بخشی از مقاله
علل دین گریزی انسان ها
علل دین گریزی جوانان
دین گریزی ترکیب نادرستی است. این ترکیب ، ساخته و پرداخته ی ذهن کسانی است که فرا فکن هستند و دوست دارند همیشه تقصیرها را بر گردن دیگران بیاندازند. این عنوان برای این طرّاحی شده است که به پدیده ی کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی در جوانان نگریسته شود. کسانی که با تعلیم وتربیت اسلامی آشنایی مختصری داشته باشند ، می دانند که دین ، امری فطری است و با فطرت و طبیعت انسان سازگار است و بلکه انسان فطرتاً خداجو و دین گرا است.]انسان موجودی است ستایشگر. تحقیقات باستان شناسی نیز این مطلب را به اثبات
رسانده است که انسان ها از زمان های بسیار دور خداپرست و یکتاپرست بوده اند و انحراف از خداپرستی و یکتاپرستی بعدها به وجود آمده است. در هر عصر و دوره ای از تاریخ ، شرایطی به
وجود آمده است که مردم ، در این زمینه ، دچار انحرافاتی شده اند. وقتی دین ، امری فطری باشد ، چگونه ممکن است که انسان از امری که مطابق با فطرت او است ، گریز داشته باشد؟! البتّه گاهی گریز از دین دیده می شود ، امّا اگر نیک بررسی شود ، معلوم می شود که آن چه مورد گر
یز واقع شده ، عوامل غیر الهی بوده است.
در اینجا قصد نداریم وارد مباحث علم کلام جدید شویم و نظریّات ماتریالیست ها را در این مورد بررسی کنیم. امّا آن چه به ذهن می رسد این است که چرا سازندگان این عنوان ، جوانان را مورد حمله ی خود قرار داده اند؟! شاید شگرد خوبی باشد که گروهی را متّهم کنیم و به سادگی تقصیر را به گردن آن ها بیاندازیم. واقعیّت این است که مشکلات اجتماعی و فرهنگی یک جامعه محصول عوامل بسیاری است که با متهم کردن یک قشر و گروه نمی توان نتیجه گیری مطلوب از آن ب
ه عمل آورد. بهتر است به جای این تعبیر بگوییم "علل کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی در افراد جامعه" .
همان طور که گفته شد ، انسان از فطرت خود نمی گریزد و از طرف دیگر این مسأله فقط به جوانان اختصاص ندارد. آسیب شناسی پدیده ی کم رنگ شدن عقاید دینی و مذهبی را در جامعه می توان به صورت ساده تری مطرح کرد ، بدون این که عوامل دیگر این مسأله را نادیده گرفت. کمی به خودمان نگاه کنیم. آیا ما الگوهای خوبی برای افراد جامعه هستیم؟ آیا ما توانسته ایم الگوهای
شخصیّتی مناسبی به جامعه معرّفی کنیم؟ آیا پیامبراسلام (ص) را که خدا در قرآن او را الگوی نیکو معرّفی می کند ، شناخته ایم و به دیگران شناسانده ایم؟ آیا رفتار ما با گفتارمان یکی است؟ آیا تفاوت رفتار و گفتار ما باعث گریز دیگران از ما و در نتیجه گریز از دین نمی شود؟ این مسأله را خداوند در قرآن مطرح می کند و قرآن پژوهان ، نیک می دانند که خداوند تفاوت در گفتار و کردار را در مورد اهل ایمان مورد سرزنش قرار داده است. اینجا است که به یاد آن شعر معروف می افت
یم که:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ما ست
جستاری در عوامل دینگریزی ازمنظر آیات قرآن کریم
در تعدادی ازاین آیات نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسک مطلوب دین دیده میشود. کافران که در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیستهاند و آداب و رسوم و درک خاصی یافتهاند، در برابر
فراخوان پیامبران از باورها و عادات پیشینیان خود سخن میگویند بدون اینکه تعقل کنند.
دینگریزی در آیات قرآن کریم پیشینهای بلند و واقعیتی انکارناپذیر دارد. برای نمونه، شماری از یهودیان از دین موسی میگریزند و گوسالهپرستی پیشه میکنند، برخی از اهل کتاب با علم به درستی آیات خدا کافر میشوند و... در پرتو مطالعات تطبیقی میان قرآن کریم و دانش جامعهشناسی عوامل زیادی را میتوان برای دینگریزی یافت که مصادیق آن در جوامع م
ختلف
عینیت دارد. یکی از عوامل مهم دینگریزی، محیط خانوادگی، کاری، اجتماعی و فرهنگی است. نشان این تاثیر و تاثر، پیدایش و رشد دینگریزی در برخی محیطها و کاهش آن در دیگر محیطهاست. دین گریزان بیشتر به خانواده، دانشکدهها و ... خاصی وابسته هستند چنانچه اگر در محیطهای متفاوتی قرار میگرفتند، در شمار دینگریزان قرار نمیگرفتند. محیط ناسالم در این دینگریزی تاثیرگذار است. در برنتافتن دین و عدم درک صحیح بسیار نقشآفرین است. برای نمونه در برخی از آیات، وابستگی به باورها و عادات پیشینیان عامل اصلی نپذیرفتن دین شمرده شده است.
در تعدادی ازاین آیات نقش محیط در گریز از رفتارها و مناسک مطلوب دین دیده میشود. کافران که در محیط فرهنگی و اجتماعی خاصی زیستهاند و آداب و رسوم و درک خاصی یافتهاند، در برابر فراخوان پیامبران از باورها و عادات پیشینیان خود سخن میگویند بدون اینکه تعقل کنند.
دوستان و مربیان. نظرسنجیها از تاثیر شگرف دوستان بر یکدیگر، مربیان بر دانشآموزان و کاهش اعتماد فرزندان به والدین و حرفشنوی از ایشان حکایت دارد مگر اینکه والدین نیز در نقش دوستان و مربیان آنها وارد شوند. چنانکه دوستان و مربیان در گریزان ساختن و یا جذب دینداران به دین سهم دارند در پذیرا نشدن ایشان دین حق را نیز نیز نقشآفرین هستند. برای مثال: فرزند نوح(ع) تحت تاثیر محیط و دوستان از دین گریخت و از شمار خاندان و نجات یافتگان بیرون رفت. شماری از کافران با الگوگیری از بزرگان خود به دین گریزی کشانده شدند.
آسیبهای اجتماعی که اجبار و اکراه بر انجام برخی رفتارها و کردارها آنها را باعث میگردد یا خشونت، اجبار و سختگیریها پیامدهای بسیار ناگواری دارد که لجاجت، پنهانکاری، دروغ و انتقام تنها بخشی از نتایج سوء این عامل هستند. خشونت دیدگان بیشتر از دیگران دگرآزاری میکنند، بیشتر انتقام میگیرند و با رغبت بیشتری هنجارشکنی میکنند.
کتک خوردهها یا در آینده افرادی بیاراده و شل و ول بار میآیند و یا آدمهای قلدری که با نگاه به گذشته خود در پی انتقامگیری هستند.
جامعهشناسان نیز اجبار و لزوم نهفته در هنجارهای آتی را زمینه ساز ناسازگاری و هنجارشکنی عدهای میدانند. دینگریزی نیز چونان دیگر آسیبهای اجتماعی از این عامل بیبهره نمانده است. خشونتهایی که به نام دین انجام میگیرد و الزامهایی که در جهت دینآوری صورت میپذیرد، گروهی را در صف دینگریزان در میآورد و در نگاه ایشان تصویر دین، تصویری خشن و همراه با فشار، تهدید و ارعاب میگردد. بسیاری از کودکان در دوران نوجوانی و جوانی، تهدید و گاه تن
بیه والدین به انجام فرایض و ترک برخی رفتارها را شاهد بودهاند و در محیط تحصیلی کاستن از نمره انضباط بدون ارائه دلایل موجه، تحقیر و تهدید را تحمل کرده و به اجبار در نماز جماعت و دیگر مراسم دینی شرکت کردهاند و سپس در محیط کار و فعالیت به نام دین بست و بندهای بسیار را تجربه میکنند.
در نظرگاه قرآن مجید، مهربانی، خویشتنداری، آسان گیری بر مردم، ذکر دلیل برای تشویق و ترغیب به امور صحیح، عامل جذب آنان و سختگیری و فشار و الزام عامل گریز از دین معرفی میشود.
خداوند متعال در آیه ۱۵۹ آل عمران میفرماید:
“فبما رحمه من الله کنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم.”
با این نگاه قرآن از پیامبران، نرم گویی با سردمداران کفر و فساد را میطلبد و ایشان را از درشتگویی باز میدارد.
“فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی”(طه، ۴۴)
و احکام را به گونهای تشریع و بیان مینماید که دینداران در سختی گرفتار نیایند.
“لایکلف الله نفسا الا وسعها”.
یکی از عوامل دینگریزی ناکارآمدی دین است. انسان عصر جدید از تنهایی، انزوا، اضطراب و... بسیار آزارمیبیند. این انسان با این دغدغه دین را عاملی برای نجات و گریز از بیماریها و فشارهای روانی و... و تنهایی خویش میبیند و به سمت آن گرایش مییابد.
این نیاز انسان را برخی از طراحان دین شناسایی کرده با طرح ادیان جدید خود را رهاییبخش انسان از مشکلات روحی و روانی معرفی میکنند.
نورمن ویت سنت پیل طراح یکی از این ادیان میگوید: با اطمینان به نفس و حرارت و نگرش مثبت و به کمک پروردگار میتوانی مشکلات شخصی خویش را حل کنی و قادر متعال علاج نگرانی است.
در ژاپن ادیان جدید، مهاجرینی به شهرها را که نسبت به سایر ژاپنیها از تنهایی، غم و اندوه بیشتری رنج میبرند نشانه میگیرند و در جذب و پذیرش آنها بسیار موفق جلوه میکنند. آنها این اطمینان را به پیروان خویش میدهند که دین پذیرفته شده رهاییبخش و آرامشآفرین است.
وقتی انسان با این رویکرد به سمت دین میرود و درشمار دینداران قرار میگیرد از دین آرامش و
سعادت و رهایی از تنهایی را میطلبد.اگر دین نتواند این خواسته را برآورده سازد، گریز از چنین دینی طبیعی است.
برخی دین گریزیها در دوران معاصر از آن جهت است که دین گریزان دین را فاقد راهکارهای مناسب برای بیرون رفت از غم، غصه، اندوه، اضطراب و نگرانی از آینده (خصوصا) میدانند.آ
نها تصویر میکنند دین نه تنها ایشان را از تنهایی و اضطراب نمیرهاند، بلکه با توجه به گریه، بر سر و سینه زدن و خویشتنآزاری غم واندوه آنها را تشدید مینماید.
شک و تردید عامل دیگری است که نسبت به آموزهها و سنتهای دینی حاصل میشود. این عامل در عصر جدید که دوران گردابهای سهمگین شک و تردید است، بسیار بیشتر از گذشته جلوه میکند. گرداب شک و تردید چنان گسترده و فراگیر است که هیچ آموزهای از آن بینصیب نمانده است. انسان امروزین غرب به تمامی باورها و اعتقادات و مناسک پیشینیان به دیده شک و تردید مینگرد. او تفاوتی میان معارف مقدس و نامقدس نمیبیند و شک و تردید خویش را در تمام حوزهها میگستراند.
این شک و تردیدها وقتی در قالب و شکل پرسش در میآید و جواب شایسته بگیرد، بسیار ارزشمند مینماید و دینداری را مستحکم میسازد اما وقتی پرسشی نشوند یا پاسخ بایسته و شایسته نگیرند بسیار ویرانگر میشوند و پیامدهای تلخی از لحاظ روانی و روحی دارد. بویژه آنگاه که پرسشگر دین را نابردبار در برابر پرسش خویش ببیند و شک و تردید شماری از مسلمانان آنها را به دینگریزی میکشاند تا جایی که به خدا و روز واپسین به دیده تردید مینگرند.
در سوره توبه آیه ۴۵ میفرماید: “انما یستئذنک الذین لایومنون بالله والیوم الاخر و ارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترد دون”
عامل شک و تردید عامل موثری در گریز از دین میتواند باشد.همین عامل مهمی در عدم پذ
یرش دین حق است. بنی اسرائیل به جهت شک و تردید در دین موسی آن را برنتافتند. قوم عاد در حقانیت دین هود شک و تردید داشتند وخواستار نشانه بودند و بدون نشانه پذیرای دین نمیشدند حتی زمانی که برای بنیاسرائیل نشانههای محکم آورده شد بازخواهان رویت خداوند شدند.
“یا موسی لن یومن لک حتی نری الله جهره”(بقره، ۵۵)
اگرچه گاهی این شک و تردید با دلایل محکم از میان میرفت و یقین جای آن را میگرفت ولی عامل هوای نفس و منافع مادی در برخی از افراد سست عنصر باعث میگردد که علیرغم علم و یقین خویش عمل کنند و به خاطر منافع مادی سریع الوصول به ظاهر از حقیقت و گرایش باطنی و یقین خود بگذرند.
برخی از دینگریزیها در میان جوانان و اقشار دیگر جامعه از سر ناسازگار دیدن دین با عقل است. عدهای در جهان اسلام، شبیهخوانی، تعزیهخوانی، معجزات، شیطان و جن، تفاوت مرد و زن در دیه، ارث و... را بر نمیتابند و آنها را با عقل ناسازگار میخوانند، چنانکه در میان مسیحیان نیز شماری تثلیث، رخدادهای زمان تولد مسیح، عشاء ربانی و تاثیر قطعه نانی تبرک شده و جرعهای از شراب درخوشبختی را که از باورهای مسیحیان است، با عقل سازگار نمیبینند و برخی یهودیان نیز بیبندوباری سلیمان، کشتی گرفتن یعقوب با خداوند، فریاد و فغان ایوب و هوسرانی داود را آنگونه که تورات میگوید با خرد ناسازگار میشناسند. در نگاه عدهای علم و دین ناسازگار با یکدیگرند و تلاشهای فراوانی که در راستای آشتی این دو انجام شده ناکام است. این نظرات نوآمد علمی را از نظر این گروه بر نمیتابد. چنانکه تصور اینکه یک نفر هم دیندار باشد و هم دانشمند امکانپذ
یر نیست.
همچنانکه ناسازگار دیدن دین با علم از عوامل مهم دینگریزی است. تهی بودن دین ازعلم و بیثمر بودن آن نیز از عوامل دین گریزی شناخته میشود. برای نمونه کافران از آن جهت از اسلام میگریختند که قرآن را اساطیر میشناختند و از علم تهی میدانستند.
این نمونهها حتی با فرض بهانه قرار دادن کافران، حکایت از آن دارد که اسطوره بودن و علمی نبودن دین را نمیتوان پذیرفت.
فقر نیز یکی از عوامل مهم و کلیدی در بروز ناهنجاریهای اجتماعی است. نقش فقر در پدیداری آسیبهای اجتماعی در دینگریزی نیز دیده میشود، به گونهای که بخشی از دینگریزیها در
خانوادههای ضعیف یا بسیار ضعیف است. تاثیرگذاری فقر بر پدیداری آسیبهای اجتماعی و هنجارشکنی در جایی است که فقر منفی انگاشته شود،اما اگر مثبت دیده شود امتحان الهی قلمداد گردد به دینگریزی و هنجارشکنی و آسیبرسانی نمیانجامد.
افزون بر این نقش فرد در پدیداری فقر نیز بسیار مهم جلوه میکند. فقری که از تنبلی و سستی فرد پدید میآید در مقایسه با فقری که در یک حکومت دینی پدید میآید، بسیارکمتر به دینگریزی میانجامد. فقری که در یک حکومت دینی پدیدار میشود به حساب دین گذاشته میشود و زمینههای گریز ازدین را فراهم میسازد اما اگر همین فقر در یک حکومت سکولار رخ دهد، دین گریزی نمیآورد.
تاثیر فقر بر دین گریزی در آیات قرآن مجید نیز دیده میشود.
“الشیطان یعدکم الفقر” (بقره، ۲۶۸)
شیطان مسلمانان را از فقر میترساند، شاید ایشان از فقر بهراسند و دینگریزی پیشه کنند.
در برابر خداوند وعده آمرزش و فزونی میدهد.
“والله یعدکم مغفره منه و فضلا” (بقره، ۲۶۸)
“و تهی دستان را از فضل خویش بهرهمند میسازد.”
از سویی دیگر، یافتههای جدید علمی نشان از بیماری شمار زیادی از آسیبرسانان و هنجار
شکنان میدهد (بیماری روانپریشی.) این یافتهها دستگاهها و نهادهای مسئول را ناگزیر از فراخوان روانپزشکان و مددکاران اجتماعی ساخته است، تا آنجا که امروزه بیشتر زندانها و ندامتگاهها از خدمات این گروهها بهره میگیرند. دین گریزی نیز مانند بسیاری از آسیبهای اجتماعی متاثر از این بیماریها میباشد. خاستگاهشناسی دینگریزی گروهی از دینگریزان نشان از بیماری شدید آنها دارد؛ به گونهای که ایشان در برابر دین مانندسنگ یا شدیدتر از آن مینمایند و قلبهای قسی به تعبیر آیات قرآنکریم دارند.
“ثم قست قلوبهم من بعد ذلک، فهی کالحجاره او اشد قسوه” (بقره، ۷۴)
“و اما الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجسا الی رجسهم”(توبه، ۱۲۵)
عناد، دشمنی، تکبر، حسد، خودبرتربینی، کبر و... برخی از بیماریهای دین گریزان است. شماری از بنیاسرائیل خود بزرگبینی داشتند، خویش را برتر از طالوت میدانستند، رهبری او را بر نمیتافتند و از جهاد سرباز میزدند.
“وقال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک عینا و نحن احق بالملک منه”.
کنشهای رفتاری و گفتاری ناشایست برخی سخنگویان دین و مسئولین حکومتی یکی دیگر از عوامل دینگریزی محسوب میگردد. برخی سخنگویان دینی وضعیت فرهنگی واجتماعی رضایت بخشی ندارند، این عده در مواجهه با دیگران نفرت آفرینی میکنند وایشان را دینگریز می سازند، دین را در قالب پوسیده و فرهنگی واجتماعی و خاص خود میبرند و با خرافه سازی و جعل و تحریف معانی دینی، چهرهای نامطلوب و زننده از دین ترسیم میکنند و با انگشت نهادن بر روی برخی روایات که ساختگی مینمایند تاب تحمل مخاطب را میربایند. برای ذکر نمونه برخی از دینگریزیها در غرب نتیجه نفرت مردم از کشیشان بود. مردم امتیازات این گروه و تنگنظری و قدرت طلبی و ثروت برخی از اسقفها را بر نمیتافتند و با دین گریزی در برابر ایشان واکنش نشان میدادند.
در آیات قرآن نیز برخی از نشانههای نقش دانشمندان اهل کتاب در دین گریزی آمده است.
گروهی از علمای اهل کتاب با در هم آمیختن ساختههای خویش با دین با هدف مادی دین را با زندگی و خرد ناسازگار نشان میدهند و زمینههای دین گریزی را فراهم میسازند.
“قویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم، ثم یتولون هذا من عندالله لیشتروا به ثمنا قلیلا”(بقره، ۷۹)
“یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم”(نساء، ۱۷۱)
در جهان اسلام نیز برخی از سخنگویان چنین نقشی دارند؛ آنها با رفتار زشت، دنیاطلبی، گناه، خشونت و باورهای خویش مردم را به اصل دین بدبین میکنند و ایشان را به وادی دینگر
یزی میبرند، در صورتی که آیات یاد شده به علمای اهل کتاب محدود نمیشود، بلکه سخنگویان اسلام نیز مشمول این آیه هستند و باید از سوق دادن مردم به دین گریزی بپرهیزند.
پیروی از خواستههای نفسانی نیز یکی دیگر از عوامل دینگریزی است. عدهای دین را برنمیتابند از آن جهت که آموزههای پیامبران با بیبندوباری و ولنگاری ایشان ناهمخوان است و بر زیاده
خواهیها و آزادیهای جنسی و شهوانی ایشان قید و بند میزند و آنها را مسئول میسازد.
این گروه دین را بر نمیتابند و هوای نفس را معبود خودقرار میدهند. این گروه شیطان را الگو قرار میدهند (هوای نفس را)، هنجارشکن میشوند، فساد و تباهی میکنند و از گمراهترین مردم هستند.
پیروی از این اسیران هوی و هوس نامطلوب و ناپسند است و خطر دین گریزی را در پی
دارد و پیروان این عده از سوی خدا، سرپرستی و یاری نخواهند شد.
“ولئن اتبعت اهواء هم بعد الذی جاءک من العلم مالک من الله من ولی ولانصیر”(بقره، ۱۲۰)