بخشی از مقاله

چکیده

اعتیاد به مواد مخدر یکی از چهار بحران جهانی هزاره سوم ودرصدد تهدیدها و آسیب های اجتماعی و از بزرگترین معضلات جوامع امروزی است واکنون کمتر کشوری است که با اعتیاد دست و پنجه نرم نکند. سوء مصرف مواد مخدر از جمله بارزترین آسیب های اجتماعی است که به راحتی می تواند بنیان فرهنگی - اجتماعی یک کشور را سست نماید و پویائی انسانی آن را به مخاطره بیاندازد. یکی از مهمترین راهکارها برای پیشگیری - عود و درمان اعتیاد به کارگیری رویکرد درمانی شناختی- رفتاری است. در این پژوهش مروری سعی شده است اثربخشی رویکرد شناختی - رفتاری بر تغییر باورهای غیرمنطقی افراد وابسته به مواد مخدر شرح داده شود.
واژگان کلیدی: درمان شناختی رفتاری، اعتیاد

.1 مقدمه
سوء مصرف مواد مخدر از جمله بارزرین آسیب های اجتماعی است که به راحتی می تواند بنیا فرهنگی- اجتماعی یک کشور را سست نماید و پویائی های انسانی آن را به مخاطره بیاندازد.اعتیاد به مواد مخدر یکی از چهار بحران جهانی هزاره سوم و درصد تهدیدها و آسیب های اجتماعی و از غم انگیزترین معضلات جوامع امروزی است که اکثر جوامع مختلف به ویژه جامعه ی ما را به چالش کشیده است، دفتر مبارزه با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحده اخیراً در گزارشی اعلام کرده است که ایران دارای بیشترین افراد وابسته به مواد مخدر در بین کشورهای جهاناست - احمدی و همکاران، . - 2005

در علت شناسی اختلال وابستگی به مواد عوامل متعددی نظیر عوامل بین فرهنگی، عوامل رفتاری - روانی، عوامل زیستی - ژنتیکی برخی از صفات شخصیتی مانند صفات ضد اجتماعی، پرخاشگری، اعتماد به نفس پایین، باورهای غلط، اختلالات روانی مثل افسردگی اساسی، فوبی، موقعیت های مخاطره انگیز مانند ترک تحصیل و بی سرپرستی فرد را به طرف مواد مخدر سوق می دهد و هنوز مشخص نیست که کدام یک از متغیرها در گرایش به اعتیاد نقش بیشتری دارند.دوپوند و مک گاردن ٌ - - 1992 معتقدند که اعتیاد ، اختلال در سیستم پاداش دهی مغز است که لذت و درد را کنترل می کند. یک فرد معتاد به دنبال لذت و تسکین درد و درماندگی خود از مواد مخدر استفاده می کند. برخی از پژوهشگران اعتیاد را نوعی بیماری روانی تکرار شونده می دانند که معتاد علیرغم تمام عوارض مصرف داروی مخدر آن را بدون اراده مصرف می کند. در این که اعتیاد را باید بیماری دانست یا یک جرم، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد - صحرائی و همکاران، . - 2006

از جمله:

مدل محیطی اجتماعی: این مدل بخش تاثیرات اجتماعی، فشار همسالان، سیاست های جامعه، قابلیت و دسترسی به مواد و محیط خانوادگی به عنوان مکانیسم های مسئول در تقبل و ابقاء اعتیاد تاکید می کند.مدل وراثتی، فیزیولوژیکی، موثرترین اطلاعات در رابطه با بخش ژنتیک در اعتیاد، در حیطه سوء مصرف و وابستگی به الکل است. اکثر صاحب نظران تاثیر ژنتیک را بر استعداد ابتلاء به سوء مصرف مواد تصدیق می کنند - کراب و دیگرانٍ،1985؛ فسل بروک و دیگران، . - 1999مدل شخصیتی بر اساس این دیدگاه، رفتارهای اعتیاد به صورت نشانه ای از تعارضات سابقه دار و درون روانی تر مفهوم سازی شده و اغلب برچسب اختلالات شخصیت می گیرند - رونینز،1980؛ وایس، . - 1992

مدل یادگیری اجتماعی / مقابله ای: در این مدل ها اعتیاد به عنوان مکانیسم های مقابله ای ناکافی یا ضعیف تلقی می شوند و به دلیل ناتوانی در مقابله با عوامل فشارزای زندگی، افراد معتاد برای رفتار یا آسایش به اعتیاد روی می آورند - ویلز و شیفمن،. - 1985

مدل های تقویت / شرطی سازی: بسیاری از پژوهش ها حاکی از خواص تقویت کننده هر نوع مصرف مواد است - بارتَ،. - 1985 از مدل های تقویت برای درک شروع رفتارهای اعتیادی و نیز ثبات آنها که اصلاح آنها را دشوار می سازد استفاده شده است.

مدل رفتاری جبری: مشکل در توقف/ قطع یا اصلاح موفقیت آمیز رفتارهای اعتیادی و ماهیت بیش از حد جبرگرایانه و تکرار شوند اکثر اعتیادها برخی از صاحب نظران و متخصصان بالینی را به سمت وصل کردن اعتیاد به رفتارهای عادتی مثل شستن مکرر دست هایا نظافت سوق داده است این وجوه مشترک عبارتنداز : احساس اینکه رفتار اعتیادی خارج از کنترل فرد است و ظاهراً تلاش برای برآورده کردن نیازها یا تعارضات روان شناختی است.

مدل اخلاقی: این دیدگاه مدعی است که اعتیاد یک عمل غیراخلاقی است و معرف امتناع از مقاربت و پایداری توسط برخی از ضوابط اخلاقی یا قانونی عمل فرد است.

مدل طبعی: این مدل اعتیاد را به منزله یک بیماری در نظر می گیرد.

مدل اصلاحی:این دیدگاه عقیده دارد که اعتیاد یک اختلال رفتاری یا یک رفتار ناسازگارانه است و دقیقاً توسط همان قوانین شکل واره می شود که تمامرفتارهای آدمی را شکل می دهند. پس اعتیاد اساساً آموختنی است - بریکمن و همکاران، . - 1982باید اذعان نمود تا کنون به سوء مصرف مواد مخدر ازدیدگاه کل نگر نگریسته نشده و هر کس از ظن خود به این معضل روانی - اجتماعی پرداخته است. پس دارای اهمیت است که آن را با دیدگاه کل نگر و تشخیصی نگریست، ضمن آنکه باید به اجزاء سیستم توجه ای عمیق نشان داد. اعتیاد به مواد مخدر یا اختلال وابسته به مواد به دلیل ماهیت زیستی روانی - اجتماعی انسان از پیچیدگی خاصی برخوردار است، به همین دلیل علت درمان این اختلال با تاکید بر یک رویکرد محض اغلب دشوار و ناکارآمد می باشد.

کارآمدترین رویکرد درمانی در ترک مصرف مواد اعتیاد و توصیفی از شیوه های جسمانی و روانی می باشد - رسومی و همکاران،. - 2006گورسکیٌ - - 1994 معتقد است که برای درمان معتادان می تواند از روان درمانی همراه با دارودرمانی استفاده کرد. روان درمانی بعنوان شکلی از درمان های مبتنی یا درمان های شناختی - رفتاری، هدف مشترکی را دنبال می کنند و آن جلوگیری از بازگشت و عود بیماری اعتیاد می باشد.در این مقاله سعی بر این است که بر اهمیت اثربخشی رویکرد درمان شناختی - رفتاری در افزایش پیشرفت به ترک مواد مخدر و نقش این رویکرد درمانی در کاهش عود اعتیاد و افراد معتاد پرداخته شود.

-1-1 مدل شناختی - رفتاری غلبه بر مصرف مواد - الکل

درمان سوء مصرف مواد و الکل که از مدل شناختی- رفتاری ٍ استفاده می کند CBT نام دارد. - الیس َ، - 2001 و بکُ . - 2001 پیشگامان نظریه شناختی - رفتاری هستند. شیوه های درمان شناختی - رفتاریCBT بعنوان رویکرد هدفمند و کوتاه مدت، با تمرکز بر بازسازی شناختی و تغییر رفتار بیشتر بر ترک روانی مواد و جایگزین کردن رفتارها و تفکرات جدید و کارآمد به جای رفتارهاو تفکرات ناکارآمد قبلی تاکید دارد. این نظریه به مراجع می آموزد که طرز فکر او بر طرز رفتار و احساسش تاثیر دارد. طبق این رویکرد افکار به رفتار می انجامد و هیچ کس بدون تفکر درباره چیزی دست به کار نمی زند یا نمی تواند کاری بکند.

فرض بنیادی درمان شناختی - رفتاری این است که فرایند یادگیری نقش مهمی در ایجاد و تداوم وابستگی به مواد ایفا می کند. این رویکرد معتقد است که افکار و رفتارها آموختنی هستند و چون سوء مصرف مواد و الکل یک رفتار است به نظر می رسد که فعالیتی آموختنی است. مصرف مواد و الکل نتیجه جریان فکری ناکارساز و غیرمنطقی است. چون این افکار و رفتارها آموختنی است پس می توان آنها را از یاد برد.رویکرد درمانی شناختی - رفتار با تکیه بر تحلیل کارکردی و مهارت آموزی، بیماران را در شناسایی اجتناب و مقابله با مصرف کمک می کند. در این رویکرد آموزش مهارت ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در این رویکرد درمانی افکار، انتظارات و رفتارهای مرتبط با مصرف مواد تغییر کرده و از مدیریت وابستگی که روش شبیه اقتصاد ژتونی است بهره می گیرد - هالیچین و نیبورن،. - 2003

این رویکرد درمانی معتقد است که توانمند سازی معتادین برای تغییر باورهای غیرمنطقی یکی از مهمترین راهکارهای پیشگیری و درمان اعتیاد می باشد. وجود تفکرات غیرمنطقی نقش مهمی در سبب شناسی و فرایند درمان فرد معتاد بازی می کند. وجود تفکرات غیرمنطقی باعث مقاومت درمان و بازگشت دوباره بیماری می شود. عقاید غیرمنطقی خواسته رد و اهدافی هستند که به صورت ترجیحات ضروری و الزامی درمی آیند و تبدیل به اهداف اجباری ، الزامی و قطعی می گردند به طوری که اگر برآورده نشوند موجب آشفتگی فرد می گردند - کری و دیگرانِ، . - 2001
هافمن و اسمینزّ در پژوهش های خود گزارش نمودند افرادی که دچار سوء مصرف مواد و وابستگی به الکل دارند، اختلالاتی همچون افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر در آنها مشاهده شده است و روان درمانی برای درمان موثر بوده است. درسین و هولونْ - - 2011 در مورد اثربخشی درمان شناختی رفتاری به این نتیجه رسیده اند که این مداخله بر تمامی جوانب زندگی فرد معتاد اثر گذاشته و در افزایش رضایت از زندگی تاثیر معنادار دارد. مک هاگ، هیدون و اترَ - - 2010 در پژوهش هایی نشان داده اند که تفکیک های شناختی رفتاری به تنهایی و یا همراه با درمان دارویی نقش مهمی در مدیریت اضطراب و افسردگی و افزایش رابطه با اطرافیان افراد معتاد داشته است.

-2-1 الفبای تغییرُ در مدل شناختی - رفتاری

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید