از آن جا که کودك آزاري داراي وجوه حقوقی، بالینی و اجتماعی است. لذا متناسب با هر یک از رویکردهاي فوق می توان تعاریف متفاوتی از آن ارائه کرد. همچنین فرهنگ نقش اساسی در تعریف کودك آزاري دارد. لذا در مواردي باید بین آزار کودکان و مراقبت هاي ناکافی از آنان تمایز قائل شد. در هر حال کودك آزاري طیف وسیعی از رفتارهاي آسیب زا از قبیل عدم تأمین نیازهاي اولیه کودك، غفلت از مراقبت هاي بهداشتی، فقدان رشد کافی، تنبیه و بدرفتاري فیزیکی، سوءاستفاده جنسی و آزار روانی را شامل می شود.

روش تحقیق

این مقاله برگرفته از نتایج پژوهش مروري درباره کودك آزاري است و در آن یافته هاي مطالعات پیشین در این زمینه به صورت نظام مند و در چارچوب نظریه ساختار اجتماعی ارائه و بررسی شده اند.

یافته ها

کودکان آزاردیده معمولا در خانواده هایی زندگی می کنند که منزل مسکونی آنها بسیار کوچک است و تناسبی با جمعیت خانواده ندارد. به علاوه در این خانواده ها غذا، پوشاك، هزینه رفت و آمد و سایر تسهیلات به سختی تأمین می شود و حتی در بعضی خانواده ها شدت فقر به حدي است که کودکان نیز ناگزیر براي کمک به تأمین معاش خانواده به کار واداشته می شوند. در مطالعات بسیاري رابطه میان وضعیت اجتماعی- اقتصادي خانواده و رواج کودك آزاري مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. پژوهشگران ایرانی نیز در پژوهش هاي خود به این مسئله توجه کرده و نتایج مشابهی گزارش داده اند. در مطالعات مذکور عوامل اجتماعی- اقتصادي بر حسب متغیرهایی از جمله میزان درآمد و وضع مالی خانواده، نوع منزل مسکونی، منطقه محل سکونت و یا اشتغال کودکان به کار بررسی شده اند. در این جا به تفکیک نتایج این گزارش ها را بررسی می کنیم:

-1 وضع مالی یا میزان درآمد خانواده: یکی از عوامل مهمی که هم جامعه و هم خانواده ها را تحت تأثیر قرار می دهد و می تواند زمینه ساز کودك آزاري باشد، وضعیت نامناسب اجتماعی – اقتصادي است. فقر و کودك آزاري همبستگی نسبتا زیادي با هم دارند. کودکانی که در خانواده هاي فقیر زندگی می کنند، به دلیل شرایط و محدودیت هاي موجود در مقایسه با دیگر کودکان ایمنی کمتري دارند. نتایج یک مطالعه بر روي 30 نفر از والدین کودك آزار مراجعه کننده به یکی از مراکز بهزیستی در تهران و 30 نفر از والدین غیر کودك آزار با هدف مقایسه وضعیت اجتماعی- اقتصادي این دو گروه از خانواده ها نشان می دهد که بین وضعیت اجتماعی– اقتصادي دو گروه تفاوت معناداري وجود دارد. به این معنا که هر چه مشکلات اقتصادي بیشتر باشد، احتمال کودك آزاري بیشتر است - شهاب،. - 1384 اگرچه فقر به خودي خود نمی تواند علت بدرفتاري با کودکان باشد. اما اضطرابی که همراه با فقر ایجاد می شود بسیار زیاد است. مطالعات انجام شده همبستگی بین درآمد خانواده و کودك آزاري را تأیید کرده اند.

باقري یزدي - - 1379 در تحقیقی درباره کودکان آزاردیده جسمانی که به سه درمانگاه اطفال شهر تهران مراجعه کرده بودند، درآمد کم و وضعیت نامطلوب اقتصادي خانواده را از جمله ویژگی هاي مهم مرتبط با آزار کودکان برشمرد.براساس نتایج به دست آمده 16/1درصد خانواده هاي کودکان آسیب دیده جسمانی متعلق به طبقه پایین اقتصادي جامعه بوده و درآمد کمی داشتند. با مرور نتایج به دست آمده از پژوهش هاي مختلف مشخص می شود که کلیه مطالعات با نمونه هاي مختلف و با بررسی انواع آزار و غفلت در کودکان، به نتایج یکسانی در زمینه رابطه فقر و کودك آزاري دست یافته و تأیید کرده اند. در میان خانواده هاي فقیر و با وضعیت اقتصادي ضعیف،کودك آزاري شایع تر از سایر طبقات می باشد. با وجودي که طبق نتایج تحقیقات بیشترین شیوع آزار در طبقات ضعیف اقتصادي رخ داده است، اما جالب توجه است که حتی در میان طبقات مرفه نیز کودك آزاري به چشم می خورد. پس کودك آزاري فقط منحصر به طبقات ضعیف جامعه نیست. اما اضطراب هایی که در طبقات فقیر بر افراد تحمیل می شود، احتمال وقوع آزار کودکان را چندین برابر بیش از طبقات متوسط و بالا می کند.

-2 نوع منزل مسکونی: وضعیت مسکن افراد و نوع منزل آنها ارتباط مستقیم و نزدیکی با فقر قابلیتی خانواده دارد. در بیشتر خانواده هایی که با مؤلفه اقتصادي فقر قابلیتی مواجه هستند، منازل معمولا استیجاري،کوچک و بدون تناسب با تعداد اعضاي خانواده است. باقري یزدي - - 1379،ارتباط نوع منزل مسکونی با فراوانی کودك آزاري را بررسی کرده است. یافته هاي این پژوهش نشان داد که بین شیوع آزار جسمانی کودك و نوع منزل مسکونی خانواده ارتباط معنادار آماري وجود دارد به طوري که کودکانی که در منازل استیجاري ساکن بودند بیش از کودکانی که در منازل سازمانی و یا شخصی سکونت داشتند، آزار و اذیت شده بودند. مطابق نتایج پژوهش مذکور در حالی که 10/4 درصد کودکان ساکن در منازل شخصی تحت آزار قرار گرفته اند، 16/6 درصد کودکان ساکن در منازل استیجاري در آزار و اذیت بوده اند. نسبت کودکان آزاردیده ساکن در منازل سازمانی نیز بینابین بوده و معادل 11/5درصد برآورد شده است.

-3 منطقه محل سکونت خانواده: مطالعات مختلف نشان می دهند که در برخی مناطق از جمله مناطق فقیرنشین و محلات حاشیه شهرها شیوع مشکلات اجتماعی و جرم بیش از دیگر مناطق است - جمشیدي،. - 1383 این پدیده از آنجا ناشی می شود که اولا، مجموعه افرادي که در یک منطقه زندگی می کنند از جهت فرهنگی، نظام ارزشی و باورها به یکدیگر شبیه بوده و از هم تأثیر می پذیرند. ثانیا، آزارهایی که خارج از خانه به کودك وارد می شود، تابعی از محل زندگی فرد و متغیرهاي محیطی پیرامون اوست - مدنی،. - 1383 یافته هاي مطالعه احمدي و ایمان - - 1384با موضوع »فرهنگ فقر، حاشیه نشینی و گرایش به رفتار بزهکارانه در میان جوانان حاشیه نشین ده پیاله شیراز در سال «1383 نشان داد که رابطه معناداري بین حاشیه نشینی و مؤلفه هاي فرهنگ فقر مانند احساس سرشکستگی و میل به انزوا و کمبود حمایت خانواده با گرایش به رفتار بزهکارانه وجود دارد. باقري یزدي - - 1379 در بررسی کودکان مراجعه کننده به سه درمانگاه اطفال شهر تهران به مطالعه ارتباط آزار جسمانی کودکان با محل سکونت خانواده آنها - شهر، روستا، حاشیه شهر - پرداخت. نتایج نشان داد که میزان شیوع کودك آزاري جسمانی در کودکان ساکن در حاشیه شهري 9/8درصد، کودکان ساکن در مناطق روستایی 22/5 درصد و کودکان ساکن در حاشیه شهرها 25/6 درصد بوده است.
انجام آزمون آماري ارتباط میان محل سکونت و وجود کودك آزاري را کاملا معنادار نشان داد.

-4 اشتغال کودکان خانواده: یکی دیگر از عواملی که با کودك آزاري مرتبط است، اشتغال کودکان به دلیل نیاز اقتصادي است. این کودکان به دلیل عدم بلوغ جسمی و ذهنی معمولا در محیط کار مورد خشونت و آزار قرار می گیرند. در بررسی سابقه کار کودکان آزاردیده اي که با صداي مشاور تماس گرفته بودند، مشخص شد که از میان 357 کودك آزاردیده، 84 نفر - 23درصد - شاغل بودند که نسبت به حجم نمونه، آمار قابل ملاحظه اي است. بنابراین کودکانی که کار می کنند طبق نتایج این پژوهش بیشتر از سایر کودکان در معرض آزار قرار می گیرند - قاسم زاده،. - 1380 کار کودك به خودي خود زیان آور نیست. اما اگر باعث شود که کودك از تحصیل محروم شود و یا نوع کار به نحوي باشد که حقوق کودك در آن رعایت نشود، می تواند منجر به بعضی از انواع آزار یا بی توجهی شود.

استفاده از کارگران خردسال به جاي بزرگسالان از جهاتی براي کارفرمایان مقرون به صرفه است. آنها کودکان را وادار می کنند که به اندازه دیگران کار کنند، در حالی که حقوق کمتري به کودکان می پردازند. کارگران خردسال غذا و تسهیلات کمتري نیاز دارند و نسبت به حقوق و بیمه و ... ادعایی ندارند و در صورت اعتراض نیز با تنبیه و خشونت به راحتی ساکت می شوند. چنین مزایایی خطر به کارگیري کودکان در کارهاي سخت و همچنین نادیده گرفتن حقوق آنها و حتی اعمال زور و انواع آزارها در محیط کار را افزایش می دهد. بعضی از کودکان نیز به منظور برآورده ساختن اهداف اقتصادي سودجویان به کارهاي نامناسب مثل تکدي گري واداشته می شوند.کودکان خیابانی بیشتر از سایر کودکان در معرض چنین سوءاستفاده هایی قرار دارند و به علت شرایط خاص خودشان ممکن است مورد انواع آزارها نیز واقع شوند - پورناجی،. - 1378

نتیجه گیري

اکثر مطالعات رابطه فقر و مشکلات اجتماعی از جمله کودك آزاري را مورد تأیید قرار داده اند. بررسی هاي انجام شده در این مقاله نشان داد که فقر حداقل با چهار مؤلفه می تواند زمینه آزار کودکان را فراهم آورد. اولین مؤلفه میزان درآمد خانوار است. در خانواده هاي فقیر امکان تأمین حداقل نیازهاي اساسی کودکان براي والدین ناممکن یا بسیار دشوار است . دومین مؤلفه فقر که رابطه آن با آزار کودکان در اغلب پژوهش ها تأیید شده است، نوع منزل مسکونی است. به این معنا که فقر از طریق کیفیت پایین سرپناه و همچنین احساس عدم امنیت به دلیل اسکان خانواده در منازل استیجاري زمینه ساز آزار کودکان است. مؤلفه سوم منطقه محل سکونت خانواده است. در واقع با در نظر گرفتن اینکه نزدیک به 14درصد محله ها در شهرها محله هاي اسکان غیر رسمی هستند، جمعیت کودکان در معرض خطر در این مناطق سهم بالایی از کل کودکان را دارند. خانواده هاي فقیر ناچارند براي آنکه هزینه کمتري را به سرپناه اختصاص دهند، در مناطق اسکان غیر رسمی زندگی می کنند. در این محله ها اغلب دسترسی به خدمات آموزش و بهداشت دشوار است. مؤلفه چهارم مرتبط با فقر، اشتغال کودکان است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید