بخشی از مقاله
ایمنی زیستی
مقدمه:
در حاليكه فقط حدود 20 سال از توليد اولين گياه دست ورزي شده ژنتيكي در جهان ميگذرد، روند پذيرش، كاشت و توليد گياهان زراعي تراريخته بويژه در ده سال اخير به سرعت افزايش يافته است به طوريكه د سال 2003 بيش از 7/67 ميليون هكتار از اراضي زير كشت دنيا به زراعت گياهان تراريخته اختصاص يافته است.
درك مناسبي از مزاياي اين گياهان و نيز بررسي اين موضوع كه چرا زراعت گياهان تراريخته مورد استقبال جدي كشاورزان آمريكا و ديگر كشورهاي جهان قرار گرفته و همينطور چالشها و نگرانيهايي كه مصرف كنندگان توليدات گياهان تراريخته با آن روبرو هستند.
فصل اول
وضعيت فعلي محصولات تراريخته در جهان
اعتقاد بر اين است كه اولين رهاسازي محصولات تراريخته در سال 1994 در آمريكا صورت گرفت كه در مورد گوجه فرنگي بود. هر چند كه قبل از آن در سال 1993 كاشت توتون تراريخته (توتون بيان كننده ژنهاي پروتئين پوشي ويروس موزاييك توتون و ويروس موزاييك خيار) در سطح وسيعي در چين صورت گرفته بود. طبق آما ISAAA امروزه كل
مساحتي كه در سراسر جهان به صورت تجاري به پرورش محصولات تراريخته اختصاص يافته است. حدود 175 ميليون هكتار در 16 كشور مختلف است كه اين معادل يك دهم كل زمينهاي حاصلخيز و در دسترس جهان ميباشد. در اين بين امريكا با 68 درصد و آرژانتين با 22 درصد بيشترين سهم را در توليد محصولات تراريخته دارا هستند. در بين محصولا
ت ذرت تراريخته مخصوصا ذرت مقاوم به حشره بيشترين ميزان كشت را دارا بوده است كه بعد از آن پنبه تراريخته و كلزا داراي بيشترين سطح زير كشت بودهاند. همچنين 46 درصد از سوياي كشت شده سوياي تراريخته بوده است.
آخرين وضعيت محصولات تراريخته
آخرين وضعيت محصولات تراريخته جهان تا پايان سال2004
براساس گزارش ISAA سال 2004 سال ماقبل آخر از اولين دهه عمر تجاري محصولات تراريخته و به عبارتي محصولات بيوتكنولوژي است.
در سال 2004 براي نهمين سال متوالي سرعت رشد اين محصولات افزايش قابل ملاحظهاي داشته واز 15% در سال 2003 به 20% در سال 2004 رسيده است. براساس آخرين ارزيابيهاي انجام شده سطح زير كشت محصولات تراريخته از 7/67 ميليون هكتار در سال 2003 به 81 ميليون هكتار در سال 2004 رسيده است.
اين افزايش سطح زير كشت در 17 كشور جهان و شامل اشتغال 25/8 ميلوين كشاورز ميباشد.
نكته قابل توجه اين كه 90% اين افزايش بهره برداري مربوط به كشاورزان فقير كشورهاي توسعه يافته است كه از طريق كشت محصولات تراريخته درآمد خود را افزايش داده و گامي در جهت كاهش فقر برداشتهاند.
مهمتريم محصولات تراريخته در سال 2004 شامل سوياي مقاوم به علفكش (4/48 ميليون هكتار)، ذرت B.t (2/11 ميليون هكتار) پنبه B.t (5/4 ميليون هكتار) و مابقي ذرت مقاوم به علف كش، كلزاي مقاوم به علف كش، ذرت B.t و مقاوم به علف عكش، پنبه B.t و مقاوم به علف كش و نهايتا پنبه مقاوم به علف كش ميباشند.
در سال 2004 حدود 5% از 5/1 ميليارد هكتار اراضي كشاورزي جهان به كشت محصولات تراريخته اختصاص داشته است.
همچنین از مجموع 284 ميليون هكتار از اراضي زيركشت چهار محصول مهم تراريخته حدود 29% آن تراريخته بوده است. پيش بيني ميشود كه سال 2010، هكتار سطح زيركشت محصولات تراريخته به 150 ميليون هكتار، شامل 15 ميليون كشاورز در 30 كشور جهان باشد.
وضعيت كشورهاي توليد كننده محصولات تراريخته
عمده كشورهاي توليد كننده محصولات تراريخته در سال 2004، كه بيش از 50 هزار هكتار سطح زير كشت اين نوع محصولات داشته اند، از 10 كشور در سال 2003 به 14 كشور در سال 2004 افزايش يافته است.
كشورهاي پاراگوئه، اسپانيا، مكزيك و فيليپين چهار كشور
ي هستند كه براي نخستين بار در سال 2004 به جمع توليدكنندگان عمده محصولات بيوتكنولوژي پيوستهاند.
14 كشور عمده توليد كننده محصولات تراريخته به ترتيب عبارتند از:
آمريكا 6/47 ميليون هكتار (59% از كل مساحت)، آرژانتي 2/
16ميليون هكتار (20%)، كانادا 4/5 ميليون هكتار (6%) ، برزيل 0/5ميليون هكتار (6%) ، چين 7/3ميليون هكتار (5%)، پاراگوئه2/1ميليون هكتار (2%)، هندوستان 5/0ميليون هكتار(1%)، آفريقاي جنوبي 5/0ميليون هكتار (1%)، اروگوئه 3/0ميليون هكتار (1% <)، استراليا 2/0 ميليون هكتار (1%<)، روماني 1/0 ميليون هكتار (1%<)، مكزيك 1/0 ميليون هكتار (1%<) اسپانيا 1/0 ميليون هكتار (1%<) و فيليپين 1/0 ميليون هكتار (1% <).
در هندوستان زير كشت پنبه B.t از 100 هزارهكتار در سال 2003 به 500 هزار هكتار در سال 2004 افزايش يافت. يعني سطح زير كشت پنبه تراريخته اين كشور حدود 400% افزايش داشته است و اين در حالي است كه اين ميزان افزايش در اوروگوئه 200% در استراليا 100% در برزيل 66%، در چين 32%، در آفريقاي جنوبي 25% در كانادا 23% در آرژانتين 17% و نهايتا در آمريكا 11% بوده است.
در اروگوئه بيش از 99 % كل سطح زير كشت سويا، تراريخته ميباشد كه با احتساب ذرت تراريخته، مجموع سطح زير كشت محصولات تراريخته در اين كشور به 300 هزار هكتار ميرسد.
استراليا با پشت سرگذاشتن دو سال خشكسالي شديد 80% از كل سطح زيركشت پنبه خود را به كشت پنبه تراريخته اختصاص داده است. برزيل سطح زير كشت سوياي تراريخته خود را از 3 ميليون هكتار در سال 2003 به 5 ميليون هكتار در سال 2004 افزايش داد.
چين براي هفتيم سال متوالي سطح زير كشت پنبه تراريخته خود را افزايش داده و از 8/2 ميليون هكتار در سال 2003 به 7/3 ميليون هكتار در سال 2004 رسانده است؛ يعني چيزي حدود 66% از كل سطح زير كشت 6/5 ميليون هكتاري پنبه اين كشور تراريخته ميباشد.
به عبارت ديگر چين بزرگترين كشور توليد كننده پنبه تراريخته از سال 1997 تاكنون ميباشد.
آفريقاي جنوبي در گزارش خود افزايش سطح زير كشت ذرت، سويا و پنبه تراريخته خود را چيزي حدود 25% اعلام كرده است. در كانادا سطح زير كشت كلزا ذرت و سوياي تراريخته 2
3% از كل سطح زير كشت 4/5 ميليون هكتاري اين محصولات را تشكيل ميده به طوري كه در سال 2004، 77% از كل كلزاي اين كشور تراريخته بوده است.
اسپانيا تنها كشور اروپايي است كه سطح زير كشت محصولات تراريخته خود را افزايش داده به طوري كه سطح زير كشت ذرت B.t در اسپانيا 80% افزايش داشته و از 32 هزار هكتار در سال 2003 به 58 هزار هكتار در سال 2004 رسيده است.
در ناحيه اروپاي شرقي و در كشور روماني سطح زير كشت سوياي تراريخته تا بيش از 50 هزار
هكتار در سال 2004 گزارش شده است. دو كشور مكزيك و فيليپين هم كه براي نخستين بار به جمع توليدكنندگان محصولات تراريخته پيوستهاند، حدود 52 هزار هكتار ازكل 75 هزارهكتار سطح زيركشت خود را تراريخته اعلام كردهاند.
ارزش بازار جهاني و اثرات محصولات تراريخته
براساس پيش بيني سرويس Cropnosis ارزش بازار جهاني محصولات تراريخته در سال 2004، 7/4 ميلياد دلار بوده است كه اين مقدار معادل 15% از بازار 5/32 ميليارد دلاري حفظ نباتات در سال 2003 و 16% از بازار 30 ميليارد دلاري فروش بذر جهان بوده است.
پيش بيني ميشود اين رقم در سال 2005 به بيش از 5 ميليارد دلار برسد. به طور كلي در طول 9 سال يعني از سال 1996 تا پايان سال 2004، ارزش بازار جهاني محصولات تراريخته به 24 ميليارد دلار رسيده است.
محصولات تراريخته از طريق توليد بيشتر مواد غذايي، علوفه و الياف عاري از آفت كشها، ميتوانند علاوه بر ايجاد محيط زيستي پايدارتر، فوايد زيادي نيز براي مصرفكنندگان و جامعه داشته باشند.
براساس پيشبينيهاي دولت چين، تا سال 2010، حدود 5 ميليارد دلار از محل توليد محصولات تراريخته عايد اين كشور خواهد شد. كه يك ميليارد دلار آن از محل توليد پنبه B.t و 4 ميليارد دلار ديگر از محل توليد برنج B.t (كه در آينده نزديك به بازار عرضه ميشود) خواهد بود.
اقتصاددانهاي استراليا در يك بررسي اقتصادي كه بر روي بذور تراريخته، دانههاي روغني، ميوهها و سبزيهاي تراريخته انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه تا سال 2015 توليد اين محصولات چيزي حدود 210 ميليارد دلار سود اقتصادي در برخواهد داشت كه در اين ميان كشورهاي با درآمد متوسط و بالا حدود 10% سود و كشورهاي با درآمد پائين حدود 20% سود خواهند بود.
چشم اندازه آينده
بازارهاي كشورهاي صنعتي مانند آمريكا و كانادا، شاهد ورود صفات حديد مانند واريته MON863 براي كنترل كرم ريشه ذرت (700 هزار هكتار) و TC1507 براي كنترل طيف وسيعي از لپيدوپتراها خواهد بود.
همچنين پيش بيني ميشود كه تعداد و نسبت جهاني كشاورزان كشورهاي توسعه يافته كه به كشت محصولات تراريخته ميپردازند به طور قابل ملاحظهاي افزايش پيدا كند.
در بين كشاورزان فقير كشورهاي غرب اروپا كه اخيرا به اتحاديه اروپايي پيوستهاند نيز گرايش مشابهي براي استفاده از محصولات تراريخته و كاشت آنها وجود دارد. همچنين شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد اتحاديه اروپا در اواخر سال 2004 با واردات دو نوع محصول تراريخته ذرت ( B.t11 و NK 603) براي مصارف غذايي انسان و حيوان موافقت كرده است.
همچنين اين كميته موافقت خود را با 17 واريته ديگر ذرت مقاوم به حشرات اعلام كرده است.
واريته ذرت MON810 اولين محصول تراريختهاي است كه با كاشت آن در همه كشورهاي اروپايي موافقت شده است. اين واريته فرصتي را براي كشورهاي عضو اتحاديه اروپا فراهم ميكند تا از تجاري شدن ذرت تراريخته بهره برداري اقتصادي خوبي داشته باشند.
با توجه به شواهد موجود، چشمانداز ترسيم شده براي سال 2010، شامل 150 ميليون هكتار سطح زيركشت محصولات تراريخته، اشتغالزايي 15 مليون كشاورز در 30 كشور جهان ميباشد.
از بين 11 كشور توسعه يافته كه قبلا محصولات تراريخته را براي مصارف غذايي انسان و حيوان پذيرفته بودند، 5 كشور جزو توليد كنندگان اصلي هستند كه نقش مهمي در پذيرش محصولات تراريخته در سطح جهان دارند.
اين 5 كشور شامل چين و هندوستان در آسيا، برزيل و آرژانتين در آمريكاي لاتين، آفريقاي جنوبي در قاره آفريقا ميباشند كه در مجموع 26 ميليون هكتار از اراضي زير كشت محصولات تراريخته(يك سوم كل محصولات تراريخته دنيا) را به خود اختصاص ميدهند.
توليدات اين كشورها نيازهاي غذايي 6/2 ميليارد نفر از جمعيت جهان را تامين ميكنند.
از ميان 5 كشور توسعه يافته اصلي، چين بيشترين ميزان تاثيرگذاري را در پذيرش محصولات تراريخته در آسيا، برزيل در امريكاي لاتين و آفريقاي جنوبي در قاره آفريقا دارند. از سا
ل1996 كه تجاري شدن محصولات تراريخته شروع شده، تعامل معني داري از تجربيات و دانش بيوتكنولوژي و مهندسي ژنتيك گياهان در كشورهاي توسعه يافته بوجود آمد.
5كشور اصلي توليد كننده محصولات تراريخته شامل آفريقاي جنوبي، چين، برزيل، آرژانتين تجربه واحدي را به سه قاره آسياي جنوبي، آمريكاي لاتين و آفريقا ارائه دادند.
تجربيات اين كشورها و صداي واحد آنها نقش بسيار مهمي در پذيرش جهاني محصولات تراريخته خواهد داشت.
علاوه بر اينها معرفي برنج B.t در آينده نزديك در چين نقش بسيار مهمي در گسترش محصولات تراريخته خواهد داشت. و براين اساس پيش بيني ميشود كه چين پرچمدار بيوتكنولوژي جهان آينده باشد.
فصل دوم
عمده محصولات تراريخته و صفات تغيير يافته آنها
در مجموع در سال 2004 كشت چهار محصول سويا ، پنبه، كلزا و ذرت تراريخته رشد متداومي به شرح زير داشته است:
1. سطح زير كشت سوياي تراريخته از 4/41 ميليون هكتار در سال 2003 به 4/48 ميليون هكتار (60% از كل سطح زير كشت محصولات تراريخته) در سال 2004 رسيده است.
2. سطح زير كشت ذرت تراريخته از 5/15 ميليون هكتار در سال 2003 به 0/9 ميليون هكتار (11% از كل سطح زير كشت محصولات تراريخته) در سال 2004 رسيده است.
3. سطح زير كشت پنبه تراريخته از 2/7 ميليون هكتار در سال 2003 به 0/9 ميليون هكتار (11% از كل سطح زير كشت محصولات تراريخته) در سال 2004 رسيده است.
همچنين پيش بيني ميشود كه كشت پنبه B.t در سال 2005 نيز رشد خوبي داشته باشد و علاوه بر كشورهاي چين و هند كه افزايش كشت اين محصولات را خواهند داشت، ساير كشورها نيز براي نخستين بار به كشت اين محصول بپردازند.
4. سطح زير كشت كلزاي تراريخته از 6/3 ميليون هكتار در سال 2003 به
3/4 ميليون هكتار (6% از كل سطح زير كشت محصولات تراريخته) در سال 2004 رسيده است.
در مجموع در سال 2004 حدود 5% از 5/1 ميليارد هكتار اراضي كشاورزي جهان به كشت محصولات تراريخته اختصاص داشته است.
همچنین از سال 1996 تا 2004، صفت مقاومت به علف كش در كنار ص
فت مقاومت به آفات همواره به عنوان صفات غالب در محصولات تراريخته بودهاند.
در سال 2004 صفت مقاوت به علف كش در سويا، ذرت، كلزا و پنبه گستش يافت به طوري كه در اين سال حدود 6/58 ميليون هكتار يا 72% از كل 81 ميليون هكتار اراضي زير كشت محصولات تراريخته به صفت مقاومت به علف كش اختصاص داشته است.
پس از آن محصولات B.t با اختصاص 6/15 ميليون هكتار يا 19% از كل ارازضي در رده دوم قرار دارند.
گياهان داراي هر دو صفت مقاومت به علف كش و مقاومت به آفات و بويژه دو گياه پنبه و ذرت در رده سوم قرار دارند كه حدود 9% يا 8/6 ميليون هكتار از اراضي زير كشت محصولات تراريخته را به خود اختصاص داده اند كه اين مقدار نسبت به سال 2003 (8/5ميليون هكتار) حدود 9% رشد داشته است.
عمده محصولات تراریخته
محصولات تراريخته غالب در سال 2004 و صفات آنها عبارتند از:
1. سوياي مقاوم به علف كش، 4/48 ميليون هكتار يا 60% از كل اراضي زيركشت محصولات تراريخته دنيا
2. ذرت B.t 2/11 ميليون هكتار يا 14% از كل اراضي زيركشت محصولات تراريخته دنيا و كشت در 9 كشور جهان، به گونهاي كه آمريكا نسبت به 8 كشور ديگر بزرگترين توليد كننده ذرت B.t در سال 2004 بود.
همچنين آفريقاي جنوبي به طور ويژهاي كشت ذرت B.t خود را براي مصارف غذايي تا حدود 155 هزار هكتار افزايش داد كه نسبت به سال 2001 كه براي اولين بار در كشت اين محصول پرداخته بود، حدود 25 برابر افزايش سطح زير كشت داشته است.
مقايسه سطح زيركشت محصولات تراريخته و غيرتراريخته
در سال 2004، 86 ميليون هكتار از اراضي كشاورزي جهان زير كشت سويا بوده است كه از اين ميزان 56% آن را سوياي تراريخته تشكيل داده است كه اين ميزان در
سال 2003، 55% بود.
همچنین از مجموع 32 ميليون هكتار از اراضي پنبه جهان 28% آن تراريخته بوده كه نسبت به سال 2003، 7% افزايش داشته است.
در مورد كلزا 19% از مجموع 23 ميليون هكتار اراضي زيركشت كلزاي جهان تراريخته بوده د رحالي كه اين رقم در سال 2003، 16% بوده در نهايت از 140 ميليون هكتار از اراضي ذرت دنيا حدود 3/19 ميليون هكتار يا 14% آن تراريخته بوده است كه نسبت به سال 2
003، حدود 8/3 ميليون هكتار(3%) افزايش داشته است.
به طور كلي از مجموع ذ284 ميليون هكتار از اراضي زيركشت چهارمحصول سويا، پنبه كلزا و ذرت، حدود 30% آن تراريخته بوده است در حالي كه اين رقم در سال 2003، 25% بود.
فصل سوم
نگرانيهاي مصرفكنندگان
بعضي از مصرفكنندگان در اروپا و ساير نقاط دنيا سئوالات و نگرانيهاي جدي در مورد غذاهاي حاصل از بيوتكنولوژي دارند. با اين وجود زمانيكه دولتها يا شهروندان به بيان سئوالات و نگرانيهاي خود ميپردازند مهم است كه آنان به درستي و با آنچه علم درمورد امنيت اين توليدات ميگويد، راهنمايي شوند. اغلب تجارب در سراسر جهان اعم از خصوصي يا عمومي كه براساس سالها تحقيق حاصل شدهاند، معتقدند كه غذاهاي حاصل از بيوتكنولوژي جهت مصرف عموم مردم ايمن و بيخطر هستند.
در واقع همه شواهد موجود كه زياد هم هستند نشان ميدهند كه غذاهاي حاصل از بيوتكنولوژي به بيخطري غذاهاي معمولي كه صدها سال استفاده ميشوند. هستند. با اين وجود مواردو نگرانيهاي براي مصرف كنندگان محصولات تراريخته وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
ـ آلرژي زايي:
معمولا غذاها حاوي هزاران پروتئين مختلف هستند. اگرچه اغلب پروتئينها واكنشهاي آلرژيك را ايجاد نميكنند، اما اساسا تمام عوامل آلرژيزاي شناخته شده پروتئينها هستند. از آنجايي كه مهندسي ژنتيك ميتواند يك پروتئين جديد را به داخل گياه معرفي نمايد، ممكن است اين تكنولوژي يك عامل آلرژي زاي ناشناخته يا ميتواند يك عامل آلرژيزاي شناخته شده را به داخل گياه منتقل نمايد.
ـ سموم:
اين امكان وجود دارد كه پروتئين جديد معرفي شده از طريق دستورزي ژنتيكي به داخل گياه، ايجاد مسموميت نمايد.
ـ كاهش ارزش غذايي:
ممكن است كه معرفي مولكولهايي مثل اسيدفيتيك به داخل گياه، باعث كاهش عناصر ضروري مثل فسفر در رژيم غذايي شود.
ـ خطرات زيست محيطي:
مطالعات محققين در دانشگاه كرنل در مورد كشنده بودن گرده ذرت حاوي ژن Bt بر روي لاروهاي پروانه Monarch و نيز نتايج ساير مطالعات، وجود اثرات احتمالي منفي گياهان تراريخته را بر روي حشرات مفيد، پيشنهاد ميكند. اين امر باعث ايجاد نگرانيهاي زيستمحيطي زيادي در مورد گياهان تراريخته شده است. زيرا حشرات در ميان نقشي كه در سيستمهاي زنده دارند، به عناون گرده افشانهاي كليدي بسياري از گياهان نيز شناخته شدهاند.
ممكن است كه ژنهاي مهندسي ژنتيكي شده به گياهان غيرهدف منتقل شوند. به عنوان مثال احتمال دارد ژنهاي ترميناتور به گاه منتقل شده و باعث توليد بذور عقيم شده و خسارات عمدهاي در توليد و تنوع گياهي ايجاد نمايند يا انتقال ژنهاي متقاومت به علفكش به خويشاوندان وحشي گياه تراريخته، ابرعلف هرزها (Superweeds) ايجاد شوند.
ـ جنبههاي اخلاقي / مذهي :
بعضي از مردم به دلايل اخلاقي يا مذهبي غذاهاي دستورزي شده ژنتيكي را غيرقابل پذيرش ميدانند.
عواقب پيش بيني نشده:
هيچ تكنولوژي صرفنطر از مزايايي كه دارد بيخطر نيست و با هر تكنولوژي جديد ممكن است عواقب پيش بيني نشدهاي نيز وجود داشته باشد. به عنوان مثال، اثرات احتمالي بيوتكنولوژي در تشديد مقاومت به آنتيبيوتيكها، ميتواند به عنوان يكي از نگرانيهاي اصلي مصرف كنندگان باشد. زيرا ممكن است ژنهاي مقاومت به آنتيبيوتيك از گياهان تراريخته به باكتريهاي موجود در محيط منتقل و از آنجا به باكتريهاي عامل بيماري وارد شود.
درك چنين پديده اي اساسي است كه نگرانيهاي مصرف كنندگان را تشديد كرده و علم بيوتكنولوژي را تحتالشعاع قرار ميدهد.
بدون شك همچو حركت عظيمي در كنار منافع فراوان آن، مضراتي بر آن نيز ممكن است مترتب باشد و از اهم آن، از آنجايي كه اين فنآوري با موجودات زنده سروكار دارد و اصولا درصدي از دستاوردهايش را مرهون دستكاريهاي ژنتيكي گياهان، باكتريها و سلولها ميباشد، صدمات ممكنه بر محيط زيست و گونههاي موجود در طبيعت ميباشد كه بسياري از آنها در حال مطالعه است و برخي فعلا به ذهن دانشمندان متصور نميباشد. از اين رو نياز به قوانین رشد دهنده جهت ايجاد بستر مناسب جهت توسعه آن و همين طور كنترلي جهت كاهش صدمات احتمالي اين فناوري مهم ميباشد،چرا كه ديدگاه ما براي استفاده از طبيعت صرفا براي نسل موجود
نمي باشد و آيندگان نيز داراي حق ميباشند، لذا ظرافت موضوع در همين جا آشكار ميشود چگونه ما قوانيني داشته باشيم كه در عين عدم ممانعت از رشد و بالندگي تكنولوژي (بيوتكنولوژي) از صدمات احتمالي آن نيز جلوگيري نمايد، يا قوانين محافظتي داشته باشيم كه در عين ك
نترل باعث تسريع رشد ان نيز بشود. اين موضوع نيز نبايد از نظر دور شود كه در يك ساختار كلي رشد و توسعه، بيوتكنولوژي در كشور ما جداي از رشد و توسعه تكنولوژي در مفهوم كلي نميباشد و كليه قوانين حاكم بر كل بر جز كه بيوتكنولوژي است نيز حاكم ميباشد.
البته اين قوانين و ضوابط در يك مجموعه كلي و مرتبط قابل بررسي است. شايد بتوان در اين راستا به يكي از پاراگرافهاي اقدام وين اشاره نمود بدين مضمون دولت هر كشور رو به توسعه بايد يك سياست ملي علم و تكنولوژي تدوين كند كه متضمن ايفاي مسئوليتهاي اساسي و معين چون طرحريزي، بودجه بندي، مديريت، هماهنگي، انگيزش، ارتقا و اجراي فعاليتهاي علمي و تكنولوژيك مرتبط با اهداف تعريف شده توسعه باشد. اين اقدام مستلزم تامين كنش متقابل دقيق مابين عوامل مسئول رشد و دگرگوني نيز هست.
عكس العملهاي نامطلوب به مواد غذايي
عكس العملهاي نامطلوب به مواد غذايي ميتوانند به واكنشهاي سمي، غيرسمي و عدم دوست داشتن غذا تقسيم شوند.
در حالت عدم دوست داشتن غذا، غذا به دلايل فيزيولوژيكي تحمل نميشود واكنش به سميت غذا، اگر مقدار آن در غذا به حدكافي بالا باشد در هر فردي كه در معرض استفاده از آن قرار بگيرد قابل رويت است. حساسيتهاي فوق العاده غذايي پيش از آنچه توسط خود غذا ايجاد شوند، به دليل صفت خاصي در شخص مصرف كننده غذا ايجاد ميگردند.
اين عكس العملها به دو گروه آلرژي و عدم تحمل غذا قابل تفكيك هستند. آلرژي ميتواند به عنوان يك حساسيت فوق العاده به غذا تعريف شود كه در آن واكنشهاي ايمنولوژي قابل بحث هستند، در حالي كه اين مكانيسمهاي غيرايمونولوژي هستند كه در عدم تحمل غذا نقش
مهمي را بازي ميكنند.
در اكثر آلرژيهاي غذايي سيستم ايمني نوع خاصي از ايمونوگلوبين را در مقابل برخي از پروتئينهاي بيضرر موجود در غذا توليد ميكند و موجب حساسيتهاي فوقالعده و فوري ميشود.
حساسيتزاهاي غذايي
اغلب حساسيتزاهاي غذايي گليكوپروتئينهايي با وزن مولكولي 10-70 كيلودالتون هستند. در تئوري هر گليكو پروتئين غذايي ممكن است يك آلرژي زاي غذايي باشد.
فاكتورهاي مشخص كننده الرژيزايي پروتئينهاي غذايي زيادي شناخته شده نيستند ولي از آنجاييكه ميدانيم آلرژي زاها بطور نسبي در مقابل اسيد و گرما داراي ثبات بوده و به هضم مقاومند، هضم پذيري پروتئين ميتواند يك فاكتور مهم باشد همچنين عقيده بر اين است كه كربوهيدراتهايي كه در ساختمان برخي پروتئيها وجود دارند ميزان حساسيتزايي پروتئينها را تعيين ميكنند.