بخشی از مقاله
نظارت و کنترل در مديريت اسلامي
مقدمه :
نظارت و کنترل يکي از اجزاي اصلي مديريت محسوب مي گردد، بطوريکه بدون توجه به اين جزء ، ساير اجزاء مديريت ، مثل برنامه ريزي ، سازماندهي و هدايت نيز ناقص بوده و تضميني براي انجام درست آنها وجود ندارد. در حقيقت زماني که يک برنامه تهيه شد و براي اجراي آن سازماندهي بعمل آمد و رهبري و هدايت آن مشخص شد ، انتظار اين است که هدفهاي برنامه تحقق پيدا کند و در اجراي برنامه ، اطمينان وجود داشته باشد که روند حرکت دقيقاً بسوي اهداف تعيين شده مي
باشد. گاهي ممکن است حتي جزئيات برنامه بصورت دقيق اجرا گردد اما جهت گيري کلي در اجراي برنامه داراي انحراف بوده و ما را از هدف دور سازد. اطمينان از اينکه اجراي برنامه و هدايت آن درست صورت مي گيرد و در صورت مشاهده انحراف ، اقدام لازم براي تصحيح آن بعمل مي آيد، نيازمند فرآيندي است که آن را نظارت و کنترل مي نامند.
تعريفي که در مورد کنترل و نظارت کرده اند عبارت است از : « ارزيابي تصميم گيري ها و برنامه ها از زمان اجراي آنها و اقدامات لازم براي جلوگيري از انحراف عمليات نسبت به هدفهاي برنامه و تصحيح انحرافات احتمالي بوجود آمده » . و همانطور که در اين تعريف ملاحظه مي گردد ، ارزشيابي جزئي از نظارت و کنترل بحساب مي آيد.
فرآيند کنترل شامل چند مرحله است که عبارتند از :
1- تعيين شاخصها يا معيارها متناسب با هدفهاي برنامه و پيش بيني نتايج برنامه
- 2تهيه و تدوين اطلاعات مربوط به اقدامات انجام شده
3- مقايسه اطلاعات مدون با معيارها و شاخصها
4-تصميم گيري و اقدام اصلاحي براي رفع نواقص يا تصحيح انحرافها[1]
در اسلام موضوع نظارت و کنترل در همه سطوح مديريت بعنوان يک اصل مورد توجه قرار گرفته است که در اين مقاله ابتدا اهميت آن از نظر اسلام مورد بحث قرار مي گيرد، سپس مراجع نظارت کننده در حکومت و مديريت اسلامي و موضوع نظارت همگاني بيان مي گردد و آنگاه به بحث پيرامون مراحل نظارت و کنترل پرداخته مي شود.
اهميت موضوع از نظر اسلام :
در اسلام از ارزشيابي ، حسابرسي و ساير اصطلاحاتي که در حقيقت براي بيان نظارت و کنترل مورد استفاده قرار مي گيرد زياد بحث شده است که در زير نمونه هائي از آن ارائه مي گردد :
1- در قرآن کريم در آيات زيادي موضوع نظارت و کنترل همگاني تحت عنوان امر به معروف و نهي از منکر مطرح شده است که در ادامه اين مقاله درباره آن بحث خواهد شد : علاوه بر آن آياتي است که در آنها خداوند نظارت خود و حسابرسي را مطرح مي سازد ، مثل آيه 18 از سوره ق :
ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد
سخني جاري نمي شود مگر اينکه رقيب و عتيد ( نام دو فرشته که ثواب و گناه را ثبت مي کنند) مي نويسند
يا آيات 7 و 8 سوره زلزله :
و من يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره
پس هر کس ، به اندازه ذره اي کار نيک کرد ، پاداش خواهد ديد و هرکس ، به اندازه ذره اي مرتکب کار زشت شد ، جزا خواهد ديد.
2- علي عليه السلام به يکي از واليان چنين مي فرمايد :
« ارفع الي حسابک واعلم ان حساب الله اعظم من حساب الناس
حساب کارهايت را براي من بفرست و بدان هر آينه حساب خدا بالاتر و مهمتر از حساب انسانها است ».
3- امام موسي کاظم عليه السلام فرموده :
ليس منا من لم يحاسب نفسه في کل يوم ، فان عمل خيرا استزاد الله منه و حمدالله عليه ، و ان عمل شرا استغفرالله منه و تاب اليه[2]
از ما نيست کسيکه هر روز به حساب خود نپردازد و اگر کار نيکي انجام داده است از خداوند فزوني آن را خواهد و خدا را براي آن سپاس گويد ، و اگر کار زشتي را مرتکب شده است از خداوند آمرزش آن را خواهد و تو به نمايد».
4- در روايت ديگري آمده است :
« اما تعلم بان الذين کله حساب
آيا نمي داني که هر آينه دين ، سرتاسر حساب و محاسبه است ؟ »
مرجع و دستگاه نظارت کننده در حکومت اسلامي :
در اسلام سه مرجع بر کارگزاران و مديران حکومت اسلامي نظارت دارند و يا به عبارت ديگر کارگزاران حکومت اسلامي در مقابل سه مرجع خدا ، امام و مردم مسئولند.
خدا نظارت مطلق بر کليه اعمال و حرکات فرد و افراد دارد و هر مسلماني قبل از هر چيز و هرکس بر اين اعتقاد است که رفتار و اعمال و حتي نيات او در زير ذره بين نظارت الهي قرار دارد و کوچکترين خطا يا ثواب او ثبت و ضبط مي گردد و چنانچه در اين جهان به پاداش و يا مجازات اعمال خود نرسد ، در سراي باقي و ابدي کليه اعمال او چه گناه و چه ثواب مورد رسيدگي قرار مي گيرد و هرکس به سزاي اعمال خود مي رسد. در جامعه اسلامي ، اعتقاد به معاد و رسيدگي دقيق به اعمال و رفتار انسان و جزاي خوب و بد ، بخشي از وجود انسان را تشکيل مي دهد و نقش
اساسي در جهت گيريهاي اعمال انسان و نحوه رفتار او را بعهده دارد. بهمين دليل هر اندازه اعتقاد در جامعه اسلامي بيشتر در عمق انسانها نفوذ کرده باشد ميزان خطا و گناه کاهش پيدا کرده و کمتر نياز به ساير اهرم هاي اساسي نظارت و کنترل پيدا مي شود و يکي از تفاوت هاي اساسي نظارت بين جامعه اسلامي و جوامع مادي همين نظارت نامرئي است که در اعتقاد مردم جاي گرفته است.
قرآن در آيه 18 از سوه ق مي فرمايد :
ما يلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد
سخني جاري نمي شود مگر اينکه رقيب و عتيد مي نويسند.
مرجع ديگري که مسئوليت نظارت و کنترل را در مديريت جامعه اسلامي بعهده دارد ، امام است.
منظور از نظارت امام در اين بحث ، تنها نظارت مستقيم او نيست ، بلکه علاوه بر آن مجموعه وسائل و دستگاههائي است که در يک جامعه براي نظارت و اقدام اصلاحي جامعه بکار مي رود بخشي از اختيارات و اهرم هاي نظارت است که در جامعه اسلامي زيرنظر مستقيم يا غيرمستقيم امام و ولي امر قرار دارد و رهبري جامعه اسلامي از همه اين دستگاهها و وسائل و شيوه هاي گوناگون ، براي نظارت و کنترل جامعه و جلوگيري از انحراف جامعه و بخشهاي مختلف آن از اهداف اسلامي استفاده مي نمايد.
بديهي است که با وسعت و پيچيدگي سازمانهاي موجود ، امکان نظارت مستقيم براي مقام رهبري و ولايت فقيه مگر در موارد خاص وجود ندارد و بهمين دليل نياز به وجود دستگاهها و سازمانهاي مختلف پيدا مي شود. اما همانطور که ذکر شد مشروعيت همه آنها از امام و ولي امر است. علي عليه السلام در نامه اي که براي فرماندهان سپاه خود مي نويسد مي فرمايد :
« وَلِي عَلَيکٌمٌ الطاعَهٌ ، وَ اَن لا تٌنکٌصوٌا عَن دَعَوَه ، وَ لا تُفَرِطُوا فِي صَلاح ، وَ ان تَخوُضوُا الغَمَراتِ الي الحَق ، فَاِن اَنتُم لَم تَستَقيمُوا لي عَلي ذالِکَ لَم يکُن اَحَد اَهوَنَ عَلَي مِنِ اعوَحَ مِنکُم ، ثُمَ اُعظَمُ لَهُ العُقُوبَهَ ، وَلا يجِدٍ فيهمِا رُخصَهٍ .
و حق من بر شما پيروي و فرمانبرداري است، و اينکه از فرمان من رو برنگردانيد ، و در کاري که صلاح بدانم کوتاهي ننمائيد ، و در سختيهاي راه حق فرو رويد ( متحمل رنجها گرديد تا حق را بيابيد)، پس اگر شما اينها را درباره من بجا نياوريد هيچکس ، خوارتر از کجروان شما در نزد من نيست ، پس او را بکيفر بزرگ مي رسانم و نزد من رخصت و رهائي براي او نمي باشد.»[3]
در نامه ديگر علي عليه السلام به زياد بن ابيه هنگاميکه در حکومت بصره قائم مقام عبدالله بن عباس بود ، مي فرمايد :
و اني اقسم بالله صادقا، لين بلغني انک خنت من فيء المسلمين شيئا صغيراً او کبيراً لاشدن عليک شده تدعک قليل الوفر ، تقيل الظهر ، ضيل الامر ، و السلام
و من بخدا سوگند ياد مي کنم – سوگند از روي راستي و درستي – اگر بمن برسد که تو در بيت المال مسلمانان بچيزي اندک يا بزرگ خيانت کرده و برخلاف دستور صرف نموده اي بر تو سخت خواهم گرفت، چنان سختگيري که ترا کم مايه و گران پشت و ذليل و خوار گرداند ، و درود بر آنکه شايسته درود است.»[4]
بطوريکه از جملات فوق ملاحظه مي شود و موارد ديگري نيز در گفته هاي رهبران اسلام وجود دارد ، امام حق نظارت و کنترل در مديريت جامعه اسلامي را بعهده دارد که براي تحقق آن ، وسائل و دستگاههاي لازم را مي تواند ايجاد نمايد.
مرجع ديگري که مسئوليت نظارت و کنترل جامعه و اقدام براي اصلاح کجيها و انحراف ها را بعهده دارد توده هاي عظيم مردم هستند که در قرآن از آنها گاهي به ناس تعبير مي شود. اين نوع نظارت عموماً همان نظارت عامه يا همگاني است که در قرآن تحت عنوان امر به معروف و نهي از منکر مورد بحث قرار گرفته است و در زير و پس از بحث نظارت مستقيم و غيرمستقيم مستقلاً آن را بيان خواهيم کرد.
نظارت مستقيم و غيرمستقيم
در مديريت اسلامي نظارت مي تواند مستقيم باشد ، بدين معين که شخص مدير راساً روي امور نظارت نمايد و در مراحل مختلف اجراي برنامه ، حضور پيدا کند. مثلاً در جبهه نظامي ، زماني که فرمانده ، خود شخصاً در قسمتهاي مختلف جبهه يا پشت جبهه حضور پيدا مي کند ، يا مثلاً وزيري که مسائل حوزه وابسته به حيطه مسئوليت خود را شخصاً مورد رسيدگي قرار داده و اشکالات را مستقيماً از زبان افراد مي شنود و سپس نسبت به رفع آنها اقدام مي نمايد ، نظارت مستقيم را اعمال نموده است.
علي عليه السلام در فرمان تاريخي خود خطاب به مالک اشتر مي فرمايد :
« ثم امور من امورک لابد لک من مباشريها منها اجابه عمالک بما يعيا عنه کتابک ، و منها اصدار حاجات الناس عند ورودها عليک بما تحرج به صدور اعوانک
در بين کارهاي تو کارهائي است که ناچار بايد خودت انجام دهي. از آنها ، پاسخ دادن کارگزارانت است – آنجا که نويسندگانت درمانده شوند – و از کارها ، انجام درخواستهاي مردم است ، روزي که به تو مي رسد درخواستهائي بسبب آنها يارانت را دلتنگ مي سازد.»[5]
امروز در هر مکتبي از مکتبهاي مديريت ، نظارت مستقيم و حضور مدير در صحنه مسائل و مشکلات حيطه مربوط به خود ، امري ضروري است ، اگر چه در گذشته زماني بود که مدير دور از کارکنان و بصورت يک موجود برتر در يک محيط جدا ، تنها خود را موظف به نظارت مي ديد. در مديريت اسلامي همانگونه که ملاحظه شد ، نظارت مستقيم بخشي از وظايف مربوط به نظارت و کنترل را تشکيل مي دهد و نمي توان بجاي آن ، انواع ديگر نظارت را جايگزين نمود.
نظارت غيرمستقيم نظارتي است که توسط مديران و کارگزاران زيردست ، بصورت طبيعي و توسط بازرسان و فرستادگان بصورت خاص انجام مي پذيرد. بديهي است که يک مدير يا فرمانده ، امکان نظارت مستقيم بر همه امور و موسسات تابعه خود را ندارد و لازم است اين نظارت توسط ديگران انجام و گزارش آن به او برسد ، بطوري که از اين طريق در جريان کارهاي تحت پوشش خود قرار گيرد.
علي عليه السلام مي فرمايد :
« و انما الوالي بشر لا يعرف ماتواري عنه الناس به من الامور ، و ليست علي الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الکذب
و والي و حکمران بشر است ، که بکارهاي مردم که از او پنهان مي دارند آگاهي ندارد ، و حق را هم نشانه هائي نيست که با آنها انواع راستي از دروغ شناخته شود
و باز مي فرمايد :
« ثم تفقد اعمالهم ، وابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم فان تعاهدک في السر لامورهم حدوده لهم علي استعمال الامانه و الرفق بالرعيه
پس در کارهايشان کاوش و رسيدگي کن ، و بازرسهاي راستکار و وفادار بر آنان بگمار ، زيرا خبرگيري و بازرسي نهاني تو در کارهاي آنها ، سبب وادارنمودن ايشان است بر امانت داري و مدارا نمودن و نرمي با رعيت (هرگاه والي بکارهايشان نرسد آنها از راه عدل و دادگري بيرون رفته و به مردم ستم روا دارند).»[7]
بطوري که ملاحظه مي شود نظارت غيرمستقيم که رايج ترين نوع نظارت مي باشد در کلمات علي عليه السلام بصورت زيبائي شرح داده شده است.
نظارت همگاني ( امر به معروف به نهي از منکر )
در اسلام نظارت تنها در چهارچوب وظائف دولت و حکومت خلاصه نمي شود ، بلکه کليه افراد جامعه موظفند براساس يک تکليف شرعي – همچون نماز و روزه – بر امور اجتماعي و رفتار افراد و اطرافيان ، نظارت همگاني و عمومي داشته باشند. اين موضوع از اهميت زيادي برخوردار است و در قرآن آيات متعددي در ارتباط با آن وجود دارد. نظارت عمومي که به نام امر به معروف و نهي از منکر مطرح است، مراحل و درجاتي دارد و برحسب اينکه فرد چگونه مرتکب گناه شود و يا از تکليف خود سرباز زند ، نحوه برخورد با او و ارائه تذکر ، تفاوت دارد. همچنين شرايط افرادي که مي توانند اين
نظارت عمومي را ايفا نمايند و به امر به معروف و نهي از منکر بپردازند، در رساله ها و کتب فقهي بحث شده است. مثلا ً در مورد شرايط افراد مذکور موضوع بالغ بودن ، عاقل بودن ، مطلع بودن ، احساس خطرنمودن و عامل بودن ، در رسائل و کتب مربوط مطرح شده است که ما از بحث آنها در اين مقاله صرف نظر مي کنيم و تنها استنادات قرآني و گفته هاي بزرگان را در مورد تاييد نظارت همگاني ارائه مي دهيم.
1- آيه 104 سوره آل عمران :
« و لتکن منکم امه يدعون الي الخير و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و اوليک هم المفلحون
از شما امتي پديد آيد ، دعوت کننده به خوبيها ، تشويق کننده به کارهاي شايسته و بدوردارنده از بديها ، اين چنين کساني رستگار هستند».
2- آيه 110 سوره آل عمران :
کنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله
شما بهترين امت بوده ايد که براي بشريت به وجود آمده ، کارهاي شايسته را ترويج مي کنيد و جلوي کارهاي زشت را مي گيريد و به خدا ايمان داريد».
3- آيه 41 سوره حج :
الذين ان مکنا في الارض اقامو الصلوه اتوا الزکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر
مومنان کساني هستند که اگر به ايشان در روي زمين تمکن و قدرت دهيم، نماز را بجاي مي آورند و زکوه مي دهند و به معروف امر مي کنند و از منکر ديگران را باز مي دارند».
4- آيه 6 سوره تحريم :
قوا انفسکم و اهليکم نارا و قودها الناس و الحجاره
نگهداريد خودتانرا و اهلتانرا از آتش ».
5- - آيه 71 سوره توبه :
« والمومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و يقيمون الصلوه و يوتون الزکوه و يطيعون الله و رسوله اولئک سيرحمهم الله ان الله عزيز حکيم
مردان و زنان مومن همه يار و دوستار يکديگرند ، خلق را بکار نيکو وادار ، و از کار زشت منع مي کنند ، نماز بپا مي دارند و زکوه مي دهند و حکم خدا و رسول را اطاعت مي کنند ، آنرا البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانيد که خدا صاحب اقتدار و درست کردار است».
6- آيه 113 سوره توبه :
« التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الامرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المومنين
از گناه پشيمانان ، خداپرستان ، حمد و شکر نعمت گذاران ، روزه داران ، نماز با خضوع گذاران ، امر به معروف و نهي از منکرکنندگان و نگهبانان حدود الهي و مومنان را (اي رسول ما به ثواب و سعادت) بشارت ده ».
7- پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد :
« کلکم راع و کلکم مسئول فالامام راع و هو مسئول و الرجل راع اهله و هو مسئول و المراه راعيه علي بيت زوجها و علي ولده فکلکم مسئول عن رعيته
همه شما نگهبان و مسئول يکديگر هستيد. پس امام مسئول امت و مرد مسئول خانواده ، و زن مسئول بر امور خانه و فرزندان است. پس همه شما در منصب مديريت ، مسئول کساني هستيد که زيرنظر شما کار مي کنند.»[8]
8- امام صادق (ع) مي فرمايد :
« يجب للمومن علي المومن ان يناصحه
از حقوق واجب مومن بر مومن اينست که يکديگر را نصيحت کنند»[9] .
مراحل نظارت و کنترل :
همانگونه که توضيح داده شد ، اولين مرحله نظارت وکنترل ، تعيين شاخصها و معيارها است. در اسلام شاخصها و معيارها است. در اسلام شاخصها و معيارها همان قوانين و مقررات و ضوابط است. بخشي از اين قوانين ، همان قوانين و احکام شرعي است و استنباط و استخراج آنها بعهده فقها مي باشد. که با استفاده از منابع معتبر اسلامي ( کتاب ، سنت ، عقل ، اجماع ) آن ها را استخراج و تدوين مي نمايند. بخش دوم قوانين و مقرراتي است که برحسب مقتضيات زمان و مکان
و نيازهاي فرد و جامعه توسط انسان تهيه و تدوين مي گردد و معيار سنجش کار و مسئوليتهاي افراد قرار مي گيرد. اين قوانين ، مقررات و ضوابط که در مراجع و مجامع ذيصلاح به تصويب و تاييد مي رسند و طبعاً نمي توانند با اصول و مباني اسلامي مغايرت داشته باشند ، بخش مهمي از معيارها و شاخص ها را تشکيل مي دهند.
مرحله دوم و سوم نظارت و کنترل که همان جمع آوري اطلاعات و مقايسه آنها با معيارها و شاخصها مي باشد، در مديريت اسلامي و مديريت هاي متداول تفاوت چنداني ندارد و کليه ابزارها و روشهائي که در مديريت متداول و علمي استفاده مي نمايند در مديريت اسلامي نيز کم و بيش مي تواند مورد بهره برداري قرار گيرد. البته در زمينه نحوه اخذ اطلاعات در مورد برخي از جرائم ، احکام و مسائلي خاص وجود دارد که بيشتر در حيطه علم حقوق و قضاي اسلامي است تا حيطه مديريت ، و لذا از ورود در اين بحث خودداري مي نمائيم. اما برخي از شيوه هاي دسترسي به اطلاعات و نحوه نظارت را تحت عنوان نظارت مستقيم و غيرمستقيم قبلاً مورد بحث قرار داديم.
مرحله چهارم از نظارت و کنترل ، انجام اقدامات اصلاحي است که با توجه به اهميت آن در مديريت اسلامي بصورت مستقل مورد بحث قرار مي دهيم.
اقدامات اصلاحي :
يکي از مراحل اصلي نظارت و کنترل ، اقدام جهت اصلاح انحرافها يا مشکلاتي است که در برنامه ها و پياده کردن آنها پيش مي آيد ، چرا که اگر نسبت به کساني که از انجام وظائف سرباز زده اند و آنهائي که وظائف خود را بخوبي انجام داده اند تفاوت لازم وجود نداشته باشد انگيزه ها براي انجام درست وظيفه و دلسوزي در کار و فعاليت از بين مي رود.
علي عليه السلام مي فرمايد :[10]
« ولا يکونن المحسن و المسي عندک بمنزله سواء ، فان في ذالک تزهيدا لاهل الاحسان في الاحسان ، و تدريبا لاهل الاساءه ، علي الاساءه والزم کلا منهم ما الزم نفسه
و نبايد نيکوکار و بدکار نزد تو بيک پايه باشد که آن نيکوکاران را از نيکوئي کردن بي رغبت سازد. و بد کرداران را ببدي کردن وادارد ، و هر يک از ايشان را به آنچه گزيده جزا ده ( نيکوکار را پاداش و بدکردار را کيفر ده)».
در مديريت اسلامي ، شيوه هاي مختلفي براي اصلاح امور و تصحيح انحرافات و کژيها توصيه شده است که در زير به اجمال آنها را توضيح مي دهيم :
1- شيوه هاي ارشادي با گفتار وکردار
اشکالات و انحرافاتي که در افراد و گروهها بوجود مي آيد بايستي در مرحله اول با سخنان ملايم و نصايح و رفتار و کردار شايسته اصلاح شود. تذکردادن و نصيحت کردن ، بخشي از روشهاي موثر در اصلاح فرد و جامعه است.
قرآن در آيه 44 از سوره طه مي فرمايد :
« فقولا له قولا لينا لعله يتذکر او يخشي
با او با نرمي سخن بگوئيد شايد متذکر شود و بترسد (خطاب به موسي و هارون در مقابل فرعون )»
ارشاد زباني ، موقعيکه با اعمال و رفتار خود هماهنگ باشد تاثير آن چند برابر خواهد شد. قرآن در اين زمينه اصرار دارد که افرادي که ارشاد مي نمايند خود نيز به گفته ها عمل نمايند و اعمال و گفتار آنها هم آهنگ باشد.
در سوره صف آيات 2 و 3 مي فرمايد :
« يا ايها الذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون ، کبر مقتا عندالله ان تقولواما لا تفعلون
اي کسانيکه ايمان آورده ايد چرا مي گوئيد آنچه را عمل نمي کنيد ؟ گران است خشم خدا که بگوئيد آنچه را عمل نمي کنيد».
در سوره بقره آيه 44 نيز مي فرمايد :
« اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون
آيا مردمي را به نيکي خوانيد و خود را فراموش کنيد ؟
و شما کتاب را مي خوانيد آيا تعقل نمي کنيد ؟
تذکر يا انتقاد بايستي دلسوزانه و سازنده باشد و قصد آن ، خدائي و براي اصلاح باشد تا براي منظورهائي ديگر.
علي عليه السلام مي فرمايد :[11]
« لاترکنوا الي جهالکم ولا انتقادوا لا هوائکم فان النازل بهذا المنزل علي شفا جرف هار
به نادانان تکيه نکنيد ، و براي دلتان انتقال ننمائيد ، زيرا چنين کسي بر لبه پرتگاهي از آتش قرار دارد».
2- تشويق افراد وظيفه شناس و درستکار :
يکي از شيوه هاي اصلاح امور در مديريت اسلامي تشويق افرادي است که به وظيفه خود به درستي عمل مي کنند. اين نوع تشويق ها علاوه بر اينکه انگيزه انجام وظيفه بيشتر و بهتر را در خود آنها تقويت مي نمايد براي آنهائيکه به وظيفه خود آشنا نيستند نيز نوعي عبرت و تنبيه بشمار مي رود.
علي عليه السلام در مورد لزوم تشويق مي فرمايد : [12]
« و واصل في حسن الثناء عليهم و تعديد ما ابلي ذو والبلاء منهم ، فان کثره الذکر لحسن افعالهم نهز الشجاع ، و تحرض الناکل ، ان شاء الله تعالي
پس آرزوهاي ايشان برآور ، و آنها را به نيکوئي ياد کن ، و کساني را که آزمايشي نموده رنجي برده اند همتشان را بزبان آور ، زيرا يادکردن ، نيکوکاران دلير را به هيجان درآورده و بجنبش وا مي دارد ، و نشسته ( از کار مانده ) را بخواست خدايتعالي ترغيب مي نمايد ( او را دوباره بکار مي آورد) » .
علي عليه السلام تشويق را گاهي به عنوان وسيله اي براي انتقاد و تنبيه تجويز مي نمايد، درحقيقت اين نوع تشويق ، فرد خطاکار را شرمنده و مديون مي سازد. او مي فرمايد : [13]
« عاتب اخاک بالاحسان اليه واردد شره بالانعام عليه
برادر خود را با نيکي سرزنش کن و بدي او را با بخشش بر او برطرف گردان ».
گاهي تشويق و ترغيب نيکوکاران خود نوعي تنبيه براي متخلفان و خطاکاران بحساب مي آيد و در حقيقت با تشويق افراد وظيفه شناس مثل اين است که افراد وظيفه نشناس را تنبيه کرده ايم.
علي عليه السلام در همين مورد مي فرمايد : [14]
« ازجر المسي بثواب المحسن
بدکار را بپاداش نيکوکار رنجه دار » .
و بالاخره در تشويق نيکوکاران و افراد وظيفه شناس بايستي عدالت را رعايت کرده زيرا که تشويق بيش از حد و تشويق کمتر از استحقاق بهر دليلي که باشد آثار نامطلوب و سوء برجاي مي گذارد.
علي عليه السلام در اين مورد مي فرمايد : [15]
« ثم اعرف لکل امري منهم ما ابلي ، ولا تضيفن بلاء امري الي غيره ولا تقصرن به دون غايه بلائه ولا يدعونک شرف امري الي ان تعظم من بلائه ما کان صغيرا ، ولا ضعه امري الي ان تستصغر من بلائه ما کان عظيما
پس رنج و کار هر يک را براي خودش بدان ، و رنج کسي را بديگري نسبت مده و بايد در پاداش به او هنگام بسررساندن کارش کوتاهي ننمائي ، و بايد بزرگي کسي ، ترا بر آن ندارد که رنج و کار کوچک او را بزرگ شماري و پستي کس ترا وادار نسازد که رنج و کار بزرگش را کوچ پنداري »
3- تنبيه افراد خطاکار و بي توجه به وظايف :
يکي ديگر از اقداماتي که در مديريت اسلامي جهت اصلاح افراد و مجموعه ها مورد توجه قرار مي گيرد، تنبيه و مجازات افرادي است که خطاکارند و از وظائف خود سرباز مي زنند. البته تنبيه در لغت به معني آگاهي دادن و حقيقت را روشن کردن است. تنبيه صور مختلف دارد ، گاهي ممکن است يک تذکر يا اخطار يا توبيخ باشد ، ضمن اينکه راز فرد خطاکار يا مجرم محفوظ نگهداشته مي شود. در اين گونه موارد بايستي از فاش کردن راز افراد خودداري نمود و حيثيت و آبروي فرد يا مجموعه را حفظ کرد.
علي عليه السلام در اين زمينه مي فرمايد : [16]
« وليکن ابعد رعيتک منک واشنوء لهم عندک اطلبهم لمعايب الناس ، فان في الناس عيوبا الوالي احق من سترها ، فلا تکشفن عما غاب عنک منها ، فانما عليک تظهير ما ظهرلک ، و الله يحکم علي غاب عنک ، فاستر العنوره ماالستطعت يسترالله منک ما تحب ستره من