بخشی از مقاله
- خلاصه:
کاشت اکالیپتوس به عنوان یک گونه خارجی نتایج نامطلوبی را در برخی کشورها به همراه داشته است. این مشکلات اصولاً به چگونگی استفاده این درختان از آب و مواد غذائی موجود در خاک و در نتیجه تاثیرات حاصله برخاک، مربوط می شود. جزوه حاضر به بحث و بررسی علل برخی از این مسائل پرداخته و در مقدمه خواص ژنتیکی اکالیپتوس و پتانسیل موجود برای استفاده مؤثرتر از این ویژگیها را در محیط کشت غیر بومی، مورد بررسی قرار می دهد. چکیده این مطلب در پنج مورد به شرح زیر خلاصه می گردد:
1- در برنامه های مربوط به معرفی گونه های اکالیپتوس، ویژگیهای ژنتیکی آن مورد بررسی قرار نگرفته است.
2- تحت نگهداری و مراقبت دقیق و در مقایسه با سایر گونه های سریع الرشد، اکالیپتوس ها قادرند با صرف مواد غذائی کمتر، با سرعت بیشتری چوب تولید نماید.
3- برخی تاثیرات عینی اکالیپتوس بر خاک ممکن است به لحاظ رقابت شدید گیاه برای جذب آب و مواد غذائی باشد نه بخاطر تاثیرات سمی که مستقیماً بر خاک وارد می شود.
4- اصولاً انتظار می رود در مواردیکه پوشش درختی جایگزین پوشش عنفی یا سایر پوشش های طبیعی می شود، میزان آب حوضه مربوطه کاهش یابد. چنانچه در چنین منطقه ایی اکالیپتوس کاشت شده باشد در مقابل میزان بالای مصرف آب، مقادیر زیادی چوب بدست خواهد آمد اما براساس شواهد موجود هنوز نمی توان تعیین نمود که آیا استعداد موثر آب تحت برخی شرایط محیطی به نسبت قابل ملاحظه ای کاهش می یابد با خیر.
5- ضرورت دارد که برای کاشت اکالیپتوس به ویژه در مناطق خشک، قبل از مبادرت بد این کار به تعیین گونه مناسب و الگوهای استفاده از زمین که با اهداف مدیریت آن منطقه مناسبت دارد و ار ایجاد اشکالات اجتمای نامناسب پیشگیری می نماید، اقدام نمود.
2- مقدمه:
تقریباً حدود 200 سال از کاشت اکالیپتوس در خارج از رویشگاه اصلی آن یعنی استرالیا می گذرد. هدف از کاشت این درخت در ابتدا، پاسخ به کنجکاویهای مربوط به چگونگی رویش آن در محیط غیربومی بوده اما این کار به منظور استفاده از آن برای جنبه های تزئینی نیز بوده است. اکالیپتوس به عنوان یک گونه خارجی نخست در انگلستان و سپس در بسیاری از کشورهای دیگر (تا ام
روز احتمالاً بالغ بر 200 کشور) کاشته شد و زود مشخص گردید که برخی گونه های سریع الرشد به ویژه E.globulus , E.camaldulensis برای منظورهای دیگری نظیر تهیه تیرهای چوبی، هیزم و سایه بان نیز بسیار مناسب می باشند. آگاهی از این امرسبب گردید در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم درختستانهای کوچکی برای منظورهای خاص ایجاد شود که بعنوان نمونه می توان از موارد زیر یاد کرد:
کاشت اکالیپتوس به منظور تهیه سوخت برای موتورهای بخار راه آهن درنزدیکی کیپ تاون، افریقای جنوبی و سائوپائولو در برزیل و همچنین برای پخت و پز و گرمای سربازان مستقر در نیلجری هیلز هندوستان از آن تاریخ به بعد توسعه و کشت اکالیپتوس با سرعت کمتری صورت گرفت اما بار دیگر دردهه های 1950 و 1960 ایجاد درختستانهای صنعتی بزرگ در اسپانیا، افریقای جنوبی، هندوبرزیل برای منظورهای دیگری نظیر تهیه کاغذ، ذغال چوب و ابریشم مصنوعی از سرگرفته شد. یرعت توسعه این درختستانها یک باردیگر به طرز بحث انگیزی بار کود همراه گردید اما در حال حاضر که تاکید زیادی بر تولید چوب سوخت و چوب تیری در کشورهای در حال توسعه می شود؛ به مسئله کاشت اکالیپتوس بصورت جدی تری توجه می شود. به عنوان مثال، هیزم و تیرهای چوبی که از گونه E.camaldulensis یعنی رایج ترین گونه اکالیپتوس که بصورت گسترده در اقلیمهای دارای آب و هوای خشک اصلی فصلی کاشته می شوند، بدست می آید بخشی از درآمد میلیونها نفر از مردم فقیر روستاهای جهان را به خود اختصاص می دهد. علیرغم تاثیرات اقتصادی و اجتماعی این درخت در بهبود وضع مردم بسیاری از کشورهای دنیا در سالهای اخیر درباره پی آمدهای محیطی و اجتماعی کاشت اکالیپتوس، نگرانی های خاصی ابراز شده است که متعاقب آن عنوان نمونه
در کشور هند و برخی کشورهای دیگر مبارزه گسترده ای در مخالفت با کاشت این درخت مطرح شده است. همچنین سازمان ترویج استفاده از درختان بومی موسوم به « باشگاه فوراکانتا »در اسپانیا، به حمایت از آفت« سوسک تنه درخت» که باعث ا بین رفتن درختان اکالیپتوس می شود، می پردازد.
اصولاً بحثهای مختلفی در زمینه تائید یا در مخالفت با کاشت اکالیپتوس مطرح شده است. طرفداری از کاشت درختان اکالیپتوس به واسطه امتیازات بسیاری است که این درخت برای کشت در س
طوح بزرگ و کوچک داراست و برخورداری از سرعت در رشد، مقاومت به چرای حیوانات، توانایی در تولید جست و تولید فرآورده های چوبی متنوع از جمله امتیازات آن محسوب می گردد. همچنین سهم بزرگی را که این درختان در کسب درآمد روستائیان دارند نباید نادیده گرفت. در مقابل از آنجائیکه به واسطه کاشت درختان اکالیپتوس، زمینهای خوب کشاورزی به زمینهای جنگلی تبدیل شده و این امر سبب کاهش فرآورده های غذایی بسیاری از کشاورزان می گردد. نسبت به کاشت آن انتقاد می شود. همچنین برخی منتقدان ادعا دارند که بدلیل فرسایش زیاد خاک و از
بین رفتن حاصلخیزی و تغییرات بیولوژیکی آن، خاک اراضی زیرکشت ضایع می شود و نیز جنگلکاریهای اکالیپتوس بع دلیل کاستن آب حوضه، بر زمینهای غلات مجاور این جنگلکاریها تاثر نامطلوب میگذارند همچنین هرگاه این درختان درحوضه های آبخیز نیمه خشک کاسته شوند از ذخیره کلی آب منطقه کاسته می شود.
اگر چه مشخص است در بررسی کلی اکالیپتوس به عنوان یک گیاه غیر بومی باید مسائلمختلفی را اعم از مسائلاجتماعی اقتصادیواکولوژیکی موردتوجه قرارداد آنچه اساساً در این جزوه مورد بحث قرا رگفته جنبه اکولوژیکی مسئله را شامل می گردد. در این ارتباط ضرورت دارد نه تنها به بررسی تاثیرات اکالیپتوس بر محیط بلکه به مسئله ( و سازگاری) گونه ها در محیط های مختلف و همچنین ماهیت و خواص ژنتیکی آن که اخیراً در کشورهای مختلف بسیار مورد توجه قرار گرفته است، پرداخت. البته نباید از این که نکته غافل بود که در حین کشت و توسعه این درخت و با استفاده از گونه ها و پرونسسهای که سازگاری بیشتری محیط دارند بعضی از تاثیرات نامطلوب اکولوژیکی بر محیط را رفع نمود. از سوی دیگر از آنجایی که دامنة خواص و ویژگیهای ژنتیکی اکالیپتوس ها بسیار گسترده می باشد این امکان فراهم می گردد که از گونه هایی استفاده نمود که نسبت به خاک و نوع زمین منطقه از نظر فیزیولوژیکی و رشد، سازگاری بیشتری داشته باشد.
3- تاکسونومی و ژنتیک اکالیپتوس:
اگر چه اکالیپتوس ها برای کاشت در مناطق گرم بسیاری از کشورها معرفی شده اند، اساس معرفی همواره از نظر تعداد، تنوع و ویژگی گونه هایی که مورد آزمایش قرار گرفته اند از نظر وسعت « مبداء ژنتیکی » (بذور حاصل از جند درخت که معمولاً از بین درختان یک گونه در یک منطقه بخصوص جمع آوری می شوند) ضعف داشته است. به علاوه اختلاط گونه ها در باغهای
گیاهشناسی و جنگلکاریها منجر به تولید هیبریدهای مختلف شده و در نتیجه تنوع زیادی در بین گونه ها ایجاد نموده و بذوری که از چنین توده هایی جمع آوری شده و برای توسعه درختکاری مورد استفاده قرار گرفته اند، از توان و انرژی کافی برخوردار نمی باشند. بنابراین آنچه باید به عنوان دو مسئله اساسی مورد توجه قرار گیرد عبارت است از مسئله تاکسونومیس و ژنتیک اکالیپتوس ها یعنی مسئله درست شناسائی کردن گونه هایی که تا به حال کاشته شده یا پس از این کاشت
ه خواهند شد و خواص ژنتیکی آنها که اخیراً در بسیاری از برنامه های کاشت مورد استفاده قرار گرفته است. برای آنکه معرفی اکالیپتوس ها بصورت دقیق تری صورت گیرد باید اینکار براساس آگاهی های بیشتر از تنوعات ژنتیکی در جوامع طبیعی و روشهای اصلاح شده در انتخاب و آزمایش گونه ها و پرونسسها، استوار باشد. نهایتاً برای اصلاح جوامع طبیعی گونه هایی که استفاده زراعی دارند نکات ویژه ای ارائه شده است.
4- مشکلات مربوط به شناسائی اکالیپتوسها:
تاکنون مشکلات بسیاری در امر شناسائی درختان اکالیپتوس در سطح گونه در استرالیا و سایر نقاط جهان مطرح شده است و این مسئله در گذشته مکرراً پیش آمده که جمع آورندگان بذر، گونه ها را به غلط شناسائی کرده اند. بعنوان مثال بذر دو گونه E.saligna E.grandis که شباهت زیادی به یکدیگر دارند غالباً با یکدیگر مخلوط می شوند و تا قبل از سال 1913 که رسماً E.grandis از نظر تاکسونومی از E.saligna ازاسترالیا خارج شده بود و حتی هنوز پس از گذشت سالها، جنگلکاریهای E.saligna توسط بسیاری مردم درافریقای جنوبی، بنام E.saligna خوانده می شود. بنابراین از آنجائیکه این مشکلات حتی هنوز در استرالیا از بین نرفته است ضرورت دارد مرور کاملی بر تاکسونومی برخی گونه ها که در جنگلداری از اهمیت خاصی برخوردارند صورت گیرد و اصولاً تا زمانیکه وضعیت این گونه ها در استرالیا کاملاً مشخص نشده انتظار نمی رود جن
گلداران سایر نقاط جهان بر این امر توقف کامل داشته باشند.
مشکلات فوق الذکر در جنگلکاریهای غیر بومی (خارج از استرالیا) به مراتب بیشتر از جنگلهای طبیعی و بومی (استرالیا) می باشد. معمولاً تنها تعداد انگشت شماری از جنگلداران (کارشناسان جنگل) و گیاهشناسان از نکات اساسی مربوط به شناسایی بسیاری از گونه ها آگاهی داشته و سایرین به اطلاعاتی که در ابتدا برای معرفی آنها ارائه شده اند تکیه دارند. اصولاً تا زمانیکه در مورد مبداء گونه های مختلف اطمینان کافی وجود ندارد در امر تاکسونومی این گونه ها به
سختی می توان به نکات قابل ملاحظه ای دست یافت. این امر درمورد هیبریدها که باعث تغییر بسیاری از ویؤگیهای شناسائی کلیدی می شوند به مراتب مشکلتر می گردد. علاوه بر این مطالبی که اصولاً درباره کلیدهای شناسائی گونه های موجود در یک کشور وجود دارد بسیار مختصر و ناقص می باشد.
5- خواص ژنتیکی جنگلکاریهای اکالیپتوس در خارج از استرالیا:
منابع بذری نامرغوب- امروزه تبادل بذر به صورت گسترده ای بین کشورهای بین کشورهای مختلف صورت می گیرد دلیل این امر اصولاً ناشی از آن است که بذر در کشورهای دیگر به میزان فراوانتر و ارزانتری ازتوده های طبیعی موجود در استرالیا بدست می آید. البته چندین شرکت بزرگ بین المللی وجود دارند که انجام مبادلات بذر در سطح جهان به عهده دارند. در هر حال نظارت بر جمع آوری بذوری که از جنگلکاریهای هیبریدی، توده های کنار جاده باغهای گیاهشناسی و یا بذرهایی که از مبداء ناشناخته و پایه ژنتیکی نامشخص بدست می آید نشان داده که این گونه بذرها غالباً از ضعف برخوردار می باشند با این حال خریدارانی که طالب بذور استرالیائی هستند ممکن است نادانسته به خرید بذری ارزان قیمت و خارجی با هویت ژنتیکی نامشخص مبادرت نموده باشد تنها به این خاطر که دارای بر چسب استرالیائی بوده است. به عنوان مثال در این زمینه می توان از بذر alba در برزیل یاد کرد که بذری هیبریدی و نامرغوب و حاصل از یک مبداء خارجی بوده است. حقیقت امر بدین شکل است که بذر حاصل از درخت E.urophylla.
که در باغ گیاهشناسی ریوکلا را در برزیل کاشته شد و مقادیر زیادی از بذر حاصل از این باغ در جنگلکاری مورد استفاده قرار گرفت اما ماهیت هیبریدی بذر که احتمالاً به دلیل اختلاط با ماهون قرمز E. resiinfera)) یا E. grandis بود ایجاد جنگلکاریهای بسیار ضعیفی را موجب گردید. همچنین بعنوان مثال برای بذری با مبداء ناشناخته و احتمالاً فراهم آمده از یک مبداء ژنتیکی کاملاً نامشخص می توان از بذور حاصل از E.viminalis در ریوگراندوسول برزیل یاد کرد بذر E.viminalis بتدا توسط یک پزشک آلمانی به «گرامادو » وارد شده (احتمالاً از درختانی که در برخی کشورهای گرمتر کاشته شده بودند فراهم گردیده بود) و در خیابانها کاشته شد. این درختان بخوبی رشد نموده و بذر
حاصل از آنها توسط شرکتی به نام «ترامبینی » برای استفاده در امر جنگلکاری جمع آوری گردید. درختان پرورش یافته در جنگلکاریهای مذکور نیز با موفقیت رشد نمودند و مناطق خاصی که دارای مجوز تولید بذر بودند تاسیس گردیدند که کار آنها تولید بذر و فروش آن به سایر شرکتها تجارتی بذر
بود. توده های مورد بحث مبداء اصلی بذر E.viminalis در برزیل می باشند. به هر حال این تردید وجود دارد که پایه ژنتیکی جنگلکاریهای«ترامبینی» نامشخص می باشد. و در نتیجه این سئوال مطرح می گردد که با توجه به تاریخچه این بذر و تنوع بسیار زیاد بین گونه ای در E.viminalis ، آیا بذر حاصل برای عرصه های زیر کشت، بذر مناسبی بوده است. یا نه.
نژادهای بومی- زمانیکه گونه خاصی در یک منطقه به مدتی طولانی به رشد خود ادامه می دهد در نتیجة پدیده هایی نظیر انتخاب طبیعی و پرورش جنگل، جامعه ای پدید می گردد که به شرایط محیطی آن منطقه سازگار می باشد به چنین جامعه ای «نژاد بومی» گفته می شود. برتری این گونه جوامع اساساً بستگی به آن دارد که آیاد گونه مورد نظر بهترین گونه ای است که برای آن محیط و برای رسیدن به هدف جهت استفاده اصلح، انتخاب شده یا نه و آیا جامعه موجود به صورت گسترده در آن منطقه گسترش یافته است.
برخی ویژگیهای که برای نژادهای بومی منظور شده اند ممکن است بدلیل کاهش تاثیرات ناشی از آمیختگی بین گونه های مجاور یکدیگر باشد از جمله خصوصیات توده های طبیعی بوده و ممکن است بر رشد بخش عظیمی از جامعه جنگلی تاثیر نامطلوب بگذارد. در هر حال در صورت عدم حضور شواهد قطعی، حتی چنانکه یک نژاد بومی در یک کشور خارجی چندین نسل را پشت سر گذاشته باشد، می تواند مطلوب ترین مبداء بذر یا پایه مناسب برای پرورش و زادآوری باشد.
مسئله نژادهای بومی اکالیپتوس ها هنوز کاملاً کشف نشده است. تاکنون هیچ گونه شواهد
مورفولوژیکی مبنی بر اینکه اکالیپتوس ها دارای نژادهای بومی می باشند، بدست نیامده است با این حال این اعتقاد وجود دارد که هیبریدمیزور E.terticorni مبداء هندوستان و گونه E.globulus در اسپانیا و پرتغال دارای نژاد بومی می باشند. این مطلب بیش از آنکه بر پایه و اساس علمی استوار باشد ممکن است ازاعتقادات ناسیونالیستی سرچشمه گرفته باشد و حتی چنانچه تغییراتی
صورت گرفته باشد این امکان وجود دارد که تغییرات مذکور هنوز در محدوده تنوعات گونه ای رویشگاه اصلی خود باشد. این انتظار وجود دارد که پس از چند سال به واسطه انتخاب موثر درون کشوری درختان مرغوب تری از نژادهای بومی بدست آیند زیرا در مقایسه با گونه اصلی که در ابتداء معرف
ی شده این درختان در برخی ویژگیهای فیزیولوژیکی نظیر مقاومت در برابر یخبندان یا خشکسالی، بهتر سازگار شده اند. همچنین اعتقاد بر این است که چنین نژادهایی نسبت به جمعیت بومی که احتمالاً برای بار اول یا دوم معرفی شده اند، برتری دارند. در هر حال براساس اطلاعات موجود تاکنون هیچ یک ازآزمایشهای صحرائی در جنگلهای بومی با بذرهای حاصل از نژادهای بومی و پروننسهایی که انتخاب می شوند و یا بهتر سازگار شده اند، موید این مطلب نبوده که در فلور
یدا را استثناء قرارداد.
چنانچه درختان موجود در منطقه ایی از نوع هیبریدی یا توده ای اصلاح نژاد یا فته از پروننسهای مرکب باشد، مسئله «نژاد بومی» ازپیچیدگی بیشتری برخوردار می شود.
6- تنوعات ژنتیکی در جوامع طبیعی:
اصولاً بسیاری از گونه های اکایپتوس از ویژگی تغییر پذیری برخوردار می باشند. در- مناطقی که اکالیپتوس ها انتشار جغرافیائی گسترده ای دارند تنوع تدریجی بسیاری از نظر ویژگیهای مور فوژیکی و فیزیولوژیکی در بین درختان مشاهده می شود. این تغییرات از تغییر ارتفاع یا افزایش پیشروی خشکی در محدوده مناطق ساحلی ناشی می شوند. علاوه بر این بسیاری از اکالیپتوسها دارای ویژگیهای اکولوژیکی منحصر بفردی می باشند بصورتیکه برخی از آنها به شکل یک توده کوچک و متمایز ازسایرین ظاهر می شوند و هنگامی که در امتداد یک منطقه انتشار جغرافیایی پیش می رویم تنوع زیادی در درختان آن منطقه مشاهده می نمائیم ((پدیده Cline))، این حالت انتشار توده ها بصورت متمایز از یکدیگر، از ویژگیهای برخی از اکالیپتوس ها می باشد و اگر چه جمعیتهای موجود در یک منطقه ممکن است از نظر ظاهری (فتوتیپی) به یکدیگر شباهت داشته باشند غالباً اط نظر ژنتیکی بسیار با یکدیگر تفاوت دارند.
در جنگلهای طبیعی ویژگیهای مهم درختان می تواند بصورت تدریجی یا دفعتاً و در فواصل کوتاه، تغییر یابد. ویژگیهای مذکور غالباً دارای اساسی فیزیولوژیکی هستند که بر دوام گیاه و همچنین بر پتانسیل رشد، تاثیر می گذارند. چگونگی این تغییرات هنوز در مورد اکثر اکالیپتوس ها تشریح نشده
و در نتیجه لازم است آزمایشهای مربوطه بمنظور مشخص نمودن ژنوتیپهای مناسب برای جنگلکاریهای غیربومی بر روی پرونسسها انجام شود. عدم موفقیت در انتخاب پرونسس مناسب برای پروژه های جنگلداری می تواند به تولید نامرغوب و یا حتی به شکست منجر شود.
از چگونگی پرورش اکالیپتوس ها تحت شرایط طبیعی اطلاعاتی چندانی در دست نمی باشد بصورتیکه کمتر می توان برآورد دقیقی از میزان زادآوری درون نژادی یا تولید هیبرید از بذرهای فراهم آمده از یک جامعه طبیعی به عمل آورد. شواهدی وجود دارد که نشان می دهد می توان سطح زادآوری درون نژادی را به 30درصد رساند و هر چه تعداد درختان نمونه در هنگام جمع آوری نمونه در
هنگام جمع آوری بذر کمتر و یا در آن منطقه محدودتر باشد میزان نزدیکی اعضاء و نسل تولید شده، بیشتر خواهد بود و به همین دلیل زمینه لازم برای تولید بذر را این درختان کافی نخواهد بود. از
سوی دیگر به دلیل همسان بودن اعضای نسل تولید شده، کوشش برای انتخاب نخبه ترین آنها، امری نادرست می باشد.
اصولاً دورگه گیری یا هیبرپداز ویژگیهای مربوط به «جنس» می باشدو هیبرید در نتیجه اختلاط گونه های موجود در یک جنگل طبیعی تولید می شود. هیبرید های نسل اول یعنی F1 ممکن است بسیار سودمند بوده و توانایی و مشابهت زیادی داشته باشند اما به هر حال نسلهای بعدی (F3,F2 و غیره) بسیار متغیر بوده و با روی کمتری دارند و در زمینه استفاده برای منظورهای مورد نظر ایجاد مسئله می نمایند. همچنین ایجاد هیبرید کنترل شده در جنگلکاریهای غیر بومی می تواند مانع بزرگی در امر اصلاح تولیدات باشد.
عدم موفقیت در بالا بردن میزان تنوع ژنتیکی در بین گونه های اکالیپتوس و یا افزایش پتانسیل آنها برای تولید هیبرید، مشکلات بسیار عمده ای را در زمینه استفاده از اکالیپتوس هایی که به عنوان گونه خارجی مورد استفاده قرار گرفته اند، آفریده است.
7- اصلاح و تنخاب اکالیپتوس ها برای کشت بعنوان گونه خارجی:
زمانیکه اکالیپتوس ها از موطن اصلی خود به محیط جدیدی معرفی و وارد می شوند این امرضرورت دارد که گونه لنتخاب شده بتواند بخوبی به شرایط محیط جدید سازگار شود. اطلاعات مربوط به انتشار گونه ها در سالهای اخیر دراسترالیا، به میزان قابل توجهی افزایش یافته و در حال حاضر می توان راهنمایی های بهتری در مورد آزمایشهای مربوط به گونه ها و پرونسسها، ارائه داد. در هرحال
هنوز مشکلات زیادی در زمینه سازگاری گونه با محل مناسب برای پرورش وجود دارد و انتخاب گونه مناسب به دلیل تنوع ژنتیکی زیاد دربسیاری از گونه ها، پیچیده تر می گردد. بنابراین برای رفع این مشکلات احتمالاً انتخاب تعداد زیادی گونه برای یک محل می تواند بهترین راه باشد. گ.نه های مزبور می توانند ویژگیهای مختلفی از نظر میزان رشد، تراکم، استحکام چوب، دوام طبیعی، قدرت تولید جست دهی و همچنین مقاومت در برابر عوامل طبیعی نظیر کم آبی و شوری داشته باشند.