بخشی از مقاله

نقش گرافيك در راهنمايي و رانندگي


كليات طرح تحقيق
مقدمه
اگر بخواهم بين زيبايي و حقيقت يكي را انتخاب كنم بيدرنگ زيبايي را انتخاب مي كنم زيرا اطمينان دارم كه در زيبايي حقيقتي نهفته است كه بالاتر از خود حقيقت است. در واقع هيچ چيز در دنيا حقيقت ندارد مگر زيبايي و زيبايي در نهاد هنر مندان است.
هنر يك وسيله ارتباطي و كليد فهم زندگي است.


انسان تدابير مختلف و متعددي به كار ميبرد تا بتواند نيت و مقصود خود را به همنوعانش بفهماند و نيت و مقصود آنها را نيز متقابلاً بفهمد. از اشاره هاي سر و چشم و ابرو گرفته تا علائم راهنمايي و رانندگي همه از جمله وسايل ارتباطي هستند. تمام قرار دادهاي اجتماعي بشر كه آنها را نهاد اجتماعي مي ناميم، حتي مقررات سلام و عليك و خداحافظي، مراسم معرافه و آداب و معاشرت و غيره از فروغ زندگي اجتماعي محسوب مي شوند و به منظور ايجاد ارتباط با همديگر انجام مي

گيرند. به اين ترتيب مدار زندگي انسان بر ارتباط قرار دارد. هر امري را از دستگاه علائم رانندگي گرفته تا هنر هاي زيبا مي توان در شمار وسايل ارتباطي آورد.
حتي اگر هم آفرينش هنري چنانكه گفته اند زبان حال و حديث نفس پديد آورنده اثر باشد. هنرمندان از آن لحظه اي كه محصول كارش را در معرض ديد و داوري ديگران مي گذارد عملي در زمينه ارتباط انجام مي دهد.
اما مهم ترين وسيله ارتباطي بشر كه پايه همه نهادهاي اجتماعي او مي باشد، زبان است بنابر اين بايد زبان را زا زمره نهادهاي اجتماعي دانست و در اين حالت زبان آن نهاد اجتماعي است كه از نشانه استفاده مي كند.


هدف
ما مي دانيم كه در كشور ما يكي از عواملي كه باعث مي شود روزانه جان صدها نفر گرفته شود در اثر حوادث رانندگي و رعايت نكردن قوانين راهنمايي و رانندگي و همچنين سرعت بيش از حد است كه سرعت يكي از رفتارهاي پر خطر ترافيكي در رانندگي است كه افزايش ميانگين سرعت در معابر كشور بر اساس آيين نامه جديد راهنمايي و رانندگي قابل توجه است بر اين اساس رانندگان بايد با رعايت قوانين در آزادراه ها و خيابان ها باعث ايجاد امنيت و كاهش حوادث در رانندگي شوند.
در بيان اين موضوع هدف ما كاهش حوادث در رانندگي و خطرات ناشي از بي توجهي رانندگان و همچنين ساير عابرين پياده در خيابان ها و هشدار به رانندگان از طريق تابلوهاي راهنمايي و رانندگي و همچنين توجه به قانون و عمل به آن است.


همچنين با طرح چند پيشنهاد كه اميدوارم در آينده با مشكلاتي كه بوجود آمده روبه رو نباشيم. بتوانيم با استفاده از عوامل گرافيكي و بصري و همچنين ارتباطات تبليغاتي ، بتوانيم به ميزان چشمگيري اين مشكلات را كاهش دهيم.

اهمیت موضوع
1- ما میتوانیم با در نظر گرفتن استانداردهای زیبا سازی شهر، گرافیک را به خدمت ایمنی و امنیت انسانها به کار برد . زیرا این موضوع از این نظر اهمیت دارد که می توان خیلی از مشکلات را که ما روزانه در گیرآن هستیم را به نحوی که شایسته است حل نمود. به طور کل هر فرد به طور متوسط هرروز چند ساعت از وقت خود را در خیابان ها و جاده ها می گذراند پس ما باید به این فکر باشیم که می توان از گرافیک وعناصر بصری موجود با توجه به ضوابط و قوانین خاص راهنمایی رانندگی از بوجود آمدن بسیاری از مشکلات جلوگیری کرد ، زیرا این مشکلات باعث بوجود آمدن مشکلات دیگر می شود.
2- پس باید طوری این موضوع رابیان کرد که هر کس بتواند به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام بگذارد. چون احترام به قوانین و احترام به حق دیگران ، در واقع احترام به خودمان است .

سئوالات
1- ضرورت وجود تابلوها در خيابان ها و جاده ها؟
2- تابلوهاي راهنمايي و رانندگي چگونه ساخته مي شوند؟
3- از چه رنگ هايي براي رنگ كردن تابلوها و همچنين خط كشي جاده ها استفاده مي شود؟
4- تفاوت تابلوها از نظر رنگ و فرم چگونه است؟
5- فرم و رنگ در علائم تابلوهاي اخطار دهنده چگونه است؟
6- فرم و رنگ در علائم تابلوهاي بازدارنده و حكم كننده چگونه است؟
7- فرم و رنگ در علائم تابلوهاي اخباري يا اطلاع دهنده چگونه است؟

متن تحقيق

نماد و نشانه


نشانه: نشانه چيزي است كه براي كسي در مناسبتي خاص به عنوان خاص نسبت داده شده است. يعني در ذهن آن كس نشانه اي معادل و چه بسا كاملتر مي سازد اين نشانه از چيزي خبر مي دهد از موضوع خود، اما در تمامي مناسباتش چنين نميكند بلكه در ارجاع به ايده اي خاص كه آن را مبناي نشانه خوانده انداز موضوعش خبر مي دهد.

انواع نشانه ها:
نشانه هايي را كه در زندگي اجتماعي است را مي توان به 3 دسته تقسيم كرد:


نشانه هاي تصويري : نشانه اي كه ميان صورت و مفهوم آن شباهتي عيني و تقليدي هست. مثل نقش مار كه بر خود مار و عكس آدم كه بر صاحب عكس دلالت مي كند. در اين حالت تنها به سبب مشابهت ظاهري است كه مي توان از اولي به دومي راه برد.
نشانه طبيعي : نشانه اي كه ميان صورت و مفهوم آن همجواري يا تماس هست. مثلاً رابطه ميان دود و آتش و ميان جاي پا و رونده فرق اساسي اين نشانه با نشانه دسته سوم يعني نشانه وضعي در اين است كه عملاً به قصد ايجاد ارتباط به وجود نيامده است.
نشانه وضعي: نشانه اي است كه ميان صورت و مفهوم آن همچنان رابطه همجواري و پيوستگي هست اما اين رابطه قرار دادي است نه ذاتي و خود بخودي. پس بر مبناي قاعده اي جاري و مستعمل است نه بر اساس مشابهت صوري يا بستگي علت و معلولي مثلاً دلالت لفظ اسب بر معناي اسب كه تا مسبوق بر قرار داد تسويهي يا تلويحي ميان گوينده و شنونده نباشد مفهوم نخواهد شد يا دلالت نور قرمز چراغ راهنمايي در سر چهارراه بر توقف.
مي توان گفت كه دلالت نشانه هاي تصويري و طبيعي تردد همه جوامع بشري تقريباً يكسان و لااقل بي نياز به آموختن قابل درك است. حال آنكه دلالت نشانه هاي وضعي مسبوق بر آموزش و فراگيري است و بنابر اين نزد هر جماعتي به صورت متفاوت با صورت رايج نزد جماعت ديگر است، مثلاً جانوي كه در فارسي اسب ناميده مي شود، در عربي فرس مي گويند و در انگليسي horse و در فرانسه chevel و در زبان هاي ديگر الفاظ ديگر.
همچنين بسياري از نشانه ها ممكن است تركيبي از دو يا سه نوع باشند، مثلاً در علائم راهنمايي و رانندگي نشانه اي كه دلالت بر پيچ جاده مي كند متشكل از نشانه تصويري و نشانه وضعي است. در صورتيكه علامت ايست اجباري صد در صد وضعي است.
نماد : در طول 200 سال گذشته واژه اي سمبول يا نماد در هزاران متن معتبر علمي و فلسفي و در نقالي سخن زيباشناسي به ده ها معناي متفاوت و گاه حتي متضاد به كار رفته است. بر رسي اين معناي گوناگون خود مي تواند موضوع كتابي باشد هر گاه نشانه اي بنا به قرار دادي روشن و مورد پذيرش همگان به كار رود سخن رمز گذاري مي شود. همچون علامت هاي نوشتاري، نقطه گذاري ها، علامت هاي راهنمايي، واحدهاي زبان هاي گوناگون بر نامه ريزي رايانه ها و واحدهاي زبان تصويري را در رايانه ها.

نشانه هاي ديداري و نشانه هاي تصويري


هر چيز كه ببينيم مجموعه اي از نشانه هاي ديداري است.
نشانه ي ديداري مفهومي كلي است، هر آنچه كه، چشم مي بينم و با ادراك حسي مي شناسيم.
تصوير مي تواند از ديدگاه ساختاري به دو شكل متفاوت وجود داشته باشد:
1) تصويري كه فقط از يك واحد تشكيل شده است، همچون چراغ قرمز در كدهاي رانندگي، كه ديدن آن به معناي ضرورت توقف است.
2) تصويري كه مجموعه اي است از واحدهاي نشانه اي، همچون پرده اي نقاشي.
«خواندن تصوير» پديداري انديشه گرانه است چشم آنچه را كه مي بيندبر ميگزيند. تصوير پيش از آنكه به شيوه اي فيزيكي خوانده شود به گونه اي ذهني يا انديشگون دانسته مي شود.
تماشاي هر تصوير، يا مجموعه اي از تصاوير (ثابت يا متحرك) ما را به فكر فرو مي برد. اين فكر لزوماً به معناي تاويل تصوير يا تصاوير نيست، اما از آنجا كه سر چشمه اش وجود مادي تصاوير است

لحظه اي از افق دلالتهاي معنايي آن به شمار مي آيد. پس مي توان تصوير را موجود ميان پردازي دانست.
نشانه هاي ديداري در حكم حضور چيزهايند كه مستقل از ما به شكلي در خود وجود دارند. نشانه هاي تصويري، بر خلاف ، در حكم غياب چيزهايند.
نشانه شناس با تمام چيزهايي سروكار دارد كه مي تواند به جاي چيزهاي ديگر بر معنايي دلالت كنند.
به گفته ي «اومبرتواكو» نشانه تمام آن چيزهايي است كه بر پايه ي قرار دادي اجتماعي و از پيش نهاده، چيزي را به جاي چيز ديگر معرفي مي كنند. مثلاً لفظ نيلوفر نمي تواند با ماهيت گل نيلوفر يكي باشد. در واقع پذيرش اين واژه به جاي آن گل گونه اي دروغ است» باز به گفته ي اكو «نشانه شناسي نظريه اي است درباره ي دروغ».

علائم تصويري و علائم اختصاصي
علائم تصويري اغلب به (پيكتوگرام يا ايزوتاپ) معروفند. در واقع، يك ايزوتاپ ، نام نوع خاصي از علائم تصويري (پيكتوگرام) است كه از سوي آقاي "اتونويلات" از استراليا طراحي شده است.


اين علائم به لحاظ آنكه پيام هايي همچون صدا، شخصيت، حركت و رنگ را نيز در بر مي گيرند داراي معناي چنند گانه اي هستند پس بدين ترتيب علائم تصويري كدام هستند ؟ علائم تصويري ، زبان تصويري علائم و نشانه هاي اختصاصي را با تصاوير در هم آميخته و تركيب مي گردانند تا با بيننده خود ارتباط بر قرار سازند.
تصاوير مي توانند در بر گيرنده حروف، رنگ ها، علائم و ديگر اجزاء به طرز جلوه يافته تري باشند تا در رسانيدن نظرات و ايده ها موثر تر و كاراكتر واقع شوند از بعضي لحاظ كه علائم تصويري از نظر شكل و فرم به علائم و نشانه هاي اختصاصي، نمادها و اشكال ساده شباهت دارند. گرچه نمادها كاربرد علائم تصويري را نسبت به ديگر علائم و نشانه هاي اختصاصي به طرز متمايز نشان مي دهد ل

كن كاربرد معدودتر علائم تصويري نسبت به نمادها و نشان هاي تجارتي بيشتر به اين خاطر است كه علائم تصويري بطور محدود تري مورد استفاده قرار گرفته اند.
توضيح معقول تر و قابل قبول تر براي اين امر آن است كه واژه «علامت تصويري» در جهان طراحي آنطور كه بايسته است جاي و مكان خود را نيافته است. علائم تصويري، در خلال بازي هاي المپيك توكيو در سال 1964 بطورگسترده اي در ژاپن شناخته شده باشند اگر چه بسياري علائم راهنمايي و رانندگي در اروپا علائم تصويري مربوط به علائم راهنمايي و رانندگي، ابتدا در اروپا آغاز شدند. ژاپن به سرعت از نمونه هاي اروپايي دنباله روي نموده. اگر چه اكثر علائم راهنمايي و رانندگي در آمريكا هنوز به صورت حروف مي باشند اما علائم تصويري به گونه گسترده تري در حال استفاده مي باشند.
بطور فزاينده اي آشكار گرديده كه علائم تصويري، به عنوان جنبه ي مهمي از ارتباطات و طراحي تصويري در سراسر جهان در حال تحول و تكامل هستند.


تشريح پيام بصري
پيام هاي بصري در سطوح سه گانه بيان دريافت مي شوند :
از راه باز نمايي يا شبيه سازي طبيعت كه از راه ثبت مشاهدات آنچه در محيط زيست و در تجربيات خود مي بينيم و باز مي شناسيم، صورت ميگيرد. از راه انتزاعي، يعني تبديل كيفيت جنبشي رويداد بصري به مولفه هاي بصري اصلي و بنيادي خود با تاكيد بروي وسايل پيام رساني هر چه مستقيم تر و مهيج تر و حتي بدوي. از راه سمبل يا رمز، يعني از راه جهان پر وسعت دستگاههاي نمادي

رمزي كه انسان به دلخواه خويش آفريده و به آنها معنا داده است. اين سطوح سه گانه ي اخبار بصري با يكديگر بستگي دارند و يكديگر را مي پوشانند، ولي به هر حال آن قدر از يكديگر متمايز هستند كه بتوان يك يك آنها را جدا گانه از لحاظ ارزش و قابليت پيام رساني و كيفيتشان در فرايند بصري تحليل كرد.
ما پديده هاي موجود در محيط را با بسياري از جزئياتشان مي بينيم و كليه ي عناصر بصري موجود در آنها را تشخيص مي دهيم، و اين بنايي براي بر قرار كردن ارتباط متقابل با محيط بسيار ضروري

است.
ما سراسر جهان طبيعي اطراف نظير آسمان، دريا، درختان، زمين، شب و روز را مشاهده مي كنيم و نيز جهان ساخته خود شهرها ، خانه ها، ماشين آلات و غيره را نيز مي بينيم.
قسمت اعظم آموزش انسان چه به طور غريزي و چه آگاهانه، صورت بصري دارند و بينا بودن تنها شرط لازم براي فهم است. همانطور كه براي صحبت كردن و فهميدن حرف هاي ديگران نياز به س

واد نيست، فهم و ساختن پيام هاي بصري نيز مشروط به آموزش بصري نيست. اين گونه توانايي ها براي بشر ذاتي است و آنها را بدون هيچ گونه تعليم خاصي تا حدودي مي تواند فرا گيرد.
توانايي انسان در بر قرار كردن ارتباط از طريق زبان و تصوير در طول تاريخ رشد يافته است و به همان گونه نيز اين توانايي در يك طفل به طور طبيعي رشد مي كند. اخبار بصري براي بقاء و بالا رفتن سطح آگاهي بشر داراي اهميتي فوق العاده است. ولي تا كنون استعداد فهم و ايجاد پديده هاي بصري بر خلاف سود كلامي براي همه ضروري در نظر گرفته نمي شود، ولي در اين عصر اعتبار اين امر ديگر به قوت سابق نيست. ما هم اكنون با نسلي رو به رو هستيم كه با تصاوير عكاسي، فيلم، تلويزيون و غيره بسيار خود گرفته است و بدان وسايل تربيت مي شود. در آينده اين تصاوير اهميت بيشتري نيز پيدا مي كنند و به زودي دوربين و تلويزيون به وسايل كمكي لازم براي رشد انديشه ها تبديل مي شود.
البته غرض از مقايسه زبان با ارائه ي تصوير رقابت و تمارض ميان آن دو نيست، بلكه منظور صرفاً مقايسه كردن آنها از نظر قابليت و ميزان تاثير است. يكي از توانايي هاي منحصر به فرد بشر پيام رساني است و آموزشي بصري در واقع تداوم و بالا رفتن ميزان اين توانايي است كپي و بازسازي اخبار بصري موجود در طبيعت بايد از عهده اي هر كسي بر آيد. بايد آن را آموخت ولي براي نيل به اين اهداف، بر خلاف زبان، قواعد قرار دادي وجود ندارد. در واقع قواعد اين كار در نحوه و نوع كاركرد حواس ما نهفته است.
ما مي توانيم ببينيم و آنچه را كه مي بينيم، مي فهميم و بسياري از مسائل را از طريق بصري تجزيه و تحليل مي كنيم. هم اكنون تقريباً همه افراد با كمك دوربين عكاسي مي توانند آنچه را مي بينند بازسازي تصويري كنند. اين تصوير را مي توان مدت ها حفظ كرد يا به چاپ و تكثير آنها پرداخت.
مسئله مهم اين است كه چگونه و از چه راه ارتباط با تصوير تفهيم، آموخته و بيان مي شود. قبل از اختراع دوربين عكاسي فقط هنرمندان مي توانستند با تصوير ارتباط بر قرار كنند. البته كودكان و افراد عقب افتاده نيز تصاويري به وجود مي آورند ولي آنها نمي دانند كه در واقع قادر به برقرار كردن ارتباط بصري نيستند.
مثلاً همه ما مي توانيم با ديدن پرنده اي آن را تشخيص دهيم و مي توانيم آن تشخيص اوليه و ساده ي خود را تعميم بخشيم و به پاره اي از صفات كلي آن پرنده پي مي بريم ، ولي براي بعضي ما چنين كاري مقدور نيست و ذهن آنها در همان مرحله ي نخست يعني در ظاهر امر متوقف مي ماند.كند ماشين هاي پرنده اي اختراع نمايد ديدن كبوتري سفيد براي ما معنايي بس وسيع تر دارد معناي عشق و صلح.
اشخاص ژرف بين به آنچه آشكار و ظاهر است اكتفا نمي كند، آنها با گذر از ظواهر بصري و سطحي به جهان بزرگ تري از معناي مي رسند.

تاریخچه راهنمایی رانندگی در ایران
در سالهای دور - تهران از همسایه های کوچک ری محسوب می شد. اما امروز جزء بزرگترین

شهرهای جهان بشمار می رود. در سالهای دور در شهرهای تهران، درشکه، کالسکه، واگن اسبی، قاطر و الاغ از جمله و سایل نقلیه عمومی و خصوصی بشمار می رفتند. واگنهای اسبی دارای اتاق های چرخدار بودند و توسط دو راس اسب روی ریل آهن حرکت می کردند حداقل 50 نفر نشسته و ایستاده می توانستند از این واگنها استفاده نمایند
همزمان با فعالیت ماشین دودی، کالسکه بخار یا اتومبیل در محدوده سالهای 1283 شمسی برابر با 1904 میلادی وارد شهر تهران شد این اتومبیل متعلق به مظفرالدین شاه قاجار بود که توسط

یک راننده فرانسوی هدایت می شد. این اتومبیل از نوع کالسکه های پرسروصدا بود و به جای سقف، چادر برزنتی داشت. پس از این تاریخ بتدریج این اتومبیلها متعلق به خانواده های فرمانفر، قوام و وثوق الدوله و امین انضرب و تعدادی از سفرا بود. با افزایش تعداد وسایل نقلیه از سال

1292، هیچگونه مقرراتی برای انتظام بخشیدن عبور ومرور آنها موجود نبود، ولی در آن سال یک نفر سوئدی به اتفاق عده ای از هموطنان خود به ایران دعوت شدند و شروع به پایه گذاری سازمانی به نام نظمیه ( شهربانی) در ایران نمودند که شعبه ای نیز بنام عبور و مرور در آن تاسیس گردید. در سال 1308 دولت تصمیم به برچیدن واگن اسبی گرفت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید