بخشی از مقاله

چکیده

جایگاه و نقش مبانی در نظریهپردازی و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ ملاحظات لازم در شیوه جستجو، کشف و تبیین مبانی؛ گونهشناسی، چگونگی طبقهبندی و منطق تدوین آن، از جمله مسائلی است که بدون توجه به آنها نمی-توان انتظار داشت الگو جهت صحیح خود را بازیابد و غفلت از آنها زمینهساز مشکلات، کاستیها و چه بسا انحرافات و اعوجاجاتی در این مسیر خواهد شد. مقاله حاضر بر آن است تا به یاری خداوند متعال به طور فشرده مسائل یاد شده را بررسی کند. آنچه نویسنده بر آن تأکید میکند کاربست روش ترکیبی و جامع در اکتشاف مبانی است. این روش اگرچه مد نظر محققان حوزه مبانی و تدوینکنندگان سند آن بوده است، اما هرگز ادعای تام و کامل بودن آن را نداشته و مطالعات رفت و برگشتی بین مبانی عام پایهای، مبانی عرصهای و مسائل به عنوان حرکتی پیوسته و مداوم توصیه میشود.

مقدمه

تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت یکی از مسائل بسیار مهم کشور و ضامن بقا و استمرار نظام اسلامی و گامی اساسی در جهت تاسیس تمدن نوین اسلامی است. بدون شک تدوین چنین الگویی مبتنی بر پارهای مبانی و زیرساختهای بنیادین نظری است که بدون توجه به آنها الگو جهت صحیح خود را باز نیافته و غفلت از آنها اهداف و مسیر الگو را دگرگون خواهد ساخت.مبنا در لغت به معنای اصل و ریشه است و در توضیح آن گفته شده است: » هو ما یبنی علیه شیء 2«...؛ مبنا آن است که چیزی بر آن بنا شود. این واژه کاربردهای مختلفی یافته است از جمله به معنای: - 1 - دلایل یا علل اثباتی یک چیز، - 2 - علل ثبوت و تحقق، - 3 - پیش فرض ها یا اصول موضوعه و متعارفه؛ یعنی مسائلی که در یک رشته یا بحث علمی به اثبات آن ها نمی پردازند و آنها را مسلم فرض می کنند؛ چراکه یا بدیهی و بی نیاز از اثباتاند - اصول متعارفه - ، و یا جایگاه اثبات آنها در دانشی دیگر است - اصول موضوعه - .

کارکرد مبانی

مراد از این واژه در نوشتار حاضر پیش فرضها و زیرساختهای نظری و بنیادینی است که نظریه و الگوی پیشرفت بر آن مبتنی است. این مبانی ممکن است به نحو مستقیم یا غیر مستقیم در تولید نظریه اثر گذار باشند. بنابراین مبانی زیرساختهای فکری، نظری و پایه هایی است که نظریه و الگوی پیشرفت، آرمانها، راهبردها، اصول و قواعد آن بر اساس آنها سامان می یابد و یا توجیه میشود. مبانی در این کاربرد نوعا اموری فلسفی، بیرونی و پاسخگوی پرسشهای فرانگرانهاند؛ و باید بتوان بر اساس آنها، امور بعدی را تولید یا توجیه نمود. پس: اولا مبانی پاسخ مستقیم به پرسشهای فلسفی و فرانگرانه است.

ثانیا رابطهاش با موارد بعدی تولید کننده و یا توجیه کننده است. از طرف دیگر مبانی نقش تصحیح کننده داشته و معیاری برای ارزیابی و پالایش است و بر اساس آنها میتوان آنچه را که با نظریه اسلامی ناسازگار است و نباید در الگو راه یابد مشخص ساخته و خارج ساخت. بنابراین مبانی دارای سه کارکرد عمده: تولیدی، توجیهی و تهذیبی است. از دیگر سو اندیشه اسلامی در بر دارنده محورها و مضامینی است که پاسخ پرسشهای بنیادین و زیرساختی مهمی را در محورهایی چون معرفت شناسی، هستی شناسی، خدا شناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی، ارزش شناسی و دین شناسی پیش روی متفکر قرار میدهد.

بنیاد قرار گرفتن دین مبین اسلام برای تدوین الگوی پیشرفت در درجه نخست مبتنی بر یافتن دیدگاه اسلامی درباره محورهای پیش گفته و پیوند آن با اصول و ارکان تمدن و پیشرفت است. این مبانی سطوح مختلفی دارند و از بنیادیترین لایهها تا سطوحی مماس با اصول عملی الگو را تشکیل میدهند. شایان یاد است که ثقل اصلی بحث در مبانی نخست بر وجه اسلامیت الگو، یعنی آن دسته از مبانی است که به آن بن-مایه اسلامی میدهد، اما وجه ایرانی بودن آن، یعنی برآمده از اندیشه ایرانی و انطباق با مسائل و شرایط ایران، مباحث و مطالعات دیگری میطلبد. بنابراین هدف از تدوین مبانی دستیابی به آن دسته از مبانی و زیرساختهای نظری اندیشه اسلامی است که بر اساس آنها بتوان نظریه پایه اسلامی پیشرفت را کشف و سپس با افزودن مطالعات عرصهای و بررسیهای محیطی بتوان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را طراحی کرد.

بایسته های مبانی

در جستجو و اکتشاف مبانی و تدوین آنها امور مختلفی باید رعایت شود که اهم آنها از قرار زیر است:

1.    دقت و اتقان؛ هر اندازه کشف و تدوین مبانی از دقت، صحت و اتقان بالاتری برخوردار باشد جهتگیریها نیز به تبع آن درستتر خواهد بود و امید دستیابی به نظریه و الگویی مناسبتر افزایش مییابد. بر عکس بیدقتی در این عرصه زمینه انحراف در جهتگیریها را افزایش میدهد.

2.    موثر و مفید بودن؛ مبانی باید، هر چند به طور ظریف و با وسایط و ضمایمی موثر در جهتگیریها، سیاستگذاریها و تصمیم گیریها باشد.

3.    منظومهواری؛ مبانی آنگاه کارآ و کارآمد است که نظاممند، دارای انسجام و پیوند باشد. در مقابل گسستگی و احیانا ناسازواری آنها مانع دستیابی به الگویی سازوار، نظاممند و مناسب خواهد بود.

4.    جامعیت؛ در جستجو و تدوین مبانی باید جامعنگری را رعایت کرد. مراد از جامعیت این است که مبانی باید به گونهای تنظیم شود که در استخراج اصول و قواعد به مبنایی دیگر نیاز نباشد.

5.    مانعیت؛ در تدوین مبانی نباید آنچه که ربطی به نظریه و الگو ندارد داخل آن شود.

6.    وفاق پذیری حداکثری؛ مبانی باید حتیالامکان جامع تفکرات داخلی باشد؛ نه اینکه مطابق با پارهای دیدگاههای شاذ و خارج کننده دیگران باشد. البته در بسیاری از موارد اختلافاتی در میان عالمان و اندیشمندان در این حوزه یافت میشود و وفاق کامل امکاپذیر نیست، اما تا آنجا که ممکن است باید حداکثر وفاق ممکن را در نظر داشته و از انگاشتههای شاذ و مخالفت برانگیز فاصله گرفت. در تحقیق مبانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تدوین سند آن کوشش شده است تا در حدامکان امور فوق رعایت گردد.

روش مبنایابی

جهت دستیابی به این امر میتوان از دو روش قیاسی و استقرایی بهره برد. در روش قیاسی مباحث بر اساس برهان عقلی تقسیم میشود. در روش استقرایی نیز با جستجو در منابع، تراث و آراء عالمان و حکمای اسلامی مبانی مطرح شده دسته بندی و    ارائه میگردد.

الف. روش قیاسی

با توجه به پیوند ناگسستنی مسأله پیشرفت و مباحث مرتبط آن با عالم وجود، ابتدا نگاهی به وجود و اقسام آن ضروری مینماید. حکیمان مسلمان نیز بسیاری از مباحث از جمله طبقهبندی علوم را به گونهشناسی و طبقهبندی موجودات پیوند زده-اند. در مجموع آثار فلسفی بحثهای مشبعی را در این زمینه به خود اختصاص داده است. تقسیمات وجود در منابع فلسفی تنوع و    چندگونگی فراوانی دارد.1 این مسأله بیش از هر چیز تابع اعتبارات و جهات تقسیم است. اکنون جهت رعایت اختصار ناچاریم بسیاری از مباحث و تقسیمات رایج در این متون را واگذاریم و به بیان پارهای از تقسیماتی که به هدف این نوشتار نزدیکتر است بپردازیم.

الف. یکی از تقسیمات وجود به اعتبار وعاء و ظرف تحقق و آثار آن است. بدینروی وجود را به ذهنی و خارجی تقسیم می-کنند.2 مراد از وجود خارجی تحقق چیزی ورای ذهن است و منظور از وجود ذهنی، وجود حاکی و به عبارت دیگر همان علم به اشیا است و اثر آن رفع جهل از فاعل شناسا میباشد.

ب.    تقسیم دیگر وجود در نگاه حکمت متعالیه به لحاظ حقیقی بودن و عدم آن است. بدینروی وجود را به حقیقی و غیرحقیقی - اعتباری - تقسیم میکنند. چه بسا گفته آید که وجود مساوی با حقیقی بودن است و وجود غیر حقیقی تناقض آمیز و مساوی با وجود ناموجود است. پاسخ آن است که مفهوم وجود دوگونه کاربرد دارد: یکی وجود قسمی و دیگری مقسمی. اشکال یاد شده اگر راست آید در رابطه با وجود قسمی است، اما وجود مقسمی مفهومی اعم و قابل تقسیم به حقیقی و غیرحقیقی است. افزون بر آن وجود اعتباری درجهای از وجود حقیقی بوده و از اقسام وجود تکوینی است، چون منشأ حرکتهای تکوینی است و لاجرم نمیتواند از حقیقت بی بهره و از تکوین بی نصیب باشد؛ لیکن در نسبت با دیگر وجودهای حقیقی، به وجود اعتباری نامبردار است.4 شایان یاد است که مفهوم اعتباری نزد فیلسوفان کاربردهای مختلفی دارد از جمله:

1.    اعتباری در مقابل ماهوی؛ این قسم شامل معقولات ثانیه منطقی و فلسفی میشود. در این کاربرد حتی مفهوم وجود نیز اعتباری بشمار میرود. مفهوم اعتباری در تقسیم فوق ناظر به این کاربرد نیست.

2.    اعتباری در مقابل حقیقی؛ این قسم شامل دوگونه اعتباریات تکوینی و تشریعی است. مراد از اعتباریات تکوینی، عناوین اعتباری به کار رفته در باره پارهای از موجودات حقیقی است. برای مثال تیم عنوانی اعتباری برای دلالت بر تعداد معینی از افراد حقیقی در نوعی فعالیت مانند بازی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید