بخشی از مقاله
چکیده
ادبیات تطبیقی نوعی پژوهش بین رشتهای میباشد که به مطالعه روابط ادبی در گستره ملتها و حوزههای هنری و انسانی علوم میپردازد. تأثیر و تأثر در جنبههای مختلف ادبیات جهانی یکی از مهمترین مباحث ادبیات تطبیقی میباشد. با وجود چنین چشم اندازی در ادبیات، آشکار است که ادیبان ایران و عرب از گذشتههای دور تا کنون با یکدیگر در تعامل بوده و از یکدیگر تأثیر فراوانی پذیرفتهاند. »عبدالوهاب البیاتی« که یکی از طلایهداران شعر معاصر جهان عرب است، بیشتر از همه به ایران و ادبیات این مرز و بوم عشق ورزیده و شاعران و ادیبان آن را الگوی فکری خویش قرار داده است. یکی از شخصیتهای بسیار محبوب ادب فارسی نزد البیاتی که جایگاه ویژهای را در دستگاه فکری و شعری وی به خود اختصاص داده است، عمرخیام نیشابوری است و شهر نیشابور هم آرمان شهر او میباشد .
اندیشه تقابل میان مرگ و زندگی که از پر بسامدترین مفاهیم شعری نزد »خیام « است، نمود و جلوه خاصی در اشعار »البیاتی« مییابد. او خیام را به زندگی در روزگار معاصر فرا میخواند و تأملات فکری و ادبی وی همچون احوال مرگ و فنای جسم را، به مسائل سیاسی روز خویش تبدیل میکند. بدین ترتیب، خیام نقابی است که بیاتی از ورای آن، مبارزان، زندگی و شهادت آنان رادر رویارویی با جبهه باطل بازگو میکند. در این جستار سعی بر آن است تا تجلی شخصیت و اندیشههای حکیم عمر خیام نیشابوری در منظومه فکری عبدالوهاب البیاتی هر چند به طور اجمالی مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد.
کلید واژگان: ادبیات تطبیقی، عبدالوهاب البیاتی، عمر خیام نیشابوری
مقدمه
ادبیات تطبیقی نوعی پژوهش بین رشتهای است که به مطالعه روابط ادبیات ملتهای مختلف با هم و بررسی رابطه ادبیات با هنرها و علوم انسانی میپردازد. ادبیات تطبیقی به مفهومِ امروزین آن، عنوانی نوپاست که عمر آن نزدیک به یک قرن میباشد، به همین دلیل از ابتدای طرح آن، مانند هردانش جدید دیگری با تعاریف گوناگونی مواجه گردیده است. غنیمی هلال این ادبیات را چنین تعریف مینماید : ادبیات تطبیقی، علمی است که روابط خارجی میان ادبیات ملل گوناگون را بررسی میکند و از تأثیر پذیریها و تأثیر گذاریهای میان ادبیات ملی یک کشور و دیگر کشورها سخن میگوید - ر.ک: هلال، . - 18 :1994 زادگاه ادبیات تطبیقی فرانسه است؛ چرا که پژوهشگران فرانسوی بیشتر به دنبال و شواهد و سرچشمههایی بودند که مؤید پیوند ادبی ملتها و بیانگر تأثیرپذیری آنها از یکدیگر باشد. در نتیچه، گرایش تأثیر و تأثر در ادبیات تطبیقی، منجر به تکوین مکتب فرانسوی شد. بدین ترتیب، مکتب فرانسوی با تأکید بر همین اصلِ تأثیر گذاری و تأثیر پذیری و با نوعی رویکرد تاریخی نسبت به ادبیات تطبیقیبنا شد و این ادبیات را بخشی از تاریخ ادبیات به شمار آورد؛ اما پس از چندی، منتقدین آمریکایی نظریه جدیدی را ارائه دادند که در تضاد با مکتب فرانسوی، به رویکرد نقد ادبی و نه تاریخ گرایی در ادبیات تطبیقی، گرایش داشت. این نظریه که باعث پیدایی مکتب آمریکایی در این زمینه شد، بر اساس اصل همانندی، چه با تأثیر و تأثر و چه بدون آن، مبتنی گردید - ر.ک: نظری منظم، . - 230 :1389
این نکته شایان ذکر است که، در حوزه بنیانهایِ نظریِ پژوهشهای ادبیاتِ تطبیقی، کشورهای دیگری از جمله آلمان و اسلاوی، نیز دارای جنبشی چشمگیر بودهاند؛ تطبیقگران آلمانی سهم قابل توجهی در رواج وگسترش ادبیات تطبیقی در جهان معاصر داشتهاند، بدین گونه که ادبیات تطبیقی با گرایش تاریخی، شکل و قالب جدیدی به خود گرفت و در آنجا بود که به معنای امروزی آن استعمال گردید. تأثیر پذیری دو ادب کهن فارسی و عربی از یکدیگر، از دورههای قبل از اسلام تاکنون به ویژه در عصر عباسی، از نمونههای بارز ادبیات تطبیقی محسوب میگردد، اگر چه اسم و عنوان ادبیات تطبیقی را نداشته است - محسنی نیا، . - 99 :1389 این پژوهشهای تطبیقی، در دوره معاصر نیز ادامه یافت که این خود گویای پیوند تکوینی این دو ادب، هم سو با جریانهای ادبی جهان در راستای پیشرفت ادبیات ملی میباشد. در این میان، پژوهشهای بیشماری در زمینه تطبیق شاعران و ادیبان فارسی و عربی و کنشها و بر هم کنشهای ادبی آنان صورت گرفته است که میتوان نگاهی ویژه در ارتباط با جایگاه ادبی خیام در ادب عربی داشت تا جائیکه مقالهای با عنوان »خیام پژوهی با تکیه بر جهان معاصر عرب« به قلم »ناصر محسنی نیا« تأثیر این شاعر بزرگ ادب فارسی را بر شخصیتهای ادبی مرزهای نامحدود عرب چون »ایلیا أبوماضی«، »جمیل صدقی الزهاوی«، »عیسی اسکندر معلوف«، »احمد الصراف« و ... به روشنی آشکار میسازد.
تأثیر دو سویه ادبیات عربی و فارسی
تاثیر واژگان زبانی و ادبی بر یکدیگر، نتیجه ارتباط ملتها، فرهنگها، افکار و اندیشهها میباشد که تأثیر دو سویه زبان فارسی و زبان عربی نیز از در همین چارچوب جای میگیرد. ایرانیان وعربها از دیرباز تا کنون، به دلایل مختلف سیاسی، تجاری و فرهنگی با یکدیگر در ارتباط بوده و همین تبادلات، زمینههای آشنایی ادیبان و شاعران را با مبانی فکری و ادبی هر دو ملت فراهم نموده که خود سبب بروز تاثیر پذیریهای متقابل در هر دو ادب گشته است.. بنا بر این، ادبیات فارسی و عربی به واسطه پیوندهای استوار و تأثیر متقابل، هر یک در سطح علمی و تحقیقاتی، مکمل یکدیگر شدهاند.
این رابطه فرهنگی و ادبی ایران و عرب، جنبههای متفاوتی داشته است. در بسیاری از موارد بزرگان ادب ایران از شعر، ادب و زبان عرب متأثر گشته و از آن الگو برداری کردهاند: برای نمونه، در زمینه أوزان شعری و عروضی و نیز قافیه، از ادبیات عربی تأثیر بسیاری پذیرفتهاند و بحرهای معروف شعر عربی را به فارسی انتقال دادهاند و در بیان صور خیال و تصویر پردازیهای خود، از سرچشمههای غنی این ادب برخوردار گشتهاند. شاعران عرب زبان نیز که زبان فارسی میدانستند، به اقتباس از مضامین و معانی و نیز واژگان این ادب پرداختند، به گونهای که بیشتر اشعار عربی با أمثال و حکم فارسی و به طور کلی، عناصر موجود در ادب و فرهنگ ایرانی آمیخته شده است. پژوهشگران ، تحول نثر ساده عربی را حاصل کوششهای علمی عدهای از نویسندگان و مترسلان عربی نویسِ ایرانی از قبیل صاحب بن عباد، بدیع الزمان همدانی، و ... میدانند - ر.ک: دامادی، :1379 ح - .
دکتر غنیمی هلال در یک بررسی تطبیقی، علت اصلی تأثیر پذیریهای دوجانبه ادب فارسی و عربی را در ترجمههایی میداند که ازفارسی قدیم به عربی تا عصر عباسی و از عربی به فارسی پس از فتح و گسترش اسلام صورت گرفته است - ر.ک: عبود، . - 1999:208 ترجمه بین عربی و فارسی، ابزاری استوار در برپایی و پویایی ارتباط بین ایرانیان و عربها برشمرده میشود؛ چرا که زمینههای معرفت و آگاهی دو ادب را نسبت به یکدیگر به وجود آورده و نوعی اتحاد فکری و معنوی را در پی خواهد داشت. به عنوان مثال ترجمه کتاب » تواریخ الفرس« و کتاب »کلیله و دمنه« سبب آشنایی اعراب با فکر ایرانی و آگاهی از معماهای ادب فارسی گشته است. با مروری برگذشته و حالِ این دو ادب، ابعاد این تأثیر و تأثر و وجوه ارتباط و تعامل ادبی بین دو ملت، پدیدار میگردد. بدون تردید، مقایسه-های تطبیقی بین این دو ادب برای گسترش افقهای فکری و فرهنگی ادیبان فارسی و عربی در حال حاضر و در آینده بسیار ضروری میباشد.
جایگاه خیام در ادبیات معاصر عربی
قبل از ورود به به بحث جایگاه والای خیام در جهان معاصر عرب و تأثیرگذاری او بر ابعاد گوناگون فکری و ادبی شخصیتهای شعری این فرهنگ، ضروری است اشارهای به آشنایی خیام با احوال شعر، ادب و شاعران عرب قبل ازخود نماییم. خیام به فراخور نیاز روزگار علمی خود، زبان عربی را فرا گرفته و اشعار بسیاری را به این زبان سروده است که این خود، زمینه تأثیر پذیری وی را از شاعران بزرگ عرب به ویژه »أبو العلای معری«، فراهم آورده است. »خیام از خلال رباعیهای خود به عنوان یکی از همزادهای ابوالعلاء ظاهر میگردد. او در بخشی از سرودههای خود به فارسی و عربی، تا حدودی تحت تأثیر ابوالعلاء قرار گرفته است. بعید نیست که شیوه تهکم و ریشخند را هم در مکتب او آموخته باشد« - فولادوند، . - 70 :1379 روحیه شک و بدبینی حاکم بر اندیشه خیام نیز ریشه در مطالعه آثار معری دارد:
ا کانَ مَحصُولُ الحَیاهِإذَ مَیهً فَسیّانِ حالًا کلﱡ سَاعٍ و قَاعدِ - صراف، . - 79 :1948
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل بزبان حال با او میگفت من همچو تو بودهام مرا نیکو دار - فروغی، . - 97 :1339
به دلیل وجود چنین نگرشهای مشترک فلسفی و جهان بینانه در شعر خیام و ابوالعلاء، گروه زیادی از پژوهشگران معاصر عرب به واکاوی أثر پذیری این حکیم فرزانه ادب فارسی از معری و مقایسه وی با این شاعر عرب پرداختهاند. واقعیت اینکه تأثیر پذیری خیام از ابوالعلاء امری ممکن و طبیعی میباشد؛ اما مقایسه بین این دو شاعر دارای وجه و پایه درستی نیست. - ر.ک: حقی، 1987م:. - 23 آنچه بیش از همه به وضوح در ادبیات عربی به ویژه دوره معاصر آن به چشم میخورد، تأثیر پذیری شاعران این ادب از خیام نیشابوری میباشد. همان طور که در ابتدای این بحث بیان شد، شهرت خیام و رباعیات وی در جهان عرب نمایان است و ادیبان و فرهیختگان جهان معاصر عرب، از طریق ترجمه رباعیات خیام، با این شاعر برجسته فارسی آشنا شده و تحت تأثیر شعر و اندیشه وی قرار گرفتهاند. در حقیقت با مطالعه آثار هر یک از شاعران معاصر عرب، افکار و رگههای اندیشه خیام در ذهن خواننده تداعی میگردد. بازتاب عقاید و باورهای گوناگون وی بر شعر شاعران مدارس بزرگ ادبی از جمله دو مدرسه »دیوان« و »مهجر« نمودی عینی و برجسته دارد.
کشورهای مختلف عربی در این حوزه ادبی، توجه فراوانی به خیام و رباعیاتش داشتهاند. در مصر، »احمد رامی«، شاعر مشهور و معاصر این کشور از طریق آشنایی با ترجمه انگلیسی رباعیات خیام، درد و رنجهای زندگی خویش را بسیار شبیه به آنچه که خیام به تصویر کشیده است، در شعر مطرح نموده است - محسنی نیا، . - 14 :1389 عبد الوهاب البیاتی، شاعر پرآوازه عرب نیز یکی از شاعران وادیبان عراقی است که تحت تأثیر حکیم دیار نیشابور قرار گرفته و آثار و نشانه های این تأثیر در دیوان وی نمایان است. او یکی از دیوان های شعری خود را به اسم »:الموت فی الحیاه، الوجه الآخر لتأملات الخیام فی الوجود و العدم« نامید و تکرار فلسفه خیام در باره هستی و نیستی، زندگی و مرگ و ... در این دیوان چشمگیر است. اساس ساختار این پژوهش بر آن است تا از رهگذر دادههای تطبیقی، به واکاوی جان مایههای ادبی عبدالوهاب البیاتی و سیر حضور شخصیت خیام و آراء و اندیشههای او در شعر و ادب این شاعر عرب بپردازد.