بخشی از مقاله
اینترنت و ارتباط بین فرهنگی
دانش آموزی که وارد فضای آموزش مجازی میشود، درست همانند دانش آموزانی که وارد محیط آموزش حضوری میشوند، با خود اندوخته هایی به همراه دارد. اندوخته هایی که شامل "آموزش و تجربه های پیشین" ، "شیوههای یادگیری" و "زبان و فرهنگ" است تا حد امکان در زوایای دو اندوختهی قبلی گنجانده شده است. مقوله بعدی پوشش که همانا هویت و همانندی است. این پوشش، پوششی فرهنگی است که با رشتههای خود، انتظارات، زبان و توانایی تفسیری از درون درهم تنیده شده است. هر چند چنین بافتههایی را تعدادی از دانشآموزان دیگر (پیشتر)
پوشیدهاند، اما با این وجود، این پوشش حقیقاً با آنچه پیشتر مرسوم بوده است، تفاوت دارد. این پوشش که بر شانه های دانشجویان قرار میگیرد، در پیشرفت او تاثیر دارد. این پوشش می تواند سبب انحراف یا سقوط او شود. یا هنگامی که سخت او را دربر گرفته باشد، اورا به چالش کشاند. پوشش فضای آموزشی مجازی بر خلاف پوشش فضای آموزشی سنتی که مستلزم تعامل رودررو
دانشآموزان است، مورد توجه سایر اعضای کلاس نبود. مگر صاحب آن جزئیات پوشش را در قالب متن به دیگران عرضه میکرد. این پوشش، خواه مرئی و خواه نامرئی، بخش از آموخته های دانشآموز، در نتیجه، بخشی مهمی از تجربه های یادگیری او در هر زمان و مکان است.
- این پژوهش دو هدف که شامل: چگونگی تأثیر فرهنگ بر آموزش آنلاین و نقش فرهنگ در شکلدهی به تجربه آموزش فضای مجازی را بررسی کند.
قبل از هر چیز باید گفت: نیاز شدید به دسترسی آسان در آموزش در سطح دنیا در کنفرانس ژانتین (Jomtien) در سال 1992 مطرح و شکل گرفت. 10 سال بعد، یونسکو اعلام کرد که 877 میلیون مشغول به کار در دنیایی که به طور فزاینده نیاز به سواد کاربردی دارد، بیسوادند. پژوهش سازمان توسعه و همکاری اقتصادی از 20 کشور صنعتی نشان داد که دستکم از هر چهار فرد بزرگسال،
یک فرد از حداقل تحصیلات برای گذران زندگی و کار در جامعه محروم است. رشد ارتباطات اینترنت و ارتباط کامپیوتر محور و قابل استفاده بودن این وسایل ارتباطی در «هر زمان» و «هر مکان»، از نگاه بسیاری از مؤسسهها شیوهای بود برای تأمین نیاز روزافزون به آموزش، در مکان خاص و در زمان خاص در جایگاهی به بزرگی جهان. این دیدگاه تعدادی از از مربیان آموزش سنتی و دیگر امور تجاری را به سمت ارائه خدمات آموزشی از طریق ارتباطات آنلاین کشاند. برنامههای آموزشی از راه دور در محیطهای آموزشی مجازی تنظیم میشوند که غالب آنها با وجود اینکه عمدتاً توسط مربیان غیر
انگلیسی زبان طراحی میشود، عمدتاً به زبان انگلیسی و برطبق الگوهای غربی تنظیم میشود.
در پاسخ به در دسترس بودن تعداد روزافزون منابع آنلاین، پژوهشی در حوزهی کارایی آموزش آنلاین انجام شده است. مرکز توجه این پژوهش بر روی نتایج یادگیری است؛ عمدهی آن از طریق کامپیوتر که اطلاعات را دقیقاً جمعآوری میکند، قابل دستیابی است. اما امروزه پژوهشها اهمیتی به مسائل مربوط به متناسب بودن نوآموز با یک فضای آموزشی آنلاین نمیدهند. در واقع، به نظر
میرسد مربیان آنلاین چنین تصور میکنند؛ به دلیل اینکه محیطهای آموزشی آنلاین بهتر از محیطهای آموزشی سنتی است، همچنین از آنجایی که این محیطها به آسانی میتوانند در اختیار همه قرار بگیرند، باید بطور کلی این محیطهای آموزشی مجازی مناسب همه بوده و همه بتوانند از هر نوع آموزشی بهرهمند شوند.
در حال حاضر، مسأله تأثیر فرهنگ در آموزش آنلاین بررسی می شود؛ اینکه چگونه برنامههای خاصی را میتوان برای رفع نیازهای گروههای مختلفی از دانش آموزان در یک مجموعهی فرهنگی خاص طراحی کرد؟ و یا اینکه چگونه برنامهای را که برای کاربران آمریکایی درست شده را میتوان برای دانش آموزان یا کاربران ایتالیایی یا آلمانی بهکار برد؟
در مطالعات مربوط به بافت چند فرهنگی، نحوه اقتباس محتوا به منظور ارتقاء کارایی آموزش دانش آموزان چند فرهنگی که در یک محیط فرهنگی مشترک آموزشی میدیدند، بررسی شد. به عنوان مثال، فنلاندیها، کرهایها و آمریکاییهایی که در بافتی آمریکایی زندگی می کنند. اساس این بافت طراحی و تمرکز برای کار در محیط آموزشی مجازی است. این پژوهش کار گروهی از نویسندگان چون؛ هافستد (Hofstede) ، هامپن (Hampden)، ترنر (Turner) و ترامپنارز (Trompenaars) بود.آنها فرهنگ را برحسب موقعیت جغرافیایی و ملی جوامع تعریف و تعیین کردند. اینکه به دلیل تعاملات فرهنگهای چندگانه؛ دانشآموزان، معلمان و در مطالب آموزشی به فرهنگ توجه اندکی شده است. تا جایی که، تعدادی از از نویسندگان گفتند؛ هر یک از مسائل فرهنگی آنلاین رابطه مستقیمی با سلیقه افراد و روشهای یادگیری ک
ه او در محیط های آموزشی سنتی بدست می آورد؛ ندارد. صرف آنلاین بودن کافی است.
پروژهی حاضر تأثیرات فرهنگ را بر رفتار دانشآموزان در سطح جهان در فضای مجازی (کلاس مجازی) را بررسی میکند.
نظریه مطرح شده شامل: "تجربیات دانشآموزان در یادگیری آنلاین و مطالعات آنها در کلاس مجازی به لحاظ فرهنگی شکل میگیرد. "
سؤال های زیر به پژوهش حاضر جهت میدهند:
• چگونه فرهنگ در کلاسهای آموزشی آنلاین متجلی میشود؟
• چگونه فرهنگ بر توانایی مشارکت دانشآموزان در کلاسهای آموزشی آنلاین تأثیر میگذارد؟
• چگونه زبان (به مثابه موقعیت نمای بافتی و کانالی برای فرهنگ) بر توانایی مشارکت دانشآموزان در آموزش آنلاین تأثیر میگذارد؟
بررسی ادبیات به منظور تعیین جایگاه پروژهی حاضر است. این بخش درخصوص محیطهای آموزشی مجازی، پیشینه، ماهیت و مسائل مربوط به کاربرد آنها ارائه میدهد. سپس تعاریف فرهنگ را بررسی کرده و اینکه چگونه محققان، مسائل فرهنگی را در محیطهای آموزش مجازی مورد مطالعه قرار میدهند؛ است.
در پایان، این بخش میکوشد تا عملکرد محیطهای آموزش مجازی را با مسائل فرهنگی ارتباط داده و خلاءهای موجود بر سر راه پژوهشهای بعدی را پر کند.
محیط های آموزش مجازی چه هستند؟
در سال 1999 گزارشی مربوط به مقوله آموزش در کشورهای مشترک المنافع درخصوص سنجش توسعهی آموزش مجازی در سطح دنیا ارائه شد که در آن آموزش مجازی را پدیدهای فوقالعاده پویا خوانده است. باراجاس و اوون (Barajas & Owen) آموزش مجازی را از هر دو گونه تعامل رودررو و تعامل از راه دور میدانند که در آن، یک مکان یا یک زمان بهطور مجازی وجود دارد.
محیط های آموزش مجازی بیش از آن که طیفی از اینترانتهای [intranets)[1)، محلی که برای تکمیل امکانات آموزشی سنتی رودررو بهکار میروند؛ باشند، فضاهای مستقل اینترنتی کاملاً وب محور هستند. احتمالاً جز مشارکت دانشآموزان، هیچ فضای مادیای برای آن متصور نیست. محیطهای آموزشی مجازی میتوانند به بزرگی یا کوچکی یک فناوری موجود باشند و میتوانند شمار زیادی از دانشآموزان را سرویس دهند. پاستل (Postle) به سه گونه از محیط آموزش مجازی نام می برد: کمکی یا مکمل، ترکیبی یا ادغام و آنلاین محض (که در آن هیچ نوع وسیلهی
آموزشیای وجود ندارد). او میگوید: در حال حاضر گونهی ترکیبی آن بسیار کم ولی رو به افزایش است. کروک و لایت (Crook & Light) اظهار میکنند که تعداد اندکی از دانشگاهها از فعالیت های مجازی استفاده میکنند.
بطور کلی محیط های آموزش مجازی یا غیرحضوری، از طریق یک صفحه نمایش که به شبکه های جهانی وب که در اینترنت قابل دسترسی هستند، شکل می گیرد. صفحه های وب دارای کلمهی عبور هستند و فضای آموزشی مجازی با نرمافزارهای خاص چون WebCT، Blackboard، Firstclass و یا Lotus Notes اجرا می شوند. صفحهی نمایش جای همان »آجرها و مصالح» مؤسسه را گرفته و ساختاری است که میتوان از طریق آن تمام ابعاد آموزشی را تجربه کرد. درون صفحهی نمایش، ارتباطات، محتوا، دانشآموز، گروه و منابع و مأخذ وجود دارند. روبهروی آن یک صفحهی اطلاعات طبقهبندی شده است که موضوع، فرم های پژوهشی و سایر اطلاعات عمومی طبقه بندی شده (مانند راهنمای پژوهش، تقویم و لیست کلاسی) را مشخص میکند.
تعامل بین این موارد روی میدهد:
- دانشآموز و محتوا (از طریق صفحه های، فوق لینک ها و. . . انجام میشود).
- دانشآموز و دانشآموز (از طریق اتاق یا صفحه های گفتگو، ایمیل و پیامهای ارسالی انجام میشود: دانشجویان و اساتید در اتاق های گفتگو (کلاس های مجازی) درخصوص موضوع ها و تکالیف از طریق ارسال پیام های همزمان به بحث می پردازند).
- دانشآموز و معلم (از طریق اتاق های گفتگو، ایمیل و از طریق صندوقهای مخصوصی که دانشجویان تکالیف خود را از آن طریق به معلم تحویل میدهند).
مسائل از محیط های آموزشی مجازی
یکی از فواید خاص استفاده از محیط های آموزشی مجازی و آموزش آنلاین آن است که این نوع آموزش ذاتاً تأثیرپذیرتر از آموزش حضوری است. برنامهها را به راحتی میتوان سازماندهی کرد؛ »کلاسها» میتوانند دارای شمارههای متعددی شوند. آموزش میتواند تمام وقت باشد. و
برنامهها، در »هر جا و در هر زمان» قابل دسترسی خواهند بود. ترکیب دورهها را میتوان نسبت به نیاز افراد مرتبط ساخت. به عنوان مثال دانشگاه گاورنرز وسترن (WGU= Western Governors University ) و تکنیکها را میتوان برای برآورده کردن سلیقه های دانشجویان و ارائه آموزش جامع تر بهکار گرفت.
ماهیت ارتباط از راه دور و مکالمه غیرهمزمان به دانشجویان امکان میدهد پیش از پاسخ به سوال راجع به آن به اندیشند. و« دانش» خود را به شیوهی معنادارتری انتقال دهند. کار اشتراکی را ترکیب بحثهای همزمان و غیر همزمان آسانتر میکند. این اشتراک و همکاری »یادگیری جایگزین» را تقویت میکند و بنابراین، بهتر و دقیق میتواند الگوهای کار در محل کار را منعکس کند. بدین
طریق آموزش آنلاین »حوزهی عملکرد افراد» را بسط میدهد و ارتباط بین آموزش و محیط کار را تثبیت میکند. نیز آموزش را در تمام مراحل زندگی میسر میسازد و از مهارت های شایسته محور «درست به موقع » اقتصاد دنیایی را که در حال جهانی شدن است را حمایت می کند.
این تحلیل در گفتمان های پیشتکنولوژیک آموزشی که در آنها اصل بر حضور افراد، برای آموزش بود، شکل میگیرد یا نسل سوم (کاغذ محور) یا نسل چهارم آموزش چند رسانه ای (پیش از آموزش آنلاین) آموزش از راه دور.
تجسم، محل تلاقی گفتمان های جدید و قدیم است. مسأله این است که آیا این گفتمانها با وجود محدودیتهای مختلف میتوانند با آموزش آنلاین و محیط های آموزش مجازی رقابت کنند؟
از نگاه دریفوس (Dreyfus) تجسم برای آموش ضروری است. آموزش، به اعتقاد او یک دوره ترکیبی هفت مرحلهای است؛ که چهار مرحله آخری آن یعنی استادی، تخصصی، کارشناسی و دانش کاربردی مستلزم حضور فیزیکی دانشآموز و تکرار به عین او است: »بدون درگیر شدن با کار و حضور مربیان، نمیتوانیم مهارتی کسب کنیم». از نظر بربولوز (Burbules)، این مسأله رویکردی تقریباً
وابسته به آموزش آنلاین است. و نیز به شدت نیازمند فهم مسائل مربوط به روند تعاملات رودررو است. خود این مسائل محور پژوهشهای پیشین درخصوص محیط های آموزشی مجازی بود. با این وجود به اعتقاد بربولوز، اگر اهداف از یک عنصر منسجم برخوردار باشند، آنها از طریق تعاملات آنلاین هرگز نمیتوانند به طور کامل به آنها نزدیک شوند. در صورتیکه این مسأله نزدیکی یا شباهت به یک سبک خاص فرهنگی نداشته باشد. بلکه مسأله ایجاد سبکهای جدید باشد. این امر خود جای بحث دارد که آیا تجسم تأثیری در آنها خواهد داشت و اگر دارد چگونه است.
همچنین او خاطر نشان میکند، فضای آموزشی مجسم، از نگاه دانشجویان با ایدهآل خود فاصله زیادی دارد. به نظر بسیاری از آنها تعامل آنلاین، خاصه به دلیل عدم حرکت یا تلاش فیزیکی و یا به دلیل گمنامی نسبی آن برای تعامل مجسم معمولی مناسبتر است. اینترنت در حال اثبات منطقهای جذاب برای آزمایش میزان توانایی افراد در حرکت به ورای این حقایق مجسم فیزیکی است. البته نه به دلیل «فرار» از آنها، بلکه به خاطر تغییر معنای آنها برای ما و دیگران است. آنها همچنان ما و تعاملات ما را تحت تأثیر قرار میدهند، البته، به روشهای مختلف و نه به شیوههای دست دوم و منسوخ شده.
فابری و گرهارد (Fabri & Gerhard) هم، به نیاز حس تجسم اشاره میکنند، البته، برخلاف درفیوس، این امر ملزم به رودررویی نیست. آنها معتقد به »حضور» (احساسی که فرد در آن به طور آنلاین تنها نیست) و »هم حضوری» هستند. یعنی »آگاهی از حضور و وجود دیگران در یک فضا». البته، آنها معتقدند که »همزمانی نمیتواند نسخه ثانی و تفصیلی دنیای واقعی باشد».
به نظر تعدادی از نویسندگان حرکت به سوی آموزش آنلاین نماد تصویری از « دانای همیشه حاضر» (the sage on the stage) است (یعنی معلم ناطق، دارندهی همهی علوم) که به «راهنمای
همیشه همراه» (the guide on the side) تبدیل میشود. (سهولت یادگیری و اکتشافات شخصی دانشآموز و نیز دانایی که فقط نحوهی کسب دانش را میداند). به باور تعدادی دیگری از افراد، بحث تجسم نوعی نارضایتی را منعکس میکند، نارضایتی حرکت از نقشی به نقش دیگر، و به تعبیر بربولوز، پذیرش راههای مختلف لزوماً به معنای پذیرش راههای دست دوم (منسوخ) نیست. افرادی هم هستند که از نقطه نظر آنها، شانس کمتری در این روند وجود دارد. بحثی که لانکشر
(Lankshear) و همکارانش مطرح می کند این است که در حال حاضر »شرایط، موقعیتها و جایگاه های علم، آموزش و یادگیری دچار آشفتگی عجیبی شده است». از نظر آنها این امر نه تنها ناشی از تأثیر تحولات سریع فناوری است که در قالب اینترنت و آموزش آنلاین نمود یافته است، بلکه به خاطر بیثباتی ایدههای اساسی مربوط به علم است نظیر ایدهای که میگوید: »کتاب یا کلمهی چاپ شده نمادی از یک رسانه است». آنها خواهان بازنگری علم شناختی سریع در آموزش
هستند. و این امر باید «فضای هستی شناسی» اینترنت را مدنظر داشته باشد. از دیدگاه آنها درست نیست که اینترنت (و با وجود محیط های آموزشی مجازی) را »صرفاً برحسب زیرساختار اطلاعاتی» یا به مثابه »خزانه ای اطلاعاتی دانسته یا وسیلهی انتقال و دستکاری این اطلاعات قلمداد کرد».
رویکرد آنها شامل، طیفی از فضاهای ارتباطی تکنولوژیکی است که به شدت متنوع است بازیهای زبانی مختلفی که به هیچ وجه نمیتوانند صرفاً جهت اطلاع رسانی باشند و نمیتوان ادعا کرد که میشود آنها را به حسب محتویاتشان فهمید. آنها در عدم پذیرش ایده بربولوز یعنی »نگاه به اینترنت به مثابه نگهدارنده، تحلیل کننده و منتقل کننده اطلاعات» تنها نیستند. بربولوز، با در نظر گرفتن اینکه اینترنت جامعه آموزش جهانی را پدید آورده است، وب را »محیطی میداند که
همکاری را سرعت میبخشد»، محیطی که جوامع و دانش خود را شکل می دهد، همانگونه که آنها شکل می دهند. جالب آنکه، این دو رویکرد شبیه مرور کردن بحث قبلی درخصوص استفاده از رسانهها در آموزش هستند؛ آنها منعکس کننده بحثهای جنجالی کوزما و کلارک (Kozma & Clark) بر سر مسألهی اهمیت ابزار آموزشی در برابر ایجاد پیام به شکل سنتی آن در رسانهها هستند.
به طور ساده، کلارک دیدگاهی را مطرح می کند که بر مبنای آن وسیله انتقال با »کامیونی که محموله ی ما را جابجا می کند و تاثیر چندانی بر پیامدهای آموزش ندارد» مقایسه می شود.
به باور او ، این ابزار، مشخصاً مترادف با الگو های »نگهدارنده»، بربولوز و »کانال جمعی» لانکشر و دیگران است. کوزما این دیدگاه ها را رد می کند و معتقد است که رسانه های مختلفی که از موضوع ها و شیوه های بهتری در قیاس با دیگر ابزارهای ارتباطی برخوردارند، تاثیر بیشتری بر آموزش دارند.
مسائل دیگری درخصوص ابزار و پیام در محیط آموزش مجازی وجود دارد. آنها در این بحث از دو فرضیه فلسفی که در ذات ارتباطات، کامپیوتر محور هستند، مطرح شدند:
یکی ابزارگرایی تکنولوژیک (فناوری به مثابه ابزاری بی ارزش) و دیگری جزم گرایی تکنولوژیک است. ( فناوری به مثابهی نیرویی توقفناپذیر).
ابزارگرایی تکنولوژیک ناظر به این فرض است که فناوری، از آنجا که انسان نیست، تا اندازهای به لحاظ فرهنگی و ارزشی خنثی است: »یک کشتی خالی»! البته این ایده جدید یا ایدهی مخصوص ارتباطات کامپیوتر محور نیست. وارشور (Warschauer) خاطر نشان میکند، فناوری های مورد استفاده دانشجویان را (مطالعه ای در خصوص کلاسهای سوادآموزی الکترونیکی) نمیتوان خنثی فرض کرد.، چرا که آنها از طریق طرحهای تاریخی و کارکردهای تاریخیشان شکل میگیرند.
او معتقد است که کارکردهای اینترنت در جامعه و آموزش نه تنها با خنثی بودن در تضاد است، بلکه با نیمی از بحث های مربوط به جزم گرایی و ابزارگرایی تکنولوژیک نیز همخوانی ندارد. چراکه کاربران می توانند «فناوریها را بنابر زمینه های مختلف فرهنگی خود با اهداف موردنظر همسو کنند».
اس (Ess) برای ایدهی «خنثی بودن» نکته ویژه ای را یادآوری می کند. او می گوید ما مشکل را به جای اینکه در رشد فعالانه سرمایه داری ببینیم، در ارتباطات کامپیوتر محور دیده ایم.
او معتقد است، ما همانند مصرفکنندگان، آزادانه در ارتباطات کامپیوتر محور مشارکت میکنیم، اما در واقع به فکر پیشبرد منافع شخصی خود هستیم. جایی هم این مسأله مورد نقد قرار نمی گیرد. و ما هم همچنان به کار خود ادامه می دهیم. چرا که تبلیغات مصرف گرایانه، که ارزش فرهنگی خاص خود را دارد، لزوماً مورد پذیرش فرهنگ ما نیست. و از هر سو ما را مورد تاخت و تاز قرار داده است.
مطالعات پیکوی (Piecowye) درخصوص دانشجویان دختر اماراتی درباره واکنش آنها به مصرفگرایی اینترنتی نمونهای گویایی از غیرخنثی بودن این فناوری است. این پژوهش با این وجود گفته وارشور درخصوص نحوه مقاومت کاربران در برابر عوامل غیر فرهنگی را تایید
میکند.
بنابراین میتوان گفت که ارزشهای غربی (خاصه ارزشهای آمریکایی) در سیستم آموزشی آنلاین کاملا نفوذ دارند. (مثلاً هنجارهای حاکم بر رفتارهای آنلاین، نوع ارتباطات، هنجارهای مربوط به ارزیابی و غیره). این مسأله نه تنها سبب بروز مخالفت در میان دانشجویان غیرغربی با فرهنگهای مختلف شده است، بلکه مشکلاتی را نیز در میان گروههای کاربران غربی پدید آورده است. اس در مقاله ای که به بررسی موضوع ها مربوط به ارتباطات کامپیوتر محور می پردازد، مشخص می کند که چگونه چامبرز (Chambers) در یک دوره آزاد دانشگاهی انگلستان تعدادی از مشکلات را که کاربران با ارتباطات کامپیوتر محور دارند را مشخص می کند.
این کاربران ممکن است با دستورالعمل های اجتماعی حاکم بر روابط دانشجویان با معلمان و همشاگردی های خود، شیوه ها، هنجارها و دیگر ملزومات آموزشی بیگانه باشند.
جبرگرایی تکنولوژیک، دیدگاهی است که بر اساس آن فناوری و ملزومات، مستقل است و به هیچ عنوان نمیتوان در برابر آنها مقاومت نمود حتی تصمیمهای فردی و جمعی نیز نمیتواند اراده آن را تغییر دهد. از آنجا که ارتباطات کامپیوتر محور صحبت کردن را آزاد، کنترل فردی، و برداشتن فاصلهها را تسریع میکند، این مسأله ضرورتاً بدین معنا است که فناوری به سمت ایجاد یک دهکدهی
دمکراتیک (Democratic Village) جهانی پیش می رود. ظاهراً ایدههای مربوط به ظرفیت ارتباطات کامپیوتر محور، این فرضیه را همراهی میکنند. و ارتباطات کامپیوتر محور را برای کسانیکه از آن برای امور آموزشی استفاده میکنند؛ جذاب تر میکند. البته این عمل نشان میدهد که واقعیت چیز دیگری است. شاید نتوان آن را با اراده یا میل انسان کنترل کرد.
برای مثال مردم کیرباتی (Kiribati) در اقیانوس آرام است. افراد این منطقه به طور کلی با ارتباطات کامپیوتر محور در برنامه های آموزشی خود مخالفت کردند. چراکه به لحاظ فرهنگی با فرهنگ آنها همخوانی نداشت. مثالهای دیگری هم هست که نشان میدهند؛ چگونه میتوان از ارتباطات کامپیوتر محور در بافتهای مختلف استفاده کرد. فناوریهای ارتباطات کامپیوتر محور مبهم است. این فناوریها بسته به انتخابهای اجتماع یا افراد (یعنی بنابر بافت اجتماعی کاربرد یک شیء)، کم و بیش به دمکراسی و برابری منجر میشوند.
آموزش آنلاین و تجربه روزافزون کاربران از محیط های آموزشی مجازی در شناسایی و فهم ماهیت فرایندهای مربوط به کلاس های مجازی تاثیر بسزایی دارند. نکته که کروک و لایت (Crook & Light) خاطر نشان کردند، این است که همه افراد به محیط های آموزشی مجازی دسترسی ندارند. اخیراً، مسائل و موارد پیش آمده پیچیده؛ یعنی هزینه های ایجاد شده برای حفظ و پشتیبانی آموزش مجازی، حقوق بالای کارکنان این مراکز باعث پیدایش آموزش ترکیبی شده است. هدف این آموزش ترکیبی بهینه سازی آموزش از طریق ترکیب دو شیوه آموزش حضوری و آنلاین است.
با این ترکیب بعضی از مشکلات ناشی از رقابت که پیش تر بدان اشاره شده است، رفع خواهد شد. اما آموزش ترکیبی نه تنها به مسائل مربوط به ثبات دانشجو اهمیتی نمی دهد، بلکه دز واقع بیانگر آن است که بعضی از آموزش های حضوری در عمل صحنه را برای آموزش آنلاین خالی میگذارند. ضمنا طبقهبندی موضوع ها مسالهای است که هنوز بدان پرداخته نشده است.
پژوهش ما باید فهم و تجربه آموزشی کاربران آنلاین را افزایش دهند. افزون بر این اقدام به ترکیب شیوه آموزشی آنلاین و حضوری صرفاً ایده زمان و مکان را متزلزل می کند که این امر خود مانع گسترش آنلاین به مثابه امری ضروری برای اقتصاد جهانی به شمار می رود.
شیوههای بررسی فرهنگ
اگر بپذیریم؛ آموزش آنلاین در هر جا و در هر زمان میتواند، فعالیت کند، و هر کسی میتواند به آن دسترسی داشته باشد، پس باید بپذیریم که دانشجویان میتوانند از فرهنگها و پیشینههای مختلفی باشند. لذا، این بدان معناست که، آنها با کولهباری از تجربه و فهم، آنلاین میشوند.
در خصوص اینکه اساساً یادگیری آنلاین چیست، ایدههای مختلفی وجود دارد. کاربران و متخصصان امر در مورد اینکه این نوع یادگیری چه چیز به آنها میدهد و مستلزم چه چیزهایی است، نظرهای گوناگونی دارند.
به منظور بررسی ماهیت تأثیر فرهنگ بر کلاس آنلاین، ابتدا لازم است که فهم و درک فرهنگ را در بافت آموزشی روشن کنیم. جارونپا و لیدنر (Jarvenpaa & Leidner) خاطر نشان ساختهاند که با وجود انبوه تحقیقات درخصوص ارتباطات کامپیوتر محور و ارتباطات بین فرهنگی، هنوز جای پژوهشی درخصوص «ارتباطات کامپیوتر محور بین فرهنگی» بسیار خالی است. آنها، مانند بسیاری دیگر، چارچوب تحلیلی خود را از طبقه بندی هافستد (Hofstede) که در اثر با ارزشش به عنوان «پیامدهای فرهنگی» (Cultures Consequences) هنوز مورد استناد بسیاری از محققان است و در سیستمهای آموزشی آنلاین کاربرد دارد، استخراج کردهاند (با وجود اینکه این امر در بافت مدیریت بازرگانی نیز ریشه دارد).
هافستد با نظر به اثر کلاچون (Kluckhohn) تعریفی کوتاهی از فرهنگ ارائه میدهد. او میگوید: در برنامهریزی جامع و اجتماعی ذهن، اعضای یک گروه یا یک موضوع را از گروه یا موضوع دیگر جدا میکند، در بطن آنچه که برایش تعیین کننده است، ارزشها، نمادها، قهرمانان و مناسک و سبکها قرار دارند.
او معقتد است ارزشها در وسط این نمودار پیازی شکل قرار دارند و سه عنصر دیگر، لایههای اطراف آنرا تشکیل میدهند. هویت، از اعمالی که به تصاویر و نمادهای دوجانبه ناشی می شود شکل گرفته و به لایههای بیرونی آن پیاز بستگی دارد. معمولاً فرهنگ به مثابهی یک مفهوم، ناظر به جوامع است، اما ممکن است برای هر نوع انسان یا گروه انسانی نیز بهکار رود. مانند: سازمان، یک شغل، یک گروه سنی، یک جنس و یا یک خانواده.
اضافه بر آن هافستد میافزاید؛ جوامع، کاملترین گروههای انسانی است. لذا از اهمیت بالای برخوردارند. جوامع ممکن است شامل گروههای قومی، نژادی مختلف باشند، اما این گروهها معمولاً ویژگیهای فرهنگی مشترکی با هم دارند، آن چنان که خارجیها آنها را داری یک هویت قلمداد میکنند.
هافستد در یک پژوهش طرز نگرش کارمندان، ای بی ام- را در بیش از 50 کشور مورد بررسی قرار داده است. هدف او از این پژوهش ایجاد الگوهای فرهنگی است که به اعتقاد هافستد ریشه در تاریخ دارند. و سبب ثبات عقاید و عناصر فرهنگی در طول زمان، مبتنی بر هنجارهای اجتماعی
می شوند.
از نگاه او، تفاوت فرهنگی را باید برحسب مطالعهی تاریخ فهمید، اما این تفاوت عمدتاً از طریق مطالعهی زبان، که مشخصاً بخشی از فرهنگ محسوب میشود، بررسی میشود. زبان امری خنثی نیست، تفکر در گروی واژهها و موضوع های خاص زبانی است. معنی، می تواند فراتر از واژه ها و موضوع های قرار گیرد. چرا که ممکن است این «معنا » از زبان های دیگر وارد زبانی شود. با این وجود فهم و درک به واسطه انتظارات متفاوت یک زبان همواره حائز نوعی چالش است.
جستجوی هافستد در خصوص الگوهای ثابت فرهنگی او را به این شناخت رساند که هر یک از پنج بعد فرهنگ ملی ریشه در یک مسأله اساسی دارند که تمام جوامع بر آن توفق دارند، البته
پاسخهای آنها بر مبنای آن تغییر میکند این ابعاد عبارت است از:
• فاصله قدرت: که به راهکارهای مختلف برای مسأله اساسی بیعدالتی انسانی مربوط میشود
• کنارگیری با تردید: که با نوعی فشار و استرس در یک جامعه در رویارویی با آیندهای مبهم در ارتباط است
• فردگرایی در برابر جمعگرایی: که با پیوستن افراد به گروهها در ارتباط است
• مردسالاری در برابر زنسالاری: که با تقسیم نقشهای عاطفی بین زنان و مردان در ارتباط است