بخشی از مقاله
جنگلداری در مناطق خشک
تقديم
تقديم به همه آنهايي كه طبيعت را دوست دارند و براي حياتش مي كوشند.
تقدير و تشكر
اين مجموعه در راستاي آشنايي با مناطق خشك و جنگل كاري در اين مناطق و با كوشش هاي جناب آقاي دكتر گرجي مسئول خدمات دانشجويي دانشگاه آزاد اسلامي اراك و همچنين جناب آقاي دكتر صدوق مدير گروه محيط زيست دانشگاه مذكوز تهيه گرديده است. لذا بدين وسيله از زحمات و تلاش هاي ارزشمند ايشان كمال سپاس را دارم.
فهرست مطالب
فصل اول: محيط هاي خشك
مفهوم خشكي
علل خشكي
اقليم مناطق خشك
بارندگي
درجه حرارت
رطوبت جوي
باد
خاكهاي مناطق خشك و اهميت خواص خاك
پوشش گياهي مناطق خشك
طبقه بندي پوشش گياهي
فصل دوم: جنگل كاري به منظور خاص
جنگل كاري به منظور احياء زمين هاي كوهستاني
جنگل كاري بر شن هاي روان
جنگل كاري به منظور باد شكن
جنگل كاري به منظور مبارزه با آلودگي هوا
نقش جنگل كاري در كاهش گرما
اثرات جنگل كاري در شهرها
فصل سوم: تكنيك هاي ايجاد و مديريت نهاستان هاي جنگلي
شناسايي مقدماتي محل
انتخاب محل كشت
انتخاب گزمه ها
آماده سازي محل كشت
زمان كاشت
فصل 4: نهاستان هاي جنگلي ويژه
بارشكن ها و كمربندهاي حفاظتي
طراحي بار شكن ها و كمربندهاي حفاظتي
انتخاب گونه هاي درخت و درختچه
فنون كاشت
فعاليتهاي مديريتي
تثبيت تپه هاي ماسه اي
تثبيت تپه هاي ساحلي
تثبيت تپه هاي درون خشكي
فنون كاشت
فصل 5: جنگل كاري در نقاط خشك و نيمه خشك جهان
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك ايتاليا
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك شمال آفريقا
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك مصر
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك عراق
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك اردن
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك كويت
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك خاور نزديك
جنگل كاري در مناطق خشك و نيمه خشك هندوستان و پاكستان
مقدمه
نيمي از كشورهاي جهان به طور كلي يا جزئي در مناطق خشك و نيمه خشك قرار دارند. اين مناطق، با حاشيه هاي نيمه مرطوب يا به اصطلاح ديمزارهاي خود، مجموعا حدود چهل و پنج ميليون كيلومتر مربع يا يك سوم مجموع زمينهاي دنيا را در بر مي گيرند. آسيبهاي بوم شناختي در اين مناطق چنان افزايش يافته كه زنگهاي خطر را به صدا در آورده و زندگي هشتصد و پنجاه ميليون نفر ساكنان اين مناطق را تهديد مي كند.
مداخله بشر از طريق عمليات كنترل يا به كارگيري سيستمهاي مناسب استفاده از اراضي، مي تواند اين روند را متوقف كند و در نهايت، فرايند تخريب را دگرگون سازد. مفهوم، تدوين و اعمال اين گونه مداخلات مي بايست مبتني بر دانش صحيح و درك درست از عوامل انساني بوم شناختي و اقتصادي درگير در هر وضعيت خاص باشد. همچنين، كاركنان ميداني بايد به موازات پيشرفتهاي تكنولوژيك رشد كنند.
فصل 1
محيطهاي خشك
1- مفهوم خشكي
محيطهاي خشك از نظر شكل زمين، خاك، گونه هاي گياهي و جانوري، بيلان آبي و فعاليتهاي انساني، فوق العاده متنوع اند. به همين علت، نمي توان هيچ گونه تعريف عملي از محيطهاي خشك به دست داد. اما به هر حال، يك عنصر مشترك در تمامي مناطق خشك، خشك بودن آن است.
خشكي معمولا به عنوان تابعي از بارندگي و درجه حرارت تعريف مي شود. از جمله شاخصهاي مفيد براي بيان خشكي، شاخص خشكي اقليمي است:
كه در آن P نشانگر بارندگي و ETP نشانگر ميزان تبخير و تعرق بالقوه است كه توسط روش«پنمن» با در نظر گرفتن رطوبت هوا، ميزان تشعشع خورشيد و ميزان باد محاسبه مي شود.
به وسيله اين شاخص، مي توان مناطق خشك را به سه دسته تقسيم كرد: فوق العاده خشك، خشك، نيمه خشك. از مجموع اراضي سراسر دنيا، زمينهاي فوق العاده خشك 2/4 درصد، زمينهاي خشك 6/14 درصد و اراضي نيمه خشك 2/12 درصد را در برگرفته اند. بنابراين
، در حدود يك سوم مساحت زمينهاي دنيا، جزو اراضي خشك محسوب مي شود.
مناطق فوق العاده خشك(شاخص خشكي 03/0) عبارت است از مناطقي كه در آنها پوشش گياهي وجود ندارد، باستثناء معدودي درخچه به صورت پراكنده، و غالبا زندگي شباني عشايري در اين گونه مناطق يافت مي شود. ميزان بارش سالانه در اين مناطق كم است و به ندرت از صد ميلي متر تجاوز مي كند. باران كمياب و نامنظم است، به طوري كه گاه در دوره هاي طولاني در چندين سال در حد صفر است.
مناطق خشك(شاخص خشكي 03/0 تا 2/0) كه از ويژگيهاي آن، زندگي شباني است، و كشاورزي تنها با استفاده از آبياري صورت مي گيرد. در اكثر مناطق، پوشش گياهي طبيعي بصورت پراكنده، شامل گراسهاي يك و يا چند ساله و ديگر گونه هاي علفي و بوته ها و درختچه ها وجود دارد. تنوع بارندگي در اين مناطق زياد است، به طوري كه ميزان آن ساليانه، بين 100 تا 300 ميلي متر مي باشد.
مناطق نيمه خشك(شاخص خشكي 2/0 تا 5/0) در اين مناطق، ميزان بارندگي مي تواند آب مورد لزوم براي كشاورزي با سطح توليد كمابيش ثابت را تامين كند. توليد دامپروري مبتني بر يكجا نشيني نيز در اين مناطق صورت مي گيرد. پوشش گياهي بومي اين مناطق، معمولا شامل گونه هايي نظير گراسها و شبه گراسها و فوربها و نيز گياهان نيمه بوته اي، درختچه و درخت است. ميزان بارش سالانه در اين مناطق، در تابستان بين 300-600 ميلي متر تا 700-800 ميلي متر و در زمستان بين 200-250 تا 450-500 ميلي متر است.
شرايط خشك را مي توان در مناطق نيمه مرطوب نيز يافت(شاخص خشكي 5/0 تا 75/0). در مجموع، اصطلاح مناطق خشك در اين كتاب به مناطق فوق العاده خشك، خشك، نيمه خشك، و نيمه مرطوب اطلاق مي شود.
2- علل خشكي
خشكي، در نتيجه وجود هواي خشك فرود آينده حادث مي شود. بنابراين، خشكي اغلب در مناطقي وجود دارد كه در آنجا شرايط واچرخه اي حاكم باشد؛ همان گونه كه در مناطق تحت شرايط واچرخه اي نواحي نيمه گرمسير صادق است.
تاثير واچرخه هاي نواحي نيمه گرمسيري بر بارندگي، در صورت وجود سطوح سرد افزايش مي يابد. هواي خشك، همچنين در مناطق اطراف رشته كوههاي بزرگ پديد مي آيد زيرا اين كوهها واچرخه هايي را كه از فرازشان عبور مي كنند، مختل ساخته، مانع بارندگي مي شوند. همچنين، گرماي زياد سطح زمين، مانع بارندگي مي شود و در نتيجه، مناطق وسيع داراي آب و هواي خشك، در فاصله دور از دريا يافت مي شوند.
3- اقليم مناطق خشك
ويژگي مناطق خشك، گرماي شديد و بارندگي پراكنده و ناكافي است در واقع نوعي ناهمگوني در آب و هوا به چشم مي خورد. به طور كلي، اين ناهمگوني اقليمي در نتيجه اختلاف درجه حرارت، فصل بارندگي و درجه خشكي پديد مي آيد. سه گروه اصلي كه از نظر اقليمي در توصيف مناطق خشك قابل تمايزند، عبارتند از: 1- اقليم مديترانه اي،
2- اقليم گرمسيري و 3- اقليم قاره اي.
در اقليم مديترانه اي، بارندگي اغلب در طول فصل پاييز و زمستان صورت مي گيرد؛ تابستانها گرم و بدون بارندگي است؛ درجه حرارت زمستان معتدل است. شكل 1-1 اقليم مديترانه اي را نشان مي دهد كه در آن، فصل مرطوب از ماه اكتبر آغاز مي شود و در آوريل يا ماه مه خاتمه مي يابد و به دنبال آن، پنج ماه خشك فرا مي رسد.
در اقليم گرمسيري، بارندگي در طول فصل تابستان صورت مي گيرد و هر چه فاصله از خط استوا بيشتر باشد، فصل بارندگي كوتاهتر و زمستان طولاني و خشك است. در«سنار» واقع در كشور سودان كه نمونه منطقه اي با آب و هواي گرمسيري است، فصل از نيمه ژوئن تا پايان سپتامبر ادامه مي يابد و پس از آن حدود 9 ماه فصل خشك از راه مي رسد.
در اقليم قاره اي معمولا پراكنش بارندگي در تمام طول سال يكنواخت است؛ اگر چه در تابستان بارندگي بيشتر است. در«آليس اسپرينگز» در استراليا ميزان نزولات در هر ماه، كمتر از دو برابر ميانگين درجه حرارت همان ماه است؛ از اين رو فصل خشك در تمام طول سال ادامه دارد(شكل1-3).
4- بارندگي
باراني كه از جو در يك محل مشخص مي بارد، يا در ميان راه با درختها، درختچه ها يا ديگر رستني ها برخورد مي كند و يا به سطح زمين مي رسد و جريان آب سطحي، جريان زير قشري و آبهاي زيرزميني را تشكيل مي دهد. صرف نظر از مقدار آبي كه در زمين باقي مي ماند، بخش اعظم آن، در اثر تبخير و تعرق گياهان و تبخير رودخانه ها و تبخير آبهاي ديگري كه از جريان هرز آب سطحي، آب زير قشري و آبهاي زيرزميني پديد آمده، همان گونه كه در چرخه هيدرولوژيك شكل 1-4 نشان داده شده، در نهايت به جو بر مي گردد.
پويش نسبي چرخه هيدرولوژيك در يك محل، عمدتا توسط طبيعت فضايي و زماني الگوهاي بارندگي، رژيمهاي حرارتي و رطوبت جوي، خاك و مشخصه هاي توپوگرافي، و ويژگيهاي گياهي اين مناطق تعيين مي شود.
برخلاف شرايط مناطق معتدل، توزيع بارندگي در تابستان و زمستان در مناطق خشك متفاوت است. براي مثال، در شهر«رباط» واقع در مراكش، بارندگي معمولا در فصل زمستان صورت مي گيرد و در ماههاي گرم تابستان بارندگي وجود ندارد. از سوي ديگر، در منطقه«سنار» در كشور سودان، زمستان به صورت يك دوره بلند مدت خشك است؛ در حالي كه قسمت اعظم بارندگي در ماههاي تابستان صورت مي گيرد. اگر چه رباط و سنار داراي ميزان بارندگي يكساني هستند، تنوع بارندگي
در خور توجه و بررسي است. بارانهاي زمستاني در رباط مي تواند به داخل خاك نفوذ كند و به منابع آب زيرزميني بپيوندند؛ در حالي كه در بارش تابستاني در سنار، آب باران روي سطح خاك گرم مي بارد و در اثر تبخير از بين مي رود. اين امر هنگامي تشديد مي شود كه نزولات به شكل تگرگ و رگبار مختصر باشد. بنابراين، بارش موثر و مفيد براي گياهان در رباط بسيار بيشتر از سنار است.
اين مثال نشان مي دهد كه مناطق داراي باران تابستاني، نسبت به اقليمهاي سردتر داراي با
ران زمستاني، بارش سالانه بيشتري نياز دارد تا گياهان به مقدار آب يكساني دست يابند. با اين حال گياهان در مناطقي كه در طول زمستان در دوره خواب به سر مي برند، نمي توانند در اين دوره استفاده كاملي از آب موجود ببرند.
در مناطق خشك ميزان بارندگي همچنين در هر سال با سال ديگر متفاوت است و اين موضوع را مي توان به آساني با رجوع به آمار بارندگي در يك منطقه مشخص در طول زمان تاييد كرد. تفاوت بين كمترين و بيشترين ميزان بارندگي ثبت شده در سالهاي مختلف، مي تواند مساله اي جدي و قابل توجه باشد، اگر چه معمولا دامنه آن 50 درصد ميزان متوسط بارش سالانه است. ميزان تنوع بارندگي ماهيانه حتي بيش از اين است.
در بسياري موارد، ميزان بارندگي مورد انتظار در يك انتظار در يك مكان مشخص، با متوسط بارش ساليانه ثبت شده طي چند سال يكسان نيست. تنوع بارندگي در فعاليتهاي جنگلداري اهميت زيادي دارد؛ زيرا وقتي بارندگي كافي نباشد، گونه هاي جديدا شكل گرفته با مشكل مواجه مي شوند. انتخاب زمان كشت، همزمان با بارندگي، بيشترين اهميت را در موفقيت جنگلداري داراست.
شدت بارندگي، پارامتر ديگري است كه بايد در نظر گرفت. زيرا ممكن است خاك قادر به جذب تمامي آب يك بارش سنگين نباشد و در نتيجه، باران به صورت هرز آب تلف شود. همچنين، آب حاصل از بارندگي با شدت كم، ممكن است در اثر تبخير از بين برود؛ بويژه اگر بارندگي در اراضي خشك به وقوع پيوندد. شدت بارندگي را مي توان با محاسبه تعداد روزهاي باراني يا ترجيحا ميزان بارندگي در ساعت يا روز اندازه كرد. شدت بارندگي، همچنين با احتمال فرسايش خاك مرتبط است. مي دانيم كه قطرات باران از چنان نيرويي برخوردار است كه مي تواند خاك را جابجا كند و
اين امر خصوصا در مورد خاكهاي سطحي صادق است. فرسايش ناشي از قطرات آب در حال بارش كه به فرسايش تلاشي موسوم است، مي تواند به ساختمان خاك آسيب بزند و يا آن را نابود كند. همچنين، هنگامي كه شدت بارندگي به 35 ميلي متر در ساعت مي رسد، قدرت فرسايش آن به شدت بالا مي رود. درصد بسيار بالايي از بارندگيها در مناطق گرمسيري، از شدتي بيش از اين مقدار برخوردار است كه اصطلاحا آن را آستانه فرسايش مي نامند.
5- درجه حرارت
الگوي اقليمي در مناطق خشك، غالبا با يك فصل خشك نسبتا«سرد» پيش از يك فصل خشك نسبتا«داغ» و در آخر، يك فصل باراني«معتدل» مشخص مي شود. به طور كلي، نوسانهاي حرارتي روزانه مهمي در اين فصلها به چشم مي خورد. اغلب اوقات در طول فصل خشك«سرد»، درجه حرارت در روز، به 35 تا 45 درجه سانتي گراد مي رسد و در شب به 10 تا 15 درجه سانتي گراد در شب تغيير كند. در بسياري از موارد، اين نوسان درجه حرارت روزانه، رشد بسياري از گونه هاي گياهي را محدود مي كند.
رشد گياهان بين حداقل و حداكثر درجه حرارت معيني امكان پذير است. درجه حرارت بسيار بالا يا بسيار پائين، مي تواند به گياهان آسيب بزند. گياهان در دماي بالا ممكن است دوام بياورند، زيرا مي توانند مقدار زيادي از اين دما را از طريق تعرق شديد، باعث از دست رفتن سريع رطوبت خاك خواهد شد؛ اگر چه مشكلات ناشي از درجه حرارت پايين عموما در مناطق خشك كمتر به چشم مي خورد، اما چنانچه در دوره هاي نسبتا طولاني عارض شود، مي تواند باعث محدوديت رشد گياه شود. در دماي زير صفر درجه سانتي گراد، گياه ممكن است از بين برود.
6- رطوبت جوي
اگر چه ميزان بارندگي و درجه حرارت عوامل اصلي تعيين كننده خشكي است، عوامل ديگري نيز در اين زمينه دخيل اند. رطوبت هوا براي تعادل آب موجود در خاك حائز اهميت است. هنگامي كه رطوبت خاك، بيش از رطوبت هوا باشد، آب موجود در خاك تبخير مي شود. هنگامي كه رطوبت هوا بيش از خاك باشد، جهت جريان معكوس خواهد شد. رطوبت مناطق خشك معمولا كم است.
در بسياري از مناطق، وجود شبنم و مه براي بقاي گياهان ضروري است. شبنم در نتيجه تراكم بخار آب موجود در هوا بر روي سطح برگ در طول شب پديد مي آيد، در حالي كه مه، در اثر تعليق ذرات ريز آب در هوا توليد مي شود. آبي كه به شكل مه و يا شبنم بر روي برگ جمع مي شود، گهگاه مي تواند از طريق روزنه ها جذب گياه شود و يا اينكه، بر روي زمين چكيده و رطوبت خاك را بالا برد. شبنم و مه باعث افزايش رطوبت هوا مي شوند و در نتيجه، تبخير و تعرق را كاهش داده، رطوبت خاك را حفظ مي كنند.
7- باد
مناطق خشك، به علت كمبود پوشش گياهي كه مي تواند سبب كاهش جابجايي هوا شود، نوعا باد خيزاند. بادها، هواي مرطوب را در اطراف گياهان و خاك به حركت در مي آورد و در نتيجه، ميزان تبخير و تعرق را افزايش مي دهد.
فرسايش خاك در اثر باد در مناطقي روي مي دهد كه شرايط خاك، پوشش و اقليم، مستعد اين
نوع فرسايش باشند. اين شرايط(خاك خشك سست يا خاك ريز، سطح زمين صاف، پوشش گياهي پراكنده، باد شديد كافي براي عمل جابجايي خاك) غالبا در مناطق خشك ديده مي شود. علت اصلي فرسايش خاك در اثر باد، نبود پوشش گياهي است. جديدترين خسارت حاصله از ذرات خاك باد خورده، جداسازي مواد متشكله آن است. فرسايش بادي به تدريج، سيلت، رس و مواد آلي از خاك سطحي را به حركت در مي آورد و بدين ترتيب، شنهاي درشت و غيرحاصلخيز بر سطح زمين
باقي خواهد ماند.
غالبا شنهاي سطحي خاك به صورت توده درآمده، خطري جدي براي زمينهاي اطراف فراهم مي آورند. بارندگي، عامل اصلي انتقال رطوبت از بخار آب موجود در هوا به زمين است. تبخير، در واقع مكمل سيكل هيدرولوژيكي است. در بررسي مقدار باران موثر، ميزان تبخير رطوبت خاك اهميت دارد. ميزان تبخير با بالا رفتن سرعت باد، افزايش درجه حرارت و پايين آمدن رطوبت، افزايش مي يابد.
همان گونه كه اشاره شد، گياهان براي جبران گرماي شديد محيط، ناگزير از راه تعرق واكنش نشان مي دهند. تعرق باعث از دست رفتن مقدار متعنابهي از رطوبت خاك مي شود. شدت تعرق به سرعت باد، رطوبت، درجه حرارت و به خود گياه بستگي دارد. بعضي از كياهان با محيط خشك سازگارترند و كمتر از ساير گونه ها دچار تعرق مي شوند. بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه تركيب گونه هاي گياهان، نقش مهمي در ميزان تعرق گياه دارد. حاصل جمع مقدار آب از دست رفته از طريق تبخير(از خاك) و تعرق(از گياه) را عمل تبخير مي نامند كه مولفه اصلي چرخه آب است و با در نظر گرفتن آن از طريق اعمال مديريت صحيح در اراضي مي توان، رطوبت خاك را افزايش داد.
8- خاكهاي مناطق خشك و اهميت خواص خاك
خاكها از تاثير اقليم و گياهان بر روي سنگ مادر در طول زمان پديد مي آيند. جنبه هاي مهم پيدايش خاك در آب و هواي خشك عبارتند از:
- تغييرات شديد درجه حرارت طي روز كه باعث خرد شدن سنگها از نظر فيزيكي يا مكانيكي مي شود.
- بادها و توفانهاي صحرايي حامل ذرات شن كه سبب سايش و خراش سطوح سنگي مي شوند.
متلاشي شدن فيزيكي سنگها، قطعات نسبتا بزرگي بر جاي مي گذارد؛ از اين مرحله به بعد، تنها هواديدگي شيميايي است كه مي تواند اين قطعات را متلاشي كند. جريان هواديدگي شيميايي در مناطق خشك به ويژگي كمبود آب، بسيار كند است. همچنين دوره هاي طولاني كمبود آب در از بين رفتن يا كندي آبشويي(انتقال املاح به لايه هاي پايين) نمكهاي محلول مهم است. از همين رو انباشت و تجمع نمكها با زياد شدن تبخير افزايش مي يابد. مدت زمان كوتاه جريان هرز آب، مانع نفوذ عملي نمكها در خاك مي شود(فقط مسافت كوتاهي حمل مي شوند)، كه غالبا به تجمع نمكها در گوديهاي خاك مي انجامد.
پوشش گياهي، نقشي اساسي در جريان خاك سازي دارد؛ بدين ترتيب كه ريشه ها با نفوذ در قطعه سنگهاي زيرين، باعث خرد شدن تدريجي آنها مي شوند و در حاصلخيزي خاك به وسيله مواد آلي، اندامهاي هوايي و زيرزميني نقش اساسي ايفاء مي كنند. با وجود اين، نقش پوشش گياه
ي در مناطق خشك بسيار كم است؛ زيرا پراكندگي تاج و پوشش گياهي و توسعه اندامهاي هوايي در اين مناطق بسيار محدود است. با اين همه، سيستم ريشه غالبا از رشد و گسترش استثنايي برخوردار است و بيشترين تاثير را بر روي خاك دارد.
جنگليان معمولا بيشتر با خواص خاك كه براي كمك به رشد درختان و بوته ها اهميت دارند، سر و كار دارد تا سير تكاملي پروفيل خاك و يا سيستمهاي طبقه بندي خاك منطقه. براي خاك مناطق
خشك، ظرفيت نگهداري آب و توان تامين مواد مغذي، بيشترين اهميت را داراست.
ظرفيت نگهداري آب در هر خاكي به ويژگيهاي فيزيكي آن از جمله بافت، ساختمان و عمق آن بستگي دارد. بافت خاك، به توزيع نسبي ذرات(رس، شن و سيلت) اشاره دارد. به طور كلي، هر چه بافت خاك ريزتر باشد، ظرفيت نگهداري آب آن بيشتر است. ساختمان خاك و آرايش دروني ذرات آن، از مواد آلي موجود در خاك كه اين ذرات را به يكديگر پيوند مي دهد، تاثير مي پذيرد. خاكهاي شني، ساختمان معيني ندارند. خاكهاي رسي داراي اشكال ساختماني متفاوتي هستند كه فضاي موجود بين ذره ها، جريان هوا و آب را ميسر مي سازند. هر چه اين فضاي بين ذره ها بيشتر باشد، نفوذ پذيري آن نيز بيشتر خواهد بود.
عمق خاك، تعيين كننده مقدار رطوبتي است كه خاك مي تواند در خود نگه دارد و علاوه بر آن، نحوه گسترش ريشه گياهان به آن بستگي دارد. به طور كلي، خاكهاي آبرفتي و خاكهاي واريزه اي از جمله خاكهاي عميق هستند. با اين تفاوت كه خاكهاي رسوبي عمقشان بسيار متنوع است و به شيب زمين، طول و شدت هواديدگي، تاثيرات بيوتيك(موجودات زنده) برخاك( يعني كشت، چراي دام و غير آن) بستگي دارد. خاكهاي قله ها و دامنه هاي پرشيب در ارتفاعات بالا، غالبا كم عمق اند؛ ولي در دامنه هاي كم شيب و دره ها به طور نسبي يا كاملا عميق مي شوند. عمق خاك در مناطق خشك، اغلب با يك لايه سخت محصور مي شود. اين لايه هاي سخت كه شامل سنگ آهن يا سنگ دانه هاي لاتريتي در مناطق گرمسيري و يا كلسيت سخت شده در مناطق مديترانه اي است، مي تواند كمابيش پيوسته باشد و از 5 تا 60 سانتيمتري زير سطح زمين قرار داشته باشد.
از آنجا كه تجمع و انباشت مواد آلي در مناطق خشك كم است، بنابراين، مقدار مواد آلي موجود در خاك اين مناطق ناچيز است. هنگامي كه چنين خاكهايي به زير كشت بروند، محتوي محدود مواد آلي آنها به سرعت از بين مي رود.
خواص شيميايي خاك، مواد غذايي موجود در آن را كنترل مي كند. ويژگي خاكهاي مناطق خشك، آبشويي بالاي مواد غذايي و هواديدگي شديد مواد معدني است، گرچه اين دو فعاليت با كاهش بارندگي كند مي شود. حاصلخيزي طبيعي( كه تا حد زيادي بستگي به مواد آلي خاك سطحي دارد)، اغلب پايين است.
به علت خشكي اقليم، ويژگيهاي ادافيك خاك كه محدوديتهاي آبي را تسهيل مي كند، براي كشت درختان و درختچه ها مطلوب است. برخي از اين ويژگيهاي ادافيك خاك عبارتند از:
- وجود سطح آب زير زميني كه در عمق قابل دسترس ريشه باشد؛
- وجود ضخامت(عمق) خاكي مناسب براي ميسر ساختن ذخيره آب؛
- بافت خاك مناسبي كه حداكثر ميزان آب را نگاه دارد.
البته از اين موضوع نبايد غفلت ورزيد كه توپوگرافي سطح زمين نيز نقش مهمي را ايفاء مي كند. به عنوان مثال، قسمتهاي كم عمق و پايين تر تپه هاي ماسه اي، مي توانند تا حد قابل ملاحظه اي آب در خود ذخيره كنند كه گياهان سازگار از آن استفاده مي كنند.
در نهايت، از آنجا كه خاكهاي مناطق خشك نسبت به فرسايش آبي و بادي آسيب پذيرند، تثبيت و حفاظت خاك اهميت بسياري دارد.
9- پوشش گياهي مناطق خشك
پوشش گياهي در مناطق خشك بسيار كمياب است. با وجود اين، سه شكل گياهي اين مناطق قابل تميز است:
1- گياهان يكساله با دوره رشد كوتاه
2- گياهان گوشتي چند ساله
3- گياهان غيرگوشتي چند ساله
گياهان يكساله با دوره رشد كوتاه، بعد از بارندگي پديدار مي شوند و دوره زيست آنها در يك فصل كوتاه كامل مي شود(8 هفته). رشد آنها، به يك دوره كوتاه مرطوب محدود است. اين گياهان يكساله، فاقد ويژگيهاي گياهان چند ساله اند. به طور كلي، اندازه اين گياهان، كوچك، ريشه آنها كم عمق و سازگاري فيزيولوژيك آنها شامل رشد فعالشان است. اين گياهان در دوران خشكسالي كه ممكن است چند سال طول بكشد، به شكل بذر زندگي مي كنند. گياهان يكساله، گاه مي توانند ساقه هاي انبوه توليد كنند و به عنوان علوفه مورد استفاده قرار گيرند.
گياهان گوشتي چند ساله قادرند آب را در اندامهايشان ذخيره كنند(كه مي توانند آن را در مواقع خشكي به مصرف برسانند) اين ويژگي به علت تكثير و توسعه بافت پارانشيمي ساقه ها و برگها و ويژگيهاي فيزيولوژيك آنهاست كه ميزان تعرق اندكي انجام مي دهند. كاكتوسها از نمونه هاي بارز اين گونه گياهان اند.
گياهان غيرگوشتي چند ساله اكثر گياهان مناطق خشك را تشكيل مي دهند. اينخا گياهان مقاومي هستند و گراسها، بوته ها، درختچه ها و درختان مقاوم نسبت به شرايط سخت محيط مناطق خشك را شامل مي شوند. بسياري از اين گياهان چند ساله غيرگوشتي، بذرهاي سختي دارند كه به آساني جوانه نمي زند و اغلب براي جوانه زدن نياز به يك سلسله عمليات(خيساندن در آب يا اسيد) دارند. رويش اين گياهان به سه شكل قابل تميز است:
- هميشه سبز- كه از نظر زيست شناختي در تماس سال فعال اند؛
- برگريز در فصل خشك- كه از نظر زيست شناختي در فصل خشك در دوره خواب به سر مي برند.
- برگريز در فصل سرد- كه از نظر زيست شناختي در طول فصل سرد در دوره خواب به سر مي برند.
گياهان يكساله با دوره رشد كوتاه، از گونه هاي خشكي گريزند و به طور كلي، به عنوان گياهان مقاوم به خشكي و خشكي پسند واقعي به شمار نمي روند. گياهان گوشتي و غير گوشتي چند ساله، در مقابل خشكي پايداري نشان مي دهند و خشكي پسند واقعي محسوب مي شوند. خشكي پسندي به صفات سازگاري گياهان اشاره دارد كه با مقدار كمي رطوبت ادامه حيات مي دهند. پاره اي ويژگي هاي گياهان خشكي پسند عبارتند از:
- توسعه سيستم ريشه اي به صورت گسترده- رشد اصلي ريشه ها مي تواند به صورت عمودي، افقي يا به هر دو صورت باشد و ظاهرا به شرايط محلي(خاك) بستگي دارد. نفوذ ريشه تا عمق 10 تا 15 متري غيرعادي نيست؛ در خاكهاي كم عمق، ريشه ها به طور افقي در زير خاك رشد مي كنند. بعضي از گونه ها خشكي پسند، در پاسخ به بارندگي كم يا در خلال دوره هاي تشكيل
شبنم در زير سطح خاك، ريشه هاي باراني توليد مي كنند.
- جوانه ها به وسعت ريشه ها نيستند- نسبت جوانه به ريشه، معمولا 1 به 5/3 تا 1 به 6 است.
- كاهش سطح تعرق- كاهش سطوج تعرق، در اثر ريزش و يا لوله شدن برگها صورت مي گيرد.
- كاهش فصلي سطح تعرق گياه- اين ويژگي در طول فصل خشك، باعث كاهش ميزان اتلاف آب مي شود.
- سازگاري خاص در گونه هاي هميشه سبز، از ميزان تبخير مي كاهد. برگ اين گياهان چرم گونه
و غالبا پوشيده از لايه ضخيم مومي شكل است؛ به اين گياهان«اسكلروفيل» مي گويند.
ساير ويژگيهاي تشريحي تميز دهنده گياهان مقاوم در خشكي(خشكي پسند) عبارتند از:
- كوتيكولي شدن- تشكيل لايه مشمع مانند از جنس كوتين؛
- كوتيني شدن- اشباع سازي ديواره هاي سلولي از ماده كوتين كه يك لايه ضد آب با تارهاي مويين فراوان ايجاد مي كند؛
- فرم خاص روزنه ها در تورفتگيها و شيارها كه حفاظتي در برابر هواي خشك ايجاد مي كند.
10- طبقه بندي پوشش گياهي
در طبقه بندي پوشش گياهي مناطق خشك، مشخصه هاي اصلي معمولا برحسب ميزان بارندگي و الگوي بارندگي(توزيع زماني آن) مشخص مي شود.
- بياباني: در اين كتاب، اصطلاح«بيابان» در محدودترين مفهوم آن به زميني اطلاق مي شود كه جز در مسير رودخانه ها و مسيلها فاقد پوشش گياهي باشد. گراسها و گياهان علفي يكساله، در پي رگبارهاي پراكنده پديدار مي شوند و به طور متوسط، ميزان بارندگي ساليانه كمتر از 100 ميلي متر است.
- نيمه بياباني: پوشش گياهي در مناطق نيمه بياباني، شامل گراسها، بوته هاي علفي، درختچه ها و درختان كوچك و كوتاه تا ارتفاع دو متر است كه اطرافشان تهي از هر گونه پوشش گياهي است. چمنزارهاي نيمه بياباني در مناطقي وجود دارد كه فرسايش زمين شناختي كمتر است و خاك قادر است باران مختصري را كه مي بارد جذب كند. پوشش گياهي حاصله، پوشش يكدستي از گراسها و گياهان علفي خواهد بود. درختان و درختچه هاي پراكنده در محلهايي يافت مي شوند كه آب زيادي در طول زهكشها و در حوضه هاي آبخيز وجود داشته باشد. درختچه هاي گوشتي، شامل مجتمعهاي باز گياهي است كه در آنها گياهان گوشتي غالب هستند. گراس هم ممكن است وجود داشته يا نداشته باشد. به طور كلي، مشخصه هاي گياهان مناطق نيمه بياباني، عبارتن از: انبوه گياهاني كه برگهايشان كاهش فراواني دارد، گسترش بافتهاي ذخيره سازي براي تشكيل ساقه هاي گوشتي و وجود تيغ و خار. بارندگي در اين مناطق، بين 100 تا 300 ميلي متر متغير است كه غالبا به صورت غيرقابل اطمينان و محدود به چند ماه از سال در قالب توفانهاي محلي و رگبارهاي پراكنده ظاهر مي شود.
- ساواناي جنگلي كم باران: پوشش گياهي در اين منطقه، شامل گراسها و گياهان علفي همراه با درختچه يا درخت(يا هر دو) است كه نسبت گراش به درختچه يا درخت به دفعات و شدت آتش
سوزيها بستگي دارد. درختان و درختچه ها غالبا تاجي مسطح و چترگونه دارند. تاج آنها يك پوشش بسته را به وجود نمي آورد، بلكه فواصل وسيعي باقي مي گذارد كه با درختچه هاي كم ارتفاع(پا كوتاه)، گراس و علف پوشانده مي شود؛ گرچه نقطه هاي لخت و تهي از پوشش نيز به چشم مي خورد. گاهي اين نواحي تهي از پوشش، بعد از بارندگي، از گياهان يكساله پوشيده مي شود. ارتفاع گراسها به ندرت به 2 متر مي رسد و درختچه ها و درختان از شش متر تجاوز نمي كنند.
درختچه ها و درختان، معمولا سايه كافي براي جلوگيري از رشد گراسها ايجاد نمي كنند. در فصل خشك، اين گياهان(علفي) از جمله عوامل بالقوه آتش سوزيها هستند. با اين حال گونه هاي ساواناي جنگلي تا اندازه اي در برابر آتش سوزي مقاوم اند. هنگامي كه گراسها و بوته هاي علفي غالب اند و درختچه ها و درختها كمتر از 50 درصد زمين را در بر گرفته اند، جنگل به عنوان مراتع جنگلي و باز طبقه بندي مي شود. اين نوع ساواناي جنگلي، نمايان مناطق خشك گرمسيري است كه در آن يك دوره باراني كوتاه و پس از آن، يك دوره طولاني گرم و خشك وجود دارد. متوسط باران بين 300 تا 600 ميلي متر است.
خارستان هميشه سبز: اين نوع پوشش گياهي مناطق خشك، شامل خارستان بسته اي از گياهان بوته اي هميشه سبز يا نيمه سبز، درختان كوچك، گياهان بالا رونده و گهكاه، بعضي درختان بزرگ مي باشد. گياهان بوته اي با برگهاي چرمي، صيقلي و يا برگهاي تيغدار گوشتي، بين 2 تا 3 متر ارتفاع دارند. درختان بزرگتر در مقياسي گسترده پراكنده اند. بارندگي سالانه از 500 ميلي متر تجاوز مي كند.
فصل دوم
جنگلكاري به منظور خاص
هدف هاي متعددي امروزه براي جنگلكاري در نظر گرفته مي شود كه اهم آنها عبارتند از:
1- جنگلكاري به منظور احياء زمين هاي كوهستاني:
در مناطق كوهستاني بويژه نقاطي كه در معرض خطر فرسايش مي باشند و يا خطر سقوط بهمن وجود دارد و بالاخره براي جلوگيري از ريزش خاك و تنظيم رژيم باران به جنگلكاري اقدام مي نمايند. براي مهار كردن مناطق كوهستاني به تشخيص متخصصين به ايجاد بانكت و تراس اقدام مي شود و گونه هاي مناسب را در آن مي كارند. اقدام به اين عمل مستلزم مخارجي است ولي اجراي آن ضروري به نظر مي رسد. در مناطق كوهستاني در شيب شمالي البرز اين خطر كمتر موجود است ولي در دامنه هاي جنوبي بدليل فرسايش خاك اقدام به آن اجباري است. در جبال زاگرس نيز اين مسئله اهميت حياتي دارد. و احياء مناطق مناطق كوهستاني در اين سلسله جبال شديدا توصيه مي شود.
2- جنگلكاري بر شن هاي روان:
در اين روش براي تثبيت تپه هاي شني كرانه دريا و همچنين نقاط براي اقداماتي صورت مي گيرد.
اصولا ذرات ماسه كه به وسيله امواج دريا به ساحل آورده مي شوند بر اثر تابش آفتاب زياد در هوا معلق هستند و بعدا به مانعي برخورد مي كنند و بعد از تجمع توده كوچكي ناچيزي را به وجود مي آورند، لذا بعد از مدتي تپه قابل ملاحظه اي را درست كرده و بلندي گاهي به چند متر مي رسد.
شيب ملايم اين تپه هاي شني به طرف دريا و شيب تند آنها بطرف ساحل است گاهي اتفاق افتاده كه كيلومترها ساحل را اشغال مي كنند و سطح قابل ملاحظه اي دارند، اين تپه ها شكل هلالي دارند در بعضي ممالك در كرانه دريا مصنوعا تپه هاي ثابتي ايجاد مي كنند تا جلوي پيشرفت ذرات ماسه را در كرانه دريا بگيرند و در نتيجه قسمت هاي داخلي از آسيب مصون بماند. گاه براي جلوگيري از ديواره چوبي استفاده مي كنند اين ديواره مي تواند به دو صورت ايجاد گردد. اولا پايه
هائي بطور 2 متر و به دور ميانه 15 سانتيمتر را به فاصله هاي كم از يكديگر در زمين فرو مي كنند و بين آنها را با شاخه هاي باريك برگ دار يا بدون برگ كه بطور افقي قرار داده مي شوند مي پوشانند. ثانيا تخته هائي به همين كه فاصله اي به قدر سه سانتيمتر در بين آنها بماند در خاك فرو مي نمايند تا از پيش روي ماسه جلوگيري نمايد. ذرات شن كه به وسيله باد از ساحل مي رسد
در پاي ديواره جمع مي شوند. به تدريج حجم اين ذرات فزوني مي يابد تا آنگاه كه ديواره را در خود مدفون مي كند در چنين مواردي ديواره جديدي بنا مي كند اين كار را مدتي ادامه مي دهند تا تپه به ارتفاع مناسبي برسد، اينك بايد معلوم نمود كه بلندي تپه حامي به چه اندازه بايد باشد، ارتفاع تپه حامي تابع شرايط محلي است مسلما هر قدر تپه حامي بلندتر باشد اثر آن در حفاظت از نباتات پشت تپه بيشتر است. بر روي اين تپه ها گياهي از خانواده گندميان به نام Psamma arenaria مي رويانند. وجودش براي رشد اين گياه اصولا ضروري است. اندازه شيب دامنه رو به دريا بايد ناچيز باشد اصولا اين شيب براي دامنه رو به دريا 20 درصد و براي دامنه رو به خشكي 40 تا 50 درصد است.
تپه هاي حامي مي توانند منطقه اي به پهناي تقريبا 10 تا 12 برابر بلندي خود را زير پناه خويش بگيرند. و در اين پهنا رستني به رشد خود ادامه مي دهد. وجود موانع جديد در روي تپه هاي شني باعث تجمع شن و تشكيل برآمدگي هائي مي گردد در اين صورت بريدگي هائي در روي تپه حاصل مي شود و بايد مراقبت نمود كه چنين حالتي رخ ندهد. و گياهاني از قبيل Ammophilla arenaria(L.)Link را بطور پرپشت مي كارند از رفت و آمد و چراي دام روي تپه ها بايد جلوگيري كرد تپه هاي حامي بايد به قدر كافي از ساحل فاصله داشته باشند تا امواج آسيبي به آنها نرساند.
اكنون كه تپه هاي حامي بوجود آمده به تثبيت آن بايد اقدام نمود در كشورهاي خارجي از گونه هائي از قبيل:
Retama monoperma (L.) Boiss.
Psamma arenaris.
Ammophilla arenaria(L.)Link.
استفاده مي كنند گاه اين گياهان را با گونه هاي Bromus sp. و Caluna vulgaris كه بومي نباتي چوبي است به صورت مخلوط مي كارند Ammophilla arenaria(L.) Link كه بومي اروپاست و قدرت ديناميك زيادي دارد و از نظر تثبيت بهترين نبات محسوب مي شود نيز كاشته مي شود ريشه، نبات در داخل خاك پنجه زده و به واسطه رشد ساقه هاي آن به سرعت تكثير پيدا مي كند و خاك را تثبيت مي نمايد اين نبات محيط را براي رشد ساقه هاي آن به سرعت تكثير پيدا مي كند و خاك را تثبيت مي نمايد اين نبات محيط را براي رشد ساير نباتات آماده مي سازد، آنگاه مي توان درختان و درختچه هاي جنگلي بر روي اين تپه هاي شني كاشت. اين درختان بايد بردباري كامل داشته باشند تا بتوانند در اين خاك سست باقي بمانند. غالبا درختان و درختچه هاي هميشه سبز براي اين منظور انتخاب مي شوند. در مراكش از درختچه هاي:
Acacia cyanophylla Lindl.
Retama monoperma(L.)Moiss.
Acacia Cyclops A. Cynn. Ex. G. Don.
استفاده مي شود.
گاهي از وجود درختان اكاليپتوس و سرو سرخ در مراكش استفاده مي كنند. در اسكاتلند از نبات Caluna vulgaris كه يك گياه آهك گريز است استفاده مي شود در هلند از سرخسها، تمشك و Prunus serotina Ehrh و درختان كاج سياه اطريش و ملز ژاپن استفاده شده است. در ايران
بخصوص در مناطق بياباني از وجود گياه Aristida pennata كه يك نوع گرامينه است مي توان استفاده كرد. بوته هندوانه ابوجهل Citrullus colocynthus(L.) و اسفند Peganum harmala پلاس مورچه Cressa cretica را نيز مي توان استفاده نمود از وجود درختان و درختچه هاي بومي مانند گ
ز شاهي Tamarix stricta Boss و پده Populus euphratica و تاغ Haloxylon ammodendron C.A.M. و Zygophyllum eurypterum B.B گل قيچ Zygophyllum atriplicoides Seidlizia rosmarinus B.E و اسكنيل Calligonum persicum كروك Calligonum comosnum Lherit و بيدار Euphorbia tirucalli L. براي جنگلكاري و درختكاري استفاده كرده اند.
در شمال ايران و در نوار ساحلي گونه هاي:
Punica granatum Linn.
Prunus caspica Kov, Ekio.
Palirus spina Christi Mill.
Convolvulus persicus.
Covnolvulus cantabrica.
Plantago arenaria.
Daucus littoralis.
وجود دارد كه سطح وسيعي را اشغال كرده است.
جنگلكاري به منظور تثبيت خاك و ايجاد جنگل هاي حمايتي:
شن هاي روان در بعضي موارد سطح زمين را مي پوشانند و با ايجاد جنگل هاي مصنوعي مي توان به تثبيت آنها كمك كرد. زيرا عدم توجه به اين عمل خساراتي را به بار خواهد آورد كه جبران آن بي نهايت مشكل خواهد بود.
بنابراين تثبيت اين شن هاي روان ضروري خواهد بود.
اغلب براي تثبيت شن ها از گونه Ammophila arenaria L.Link. استفاده مي شود گونه هاي ديگري به نام هاي:
Elymus arenarius L.
Elymus mollis.
Carex arenaria L.
Ehrhartia gigantean.
Poa micranthera Hack.
وجود دارد كه كاشت آنها بايد با شرايط اقليمي مناسب باشد و در خارج از ايران از اين گو
نه هاي مشروحه بالا كاشته شدند و عبارت بودند از:
Purpurea L.
Alnus glotinosa(L.) Gaerth.
Alnus incana(L.) Moench.
ولي بعدها به كمك گونه هائي از قبيل:
Pinus pinaster Ait.
Pinus nigta Arnold.
Pinus contorta Dougl.
Pinus banksiana Lamb.
Pinus slivestris Linn.
نتايج رضايت بخشي در تثبيت ماسه هاي روان در اطراف دريا حاصل گرديد اين گونه ها در اروپا و آمريكا آزمايش شده اند. در آمريكا از وجود گونه هاي:
Pinus banksiana Lamb.
Pinus silvestris Linn.
استفاده مي كنند.
از وجود گونه هاي:
Pinus resinosa Ait.
Pinus strobus L.
روي خاك هاي هوموس دار استفاده شده است.
گونه هائي كه براي جنگلكاري مناطق حاوي شن هاي روان انتخاب مي گردد بايد بتوانند در روي ماسه اي كه مواد غذائي كافي ندارند به رشد خود ادامه دهند در دانمارك:
Prunus Serotina
Pinus contorta Dougl.
اين منظور مورد استفاده قرار گرفته است.
در شمال غربي آمريكا از گونه هاي:
Pinus contorta Dougl.
Pinus pinaster L.
Pinus nigra Arnold.
Cytisus scoparius(L.) Link.
Salix hookeriana.
Alnus glutionsa(L.) G.
استفاده مي شود.
در خاور ميانه گونه هاي:
Ammophila arenaria L.(Link.)
Artemisia monosperma.
Tamarix articulata.
Acacia cyanophylla Lindl.
Eucalyptus canaldulensis Dehn.
استفاده مي شود.
در هندوستان براي ثبت شن ها از وجود گونه:
Casuarina equisetifolia Blanco.
استفاده مي كنند.
در تركمنستان از گونه هاي:
Haloxylon aphillum(Minkw.)Iljin.
Haoxylon persicum Bge.
استفاده شده.
جنگلكاري به منظور بادشكن:
در اطراف مزارع و كشتزارها به منظور جلوگيري از صدمات فيزيولوژيكي و مكانيكي باد و براي حفظ خاك بادشكن ايجاد مي كنند، و اساس آن غرس اشجار و احداث ديوار سبز است. در كشور آمريكا و شوروي سابق بادشكن هاي وسيعي به وجود آورده اند كه از صدها كيلومتر متجاوز گرديده است. بادشكن ها از فرسايش خاك و بلند شدن گرد و خاك جلوگيري مي كنند.
مساحتي از زمين كه در پناه بادشكن قرار مي گيرد به طول و ارتفاع بادشكن بستگي دارد. گاه وسعت پناه پشت بادشكن به 30 برابر ارتفاع درخت مي رسد. درختان كاشته شده شدت باد مي كاهند اين شدت در تمام سطح پناه به يك نسبت كاهش نمي يابد بلكه شدت در نقاط مختلف متغير است، در صورتي كه درختان به صورت انبوه و متراكم كاشته شوند شدت باد تا حدود 65 درصد تقليل پيدا مي كند ايجاد جنگلكاري به منظور بادشكن براي زراعت بسيار مفيد است و نباتات
زراعي پائيزه را از خطر يخبندان حفظ مي كند، و از صدمات مكانيكي به نباتات جلوگيري مي نمايد. ايجاد بادشكن به منظور جلوگيري از حركت ريگ روان و جلوگيري از خطر پر شدن جاده ها از ماسه و شن نيز حائز اهميت مي باشد در كناره جاده ها و اتوبانها به ايجاد بادشكن اقدام مي نمايند، معايبي براي بادشكن ها منظور مي نمايند كه عبارت است از سايه انداختن درختان روي نباتات
زراعي است. بادشكن ها انواع و اقسام مختلف دارند، و نسبت به موقع و محل و شدت باد متغير هستند بادشكن را در جهت عمود به وزش باد احداث مي كنند از درختان سوزني برگ و پهن برگ براي بادشكن استفاده مي شود. چنانچه درختان پهن برگ در زمستان خزان مي كنند و باد مي تواند از خلال آنها عبور نمايد. اصولا درختاني را براي احداث بادشكن بايد انتخاب نمود كه داراي شاخه هاي به هم رفته باشند در كشورهاي اروپائي از درختان سوزني برگ مانند سروناز، زربين و
درخت نوئل و همچنين صنوبر به عنوان بادشكن استفاده مي شود گاهي اوقات درختان سوزني برگ و پهن برگ را به صورت مخلوط مي كارند.
اغلب اوقات در چند رديف درختكاري مي نمايند و درختان رديف جلو كوتاه بوده و در رديف عقب از درختان بلند است، با اين ترتيب جهت باد تغيير كرده و از سطح خاك به طرف بالا هدايت مي شو
د. در كشور ما نيز براي حفظ و جلوگيري از فرسايش خاك و خسارات ناشي از ريگهاي روان بايد به احداث بادشكن اقدام نمايند.
در شمال ايران سرو و صنوبر براي بادشكن استفاده مي شود. در استانهاي مركزي از درختچه سنجد و سنجد تلخ و زالزالك و پده به اين منظور استفاده مي كنند و در جنوب ايران از درختان آكاسيا و گز بايد استفاده نمود. مسئله جنگلكاري به منظور بادشكن در استان خوزستان اهميت حياتي دارد و به عنوان نمونه در نزديكي سد كرخه بادشكن كوچكي احداث شده و در راه تهران مشهد در نقاط حساسي كه خط آهن عبور مي كند گاهي احتياج به بادشكن به صورت مبرم احساس مي شود.
بنابراين جايز است كه اهميت جنگلكاري به منظور بادشكن شديدا توصيه گردد و ايجاد كمربند سبز يا ديوار سبز گسترش يابد.
جنگلكاري به منظور تغيير آب و هواي محلي:
اثرات مفيد جنگل و جنگلكاري در تعديل آب و هوا شناخته شده بوده و جنگلكاري به منظور تنظيم رژيم آب و لطافت هوا قابل توجه مي باشد.
تخريب جنگل ها بويژه در نواحي خشك و نيمه خشك خطراتي به بار مي آورد كه فرسايش خاك يكي از آن خطرات محسوب مي گردد. جنگلكاري مناطق استپي و نيمه خشك توجه همگان را به خود جلب نموده و سازمان خواروبار و كشاورزي جهاني فعاليت هاي دامنه داري در اين زمينه عرضه كرده است.
جنگلكاري به منظور مبارزه با آلودگي هوا:
امروزه در شهرهاي بزرگ جهان به علت تراكن جمعيت و وجود وسايل ماشيني مسئله آلودگي هوا بسيار بغرنج شده است. وجود كارخانجات در نزديكي شهرها و اتوبوس هاي گازوئيلي وسائل موتوري ايجاد آلودگي در هوا را باعث شده با اينكه بررسيهاي همه جانبه اي در اين خصوص
شده و مي شود معذالك هنوز قسمت عمده اي از اين مسائل حل نشده باقي مانده در شهرهاي بزرگ هر ساله مقدار زيادي دوده و گاز در هواي آلوده پخش مي گردد، و اثرات سوء براي سلامتي مردم خواهد داشت. طبق آمار در شهر بروكسل ساليانه در هر كيلومتر مربع 38 تن دوده در شهر ريخته مي شود عين همين آزمايشات در شهر پاريس صورت گرفته و در بعضي از شهرهاي بزرگ جهان مسئله بسيار غامض گرديده است. در كشور ما ايران بويژه در شهر عظيم تهران اين مسئله هر روزه مشكل تر شده و با وجود 10 ميليون جمعيت در اين شهر عظيم كه در منطقه خشك و روي شيب جنوبي دامنه البرز قرار گرفته آلودگي هوا بسيار خطرناك است، بنابراين ايجاد جنگل مصنوعي در مبارزه با آلودگي هوا كمك شاياني مي نمايد. لذا طرق مختلفي براي مبارزه عليه آن مي توان در نظر گرفت.
1- نواحي صنعتي اصولا بايد در شعاع 150 كيلومتر دور از شهرهاي بزرگ ساخته شده و در اطراف شهرها فضاي سبز و يا كمربند سبز به وجود آيد.
2- وسائل آشپزخانه ها به صورت مدرن تهيه گردد و در صورت امكان از وسائل الكتريكي استفاده شود.
3- جنگلكاري در سطح وسيع در اطراف شهرها به وجود آيد.
ميزان جذب دوده هاي حاصله از كارخانجات و بخاريهاي منازل مسكوني به نسبت نوع درخت تغيير مي كند و جنگل مصنوعي مي تواند از خطرات هواي آلوده شهرها جلوگيري نمايد. بدين ترتيب
در شهرهاي بزرگ براي هر نفر 50 متر مربع فضاي سبز لازم است و در حدود 35 تا 55 درصد سطح شهر بايد از درختكاري و پارك مفروش باشد. اين نهضت امروزه در شهر تهران به وجود آمده است. چنانچه پارك جنگل و جنگلكاري لويزان و سرخه حصار امروزه موجود است و در آينده نزديك بر طرح جنگلكاري اطراف تهران افزوده خواهد شد. مسئله اي كه در مورد شهر تهران اهميت دارد آن است كه باد غالب هميشه از غرب تهران مي وزد، و حاوي مقدار زيادي گرد و غبار مي باشد بنابراين جا دارد كه در غرب تهران مساحت زيادي به منظور جنگل مصنوعي در نظر گرفته شود.
نقش جنگلكاري در كاهش گرما:
بطور كلي گرما در سرزمين هاي خشك و سوزان شديد است هواي خشك در نحوه زندگي موجودات اثر فراواني دارد. خشكي و گرما در روحيه مردم تاثير مي نمايد. ساكنين مناطق گرم و خشك آرامش روحي ندارند. فقر طبيعي و گاه قهر طبيعت در اين مناطق فراوان است، وجود جنگل هاي مصنوعي در تعديل آب و هوا اثرات مفيد خواهد داشت.
در بعضي از نقاط جهان با ايجاد جنگل مصنوعي در سطح وسيع تغييرات دامنه داري در آن سامان به وجود آورده اند. كاشت كاج دريائي در مغرب فرانسه و اكاليپتوس در شمال آفريقا و جنگلكاري وسيع در زلاند جديد شاهدي براي اين مسئله خواهد بود.
وجود پوشش نباتي باعث كاهش در گرماي محيط مي شود نبودن جنگل در اغلب نقاط كشور ما و يا تخريب پوشش نباتي در چند قرن اخير در اين سرزمين باعث گرديده كه در شهرستانهاي مركزي تعادل حرارتي محيط مختل گردد عدم وجود نبات و رستني ساكنين آن منطقه را وادار مي كند تا از سرزمين خود كوچ نمايند. بنابراين مي توان گفت جنگل باعث كاهش گرما بوده و آرامش آب و هوائي به محيط مي دهد.
اثرات جنگلكاري در شهرها:
وجود پارك و فضاي سبز در داخل شهرها به لطافت هواي شهر كمك مي كند و بويژه شهر تهران كه در دامنه جنوبي البرز قرار گرفته آلودگي هوا در آن خطراتي ببار آورده است. در اغلب شهرهاي بزرگ اروپا و آمريكا وجود جنگل كمك بزرگي به ساكنين نموده با علم به اينكه ميزان و مقدار نزولات آسماني در اين نقاط فراوان است ولي هرگز از همت ايجاد جنگلكاري كوتاهي نشده است. بنابراين ايجاد جنگل مصنوعي براي شهر عظيم تهران كاملا ضروري به نظر مي رسد خشكي هواي داخل شهرها و عدم وجود پوشش گياهي در روحيه مردم شهرنشين اثر مي گذارد. ساختمان هاي چند طبقه و آسمانخراش هائي كه امروزه ساخته مي شود بايد عوامل متعددي را در آن دخالت بدهند و در اصول شهرسازي درختكاري را در نظر بگيرند. نظارت بر اصول شهرسازي بايد طوري عملي گردد كه سطحي را به منظور پارك در داخل شهرها تامين كنند در ساختن آسمانخراش هاي بزرگ حتي الامكان از قطع درخت در داخل شهر جلوگيري به عمل آيد. در بعضي از كشورهاي پيشرفته جهان براي پارك و درختكاري در داخل شهرها اهميت زيادي قائل هستند چنانچه شهرداري شهر زوريخ در سوئيس وقتي به دلايلي كه از نظر مردم زياد قانع كننده نبود به قطع چند درخت در شهر اقدام نمود. مطبوعات شهر مقالاتي در مورد اين چند به رشته تحرير درآوردند، و از شهرداري دلائل قانع كننده اي براي اين عمل خواستند. با مشاهده اين مطلب مي توان توجه نمود كه در بعضي از ممالك تا چه اندازه به درخت و درختكاري اهميت مي دهند، بنابراين جايز است كه در كميسيوني مشترك از دانشكده منابع طبيعي، سازمان جنگلها و وزارت كشور ضوابطي را براي پارك ها و درختكاري داخل شهرها در نظر بگيرند.
فصل سوم
تكنيكهاي ايجاد و مديريت نهالستانهاي جنگلي
شناسايي مقدماتي محل
هر قدر كه آگاهي از شرايط محلي كه براي كاشت درخت و درختچه در نظر گرفته مي شود بيشتر باشد، به همان اندازه، شانس انتخاب مناسب ترين گونه هاي درختي و درختچه اي براي آن منطقه بيشتر خواهد بود. در شناسايي مقدماتي، اطلاعاتي كه بيش از همه مورد نظر است، عبارت است از:
- اقليم- درجه حرارت، بارندگي(ميزان پراكندگي آن)، رطوبت نسبي و باد؛
- خاك- عمق خاك و ظرفيت نگهداري رطوبت، بافت، ساختمان مصالح اصلي، pH، درجه تراكم، و زهكشي؛
- توپوگرافي- كه از نظر اصلاح آب و هوا و خاك داراي اهميت است؛
- پوشش گياهي- تركيب گونه ها و مشخصات اكولوژيكي گونه هاي بومي و(در صورت وجود) گونه هاي غيربومي. در مناطقي كه از دستخورد بشر مصون مانده است، پوشش گياهي را مي توان شاخصي براي شناسايي منطقه به شمار آورد. متاسفانه، پوشش گياهي در اكثر مناطق خشك دستخوش تخريب شده كه ديگر به مثابه شاخل قابل اعتمادي از محل كشت بالقوه نيست. در چنين شرايطي، انتخار محل بايد براساس ارزيابي خاك صورت گيرد؛
- ساير عوامل حياتي- اثرات كاربري زمين در گذشته و حال از جمله آتش، چارپايان خانگي و حيوانات وحشي، حشرات و امراض؛
- سطوح آبهاي زيرزميني- اطلاع از عمق و تغييرات سطح سفره هاي آبي در فصلهاي مرطوب و خشك با ارزش است و در تعيين گونه هاي درخت و درختچه كه در آنجا رشد مي كنند تاثير دارد. عمق سفره هاي آبي را مي توان با مشاهده چاههاي موجود يا چاههايي كه به اين منظور حفر مي شوند، تخمين زد؛
- در دسترس بودن منابع آبي تكميلي- حوضچه هاي كوچك- درياچه، نهر و ديگر منابع آبي؛
- فاصله از خزانه.
افزون بر اطلاعات بيوفيزيكي ياد شده، عوامل اجتماعي، اقتصادي نيز نقش مهمي را در اين زمينه بر عهده دارند. برخي از اين فاكتورها عبارتند از:
- دسترسي به كارگر؛
- انگيزه ساكنان محلي؛
- فاصله محل جنگلكاري از مراكز بازار و مصرف،
- وضع مالكيت و اجاره زمين.
انتخاب محل كشت
اينكه كشت كجا بايد صورت گيرد، معمولا يك تصميم دستجمعي است كه سياستگذاران، جنگلداران و جنگلكاران براساس اطلاعات به دست آمده از بررسيهاي اوليه محل كشت اتخاذ مي كنند. رمز موفقيت در انتخاب محلي نهفته است كه پس از كشت به ايجاد يك نهالستان جنگلي موفق بينجامد. اغلب محلي را براي كشت در نظر مي گيرند كه براي كشاورزي يا دامپروري مناسب نيست. در اين گونه موارد، اطلاعات حاصل از شناسايي مقدماتي محل اهميت مي يابد.
پس از انتخاب محل، بايد حدود آن را با استفاده از پايه هاي چوبي يا فلزي نشانه گذاري كرد. براي جلوگيري از خطر تجاوز و آسيب وارد آوردن دام، بايد اقدام به حصاركشي كرد. عمليات حصاركشي پرهزينه است؛ بنابراين، هنگامي بايد به آن پرداخت كه ساير روشهاي حفاظتي موثر نباشد. هنگامي كه نهالهاي كاشته شده كاملا پا گرفتند و درختان به اندازه كافي باليدند، حصارها را مي توان برچيد و در مكان ديگر به كار گرفت.
زماني كه جاده يا گذرگاهي از ميان محل جنگلكاري شده عبور مي كند، آنجا نيز بايد حصاركشي شود.
در بسياري موارد، كشت درخت و درختچه به منظور حفاظت از زمينهايي صورت مي گيرد كه در معرض فرسايش خاك هستند. بنابراين، گاه لازم است كه براي جلوگيري از بر هم خوردن وضع طبيعي خاك اين اراضي، از كشت خودداري شود. چنانچه آبگذرها در اثر فرسايش، شديدا ويران شده اند، افزون بر كشت نهال در آنجا، ممكن است اقداماتي( از قبيل احداث سدهاي كوچك) براي جلوگيري از پيشروي آنها لازم باشد.
انتخاب گونه ها
هنگامي كه بيشترين اطلاعات ممكن در رابطه با مشخصات محل مورد نظر براي كاشت گردآوري شد، اقدام بعدي انتخاب نوع درخت يا درختچه اي است كه بايد كاشته شود هدف از اين كار، انتخاب گونه هايي است كه مناسب محل كشت باشد؛ در طول دوره پيش بيني شده براي بهره برداري سالم باقي بماند؛ رشد و بازده قابل قبولي داشته باشد؛ و اهداف مورد نظر از كشت(توليد هيزم، حفاظت از خاك و غيره) را برآورده سازد.
براي موفقيت در كشت، مي توان آمار عملكرد يك محل را براي تخمين و برآورد موقعيت محل ديگر مورد استفاده قرار داد. نتايج حاصله از محيطي كه در آن گونه اي درخت يا درختچه رشد مي كند(چه طبيعي و چه غيربومي)، به طور قطع، تنها در آن منطقه كاربرد دارد؛ تعميم چنين نتايجي به محلهاي ديگر، بر پيش فرض قابل مقايسه بودن آن محل استوار است، پيش فرضي كه ممكن است موجه باشد يا نباشد. هنگامي كه اطلاعات موثق، نشانگر آن باشد كه محل مورد نظر و محلي كه در آن كشت بعضي گونه ها موفقيت آميز بوده با يكديگر مشابه اند، معمولا مي توان عمليات كاشت را در مقياس گسترده به اجرا درآورد.
در عمل، داده هاي ياد شده به ندرت در دسترس است و كشت در محل جديد(عملا) جنبه تجربي دارد و بايد در مقياس كوچك اجرا شود. در چنين وضعيتي، ارائه گزارش مفصل عملكرد، بايد در سراسر دوره كشت تداوم يابد.
انتخاب گونه هاي درختي يا درختچه اي، با استفاده از هماننديهايي اقليمي، به عنوان نخستين گام داراي اهميت است. اما اين اقدام را بايد با ارزيابي عوامل محلي(مانند خاك، شيب، و عوامل حياتي) كه مهمترند، تقويت كرد. با اين حال، قابليت تطابق و هماهنگي نزديك بين محل كاشت نهال و زيستگاه طبيعيف ما را از آزمايش گونه ها بي نياز نمي كند؛ زيرا سازگاري اقليم شناختي و بوم شناختي ممكن است توانايي سازگاري يك گونه را آشكار نكند. با قاطعيت مي توان بر اين نكته تاكيد كرد كه انتخاب گونه هاي درخت و درختچه، بدون چنين آزمايشهايي(در اغلب موارد)، عملي پرمخاطره است؛ زيرا كشت در محيط خشك، معمولا پرهزينه و ناكاميها در مقياس كلان كه ناشي از انتخاب نابجاي گونه ها يا عدم آزمايش آنهاست، هزينه سنگيني در برخواهد داشت.
آماده سازي محل كشت
هنگامي كه نهال درختي يا درختچه اي به مح خزانه وارد مي شود، محل كشت بايد از پيش آماده باشد تا كشت نهال با تاخير مواجه نشود. محل كشت در مناطق خشك، بيش از مناطق مرطوب، به آماده سازي فشرده تر و كاملتر نياز دارد.
اهداف مربوط به آماده سازي محل كشت
اهم اهداف آماده سازي زمين در مناطق خشك عبارتند از:
- حذف پوششهاي گياهي رقيب و مزاحم رشد نهال؛
- ايجاد شرايطي كه به خاك امكان دهد حداكثر ممكن آب باران را در خود جذب كند. جريان هرز آب سطحي بايد كاهش پيدا كند تا رطوبت خاك افزايش يابد؛
- فراهم كردن شرايط ريشه دواني براي كشت؛ از جمله مقدار خاك كافي براي رشد آن. لايه هاي سخت بايد از بين برود؛
- ايجاد شرايطي كه خطر آتش سوزي و آفات به حداقل كاهش يابد.
آماده سازي زمين با اين هدف صورت مي گيرد كه نهالها با رشد سريع اوليه، آغاز خوبي داشته باشند. به طور كلي، روشهايي كه براي آماده سازي زمين به كار مي رود، بسته به نوع پوشش گياهي، ميزان بارندگي و توزيع آن، وجود يا عدم لايه هاي نفوذ ناپذير در خاك، نيازمندي به حمايت از نهال در برابر بادهاي خشك كننده، و مقياس عمليات كشت، متفاوت خواهد بود. بعلاوه، ارزش محصول درخت يا درختچه اي كه رشد مي كند، در تعيين ميزان مخارج موجه براي ايجاد نهالستان اهميت دارد.
روشهاي آماده سازي محل كشت
به طور كلي، آماده كردن زمين با روش دستي، صرفا در پروژه هاي با مقياس نسبتا كوچك امكان پذير و اقتصادي است، يعني پروژه هايي كه در آنها وجين كردن و پاكتراشي و گود برداري چندان وقت گير نباشد. تحت شرايط معين، شخم زدن با گاوآهن نيز در مقياس كار كوچك مي تواند مقرون به صرفه باشد.
آماده سازي خاك به صورت مكانيزه كه در برنامه هاي كشت در مقياس گسترده، به طور فزاينده اي مورد استفاده قرار مي گيرد، در بسياري از نواحي متداول شده است.
اين روش، اغلب بدين علت به كار گرفته مي شود كه تامين كارگر و زمان لازم براي آماده سازي زمين آنقدر محدود است كه امكان انجام كار به صورت يدي مقدور نيست. برخي عمليات، نظير شخم عميق و شكستن سخت لايه ها را تنها با ماشين آلات مي توان انجام داد.