بخشی از مقاله

چکیده

در این نوشتار رُمان نوجوانِ این وبلاگ واگذار میشود نوشته فرهاد حسنزاده از منظر نشانههای بارز فراداستان بررسی و تحلیل محتوایی شده استنوآوری. در ساختارِ رُمان نوجوان، انتخاب شیوهای تازه در روایت، افشای شگردهای داستاننویسی و یادآورهای بینامتنی از نشانههای فراداستانی در این اثر معرفی میشودسپس،. در خوانشِ بینامتنیِ رُمان مشخص میشود که نویسنده کدام عناصر از متون ادبی کهن و معاصر را به این فراداستان فراخوانده و چگونه زمینه مناسب را برای اشاره به موقعیتهای داستانی دیگر فراهم کرده است. واکاوی همانندیهای این رُمان با متون کهن و عاصرِم ادبی نشان می دهد که بیشترین تعاملِ داستان این وبلاگ واگذار میشود با داستانهای داشآکل، زال و سیمرغ و طوطی و بازرگان صورت گرفته است.

مقدمه

فراداستان Metafiction یکی از انواع داستانهای پسامدرن است. اولین بار ویلیام ایچ گس William H. Gass این اصطلاح را مطرح کرد. اصطلاحی که به »نوشتهای داستانی اطلاق میشود که به شکلی خودآگاه و نظام مند، توجه خواننده را به ماهیت و وضعیت خود به عنوان امری ساختگی و مصنوع معطوف می کند تا از این طریق پرسشهایی را درباره رابطه میان داستان و واقعیت مطرح سازد.« این نوشتهها هم ساختارهای بنیادین داستان روایی را بررسی می کنند و هم داستانوارگی یا خیالی بودن محتملِ جهان خارج از متنِ داستانی ادبی را. - وو،1390؛9؛ - 8 کلینکویتز Jerome Klinkowitz نیز ورود نویسنده به متن، برجستهکردن بُعد فیزیکی کتاب و بازیگوشیهای چاپی، برساختن ماشینوار کتاب و کاربرد افراطی فنون داستاننویسی را سه روش اصلی برای فراداستان برشمرده است.

- غفاری،1389؛ - 76 ازاینمنظر، رمان این وبلاگ واگذار میشود یک فراداستان است؛ شمایلِ نو و ساختار جدید کتاب، ورود نویسنده به متن، رفت و برگشتهای زمانی و فلاشبکهای متعدد و... از این داستان یک فراداستان ساخته است. نوآوری در ساختارِ رُمان و آشناییزدایی در ظاهرِ آن از مشخصهای اصلیِ این رمان است که در نگاه اول به چشم میآید. صفحهآرایی کتاب به شکل وبلاگ است. یک وبلاگ سه بخش دارد: محتوا، بازخورد و پیوند. محتوای وبلاگ از قطعههای متوالی تشکیل شده که اصطلاحاً پُست نامیده میشود و با تاریخ و زمان ورود دادهها شناخته میشود. امکان درج و نمایش بازخورد نیز یکی از جذابترین امکانات وبلاگ برای نویسنده و مخاطب است.

این داستان هم دو بخش از ساختار وبلاگ را دارد. انگار که نسخهچاپیِ یک وبلاگ را بخوانیمکتاب. شاملِ شانزده پُست/فصل است که در یک فاصلهزمانیِ چهارده روزه نوشته/منتشر شدهاند؛ از ششم مرداد تا بیستم مرداددوپُستِ. اوّل مقدمهاند و باقیِها،آن که روایتِ درنا از داستانِ آقای ذال - نام مستعار زال ذاکری - است، با شماره یک تا چهارده معلوم شدهاندهر. پُستفصل/ نامی دارد که با توجّه به متنِ آن انتخاب شده است؛ مقدمهای بر یک داستان خفن، مواظب خانه باش، چای با طعم لیوان شکسته، آدمها و کوسهها، سیب سرخ برای دستهای بسته و ....در بخشِ نظرها هم شخصیّتهای فرعیترِ داستان، به عنوان خواننده وبلاگ درنا، حضور دارند؛ روناک، خانم همتی، عمو مهران، غریب آشنا و دیگراندر. هر پُستفصل/ از این کتاب، داستان از دیدگاهِ دو راوی روایت میشود.

یکی درنا و دیگری، زال. علاوهبر ساختارشکنی در ظاهر کتاب، زمان پریشی، افشای شگردهای داستاننویسی و یادآورهای بینامتنی هم از دیگر ویژگی های مشترک فراداستانها و این داستان است. »شیوه روایت در داستان کودک و نوجوان همیشه خطی است.« - جزینی،1389؛ - 33 ولی حسنزاده از این اصل سرپیچی کرده. در رمان این وبلاگ واگذار میشود زمان خطی وجود ندارد و داستان با بینظمی های زمانی روایت میشود.

گفته شد که افشای شگردهای داستاننویسی یکی از ویژگی های مشترک فراداستانها است. درواقع، فراداستان »خلق یک داستان و درعینحال، ارائه گزارش و تفسیری از خلق آن در داستان است.« - وو، 1390؛ - 14 در این نوع داستان فرایند نوشتن داستان به سوژهی داستان تبدیل میشود و داستان بهوضوح به شرح شگردهای داستاننویسی میپردازد. در رمان این وبلاگ واگذار میشود نویسنده به افشای شگردهای داستاننویسی میپردازد و توجه خواننده را به برساخته بودن جهانِ داستان جلب میکند؛ در این رمان، درنا راویِ اصلی/نویسنده وبلاگ است که مُدام به متن وارد میشود و در روند داستانِ زال دخالت میکند. یادآورهای بینامتنی هم یکی دیگر از ویژگی های مشترک رمانهای فراداستانی است.

در فراداستان بهوسیله بخشهایی از رمانها، قصهها و شعرها از وجود بینامتنی رمان آگاه میشویم. درباره بینامتنیت تاکنون کتاب درآمدی بر بینامتنیت؛ نظریهها و کاربردها - نامور مطلق، - 1390 و مقالههای علمیپژوهشیِ بینامتنیت در شرق بنفشه اثر شهریار مندنیپور - حیدری و دارابی، - 1392؛ خوانش بینامتنی بوف کور و پیکر فرهاد - حیدری و همکاران، - 1392؛ بیامتنیت و دور باطل: دو مؤلفه پسانوگرا در رمان پیکر فرهاد عباس معروفی - رضایی و همکاران، - 1391؛ داستان داش آکل: پاسخی به بینامتنیت و افق انتظار - دادور، - 1390 و مقالهبینامتنیت در فراداستانِ نوجوان قلب زیبای بابور نوشته جمشید خانیان - باقری، - 1393 در حوزه کودک و نوجوان منتشر شده است. در این مقاله نیز با خوانشِ بینامتنیِ فراداستان این وبلاگ واگذار میشوداز ارتباط این رُمان با متون دیگر سخن گفته میشود و به دو پرسش پاسخ خواهیم داد؛ یادآورهای بینامتنی در فراداستان این وبلاگ واگذار میشود کدامند؟ ردپای کدام متونِ ادبی در این اثر دیده میشود؟

افشای شگردهای داستانی

»متون پسامدرنیستی توجه خواننده را به فرایند برساختن »جهان داستان« از طریق نوشتن معطوف می کنند و داستانوارگی »واقعیت« را نشان میدهند.« - وو، 1390؛ - 148 فراداستان نشان میدهد که داستان ادبی چگونه جهانهای خیالی اش را میسازد و به خواننده کمک میکند تا دریابد واقعیت روزمرهی زندگی نیز مانند داستان و به شکلی مشابه برساخته و به شکلی مشابه »نوشته « میشود. - همان؛ - 31 در فراداستانها با فرم داستان »بازی« میشود. - همان؛ - 65 رمان این وبلاگ واگذار میشود نیز قصه در قصه است و ساختار تودرتو دارد.

فرهاد حسنزادهمُدام از داستانی به داستان دیگر عبور کرده و از دنیای واقعی به دنیای قصّه و از دنیای قصّه به دنیای واقعی و از دنیای یک قصّه به قصّهای دیگر میرود تا عاشقانه ای قدیمی را در قالب تازهای روایت کندآشنازدایی. از فرم معمولِ داستان و طرح موضوع در بافت و زمینهای جدید هم به زیبایی و جذابیت داستان کمک کرده و هم بهانهای شده است تا دلمشغولیهای افراد در دنیای امروزی بیان شود.

گفته شد که ماجرای این وبلاگ واگذار میشود دربارهدو نوجوانِ آبادانی است در دو زمان، یکی حال و دیگری، گذشته. داستان با معرّفیِ درنا آغاز میشود؛ دختری شانزده ساله که شورِ نوشتن دارد. او در یک کتاب فروشی دفترچه ای قدیمی پیدا میکند و آن را از صاحب کتابفروشی امانت می گیرد تا بخواند. این دفترچه،شاملِ خاطراتِ دورهنوجوانیِ کتابفروش و شرحِ دلبستگیِ او به دختر همسایهشان است. درنا، که شیفته این ماجرای عاشقانه شده، تصمیم می گیرد وبلاگی بسازد و خاطرات کتابفروش را در اینترنت منتشر کند. او نوشتههای دفتر خاطرات را بازنویسی میکند و بدون اطلاعِ کتاب فروش، کم کم، روی وبلاگ میگذارد تا اینکه بالاخره، کتابفروش از موضوع باخبر میشود و باعصبانیّت او را بازخواست میکند. درنا هم مجبور میشود وبلاگ را تعطیل کند.

درواقع، این دفترچه مدرن - وبلاگ - با ماجراهایی که در دفتر خاطرات قدیمی آمده است، شروع میشود و مخاطب قصه نوشتن یک قصه را میخواند و شاهد درهمآمیختگیِ امر داستانی و امر واقعی است. بسیاری از رمانهای فراداستانی با روابط میان قصه و گفتار بازی میکنند. - همان؛ - 195در رمانِ واقعگرا، یک راوی قابلاعتماد وجود دارد که از نظرگاه اول شخص، سوم شخص یا دانای کل داستان را تعریف میکند و نویسندهپُشت این راوی پنهان شده است.

ولی در فراداستان راوی های چندگانه وجود دارند و علاوه بر نویسنده، شخصیتهایی هم حضور دارند که سؤال میکنند و سیخونک میزنند و تهدید میکنند و .... درنا عضو کتابخانهی کانون پرورش فکری است، داستان مینویسد و به قول خودش مثل ملخ کتاب میخورد.او در نقشِ نویسنده، راویِ فضولی است که میخواهد بهشکل افراطی در جریانِ داستان حضور داشته باشد و بهشکلی واضح داستانسرایی میکند و راست و دروغ را به هم میبافد. - همان؛ - 34 به وبلاگ من خوش اومدین. به وبلاگ دستهکلید. اینجا با همهی وبلاگهایی که تا حالا دیدین و خوندین فرق داره. این وبلاگ داستان داره. داستانش هم داستان دارهشاید. داستانَ داستانش هم داستان داشته باشه. - حسنزاده، 1392؛ - 7

واسه آدمی که کلاس داستان نویسی میره و چندتا داستان مینی مال و تماممال و نرمال و غیرنرمال نوشته، بیکلاسیه که نتونه داستانِ یه داستانو تو وبلاگش بنویسه. - همان؛ - 8 شیوهای که حسنزاده برای روایتِ این داستان انتخاب کرده است، خواننده را نسبت به فرایند خلق داستان هشیار میسازد. درواقع، برخلافِ نویسنده داستان واقعگرا که تلاش میکند شگردهای داستانگوییاش را از مخاطب پنهان کند، نویسنده فراداستان تصمیم می گیرد شگردهای داستانگوییاش را عیان کند.

برای همین است که حسنزاده اجازه میدهد درنا به عنوان راوینویسنده/ به متن وارد شود و در روند داستانِ زال دخالت کنداو. در همان ابتدای داستان عاقبتِ شخصیت اصلی را آشکار میکند و به خواننده میگوید که آقای ذال مردی میانسال و مرموز و تنهاست که یک کتابفروشی داردسپس،. در نقشِ راوی وارد داستان میشود و شخصیتهای داستانی هم وارد دنیای واقعیِ راوی میشونددرنا. با شخصیّتهای رُمان گپ میزند، دربارهی آنها اظهارنظر میکند و حتّی با خوانندههای فرضی تعامل برقرار میکند و به میلِ خودش بخشهایی از داستانِ زال را حذف و یا دستکاری میکند.

این جای داستان فریبا و مادر و خواهر کوچیکترش از صحنه داستان میرن بیرون. اما اونا تو خاطرههای آقای ذال نقش پررنگی دارن و من واقعاً نمی دونم.... - همان؛ - 39 همزمان شخصیتهای داستانی دیگری نیز در این رُمان وجود دارند. گروهی از شخصیتهای فرعی که آنها هم دارند داستانی را میخوانند که ما در حال خواندنش هستیم و درباره روند پیشرفتِ آن اظهارنظر میکنند. روناک: اینهمه سوژه ریخته تو این شهر، بعد تو رفتی سراغ این یارو؟ - همان؛ - 9 سبحان: یک نوشته خوب ارزش خوانده شدن را دارد، و یک سوژه خوب ارزش نوشته شدن. شما آدم را کنجکاو می کنید که ماجرای این دستهکلید چیست.

من با خوندن داستانهای جنگی حال نمیکنم. از کلیشهها خسته شدم. دوست عزیز، چرا از یه چیز دیگه نمینویسی؟ - همان؛ - 29 سوسن: تا اینجاش که جالب بود. ولی از کجا بدونیم چهقدر از این داستان کار آقای ذال است و چهقدرش کار شما؟ چون کلمهها خوب انتخاب شدند و نثر یکدستی داریاصلاً. بهنظر نمیآد این ادبیات مال یک دختر 16 ساله باشه. - همان؛ - 29 روناک، سبحان، رضا و دیگران شخصیتهایی حاشیهای هستند که هم در داستان وجود دارند و هم وجود ندارند.

مخاطب بهدرستی نمیداند که آن ها چه کسانیاند، ولی می تواند آنها را به خاطر بیاورد. روابط متنی این شخصیتهای فرعی با راویِ اصلی در بخش نظرهای وبلاگ تفسیری درباره رویهنوشتنِ داستان را بیان میکند و این تردید را در ذهن مخاطب بهوجود میآورد که این داستان اثری ساختگی است و یا ماجرایی واقعی. محمدی: دوست عزیز، این داستانی که نوشتی شبیه فیلم میباشد. فیلمی که براساس حقیقت زندگی ساخته شده باشد. - همان؛ - 68

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید