بخشی از مقاله
فرش چيست
بشر از زماني كه خود را شناخت و ضرورت وجود ملزومات زندگي روزمره را احساس نمود، به فكر داشتن منسوجي بود تا او را در برابر سرما و سختي زمين محافظت نمايد. پشم و موي حيواناتي نظير گوسفند و بز، اولين يافته هاي بشر براي برآوردن اين نياز بود و متعاقباً پوست اين حيوانات اولين زيرانداز يا به عبارت ديگر فرش منسوج بود. به دنبال تحول و پيشرفت در زندگي، بشر آموخت كه
مي تواند با در هم نمودن و فشردن الياف پشم، زيراندازي ضخيم تر و گرم تر به نام نمد تهيه نمايد. متعاقباً با فراگيري فنون ريسندگي و تابندگي، نخهاي پشمي را توليد نمود و براي اولين بار با ادغام رشته نخهاي افقي و عمودي نخ هاي پشم، گليم را ابداع كرد و اين سرآغازي بود براي ابداع فرش گره دار يا پرزدار كه هنر و فني پيشرفته تر بود. تاكنون تاريخ دقيق اين ابداعات براي ما مشخص نشده است، اما در ميان فرشهاي گره دار قديم ي ترين يافته، متعلق به حدود پنج قرن قبل از ميلاد مسيح مي باشد. اين فرش كه به دليل محل يافتن آن در اعماق يخهاي دره هاي پا زيريك با نام
فرش پازيريك شهرت جهاني يافته، توسط سرگئي رودنكو، باستان شناس معروف روس كشف گرديد.
تمامي نقش و نگاره هاي موجود بر روي اين فرش مشابهت فراواني با نگاره ها و حجاريهاي كاخ تخت جمشيد در ايران دارد. اين شباهت به اندازه اي است كه كاشف آن در اولين دقايق اكتشاف در سال 1947 ميلادي اظهار نمود: "تخت جمشيد را به ياد مي آورد". به غير از فرش پازيريك كه تقريباً سالم ترين فرش است كه از گذشته هاي بسيار دور به زمان ما رسيده، پاره فرشهايي نيز چه در ايران و چه در خارج از آن كشف گرديده كه مشهورترين آنها قطعات كشف شده در اكتشافات شهر قومس در نزديكي دامغان و همچنين قطعات كشف شده در شهر سوختة سيستان مي باشند.
کهنترین نقش قالی
درباره تاریخچه "گستردنی" در ایران، بر اساس نوشته رودنکو (Rudenko) دانشمند شوروی و کاشف قالیهای "پازیریک"، سده ها پیش از میلاد قالیهای زیبایی در بابل، آشور، پارس، و ماد بافته می شد. کهنترین نمونه نقش قالی را دانشمندان آشورشناس در نقشهای برجستهٔ "کاخ نینوا" (پایتخت آشور ، سرزمین قدیمی در بخش میانی رود دجله) یافته اند که گل و حاشیه آن تقلیدی از گلدوزی های بابل به نظر می رسد . تاریخ این نقش ها را سده هفتم پیش از میلاد می دانند . بهترین نمونه این نقش متعلق به خورس آباد در موزه لوور نگهداری می شود. در وسط این تصویر طرح گل و گیاه چهار برگهای تکرار شده است. و در حاشیهٔ آن تصویرهایی از نیلوفر آبی
است. همانند آنچه که امروزه در برخی از قالیچه های کردی نقش می شود. در همین زمینه، دو مجسمه سفالین اسب در دست است که یکی در سال ۱۳۲۸ در شوش بوسیله دکتر "گیرشمن" (Roman Girsman) کشف شده است که تاریخ آن به قرن هشتم پیش از میلاد میرسد و محل کشف دیگری در ماکو است که تاریخ آن متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد است. در هر دو
اسبقطعهٔ فرشی به جای زین است که به عقیدهٔ گیرشمن، نگارههای آن کهنترین نمونهٔ نقش فرش ایران، نقش نمدزین مجسمهٔ شوش در یک سو تصویر دو گراز در حال تاخت در نیزار را نشان می دهد و در سوی دیگر، دو گراز در دو طرف نگارههای مربع شکل را (که به نوشته گیرشمن ، این مربع در گذشته برای نمودن آب کشیده می شده است) ، افزون بر گرازها در هر دو سو نیز یک مرغ ماهیخوار در حال پرواز دیده می شود. نقش نمدزین اسب ماکور، حیوانی است مانند سگ شکاری با آهو و پرندگان و گل و بتونه .
کهن ترین نمونهٔ قالی
کهن ترین نمونه قالی، فرشهایی است که در پازیریک به سال ۱۹۴۹ بدست آمده است. پازیریک، درهای است در دامنهٔ تپههای نواحی شمالی کوهستان "آلتایی"، از نواحی جنوبی سیبری مرکزی و در ۷۹ کیلومتری مرز مغولستان خارجی، با ارتفاع نزدیک ۱۵۰۰ متر از سطح دریا. در بازدید از پازیریک بوسیله رودنکو، پنج مقبرهٔ بزرگ و نه مقبرهٔ کوچک کشف شد که ظاهرشان مانند تپههای سنگی بود. حفاری این مقبرهها که در روسیه "کورگان" نامیده می شوند، از اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی آغاز شد و در طول بیست سال در چند نوبت ادامه یافت. به علت یخبندان درون مقبرهها، یخها را با کمک جریان آب گرم شکسته و خارج کردند تا بتوانند به وسایل درون گورها دسترسی پیدا کنند و معلوم شد که ساکنان این نواحی سَکاییهای ایرانیتبار بودهاند.
قالی پازیزیک
در این مقبرهها که مربوط به پادشاهان سکایی بوده است، اجساد مردگان در درون تابوتهای چوبی قرار داشت، بدن آغشته به مواد عطر آگین و سر رو به سوی مشرق بود. اتاقهای مقبره، چوبی بود و بدنهٔ درونی آنها با نمد پوشیده شده بود. از جمله این نمدها، نمد سفید رنگی بود که بر آن نقش شیری، با بدن انسان و نگارهٔ مرغان گوناگون دیده می شد. بر کف تابوت نمد دولا و روی آن قالیچهٔ پشمی گسترده بودند و بدن مرده روی قالیچه بود. در مقبرهٔ پنجم آثاری از صنعتِ بافندگیِ زمانِ
هخامنشیان پیدا شد که از جمله دو فرش از گونهٔ قالیچه برای زین اسب (فرش غاشیه) است که اندازه یکی از آنها ۱/۸۳×۲ متر به کلفتی ۲ میلیمتر است با رنگ قرمز سیر، آبی، سبز، زرد کمرنگ و نارنجی که به جز بخش کوچکی از آن بقیه سالم مانده است. در این قالیچه که کُرک آن از پشت گره خورده و از سمت رو چیده و صاف شده است، به نوشته رودنکو در هر دسیمتر مربع ۳۶۰۰ گره به کار رفته است. نقشهٔ این فرش، در وسط عبارت است از چند ردیف نگاره چهار برگی به شیوهٔ گل و بوتهٔ آشوری و نقش حاشیه آن نیز ردیفی است از جانوران افسانهای بالدار و پس از آن
سوارکاران و گوزنها. بر اساس نوشتهٔ رودنکو، نگارهٔ اسبهای سوارکاران با آن گردن برگشته و پارچهای که برسینه اسب است و گذاشتن قالیچه به جای زین، از ریزهکاریهای نقش، مانند شیوهٔ گره زدن دم اسب را، در تخت جمشید نیز می توان دید. همچنان نقش آنها که در کنار اسب راه می روند و جامهٔ کوتاه و شلوار تنگ پوشیده اند نیز در آنجا به چشم میخورد. این فرش را بر اساس برآوردهای رودنکو می توان متعلق به قرن چهارم یا پنجم پیش از میلاد دانست.
فرش دوم نیز قالیچهای است که چند تکه شده و نقش آن چهار گوشههایی است به رنگ قهوهای روشن یا آبی با نقش چند زن هخامنشی در برابر آتشدان که نمونهٔ آن در مُهرهای عصر هخامنشی نیز دیده می شود. تار و پود این فرش از پشم و بافت آن دورو است. یعنی در هر سانتی متر مربع از یک سو ۲۲ گره و از سوی دیگر ۲۴ گره دارد و به این ترتیب نقش فرش از هر دو سو نمایان است. نمونهٔ دیگر هنر بافندگی دوره هخامنشی، تکههایی از یک فرش دیگر ایران است که در موزهٔ هرمیتاژ پتروگراد نگهداری می شود. این تکهها پیش از حفاریهای درهٔ پازیریک، بوسیله هیأت کوزلف (Kozlov) از زیر یخبندان کوههای شمالی مغولستان واقع در"نویین اولا" (nuinula) در سی
بری بدست آمده و تاریخ آن معادل آغاز تاریخ میلادی برآورد شده است. بافت آن محکم و از پشم کلفت و انبوه به رنگ آبی تیره است و به علت کوچک بودن تکهها، نقش کلی فرش را نمیتوان مشخص کرد.
قالی در طول تاریخ ایران
دوران ساسانی
از صنعت قالیبافی ایران در زمان ساسانیان یادگاری در دست نیست جز روایتهایی در نوشته های پراکنده . در سالنامهٔ چینی (سوئی سو Sui -Su ) (مربوط به سالهای ۵۹۰ - ۶۱۷ برابر با سالهای ۵ -۳۲) قالی از جمله فرآورده های ایران شمرده شده است . در جنگ هراکلیوس شاهنشاه روم شرقی با خسروپرویز و پیروزی وی و غارت شهر تیسفون در اوایل سدهٔ هفتم میلادی (628 میلادی)، از جمله اشیاء غارت شده از ایران از "قالیهای نرم" نیز یاد شده است.
همچنین این روایت وجود دارد که بر "تخت طاقدیس" (طاق کسری در تیسفون) دز زمان خسروپرویز، فرشی با طرح باغ که نمودار چهار فصل سال بوده، گسترده میشده است. مؤلف تاریخ طبری اسم این قالی را بهار خسرو یا "موقع بهار خسرو" ذکر می کند. در وصف این قالی که آن را با قالی بهارستان یکی میدانند آمده است که نقشهٔ آن مانند باغی بود در فصل بهار که با گلهای رنگارنگ و درختان پر برگ و همچنین با نگارهٔ حوض آب و جویهایی در وسط آن و مرغابیهای نشسته بر کنارههای جوی، آذین شده بود. زمینهٔ قالی از نخهایی سیمین و زرین بافته شده بود و برگ درختان و گلهای آن از ابریشم روشن بود. این فرش که گفته می شود گوهرنشان بوده است
به نظر میرسد گلیمگونه باشد. چون اگر گرهبافت بود با اندازهای که برای آن روایت کرده اند (۳۰ متر در ۳۰ متر) باید نزدیک ۵/۲ تن وزن داشته باشد. مورخان عرب این قالی را اینگونه توصیف کرده اند: «گوشه های آن تختی باشکوه از گلهای آبی، قرمز، سفید، زرد و سبز است؛ رنگ زمینهٔ آن همرنگ زمین با طلاست و سنگهائی به شفافیت کریستال که تصویری از آب [را بوجود میآورد]. گیاهان با حریر و میوهها با رنگ سنگی شکل گرفتهاند».
از سوی دیگر چندین قطعه از پارچههای دورهٔ ساسانی در کلیساها و موزههای اروپا و امریکا وجود دارد که نشانی پیشرفت صنعت بافندگی و رنگرزی در این زمان است. به نظر برخی از کارشناسان هنر، این پارچه ها ظریفترین بافتههایی است که تا آن زمان بوجود آمده بوده است. فرش معروف این دوره، فرش بهارستان است که گفته میشود برای خسرو انوشیروان بافته شد و تا زمان
یزدگرد سوم در موارد خاصی در قصر مدائن از آن استفاده می شد. این فرش که به احتمال همان فرش «بهار خسرو» است، در بزرگی ابعاد (به روایتی باندازه ۴۵۰ و ۹۰ قدم ) و با به کارگیری نخهای عالی و ابریشم و زر و سیم و به نخ کشیدن انواع جواهر رنگارنگ در آن از قابلیت بافت هنرمندان آن عصر نشان دارد. در مورد فرش بهارستان افسانههایی تا حد اغراق به وجود آمده است. در مورد سرنوشت آن نیز داستانهایی گفته شده است که بعضی از آنها خالی از غرض نیست. در روضة الصفا آمده است که "سعد" از فرماندهان اسلام بی آنکه دست تصرفی بدان فرش دراز کند آن را به مدینه فرستاد تا قطعه قطعه شود و بین مهاجرین و انصار تقسیم گردد. بعضی اعتقاد دارند که این فرش پس از بریده شدن به قطعات، به فروش رسیده است.
پس از اسلام
پس از اسلام تا پیش از سدهٔ نهم هجری نمونه ای از فرش بجا نمانده است. جز آن که در کتاب این جهانگرد و آن تاریخنویس اشاره هایی به شهرت قالی ایران آمده است. کمی پس از هجرت، یک جهانگرد چینی به نام "هوانگ تسانگ" از مهارت ایرانیان در بافت قالی سخن گفته است. و دیگر اینکه المستنصر خلیفهٔ عباسی قالیای مصوَّر به صُوَّر انسانی با کتیبههای پارسی داشته است (مسعودی مورخ اوایل سده چهارم هجری قمری). در حُدودُ الْعالم (تالیف شده در سال ۳۲۷) آمده است : و از پارس بساطها و فرشها و زیلویها و گلیمهای با قیمت خیزد. در همین کتاب از بافتههای
سیستان و بخارا و قالیچههای فارس نیز یاد شده است. "مقدسی" جهانگرد و جغرافیادان عرب نیز به رواج صنعت قالی در خوزستان اشاره هایی دارد. براساس نوشتهٔ وی، "قاینات" (قهستان) به بافت قالیچههای سجاده معروف بوده است. در تاریخ بیهقی ( ۳۸۵ - ۴۷۰) آمده است که از جمله هدایایی که "علی بن عیسی" از خراسان برای "هارون الرشید" فرستاده است "دویست خانه قالی بود و آنچه می باید از آمل و طبرستان حاصل شود ... محضوری (= بافته هایی مانند زیلو و قطیفه) و قالی هزار دست".
در معجم البلدان (یاقوت حُمَوی، اوایل قرن هفتم قمری) اشارههایی به قالی آذربایجان دیده می شود. و خاقانی نیز به قالی مَرَندی در شعر خود اشاره کرده است. ابن بطوطه (۷۰۳- ۷۷۹) از قالیِ سبزفامِ بافته شده در "مال میر" (ایذه در خوزستان) یاد می کند. به نوشتهٔ ابن خلدون ( ۷۰۳ - ۸۰۶ / ۸۰۸ ) صادرات طبرستان، قالی و صادرات گیلان، قالی سجاده بوده است. طبرستان افزون بر مالیات، هر سال ششصد قالی نیز به دربار خلفای بغداد میفرستاده است.
سلجوقیان
بعد از دورهٔ سلطهٔ خلفای عرب، یک نفر از قبایل ترک، بنام سلجوق ایران را فتح کرد. سُلطهٔ سلجوقیان به لحاظ تاریخ فرش در ایران مهم است. زنان سلجوقی تبحر خاصی در بافتن فرش با گرههای تُرکی داشتند، در استانهای آذربایجان و همدان که بمدت زیادی تحت نفوذ سلجوقیان بود، در این مدت از این نوع گره برای بافت فرش استفاده میشده است.
مغولان، ایلخانیان، تیموریان، گورکانیان و آققویونلوها
حملهٔ مغولان حملهای وحشیانه بود، اما بعد از چندی مغولان تحت تاثیر فرهنگ ایران و تحت نفوذ ایرانیان قرار گرفتند. شهر تبریز، تحت حاکمیت رهبر ایلخانیان، غازانخان، با فرشهای گرانقیمت فرش شده بود.
از نمونه طرح فرشهای دورهٔ تیموریان نقشهایی است که از جمله در تصویرهای یکی از نسخه های خطی خمسهٔ جامی (متعلق به 817 شمسی) متعلق به موزهٔ کاخ گلستان و همچنین در برخی از کارهای مینیاتوری این زمان متعلق به قرن دهم هجری آمده است.
با توجه به علاقمندی شاهرخ چهارمین فرزند امیر تیمور گورکان به کار هنر و هنرمندان شاید زمینههایی برای پیشرفت صنعت فرش در آن زمان فراهم بوده است.
«جوزا فا باربارا» (Josa fa Barbara) سفیر ونیز در دربار اوزون حسن - موسس سلسلهٔ آق قوینلوها در تبریز از قالیهای عالی کاخ این امیر سخن می گوید. در برخی از تابلوهای «هانس هولبین» (Hans Hulbein) نقاش آلمانی آغاز قرن دهم هجری تصویرهایی از قالی ایران دیده می شود. از روی این تصاویر میتوان دانست که بیشتر قالیهای پیش از قرن نهم هجر
ی، کوچک و نقشهای آن هندسی و با نگارههایی از جانوران و تقلید شده از طبیعت بوده است.
صفویان
دورهٔ شکفتگی صنعت فرش ایران (و گسترش بازرگانی آن) به سدههای دهم و یازدهم هجری در زمان سلسلهٔ صفویه مربوط می شود. با توجه به هنرمندان و گسترش امکانات از یک سو و همکاری استادان تذهیب و پیشرفت صنعت رنگرزی از سوی دیگر باعث شد که قالیبافی همچون معماری و پارچهبافی، در این زمان مقامی ویژه در زمینهٔ هنر و صنعت پیدا کند. کارگاههای بزرگ برای بیشتر هنرها در اصفهان دایر شد و قالیهایی که امروزه به نام فرشهای نفیس ایران در موزههای عمومی و خصوصی جهان نگهداری می شود و تعداد آنها تقریباً 1500 اثر است، نشانی از استادی ایرانیان در نقش و بافت دارد، ثمرهٔ تلاش بافندگان، طراحان و رنگرزان این دوره است.
شاه تهماسب که به روایتی خود نیز در کار طراحی فرش دست داشت، هنرمندان و صنعتگران بزرگ ایران را در تبریز گرد آورد و برای پیشرفت کارشان به ایشان کمک کرد. در همین زمان است که تبریز
به مرکز بزرگ هنر و صنعت ایران تبدیل می شود و فرش ایران به دورهٔ طلایی خود میرسد و به عنوان هدیه به پادشاهان و امیران کشورهای دیگر داده می شود. «نصرالدین محمد همایون» پادشاه هند که چندی به دربار شاه تهماسب پناهنده شده بود، تحت تاثیر این صنعت در بازگشت عدهای از هنرمندان و بافندگان قالی را نیز با خود به هندوستان برد که بخشی از نتیجه کار ایشان
در هندوستان در آن دوران، امروزه به صورت یازده تخته فرش در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می شود. در همین زمان کارگاههای دولتی قالیبافی نیز در برخی از شهرستانها دایر شد. سفیر مجارستان در دربار شاه تهماسب در گزارش خود دربارهٔ اهدای فرش بوسیله این پادشاه به مسجد "صنعان" بزرگ در استانبول (جامع سلیمانیه امروز) می نویسد که این قالیها را در همدان و در جزین بافتند.
در زمان شاه عباس، شکفتگی هنر قالیبافی ایران بیشتر شد. وی به تشویق و دلگرم کردن مردم به تماس و مبادله با اروپا مشغول گردید و پایتخت خودش که اصفهان بود را به یکی از مجلل ترین و عظیم ترین شهرهای ایران تبدیل نمود. هنرمندان تذهیبکار برای طراحی نقشها، چه برای قالی و چه برای تزیینات معماری مانند کاشیکاری، گچبری و آثار آجری، آغاز به کار کردند. کارهای این
هنرمندان و همچنین هنرمندان خاتمکار مورد بهرهبرداری طراحان قالی قرار گرفت و طرحهای قالی نیز در نقشهای تذهیب بازتاب یافت. شاه عباس یک کارگاه دولتی در پایتخت جدید - اصفهان - دایر کرد که بر اساس نوشتههای تاورینه و شاردَن - جهانگردان فرانسوی - و رابرت شِرلی - جهانگرد انگلیسی و همچنین وقایع نویس دربار - این کارگاه نزدیک کاخ سلطنتی و بین چهلستون و میدان نقشجهان قرار داشته است. در این کارگاه برای نیازهای دربار، خانههای اشراف و صاحبمنصبان بزرگ، فرش میبافته اند. به نوشتهٔ «کروزینسکی» (Krusinski) کشیش لهستانی که از ۱۱۱۶ تا ۱۱۴۲ شمسی در ایران میزیست این بافندگان فرشهایی نیز برای تجارت میبافتهاند که به همراه سوداگران دولتی برای فروش به اروپا و هندوستان فرستاده میشد تا بر ثروت خزانهٔ شاهی
فرشبافی (همچون پارچهبافی) از رشتههای مهم اقتصادی برای مردم شد. همچنین در استرآباد، شیروان ، قرهباغ، کاشان، گیلان و مشهد به دستور شاه عباس کارگاههایی دایر شد. به نوشتهٔ شاردن، به دستور شاه عباس هر کانون بافتِ فرش میبایست فرش را به شیوهٔ خود ببافد. کرمان نیز در زمان صفویه از کانونهای قالیبافی بوده است و در زمان «جلال الدین اکبر شاه» از سلسلهٔ تیموریان هند، فرش کرمان به هندوستان نیز صادر میشده است. اسکندر بیگ، منشی دربار شاه عباس اول نیز در کتاب خود تاریخ عالمآرای عباسی از قالی این دیار یاد میکند و همچنین آنتونی شرلی برادر رابرت شرلی، که سالها در دربار شاه عباس به سر برده است در کتاب خود از مهارت مردم کاشان در بافتن قالیهای ظریف و همچنین مخمل و اطلس و حریر گلدار سخن می گوید.
«ریچارد هکلوت» (Richard Hakluyt)، جهانگرد انگلیسی که در قرن دهم هجری میزیسته است در کتاب خود به نام «جهانگردان» در نامهای به یکی از بازرگانان هموطن خود مینویسد :
«در ایران فرشهایی از پشمِ زِبْر که در اطراف، دارای رشتههای نخی است خواهی دید. این فرشها بهترین نوع فرش عالم و رنگهای آن بهترین و زیباترین رنگهاست. تو باید به این کشور بروی و به انواع وسایل باید متوسل بشوی تا بتوانی از مردم آنها، طرز رنگ کردن (خامهٔ) قالی را یاد بگیری زیرا اینها به طوری رنگ شده که باران و سرکه و شراب در رنگشان تاثیر نمیکند و چون تو این علم را از آنها آموختی و به اسرار آن دست یافتی خواهی توانست در رنگ کردن قماش، آن را به کار بری و به
دوام آن اطمینان داشته باشی. زیرا رنگی که در رشتههای زبر ثابت باشد، قطعاً در رشته های باریک منسوجات ثابتتر است. البته در ضمن باید از رنگهای مایع و وسایل رنگرزی و بهای آنها آگاه شوی».
دورهٔ شکفتگی قالی که در زمان صفویان پیدا شد کوتاه بود. شورش افغان و انقراض سلسلهٔ صفویه و هرج و مرجی که به دنبال آن پیدا شد، اقتصاد ایران و در نتیجه صنعت قالیبافی آن را از هم پاشید. رفاه عمومی، سرمایه و امنیت برای تشویق قالیبافان به کار از میان رفت.
افشاریه و زندیه
دورهٔ کارگاه های فرش در ایران با هجوم افغانها به پایان رسید. افغانها تا زمانی که سلطه آنها در ایران برقرار بود، آثار موجود در اصفهان را چپاول کردند و از بین بردند. کمی بعد یک سالار جوان از خراسان، بنام نادر، شاه ایران شد. در تمام مدت فرمانروائی نادرشاه، تمام وقت و نیروی آن صرف جنگیدن با افغانها، ترکها و روسها را گذشت. در این دوره و تمام دوران یاغیگری گروههای مختلف و آشفتگی ایران بعد از مرگ او هیچ فرشی که ارزشی داشته باشد بافته نشد، و این رسم و
سنت به تنهائی بوسیلهٔ افراد چادرنشین و هنرمندان این صنعت در شهرهای کوچک دنبال میشد.
حتی در زمان زندیه نیز که آرامش در ایران برقرار شده بود، قالیبافی رونقی نگرفت و نزدیک صد سال (تا پایان جنگ ایران و روس) چنین بود و از آن پس با پیدایش بهبود در کار کشاورزی و بازرگانی، قالیبافی نیز رونق پیدا کرد.
قاجاریه و پهلوی
در آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه، ترکیه به بازاری برای فروش قالی ایران به بازرگانان خارجی تبدیل د و چون قالیهای کهنه همه در این بازار به فروش رفت، بازرگانان تبریز برای تامین فرش این بازار، همتی کردند و در اراک، تبریز، کرمان و مشهد کارگاههای قالیبافی دایر کردند و تاریخ جدیدی در قالیبافی ایران آغاز aشد.
تجارت فرش که تا چندی پیش از آن، تنها برای رفع نیاز بازارهای داخل بافته میشد به عنوان یک کالای صادراتی و در رابطه با تقاضای بازار جهانی در نظر گرفته شد. شرکت انگلیسی «زیگلر» (Ziegler) در سلطانآباد (اراک)، و پس از آن دیگر شرکتهای خارجی مانند شرکت امریکایی «قالی شرق» (Eastern Rug) و شرکت عثمانی-ایتالیایی «نیر کاستل» (Near Kastel) در تبریز و کرمان، شرکت انگلیسی-یونانی «O . C . M» معروف به «شرکت شرق» در کرمان و برخی دیگر از کانونهای مهم بافندگی قالی، شعبه هایی برای تهیه قالی و صدور آن بر پا کردند. آنها در ظاهر برای تشویق صادرات فرش و در واقع برای فروش هر چه بیشتر و به دست آوردن سود زیادتر قالیبافان را وادار به بافت فرشهای مناسب تقاضای بازارهای خارج کردند.
با بحران اقتصادی پیش از جنگ جهانی دوم و محدودیت ورود قالی ایران به کشورهای غربی، شعبهٔ شرکتهای خارجی در ایران برچیده شد و آن رونق ظاهری بازار فرش از دست رفت. ورود رنگهای مصنوعی و ارزان قیمت به ایران و بهره گیری از آن به جای رنگهای طبیعی و همچنین رو آوردن به بافت تقلبی برای ارزان تمام شدن تولید فرش و در نتیجه فروش بیشتر آن بویژه در پایان جنگ جهانی دوم، پیوند فرش ایران را با مایههای واقعی شهرت آن یعنی سنتهای رنگ، نقش و بافت
سست کرد. و تلاشهایی مانند تاسیس موسسهٔ قالی ایران و هنرستان عالی اصفهان که تنها نگرش به یک سوی دشواریها بود و نه همه آنها، نیز نتوانست گرهگشا باشد و درنتیجه مشکل همچنان پابرجا ماند و صنعت قالیبافی ایران که در قرن نهم هجری به دوره جوانی و در قرنهای دهم و یازدهم به کمال رسیده بود، در قرنهای دوازدهم و سیزدهم رو به ضعف گذاشت و از آن پس نیز نتوانست آن شکوه دورهٔ درخشان خود را به دست آورد.
وضع موجود
در دوران معاصر سازمانهای کثیری در زمینهٔ فرش ایجاد شدند و وجود موسسات و ارگانهای دولتی از قبیل وزارت بازرگانی با داشتن واحدهائی از قبیل : شرکت سهامی فرش ایران ، مرکز توسعه صادرات، موسسهٔ مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، سازمان نمایشگاههای بین المللی و کمیسیون نرخگذاری، وزارت جهاد سازندگی با زیر پوشش قرار دادن کلیه قالیبافان روستائی کشور و ایجاد
شرکتهای تعاونی قالیبافی و کمیتههای صنایع روستائی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با داشتن موزهٔ فرش ایران، سازمان میراث فرهنگی و موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، وزارت صنایع با استقرار سازمان صنایع دستی ایران و موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران، از مراکز دست اندرکار امور مربوط به فرش هستند.
مجامع حرفهای و صنفی از قبیل اتحادیه صنفی فرشفروشان، اتحادیه صادرکنندگان فرش ایران، اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، اتحادیه بازرگانان فرش دستباف در آلمان غربی، مؤسسات اوقافی، مذهبی و خیریه از قبیل کمیته امداد امام خمینی، آستان قدس رضوی، سازمان بهزیستی، مؤسسات آموزشی و دانشگاهی از قبیل دانشکدهٔ هنر دانشگاه الزهرا و مجتمع هنر و شرکتهای عدیدهای که در زمینهٔ پشم، نخ، ابریشم به کار اشتغال دارند نیز از این دسته هستند. صنعت فرش در نیم قرن اخیر شاهد گسترش و سرمایهگذاریهایی در نقاط محروم کشور بوده است.
فرشهای نفیس
فرشهایی که اینک در بعضی از مجموعههای شخصی و کلیساها و موزههای جهان نگهداری می شوند، مربوط به دوران شکفتگی صنعت فرشبافی در طی حکومت دودمان صفوی یعنی سدههای دهم و یازدهم شمسی است که پرفسور آرتور پوپ شمار آنها را بیش از سه هزار تخته تخمین زده است (چه به صورت سالم و چه به صورت تکههای فرسوده). بسیاری از این فرشها از نظر طرح ضعیف و از نظر بافت خراب هستند و تنها ارزش آنها در کهنگی آنهاست.
در میان این فرشها، دویست تخته آنها بوسیله کارشناسان به عنوان عالیترین نمونهٔ فرش شناخته شده است. در بیشتر این فرشها نشانی از بافنده و محل بافت دیده نمیشود. این فرشها را اگر چه از نظر نقش و نگار و شیوهٔ بافت و رنگآمیزی می توان به گونهای دستهبندی کرد ولی این ضابطهها به معنی مرز دقیق نیست. اگر هم چنین ویژگیهایی را بعنوان تقسیمبندیای در نظر میگرفتیم، موجهای رکود و رونق این صنعت، ایجاد مراکز تازهکار، جابجایی بافندگان و پیروی از این نقش و آن نقش ممیز محلی، این مرز و تقسیمبندی را در هم شکسته است. توجه به نکتههایی در زمینهٔ رنگ و نقش و بافت می تواند شناختی از ارزشهای کمی و کیفی فرش به دست بدهد.
شناخت نسبی هویت دقیق، کاری بس دشوار و حتی غیر ممکن است. موزههایی که برخی از این نمونههای عالی در آن نگهداری میشوند عبارتند از :
موزههای خارج از ایران شامل موزههای برلین، پنسیلوانیا، «پولدی پزولی» (Poldi Pezzoli) در شهر میلان ایتالیا، جیپور (Jaipur) در هندوستان، «هنر و صنعت وین» در اتریش، مِتْروپولیتَن (Meteopolitan) در نیویورک، ویکتوریا و آلبرت در لندن، «هنرهای تزیینی» در پاریس، «کلیسای کراکووی» (Cracouie) در لهستان، موزه فیلادلفیا
مجوعههای خارج از ایران شامل مجموعههای «مک ایل هنی» و «لام».
موزههای داخل ایران شامل موزه آستان قدس رضوی، موزه ملی ایران و موزه فرش ایران .