بخشی از مقاله

چکیده

صداقت و دروغگویی موضوعی کلیدي در فهم و نقد کلیه حوزه هاي اجتماعی است نقش آن در اقتصاد و تجارت کمتر از سرمایه، نیروي انسانی و دیگر عوامل نیست و در واقع باعث رساندن آسیب اجتماعی، اقتصادي، سیاسی، فرهنگی به بخش هاي مختلف جامعه میشود. در اینجا براي جلوگیري از این آسیب ها میتوان در توسعه ارزش ها و اصول اخلاقی و نقش مدیران در افزایش صداقت و درستکاري در جوامع و سازمان را مورد بررسی قرار داد.

کلید واژه: صداقت، راستگویی، دروغگویی، صداقت کارمندان، اعتماد، سازمان، اخلاق در سازمان

مقدمه

دهخدا در لغت نامه خود دروغگویی را سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، مقابل راست و مقابل صدق تعریف میکند. در تمامی ادیان از جمله اسلام بر قبح دروغ تأکید شده است و قرار گرفتن آن در ذیل عنوان گناهان کبیره معرف این اهمیت است. پیامبر اکرم فرمودند: دروغگو، دروغ نمیگوید مگر به سبب حقارتی که در نقش خود دارد. اهمیت موضوع روانشناسان دروغگویی را به 8 دسته تقسیم میکنند:

.1 دروغ بازي: با این دروغ فرد میخواهد حوادث تخیلی و یا ذهنی خود را به دیگران بفماند...اغلب دروغگویی کودکان از این نوع است.

.2 دروغ مبهم: این دروغ از ناتوانی فرد در گزارش دهی دقیق جزئیات و یا مغالطه کردن ناشی میشود.

.3 دروغ پوچ: فرد جهت جلب توجه کردن دیگران و مطرح شدن این دروغ را میگوید.

.4 دروغ انتقام جویانه: این دروغ از نفرت فرد به شخص و یا شیء ناشی میشود.

.5 دروغ محدود: این دروغ در نتیجه ترس از مقررات شدید و یا تنبیه سخت ناشی میشود.

.6 دروغ خودخواهانه: دروغ حساب شده اي است جهت گول زدن دیگران براي بدست آوردن آنچه را که میخواهد.

.7 دروغ عرفی یا وفادارانه: این دروغ به منظور حفظ و مراقبت از دوستان انجام میشود.

.8 دروغ عادتی: این دروغ به دلیل الگوبرداري از والدین و یا محیط پرورشی فرد برایش عادتشده است.

جامعه اي را در نظر بگیرید که دروغگویی در آن قاعده واصل باشد و نه استثناء، در این جامعه اعتماد متقابل وجود نخواهد داشت، روابط افراد کاملاً غیر اخلاقی خواهد شد، فساد و تباهی در همه سطوح رخنه خواهد کرد و نیز چنین جامعه اي کمترین نزدیکی را با یک جامعه دینی و اخلاق مدار خواهد داشت. اولین گام براي رواج دروغگویی، شکسته شدن قبح دروغ است. در جامعه اي که دروغگویی نوعی زرنگی تلقی شود و مردم با شنیدن سخن دروغ لبخندي حاکی از سرور و شعف بر لبان خود ظاهر سازند طبعاً دروغگویی رواج مییابد. در سازمانی که عدم صداقت، ناراستی، نادرستی و ناپاکی در آن رواج دارد:

در جو اجتماعی مملو از بی اعتمادي، روابط از دوستیهاي مشکوك و نافرجام گرفته تا رو دربایستی و ملاحظه کاريها، مصحلت جوییها، پنهان کاريها، بازيها و در نهایت انواع دشمنی ها پیش میرود و به صورتهاي بسیار متنوعی از روابط روانی، اجتماعی از قبیل فتنه، تملق، مبالغه، عیب پوشی، نیرنگ، فرصت طلبی، تحریک و دهها خصیصه منفی دیگر که جملگی بر پایه دروغ شکل گرفته، تجلی میکند. فرهنگ دروغ به فرهنگ اصیل قومی، محلی و ملی پیوند میخورد و آن را آلوده میسازد.

در جو بی اعتمادي شخصیت پایه دستکاري میشود: آدمها به مالکان طماع، اطباي بی وجدان، کسبه حقه باز، کارگران تنبل، دانش آموزان متقلب، معلمان بی مسئولیت، سربازان خائن، پدران بی فکر، سرایداران سارق، نانواهاي رفیق نواز، کارمندان رابطه باز و رؤساي تبعیض کار تبدیل میشوند و دهها برچسب از این قبیل در کنار مشاغل پر زحمت و آبرومند و ضروري جامعه نقش میبندد و دوگانگی بیان و رفتار در جامعه نهادینه میشد.صداقت در سازمان به معناي شفافیت است و نه بمعناي فرو ریختن و منتشر کردن همه جزئیات شاید به زبانی دیگر، هر راست نباید گفت.توسعه منابع انسانی بدون شناخت انسان و ظرافتهاي روحی و سعه وجودي او ممکن نیست.

جک ولش مدیر ارشد جنرال الکتریک خود را مربی میداند و معتقد است موضوع اصلی رهبري و مدیریت انسانها هستند. او میگوید: همه وظیفه و هنر من کار با انسانهاست. دامنه ارزش هاي انسانی و سازمانی باید از صدر تا ذیل سازمان را در بر گیرد و فعالیتهاي کسب و کار منجر به خلق ارزشهاي پایدار نه تنها براي کارکنان بلکه براي سهامداران، مشتریان و اجتماعی شود. او بیان میکند که ارزشهاي ما اصول ما هستند ارزشهایی که تعریف کرده ایم عبارتند از صداقت، احترام، کار تیمی، تشریک مساعی و درستکاري. هر یک از این ارزشها به اندازه هر جز از فن آوري که ما توسعه میدهیم براي موفقیت آینده شرکت ما اهمیت دارد ارزش ها و اصول اخلاقی که بر اتاق هیئت مدیره حاکم است نباید با ارزشهایی که در محل کارخانه و یا کارگاه حاکم است تفاوت کند.

هیچ سازمانی را نمیتوان بی نیاز از اصول اخلاقی و به ویژه سرآمدترین آنها که همانند صداقت و درستکاري است دانست. سازمان مجموعه اي از افراد است و در هر سازمان نقش افراد انجام دادن کارها و پیشبرد وظایفی است که به آنها محول میشود. براي اجتناب از آسیب دیدن سازمان اگر اخلاق بر سازمان حاکم باشد و اصول اخلاقی از طرف سازمان و کارکنانش مراعات گردد از چند جهت در موفقیت سازمان مؤثر خواهد بود: اول: اصول اخلاقی بعنوان یک ارزش در سازمان نهادینه خواهد شد. دوم: بین سازمان و کارکنان آن روابط مؤثر، شفاف و دوستانه برقرار میشود. سوم: سازمان شاهد پویایی و عملکرد مثبت کل سازمان خواهد بود.

ارزش هاي اخلاقی خوب و ناهنجاريهاي اخلاقی بد در همه سازمانها وجود دارد اما به محیط فرهنگ و شیوه رفتار افراد بستگی دارد. رفتار اخلاقی کارمند به دو عامل ارزشهاي شخصی و جو حاکم بر سازمان وابسته است. براي مثال چنانچه سیستم پاداش سازمان به گونه اي باشد که از رفتار نادرست افراد چشم پوشی نماید و حتی آنها را مثبت جلوه دهد افراد شایسته هم ممکن است دست به کارهاي نادرست بزنند. هنگامی که سازمان به افراد دروغگو و متقلب و یا کسانی که اعمال خلاف را انجام میدهند ارتقاء مقام بدهد و یا آنها را مورد ستایش قرار دهد چنین برداشت میشود که رفتارهاي غیر اخلاقی بازدهی مناسبی دارند. اینجاست که اصول غیر اخلاقی در سازمان ریشه میگیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید