بخشی از مقاله
چکیده
نگاه به مفاهیم مدرنیته، تجدد، مدرنیسم3، مدرنیزاسیون4، تجددگرایی، غربیشدن، غربزدگی، نوسازی جدید 5، جهانی شدن، جهانیسازی و موارد مشابه، از دیدگاه رشتههای مختلف همچون اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه شناسی، فلسفه، تاریخ، حقوق، و غیره متفاوت است. در این زمینه همواره غرب سعی کرده، ایدئولوژی متفاوت خود را بر سایر جوامع تحمیل کند. توسعه در جوامع، به سبب رویکردهای متفاوت، شکلهای مختلف به خود گرفته و مثلث جهانبینی، خدا، انسان و هستی در مدرنیته غرب آثار شگرفی در این راستا داشته است.
نویسندگان این مقاله، جهت تبین تکامل مفهوم توسعه و پیشرفت از نگاه غرب، ایران و اسلام به بررسی برخی مفاهیم اشاره شدهی فوق پرداختهاند. اهمیت دادن به اشتراکات و تمرکز بیشتر بر مدرنیته و تجدد در جهان و ایران، از نگاه علوم سیاسی، جامعهشناسی و البته نقش دین در این زمینه کارساز بوده است. با این روش، شاید درک روند جهانیشدن توسعه و سیر تکاملی این مفاهیم، و در نهایت مفهوم تکامل یافتهی پیشرفت6 مدنظر ج.ا.ا در دوران کنونی ملموستر گردد.
کلید واژه ها: مدرنیته، تجدد، غرب، توسعه، پیشرفت
.1 بیان مسئله
بسیاری معتقدند، مفاهیم مدرنیته و مدرنیزاسیون از نیمه دوم قرن پانزدهم با رویکرد جدید غرب به انسان، خدا، هستی و ... شکل گرفته و توسعه با مفاهیم غربی از آن زمان آغاز گردیده است؛ در اواخر قرن هجده میلادی، انقلاب دوم صنعتی غرب، خود را به جهان و ایران تعمیم داد و در ایران مفاهیم تجدد و تجددگرایی از اواسط قرن نوزدهم میلادی که یکی از نشانههای ظهور و بروز آن را میتوان انقلاب مشروطه دانست، نمود یافت. غرب، غربیشدن، غربزدگی، غربیگرایی مفاهیمی است، که در برخی موارد، با تجدد و تجددگرایی آن دوران ایران، دارای اشتراکاتی است. مدرنیته و مدرنیزاسیون، دو مفهومی هستند که از رنسانس به این طرف در غرب همزمان جلو رفتهاند و در تمدن غرب درونزا بودهاند.
برخی توسعهی ایران را در گروی پیروی از آنچه در غرب گذشته میدانستند، در حالی که توسعه و مدرنیتهی غربی در سیر خود برخی ناکامیها را به همراه داشته و ارزشهای اخلاقی و معنوی ارزشمند خود غرب را نیز زیر سوأل برده است. توسعه از نوع غربی در برخی موارد با مفهوم تکامل یافته پیشرفت اسلامی-ایرانی منافات دارد، اما در بسیاری از موارد نیز دستاوردها و پیشرفتهای علمی و تکنولوژی مدرنیته ارزشمند و در راستای رفاه بشر بوده است. از صدر مشروطیت، تضاد ، اختلاف و ضدیت بین مفاهیم بنیادین مدرنیته غرب و مفاهیم بنیادین اسلامی وجود داشت است. اینکه چرا بنیادین و غیر قابل حل است؟ به جهانبینیها متفاوت بر می گردد.
نگاه اسلام و غرب به خدا متفاوت است، غرب مسیح را معمار بازنشسته میداند، اما در اسلام، االله، همه کاره است و گفته میشود؛ اگر او نمیخواست، نمیشد. در خصوص هستی نیز، هم دنیا مهم است و هم آخرت، - دنیا مزرعه آخرت است - اعتقاد به معاد، حساب و کتاب و رجوع مجدد داریم، در حالی که رویکرد غرب اینگونه نمیباشد. و همه چیز در دنیا خلاصه میشود. نگرش اسلام به انسان نیز این است که؛ انسان مخلوقی از جانب خداست و دارای اراده و اختیار است و اراده انسان در طول اراده خداوند است. اما، در غرب اراده انسان در عرض اراده مسیح است و با آن درگیر میشود از این نگرشها تولید رفتارها، گرایشات و جهت گیریها میشود.
ایران قبل از ورود اسلام نیز مذهبگرا، توحید گرا و دین گرا بوده است. و آنچه در ایران مشکلاتی را ایجاد نموده، التقاط بوده است. با رویکرد و جهانبینی اسلامی نمیتوان به مدرنیته غربی پرداخت. گفتمان اسلامی و گفتمان1 مدرنیتهی غربی از یکدیگر جداست. کانون و دال مرکزی گفتمان اسلامی خداست. در حالی که در کانون و دال مرکزی گفتمان غربی انسان قرار دارد. پس خلط از موضوعات انحراف است، یعنی هسته را چیزی دیگر قرار دادن و پوسته را اسلامی کردن و هسته دنیاگرایی و سکولار با پوسته اسلامی التقاط است. گفتمان غربی منطبق با فضای خودشان است و با فضای ما منطبق نیست.
با عین حال، اسلام با عنصر نو شدن و جدید شدن که نفس تجدید است، مخالفت ندارد و موافق جدید شدن است. - امروز ما نباید مثل دیروز باشد - در اسلام، جدید در مسیر تعالی؛ و توسعه با مدل تکامل یافتهی آن یعنی پیشرفت، که در آن تعالی است و بحث کیفی نیز وجود دارد و توقف وجود ندارد، پذیرفته میشود، در این مدل تکامل یافته فرد متحول شده و به عدالت واقف بوده و نقد نیز در آن مستتر است. و اما مدرنیسم که ایدئولوژی، اعتقاد راسخ و جزمی که در بین اندیشمندان و نظریه پردازان غرب و بطور کلی در فرهنگ غرب به وجود آمده، مبنی بر اینکه مدرنیته غرب لیاقت و قابلیت عالم گیر شدن و جهانی شدن را دارد میشود مدرنیسم، و معتقد است مدرنیته غربی باید - الزاماً - جهانگیر شود که از این بعد مشکل ساز شد. و تضادها و دعواها شروع شد؛ چون عناصر آنها نمیخواند، نگاه به خدا، نگاه به انسان، مسیح و دین متفاوت است.
سوأل اول: آیا مفاهیم مدرنیته و تجدد در غرب و ایران به یکدیگر شبیه است؟ سوأل دوم: بین توسعهی غربی و پیشرفت اسلامی- ایران چه رابطهای وجود دارد؟ فرضیه اول: مفاهیم مدرنیته غربی و تجدد در ایران باهم متفاوت است.
فرضیه دوم: روابط از نوع متقابل غیر متقارن است، شدت تأثیر مدرنیتهی غربی بر ایران قابل توجه است، اما نمیتوان از تأثیر رابطه اسلام و ایران بر توسعهی غرب نیز به سادگی عبور کرد.
.2 پیشینه تحقیق
جمشید بهنام - 1383 - در اثر خود، با نام ایرانیان و اندیشه تجدد، که شامل یک مقدمه و چهار فصل میباشد، به روند نوسازی و تجددخواهی در ایران پرداخته است. دورهی زمانی مورد مطالعه در این کتاب، مربوط به سالهای 1979 -1820 - میلادی - است. در این اثر اشاره میگردد؛ که ابعاد تجدد غربی به دو طریق، یکی وضع استعماری و دیگری، وضع غیر استعماری وابسته به کشورهای دیگر منتقل گردیده و ادعا میشود،
هرچند بین این دو وضعیت شباهت زیادی وجود دارد؛ اما تفاوتهای سیاسی و اجتماعیو خصوصاً فرهنگی بهگونهای است که روند تجدد در کشورهای دستهی دوم به شکلی متفاوت ظاهر شده و دخالت غرب سبب ایجاد نوعی خودآگاهی در میان گروهی کوچک از روشنفکران و فرمانداران ممالک قدیمی گردیده است. این اثر ضمن ارزیابی برخی از کشورهایی همچون روسیه، چین، ژاپن، عثمانی و ایران، که به شیوه دوم تحت تاثیر غرب قرار می گیرند، به اولین برخوردهای ایران با غرب نیز اشاراتی کوتاه دارد.
حسین شیخ زاده - 1385 - در کتاب نخبگان و توسعهی ایران برای ریشه یابی عوامل توسعه نیافتگی، به عواملی همچون؛ ساختار سیاسی استبدادی، فرهنگ توسعه نیافته، دخالت استعمارگران و ... اشاره نموده و در طراحی الگوهای توسعه نیز طیف وسیعی از پاسخ ها از غرب گرایی محض تا سنت گرایی صرف مطرح کرده است. همایون الهی - 1379 - در کتاب امپریالیسم و عقبماندگی، در پنج فصل، ضمن تقسیم بندی عوامل افسانهای و واقعی، عوامل خارجی را در توسعه نیافتگی کشورهای عقبمانده موثر دانسته و به تبین آن پرداخته است.
صادق زیباکلام - 1395 - بر خلاف همایون الهی، در کتاب ما چگونه ما شدیم؟ ریشهیابی علل عقبماندگی در ایران، عوامل داخلی را دلیل توسعه نیافتگی ایران دانسته و نگاهی کاملاً متفاوت با اغلب نویسندگان داخلی در این زمینه داشته است با عین حال این اثر مخاطبین بسیاری داشته و موجب گردیده تاکنون 27 مرتبه تجدید چاپ گردد. تورج اتابکی در آثارش همچون، کتاب تجدد آمرانه - 1393 - و دولت و فرودستان - 1392 - ؛ مقالاتی درباره جامعه و دولت در دوره رضاشاه، خلافت، روحانیت و جمهوریت در ترکیه و ایران، ایران نو و زوال سیاستهای حزبی در دوره رضاشاه و موارد مشابه، برخورد سنت و مدرنیته را از زاویهای جدید بررسی کرده و به ریشههای تجدد آمرانه یا مدرنیته از بالا پرداخته است.
از اینرو موضوع مقالات وی، در واکنش جامعه به اصلاحات و تغییرات میباشد که به سازش و مقاومت در برابر مدرنسازی، رابطه بین مردم عادی و دولت در ترکیه و ایران و واکنش جامعه به اصلاحات و تجدد آمرانه در این کشورها است. حسین سیفزاده - 1392 - در کتاب پانزده مدل نوسازی، توسعه و دگرگونی سیاسی در دو بخش و نوزده فصل به مفاهیم مختلف توسعه پرداخته که چهارده فصل آن به چهارده مدل رایج نوسازی و توسعه اختصاص دارد، و در آخرین فصل، مدل پیشنهادی توسعهی پایدار برای ایران ارائه گردیده است. مدلهای گوناگون اشاره شده در اثر وی بیانگر تفاوت مفاهیم متعدد موضوع این تحقیق است.
عطا هودشتیان - 1381 - در اثر خود با نام، مدرنیته، جهانی شدن و ایران، به زمینههای تاریخی مفاهیم موضوع این مقاله و سیر تاریخی مدرنیته و جهانیشدن پرداخته و بنیان ها و خصوصیات مدرنیته را به شکلی متفاوت بررسی نموده است. ایشان در اثر خود، فروضی آورده است؛ که مدرنیته به گذشتهی تاریخی، مذهبی، هنری، فلسفی، سیاسی و اقتصادی فضای جغرافیایی خود با اساس غربی متصل است. در زمینه نقش مذهب در پیشرفت نیز آثاری وجود دارد؛ ماکس وبر - 1373 - در کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری با نوآوری در تاریخ نظریهپردازی جامعهشناسی به جامعهشناسی دین، توسعه و مباحث مرتبط با عقلانیت و مدرنیته پرداخته است و ضمن غربی دانستن اساس مدرنیته؛ درخصوص توسعه و مدرنیته به نقش مثبت مذهب اذعان داشته و مذهب را عامل توسعه قلمداد نموده است.
وی پروتستان را به عنوان مفیدترین نوع مذهب برای توسعه معرفی مینماید. نگرش او در خصوص نقش مذهب در توسعه، برخلاف آنچه در مدرنیته از اصول فرض گردیده میباشد. جدایی دین و دولت و تأثیر مخرب و به حاشیه راندن دین از اصول مدرنیته است. از طرفی، ماکسیم رودنسون - 1358 - در اثر خود با عنوان اسلام و سرمایهداری، ضمن پرداختن به مفاهیم توسعه و مدرنیته اسلام را دارای خمیرمایه برای توسعه و بازرگانی و بسیار قویتر از پروتستان مییابد، و اشکال عدم توسعهی اسلام سرمایهداری را در مسلمانان جستجو میکند.