بخشی از مقاله
چکیده
هرمنوتیک فلسفی، در تفسیر متون ادبی در قرن بیستم تأثیر بزرگی داشت. علی الخصوص، گادامر که شاگرد هایدگر، فیلسوف آلمانی است، هرمنوتیک فلسفی را به کمال رساند. هرمنوتیک گادامر، نظری یا نظرپردازانه نیست بلکه دست یابی به چیستی واقعی فهم است. در هرمنوتیک فلسفی از دیدگاه گادامر، در آمیختگی افق ها، با هویت » دیگری « مواجه می شود و در نتیجه آن ضمن آشنایی با افق او به خود خویش می رسد. برای تفسیر متون ادبی، دینی و حقوقی هم می توان از این روش استفاده کرد. برای حل کردن مفاهیم بعضی از بیت های مولوی باید از زبان جدید و روش های مختلف استفاده کرد.
چون در همه آثار مولوی یک دنیای پنهان دیده می شود. خاموش شدن، رسیدن به عالم معنا، خلاص شدن از دوگانگی و پرده های ظاهری را از بین بردن اندیشه اصلی مولوی است. در همه آثار مولوی این حقیقت قابل توجه است که برای دریافت کردن رازهای الهی باید با چشم دل شنید. اما این رازهای الهی نیز هرگز نباید گفته شود. زبان، زبان الهی است که در آن محدودیت ندارد. زبان عارفان، زبان خاموشی است. عشاق با زبان دل سخن می گویند و همه در این مفهوم یکی میشوند. من، تو و دیگری در میان نمی ماند. برای همین، مولوی خاموشی را به دریای بی پایان تشبیه می کند. در این مقاله چند بیت از آثار مولوی آورده شده است تا از دیدگاه هرمنوتیک فلسفی بررسی شود.
واژه های کلیدی: خاموشی، دیگری، هرمنوتیک، گادامر، مولوی، مثنوی، غزلیات شمس.
مقدمه
در این مقاله چند ابیات مولوی که شامل الگوهای خاموشی و دیگری است، در پرتو هرمنوتیک بررسی خواهد شد. مولوی از تخلص "خاموش" ویا "خموش" در آثار خود زیاد استفاده کرده است. خاموشی، در آثار مولوی معنی خاصی را به خود می گیرد. به همین خاطر در این مقاله به این موضوع مفصلاً پرداخته می شود.وقتی که با نگاه کلی به آثار مولوی پرداخته شود الگوی وحدت وجود در آنها به وضوح مشاهده میگردد. این نیز نشان دهنده از بین رفتن دوگانگی یعنی "هویت دیگری" است. در این ابیات، معنی باطنیای مفهوم خاموشی و دیگری با استفاده از علم تفسیر بررسی میگردد. اصول هرمنوتیک، به این دو مفهوم معنی جدید میبخشد.
به این منظور برخی اشعار مولوی به غیر از نقل راوی و شرحهای کلاسیک و نیز به دیده خواننده امروزی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.شرح های زیادی بر آثار مولوی صورت گرفته و همچنین از این به بعد هم نوشتن این شرحها ادامه خواهد داشت. آثار مولوی تا زمانی که بشر وجود دارد با بررسی بی شماری روبرو خواهد شد. عشق الهی، تجربه سیر و سلوک و درک وحدت وجود در آثار مولوی ازچندین لحاظ مورد پرسش و شرح و انتقاد قرار گرفته است. هر چند شرحهای زیادی بر آثار مولوی نوشته شده باشد باز هم میشود با دیدگاه تازهای این آثار تفسیر شود که هرمنوتیک فلسفی یکی از این روشها است.
واژه هرمنوتیک برگرفته از واژه ای یونانی به معنای ترجمه و تفسیر است. این علم در ابتدا اصولی برای تأویل کتب مقدس بود اما امروزه تسلط آن را در علوم بسیاری میتوان دید - پهلوان؛ حسینی شاهرودی، . - 41 :1386 هرمنوتیک دانش فهم متن است. یعنی هرمنوتیک دانشی است که به فرایند فهم یک اثر میپردازد و چگونگی دریافت معنا از پدیدههای گوناگون هستی اعم از گفتار، رفتار، متون نوشتاری و آثار هنری را بررسی میکند. امروزه مطالعات هرمنوتیک یکی از شیوههای راهگشای برای کشف ابعاد پنهان معنای متون ادبی محسوب میشود. اینگونه پژوهشها در پی درک معنا از طریق شناخت نیّت مؤلف و با توجّه به بستر زمانی، مکانی و تاریخی شکلگیری متن است - پورخالقی چترودی؛ حسینی معصوم، . - 11-1394:9
درمعنای اصلی هرمنوتیک همانند نظریه و عمل تفسیر می تواند تعریف شود. هرمنوتیک گادامر به ما می گوید که پروژه هرمنوتیک خود یک هستی شناسی است Vilhauer - ، . - 4-3 : 2010 مفسر در هرمنوتیک، به جای رسیدن به معنای نقل راوی؛ سعی می کند که به معنای عمق شعر ویا حقیقت متن برسد. به نظر ویلهلم دیلتای –فیلسوف آلمانی – هرمنوتیک، هنری فهم بیان های زندگی است که در نوشته ها ثابت شده است. هرمنوتیک، درک هستی تاریخی را فراهم می کند. در ابتدا هم قوانین هرمنوتیکی برای تفسیر متون ادبی توسعه داده شد. تفسیر، فهمیدن و تحلیل کردن یک متن است که از کل به جز و از جز به کل می باشد %DWXN; .X oX - ، . - 135 : 2014
.1 الگویی » خاموشی « در آثار مولوی
مولوی جلال الدین رومی، به مثنوی معنوی با فعل امر "بشنو" شروع میکند. بشنو چیست؟ شنیدن ویا گوش کردن؛ یکی از اولین شرایط فهمیدن است. انسان، تنها با شنیدن یاد میگیرد. برای شنیدن باید خاموش باشد. اهمیت لفظ "خاموش باش" چیست؟ در عالم ظاهر و عالم باطن چیزهای دیدنی و شنیدنی زیاد است. البته به حقیقت هم فقط با خاموشی رسیده میشود. خاموشی، لسان الغیب است. تجربه خاموشی مولوی چیزی دیگریست. به عقیده مولوی، هر کی به فنا فی االله رسیده دیگر در آن کس اثر قبلی دیده نمیشود.مولوی در آثار خود، معمولا خاموشی را توصیه میدهد و خود وی هم خاموشی را انتخاب میکند.
جنین ابیات در آثار مولوی زیاد دیده میشود. عقیده مولوی این است که همه کس نمیتواند به سخن او و سخن حقیقت را خوب بفهمد. حتی از این سخن هم به عام ذکر کند و مخاطب وی هم درک کرده باشد، باز هم به اندازه خودشان می-فهمند، نه که درست قول مولوی. آنهایی که فکر میکنند مولوی خاموش شد، در وهم هستند. در واقع، مولوی با خاموش شدنش در حال ذکر خدا و زیبایی انسان و هستی است. وی، همیشه دارد حرف میزند. با صدای خاموشی با ما سخن می کوید. مولوی، قرنها است که با صدای بی صدا حرف میزند. اندیشه میکند که وی را نمیتوانند دریابند، حتی اگر بفهمند اشتباه درک میکنند. برای همین درون خود را با نماد ها نقل می کند.
مثل این که از پراکنده شدن حقیقت حس حیاء میکند. چون مولوی همه عضوهای وجود خود مانند با گوش با قلب با همه هستی خود میشنود. همه گوش و زبان و دل دارند اما نه مثل مولوی.خاموش شدن چیست؟ انسان کی و برای چه خاموش می شود ؟ سخن انسان مثل یک ترانه است. انسان برای گفتن ترانه خود را به دنیا میآید. باید ترانه وی از آواز دیگران متفاوت باشد. ترانه انسان، آواز حقیقت انسان است. اگر انسان نمیتواند ترانه خود را بگوید با اندوهگین و ملول از این دنیا میرود. برای همین مولوی هم سخن خود را با آه