بخشی از مقاله
چکیده :
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب
رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح های ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی که خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند که بر یافته های دوره های قدیمی تر جای دارند، که به مرور نقش های
متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات که با الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شکل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت کار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است. این نکته را باید یادآور شد که مراد کاشی گر و کاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلکه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی کارش بوده است. مخصوصاً
اگر به یاد آوریم که هنرهای کاربردی بیشتر جنبه ی کاربرد مادی دارد، حال آن که خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان که «پوپ» پس از دیدن کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد، «خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
فصل اول
مقدمه و تاریخچه
تاریخچه :
هنر موزاییک سازی و کاشی کاری معرق، ترکیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، که بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار کار هنرمند در تلفیق و ترکیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات کاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین کار برد هنرکاشی کاری در معماری است.
این شیوه تزیینی که با ترکیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در کنار یکدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییک سازی است تا کاشی کاری، که به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است که با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر کاشی کاری به
خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های کاخ های آشور و بابل به کار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از
ممالک همجوار، با ممالک دور دست نیز سابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر کاشی کاری و کاشی سازی و موزاییک به همراه داشته، که اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در کاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییک سازی یعنی ترکیب سنگ های رنگی کوچک و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده که ساغر بدست آمده از حفریات مارلیک را می توان نمونه عالی و کامل آن دانست. این جام موزاییکی که از ترکیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ کیفیت کار در ردیف منبت قرار دارد.
تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حکایت از کاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وترکیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نموف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب که در ترکیب اجزاء طرح ها به کار رفته، نقش اصلی همچنان حکایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان که چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا کفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات کاشی هم چنین برای آرایش کتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی کاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاک پخته تشکیل شده است.
نمونه های دیگری از این نوع کاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف کاشی کاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاض
ر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشکانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد کشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا کرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین
ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمان سلسله هان 206ق م –220 میلادی از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می کرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های کوچک، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، که در آرایش دوبنای یاد شده نیز به کار رفته است.
امید است در کاوش های آینده در نقاط مختلف کاشی های بیشتری از دوره اشکانیان یافت شود که امکان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا کرد، و ساخت کاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع کاشی ها که ضخامت لعاب آن ها به قطر یک سانتیمتر می رسد در کاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر کاشی
سازی هنر موازییک سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییک به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشکال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. کیفیت نقوش موزاییک های مکشوفه در بیشابور گویای ادامه سبک و روش هنری است که در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در کاشی سازی و کاشی کاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های کاشی کاری های این دوره می باشد.
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر کاشی کاری یکی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحکام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یکی از زیباترین انواع کاشی کاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده کرد.
از اوایل دوره ی اسلامی کاشی کاران و کاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر کاشی کاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالک تسخیر شده - یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از ترکیب کاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییک، نوع کاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های کاشی های ساده و یکرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع کاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازترکیب کاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع کاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد کمتر بنایی را می توان مشاهده کرد که با یکی از روش های سه گانه فوق و یا کاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
در این مختصر سعی خواهد شد تحول هنر کاشی سازی ازاوایل دوره اسلامی تا عصر حاضر مورد بررسی قرار گیرد، و هم چنین به طور اجمال نحوه تزیین وکاربرد آن در قرون مختلف اسلامی شرح داده شود
کشور ايران با تاريخ نمدن کهن در هنر و صنعت و برخورداری از ذخاير متنابهی از مواد اوليه از دير باز به عنوان بستری مناسب برای صنعت کاشی و سراميک مطرح بوده است. توليد کاشی سراميکی در اين سرزمين از مراحل بسيار اوليه و با روشهای ابتدايي از حدود 1250 سال قبل از ميلاد مسيح با توليد انواع آجرهای لعابدار کاشی های تزئينی و مينا آغاز شده است و با گذشت سالهای متمادی و پيشرفت علم و صنعت و روی کار آمدن روش تجهيزات بسيار يشرفته به زمان حال و توليد انواع کاشي های لعابدار و بدون لعاب ديوار و کف و کاشی های پرسلانی در طرحها و رنگها و ابعاد مختلف رسيده است.
كاشي يكي از عناصر تزئيني بناهاست كه از قرنها پيش در بنا بكار ميرفته است و حتي آجرهاي زيبا با لعاب فيروزهاي درشوش را كه اكنون در موزه لوور پاريس نگهداري مي شود ميتوان مثال اورد.
بعد از شروع اسلام، بناها ، بدون تزئينات كاشي، گچبري يا نقاشي ساخته و مورد استفاده قرار گرفت. در عصر سلجوقيان كاشي را ميتوان به صورت معدود در بنا ديد. از آن پس روز بروز بر زيبائي و تنوع آن و زئينات ديگر افزوده شد. يكي از هنرهاي كه در مورد كاشي بكار ميرود معرق كاري است كه هنري ظريف، پركار، زيبا، كه دردوران تيموري به اوج خود رسيد و با شروع سلسله صفويه و بكار بردن كاشي هفت رنگي اندك اندك به علت صرف وقت فراوان و دقت زياد براي تهيه آن كمتر در بناها بكار رفت.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
كاشي از لحاظ مواد تشكيل دهنده آن دو نو است:
الف – كاشي گلي
ب – كاشي جسمي
الف : كاشي گلي :
ازكاشي گلي جت تهيه كاشي فهت رنگيب و زير رنگي استفاده ميشود مواد تشكيل دهنده كاشي گلي، از خاك لاي است كه از رسوبات رودخانه بدست آوررده جمع آوري و به محل خت زدن حمل مي كنند و سپس با مخلوط مقداري گل سرشوري بخاطر چسبندگي بيشتر ورز داده و آماده مي سازند. علت استفاهد از خاك لاي به خاطر تيشه خوري بيشتر است ،باين معني كه اين گل پس از پخت در كوره بر عكس گل رس به صورت خشك و شكننده درنمي آيد و هنگام تيبشه كاري آن به جهت استفاهد در نما يا در سطوح ديگر نمي شكند و لبه آن نمي پرد.
از كاشي گلي همانطوركه گفته شد براي تهيه كاشي هفت رنگي هم استفاهد ميشودو آن به اين خاطر است كه اگر بجاي كاشي گلي از كاشي مجسمي استفاهدكنند،چون باري پخت كاشيهفت رنگي مجبورند ه مرتبه،به جهت مراحل مختلف پخت، آن را بكوره ببرند كاشي جسمي به صورت جوش درآمده و از حالت طبيعي خود خارج شده و بكار نميايد ولي در مورد كاشي گلي اين چنين نيست و هر قدر كاشي بكوره برود محكم تر و مقاومتر ميشود پس از گرفتن مواد اضافي گل و لاي سرشوري با اضافه نمودن آب،گل آماده ميشود و در قالب هايي به ابعاد مورد نظر پر مينمايند و در محل مورد نظر وارونه مي كنند تا خشك شود و پس از گذشت يكي دو روز زماني كه خشتها هنوز كاملا خشمك نشده و به اصطلاح كاشي پزها دو نم نه خشك و نه تر9 است با استفاده از
وسيلهاي چوبي بنام قالب و اكوب مي كنند اين قالب عبارتست از چوبي مربع شكل با طول و عرض كاشيهاي مورد نظر و با قطر 4 سانتي متر و داراي دستكي كه آن را بر روي خشتهاي دو نم قرار داده و با زدن پتكي بر روي ذدستك آن در حقيقت سطح خشك را صاف نموده و اگر احتمالا اطراف خشت ناصافي و يا اضافي داشته باشد به وسيله كاردك مخصوصي ، از خشت جدا ميسازند، بر روي دستك قالب و اكوب لاستيكي قرار ميدهند تاهنگام استفاده از آن و موقع ضربه زدن باعث
شكستن دستك و قالب و اكوب نشود. پس از واكوب نمودن و خشك شدن خشتها، وقت عمل لعاب دادن بر روي كاشيها فرار ميرسد، ابتدا ميبايست كاشي گلي را به اصطلاح خوم پز خام پز نمايند يعني قرمز رنگ نه كاملا پخته و نه خام باين دليل كه اگر بخواهند كاشي را كه خوم پز نشده است لعاب دهند بعلت خشك بودن سطح كاشي گلي، لعاب داده شود فوراً خشك شده و جذب كاشي ميشود.
دليل ديگر خو پز كرذدن اين است كه چون حرارتي را كه براي پخت آجر در كوره ميدهند بيشتر از حرارت مورد احتياج پخت لعاب روي آن است ، لذا در صورت عدم خوم پز كردن لعاب روي آن به صورت جوش درآمده و از حيز انتفاع ميشود.
ب : كاشي جسمي
از كاشي جسمي براي ساختن كاشي نره و كاشي معرق استفاده ميشود مواد تشكيل دهنده كاشي جسمي عبارتست از :
1 – آبگينه شيشه
2 – سنگ سيليس يا سنگ چخماق كه از معدن آورده شده است بخاطر استحكام بيشتر
3 – گل سرشوري يا گل جوراب، جهت چسبندگي بيشتر. كه حتماً ميبايست مقدار و درصد آنها متناسب باشد، و بديهي است كه با كم زياد نمودن يكي از موا تشكيل دهنده آن،كاشي مناسب
بدست نخواهد آمد. براي مثال اگر مواد شيشهاي آن را زياد نمايند، جنس كاشي محكم شده ولي در عوض در تهيه كاشي معرق مورد استفاده نخواهد بود،زيرا بآساني قابل سايش نميباشتد و يا اگر سنگ سيليس آن را زياد نمايد، كاشي پخته شده به صورت بسيار ترد و شكننده درآمده و استحكام نخواهد داشت پس كاشي پزي سعي مي كند ،درصد مواد آن را وطري تعيين نمايد كه كاشي مناسبي بعد از پخت بدست آيد و در عين محكمي قابل ستايش باشد.
نمونه اي از نردهاي جسمي كه« قالب كش» آنها را در جاي مخصوصي وارونه مي كند تا خشك شوند
گل جسمي كه ار الك شدن با گل سر شوري با گل جوراب مخلوط شده لگد مالي مي شود تا آماده گردد
ابتدا مي آيند سنگ سيليس يا سنگ چخماقف و شيشه را به تناسب مخلوط نموده، و آسيا مي كنند مواد سيا شده را در داخل بشكهاي جمع آوري مينمايند و پس از اتمام كار،مواد بدسيت آمده را در محلي ميريزند تا خشك شود، و پس از خشك شدن ميكوبند و به صورت پودر درآورده و سپس الك مي كنند،از طرفي گل سرشوري را قبلاً درداخل ظرف پر از آب ريخته تا در آن حل شود و پس از گذراندن از صافي با مواد كاشي جسمي مخلوط مينمايند.
عمل ريختن آب را در داخل خاك كاشي جسمي و مخلوط نمودن آن را در اصطلاح آبخوره ميگويند. پس از لگد مالي ورز دادن گل، يك نفر آن را در قالبهاي چوبي كه براي تهيه هر كاشي قبلا تهيه شده يم ريزند و گل اضافي روي قالب را به وسيله سيمي با كشيدن آن بر روي قالب جدا ميسازد و نفر ديگر آن را در محل خشتها حمل مينمايد. لازم بيادآوري است كه بخاطر نچسبيدن گل به كف قالب از خاكي بسيار نرم كه از مواد معدني است استفاده ميشود ك پس از آسيا نمودن و الك كردن آن در هر نوبت خالي نمودن و الك كردن آن در هر نوبت خالي نمودن خشتها در داخل قالب قالبميرزيند نا بدينوسيله مانع چسبيدن به بدنه قالب شود و هنگان خالي كردن خشتها دچار اشكال نشوند و براحتي از قالب جدا نشوند.
پس از خشك شدن شختها، بوسيله كشو كه بر روي خشتها قرار ميدهند قسمتهاي اضافي آن را با سنگ ساب ي ميسايند و از هر طرف گونيا مي كنند اگر بعضي قسمتهاي خشت خلل و فرج داشته باشد ،به وسيله همان گل پر مينمايند و پس از آماده شدن خشتها لعابهاي مختلف و اماده كه قبلاً تهيه شده است، توسط كاشي پز بر روي كاشيها داده مي شود و پس از خشك شدن بكوره ميبرند.
كاشي جسمي بر عكس كاشي گلي احتياج به خوم پز شدن ندارد و كاشي و لعاب يكبار بيشتر بكوره نميرود.
كاشي معرق
كاشي معرق از كاشي جسمي چهار
گوش 15 × 15 سانتي متري ميشود. ابتدا ميبايست طرح تهيه شود. ممكن است اين طرح براي بازسازي قابچهاي كه از بيبن رفته صورت پذيرد، كه در اين صورت با روش چربه برداري ار روي قابچه قرينه آن عمل مي شود. چربه برداري باينصورت عمل ميشود كه باندازه سطح مورد نظر كاغذي كه مخصوص اينكار است تهيهي مي كنند و سپس آتن را بر روي قابچه معرق نصب نموده و اطراف آن را با سريش به كار متصل مي كنند ،تا مانع حركت احجتمالي كاغذ شود و سپس به ميله چوب يا
پارچه آغشته به نفت سطح آن را چرب مينمايند، اين عمل باعث روشن شدن كاغذ و بالنتيجه باعث ديدن طرح معرق زيرين مي گردد كه بوسيله مداد طرح زيرين را ر روي كاغذ رسم مينمايند. اگر تعداد قابچههاي قرينه بيشتر باشد از روي همان چندين نسخه ديگر تهيه مي كنند و اگر احتياج نباشد مان كاغذ چربهداري شده را در مقابل آفتاب قرار ميدهند تا چربي آن محو شود و مورد استفاده ق
رار گيرد و سپس خطوط طرح را كه احتمالا به علت لغزش دست يا ناصافي سطح قابچه معرق بچپ و راست منحرف شده است پاك نموده و تصحيح مينمايند كاغذي كه براي كار معرق در نظر گرفته ميشود از يك نوع كاغذ ضخيم است كه معرق كاران اصطلاحاً آن را كاغذ صدوده گرمي مينامند كه در كل كار يك سانتي متر و اگر از كاغذ معمولي و نازكتر استفاده شود 2 تا 3 سانتي متر براي كش كار كسر مسينمايند، علت كم گرفتن كاغذ باين دليل است كه كار بخاطر شبيه بودن گلها و اجزاء ديگر و ازطرفي شمارهگذاري و علامت گذاري حرذوف اول رنگها امكان نداشت از اين نظر ابتدا طرح را با مقايسه با سطح معرقي كه مورد نظر است، با رنگ آميزي مي كرده و پس از تقسيم آن به مربعها بجاي قيچي نمودن تمامي طرح ،هر مربع را جداگانه عمل مينمود باين معني كه يك مربع را پس از رنگ آميزي قيچي مينمودهاند و پس از تهيه تمامي اجزاء آن در كنار يكديگر چيده و سپس شروع به قيچي مربع دوم مي كردند و لي همانطور كه ذكر شد اكنون تمامي طرح را قيجچي نوده عمل مي كنند.
سائيدن قسمتهاي اضافي
كاشي هاي نره پس از پخت به ترتيبي كه در عكس ديده مي شود، روي هم انباشته مي شوند
معرق قطعات اين نوع كاشي را در داخل قالب ها ترتيب مي دهد
طرحهاي قيچي شده را از روي حرف اول رنگها كه بر روي آنها نوشته شده بر روي همان كاشي به وسيله سريش ميچسبانند و بعد از تيشه زدن و جدا ساختن، لعابهاي زيادي را توسط تيشه مخصوص ميپرانندو به وسيله چرخ سنباده يا سوهان مينمايند، كه ادامه آن را به وسيله سنباده مخصوص و سيم عاج دار پرداخت مي كنند، و مقداري از گل ريز لعاب را با سنباده به شكلي درمي
اورند كه پس از اتمام كار و تخمير ريزي جاي ملات داشته باشند،بعد از پرداخت آلات 2 را توسط مان شمارهها بخش بخش يا در اصطلاح كود كود نموده و ازشماره 1 شروع به چيدن ميكنند لازم به تذكر است كه قبلا سطح صاف گچي به اندازه سطح معرق مورد نظر تهيه نمودهاند كه پس از جور نمودن هر قسمت را بصورت وارونه بر روي سطح گچي قرار ميدهند، آنوقت نوبت تخمير ريزي فرا ميرسد.
پس از ثابت شدن رنگها آنها را از موره خارج كرده و از روي شمار پشت آن،يكي يكي در سطح مورد نظر بكار ميبرند. و پشت آن را با دوغ آب گچ پر ميكنند، رنگهليي كه در هفت رنگ بكار ميرود عبارتست از:
سفيد – زرد، فيروزهاي ،لاجورد،تغاري حنائي ،مشكي،چمني.
طرح كاشيهاي هفت رنگ در دوران صفويه بيشتر گل و بوته و در لچكيها اسليمي، كه در دوران قاجار علاوه بر رنگ صورتي كه در ماشيها ديده مي شود نقوش پرندگان و حيوانات و نقش انسان نيز بكار رفته است.
سطحي از كاشي معرق كه پس از پرداخت اجزا آن ورونه قرار گرفته آمامده تخمير ريزي مي شود.
نمونهاي ديگر از كاشي معرق كه وارونه چيده شده آماده تخمير ريزي است. اين سطح معرق لچكي يك قوس است.
آنچه لازم به يادآوري است، اينست كه كاشي هفت رنگي نيز در دوران تيموري با طول و عرض 40 سانتي متر و ابعاد ديگر ساخته و بكار رفته است. و بيش از سه رنگ لاجورد ،فيروزهاي سفيد و متن آجري كه قرمز رنگ است در آن ديده نيم شود. نمونه آن دردفتر فني حفاظت آثار باستاني خراسان موجود است.
كاشي زير رنگي
گاشي زير رنگي يكي ازقديمترين انواع كاشي است كه دربنا مخصوص در محرابها به عنوان تزئين بكار رفته، و نوع سلطان سنجري آن را از دوران سلجوقي بسيار مشهور است، كه نمونه آن را در حرم مطهر حضرت رضا ع ميتوان ديد.
كاشي زير رنگي همانطور كه گفته شدن بيشتر در محرابها بكار ميرفته و بعد از آن كه كاشي به عنوان تزئين در بنا بكار رفت انواع مختلف آن را بكار بردند در دوران صفوي نيز اين دو نوع كاشي جهت تزئين ازاره بناها استفاهد نمودند. در مقبره خواجه ربيع در مشهد و امامزاده محمد محروق كه بناهائي از دوران صفوي هستند، نمونههاي زيبايي از اين نوع كاشي بك
اين كاشي، هم از كاشي گلي و هم از كاشي جسمي ساخته ميشود.
كاشي معرق پس از تخمير ريزي آمادة استفاده مي شود
چند نوع كاشي نره كه اندازه هاي آن، نسبت به بزرگي و كوچكي گنبد تغيير مي كند
طرز تهيه آن درصورتي كه از كاشي گلي ساخته شود به اينصورت است كه ،كاشي گلي را خوم پز مي كنند و مانند تهيه كاشي هفت رنگي عمل مينمايند.
ابتدا طرحي تهيه ميشود و پس از سوراخ سوراخ كردن طرح به وسيله سوزن و گرده نمودن،با رنگ مقن قلم ميزنند و سپس بوم مي كنند و در انتها لعاب شيشه بر روي آن داده ميشود و يكباره بكوره ميرود. و اما درمورد تهيه كاشي زير رنگي جسمي، بايد گفت كه احتياج به خوم پز كردن ندارد، از اين رو ابتدا طرح مورد نظر را تهيه نموده و مانند كاشي هفت رنگي عمل مي كنندو پس از تمام شدن رنگ آميزي،يك لعاب شيشه بر روي آنم داده ميشود و سپس بكورذه ميرود.
فرق كاشي زير رنگي با هفت رنگي در اين است كه اولا كاشي زير رنگي قدمت بيشتري دارد و دوم اينكه وقتي كاشي هفت رنگي را بكورهميبرند در حقيقت رنگ روي آن را ثابت كرده و در صورت كشيدن دست بر روي آن ،رنگها محو نمي شود و در حقيقت جزء لاينفك كاشي است. در حالي كه كاشي زير رنگي اين چنين است و با كشيدن دست بر روي آن رنگها در وصتري كه لعاب شيشه بر روي آنها داده نشده باشد پاك ومحو مي گرددو لعاب شيشه فقط محافظي براي جلوگيري از خرابي يا محو مي گردد. و لعاب شيشه فقط محافظي باري جلوگيري از خرابي يا محو شدن رنگ كاشي است و بيشتر،در دوران سلجوقي وبعد از آن ديده شده كه از كاشي زير رنگي، در تزئين محرابها استفاهدمي شده است و اغلب آنها كتيبه و آيات قرآن ميباشد كه بصورت گود يا برجسته بكار رفته است.
تهيه خشتهي كاشي زير رنگي برجسته به اين صورت است كه طرح را روي خشت آنها پياده نوده و مانند كاشي هفت رنگي، مراحل گرده كردن و كشيدن طرح با مقن و قلم زدن انجام ميشود سپس قسمتهائي را كه ميبايست به صورت برجسته باشد، باقي گذاشته و قسمتهاي ديگر را با وسائل مخصوص گود و نقشهاي متنوع و مورد نظر را بر روي آن كشيده،لعاب شيشه بر روي آن داده بكوره ميبرند، و اگر گود باشد بالعكس ميكنند.
كاشي زير رنگي نيز در دوران بعد از دوره سلجوقي بخصوص دوران صفوي مورد استفاده قرار گرفت و بسيراي از ازراههاي بناها با اين نوع كاشي تزئين يافت.
لازم بيادآوري است، لعاب شيشه در كاشي جسمي نفوذ مي كند و بر عكس بر روي كاشي جسمي نفوذ مي كند و ر عكس بر روي كاشي گلي نفوذي ندارد، بهمين جهت بعد از مدتي لعاب شيشه بر روي كاشيهاي گلي ترك ترك شده و بعدها در اثر نوذ آب باران و گرد وخاك در داخل درزها از بين رفته و خورده ميشود. يكي از نشانهي شناخت كاشي زير رنگي گلي ر روي كار ترك ترك شدن لعاب شيشع آن است.
كاشي نره
اين كاشي در گذشته ازكاشيگلي ساخته ميشسدهخ و لي اكنون از كاشي جسمي استفاده ميشود بيشتر اختصاص به پوشش گنبدها دارد و ضمناً در مورد پوشيد سطوحي كه به صورت كار بنائي يا معقلي و گلچيني مورد نظر ميباشد بكار ميرود، قطر كاشي نره 5 و عرض آن 5 تا 6 سانتي متر و طولآن سه برابر عرض آنست، ½ كاشي نره را كلوك و 3/2 آن را دو قدي و تمام آن را در صورت بكار بردن در كار گلچيني سه قدي گويند.
كاشي قاز تغاري
مواد اين كاشي از كاشي جسمي است و در دوران تيموري بيشتر ساخته ميشده و به صورت 6 گوش نيز بكار رفته و بيشتر برنگ چمني چمني ديده شده است،
كه نخمونه آن را ميتوان در ازارة گنبدخانه مسجد شاه مشهد ديد. بر روي آنها تزئيناتي با آب طلا و كلماتي به صورت خط بنائي كه اكنون فقط اثراتي از آن باقي مانده كار ميشده است.
اين كاشيرا اگر در مقابل آفتاب نگاه دارند هفت رنگ در آن مشاهده ميشود، براي روشن شدن موضوع نقش روي اين كاشي مانند ريخته شدن نفت در آب است، ولي وجه تسميه آن شايد بخاطر رنگ پر غاز باشدكه در مقابل نورآفتاب رنگارنگ ديده ميشود و بيشتر از اين نوع كاشي در قسمت ازارهها و اسپرها بخاطر زيبائي بيشتر بكار ميرفته است.
پاورقي ها
1. بمعناي كشيده شدن و بيشتر شدن حجم كاغذ است.
2. اجزاء كاشي معرق
3. طنابي است كه از ليف درخت خرما بدست ميآيد و اصولاهنگام تخميرريزي در كاشي معرق در پشت آن به صورت قلاب بكار ميرود كه پس از اتمام تخمير و خشك شدن بتوانندساسورا بر روي ميخهائي كه بر پشت محل نصب تخمير كوبيده شده است آويزان يا متصل نمايند.
4. تراشيدن لعابهاي و گل هاي اضافي كاشي
5. مواردي است معدني و سياه رنگ كه پس از سائيدن ، آن را با مقداري شيرة انگور مخلوط مينمايند و بعد از مخلوط نمودن و آماده شدن رنگ بكار ميبرند.
کاشیکاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشی ها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگی بود، کاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد می کردند.
جز مهم کاشی، لعاب است. لعاب سطحی شیشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزیینی و کاربردی. کاشی های لعاب دار نه تنها باعث غنای سطح معماری مزین به کاشی می شوند بلکه به عنوان عایق دیوارهای ساختمان در برابر رطوبت و آب، عمل می کنند.
تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بین النهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم و تنها در این زمان یعنی اواسط قرن سوم هجری، هنر کاشیکاری احیا شده و رونقی مجدد یافت. در حفاری های شهر سامرا، پایتخت عباسیان، بین سالهای 836 تا 883 میلادی بخشی از یک
کاشی چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشی هایی که توسط سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر می شد، می توان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب مسجد جامع قیروان قابل مشاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بوده اند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخش های زیادی از امپراتوری اسلامی مانند راقه در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، یک مرکز مهم ساخت کاشی های لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس گردید.
نخستین نشانه های کاشیکاری بر سطوح معماری، به حدود سال 450 ه.ق باز می گردد که نمونه ای از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم می خورد. سطح این مناره باتزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبه ای آن با استفاده از کاشیهای فیروزه ای لعابدار تزئین گردیده است.
شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوین 509 ه.ق شامل حاشیه ای تزئینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک می باشد و از نخستین موارد شناخته شده ای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش می گذارد. در قرن ششم هجری، کاشیهایی یا لعابهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند.
تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشی ها گل بود اما در قرن ششم هجری، یک ماده دست ساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی مشهور است، معمول گردید و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت.
در دوره حکومت سلجوقیان و در دوره ای پیش از آغاز قرن هفتم هجری، تولید کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید، شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در این شهر تولید می شد. اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا وشش ضلعی برای شکیل نمودن ازاره های درون ساختمانها با
یکدیگر ترکیب می شدند. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازاره ها استفاده می شد. قالبریزی برخی از کاشی ها به صورت برجسته انجام می شد در حالی که برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین می شدند. در این دوران از سه تکنیک لعاب تک رنگ، رنگ آمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگ آمیزی زرین فام بر روی لعاب استفاده می شد.
تکنیک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود اما در دوران حکومت سلجوقیان، بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزه ای و آبی لاجوردی-کبالتی- نیز افزوده گشت.
ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علی بن ابی طاهر، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضیحاتی را در خصوص برخی روشهای تولید کاشی، نگاشته است. وی واژه هفت رنگ را به تکنیک رنگ آمیزی با مینا بر روی لعاب اطلاق کرد. این تکنیک در دوره بسیار کوتاهی بین اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری از رواجی بسیار چسمگیر برخوردار بود.
لعاب زرین فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه می خواند، رایج ترین و معروف ترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. این تکنیک ابتدا در قرن دوم هجری در مصر برای تزیین شیشه مورد استفاده قرار می گرفت. مراحل کار به این شرح بوده که پس از به کار گیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانه های حاوی مس و نقره رنگ آمیزی می شده و مجددا در کوره حرارت می دیده و در نهایت به صورت شیء درخشان فلزگونه ای در می آمده است. با توجه به مطالعات پیکره شناسی که بر روی نخستین کاشیهای معروف به زرین فام انجام گرفته و نیز از آنجایی که در این نوع از کاشی ها بیشتر طرح های پیکره ای استفاده می شده تا الگوهای گیاهی، می توان گفت این نوع از کاشی ها به ساختمانهای غیر مذهبی تعلق داشته اند.
ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجری، تنها مدت کوتاهی بر روند تولید کاشی تأثیر گذاشت و در واقع هیچ نوع کاشی از حدود سالهای 642-654 ه.ق بر جای نمانده است. پس از این سال ها، حکام ایلخانی اقدام به ایجاد بناهای یادبود کرده و به مرمت نمونه های پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی، احیای صنعت کاشی سازی بود. در این دوران، تکنیک مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزئین سفال که بعدها عنوان لاجوردینه را به خود گرفت، جانشین آن شد. در این تکنیک، قطعات قالب ریزی شده با رنگهای سفید، لاجوردی و در موارد نادری فیروزه ای، لعاب داده می شدند و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوه ای بر روی لعاب، برای بار دوم در کوره قرار داده می شدند.
در اوایل دوره ایلخانی، تکنیک زرین فام بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزوده ای به کار برده می شد، لکن در ربع پایانی قرن هفتم، رنگهای لاجوردی و فیروزه ای به میزان اندکی مورد استفاده قرار گرفتند.
با نزدیک شدن به قرن هشتم هجری، آبی لاجوردی از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد و سرانجام تکنیک نقاشی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندک مایه ای از رنگهای قرمز و سیاه، جایگزین نقاشی زرین فام شد که کاشی های تولید شده با چنین تکنیکی معمولا با نام کاشی های سلطان آباد شناخته می شوند. این تکنیک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار می گرفت و پس از آن منسوخ شد.
با رو به زوال نهادن حاکمیت ایلخانیان در اواسط قرن هشتم، عصر طلایی تولید کاشی پایان یافت. کاشی های معرق-موزائیکی- تک رنگ و نه چندان نفیس در رنگهایی متفاوت جانشین قابهای عظیم زرین فام و کتیبه ها شدند.
این تکنیک برای نخستین بار در آغاز قرن هفتم هجری در آناتولی اقتباس شده و یک قرن بعد در ایران و آسیای مرکزی پدیدار شده است. این نوع از کاشی ها برای ایجاد طرحی پیچیده در کنار یکدیگر چیده می شده و از آنها برای تزئین محراب ها استفاده می شد. شیوه کار به این صورت بوده است که سفالهای لعاب داده شده را بر مبنای طرح اصلی می بریدند و سپس با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلی را می ساختند. در دوره ایلخانیان برای نخستین بار این تکنیک مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفر اصفهان 726 ه.ق به چشم می خورد؛ اما کاربرد وسیع آن در دوره میانی قرن نهم هجری رواج پیدا کرد. طیف وسیع و پیشرفته ای از کاشی های معرق بر روی تعدادی از بناهای مهم یادبود این دوران دیده می شوند که به عنوان نمونه می توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه آلغ بیک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد.با توجه به وقت گیر بودن نصب کاشی های معرق، در اواخر قرن نهم هجری تکنیک ارزان تر و سریع تری با نام هفت رنگ، جایگزین آن شد. این تکنیک، ترکیب رنگهای مختلف و متعددی را بر روی کاشی ممکن ساخته بود. همچنین در چنین شیوه ای، رنگ ها مجزا بوده و درون مرزهای یکدیگر نفوذ نمی کردند؛ زیرا توسط خطوط رنگینی مرکب از منگنز و روغن دنبه از یکدیگر جدا می شدند. در بسیاری از بنا های تیموریان شاهر رواج مجدد کاشی کاری به شیوه هفت رنگ هستیم که به عنوان نمونه، می توان از مدرسه غیاثیه خردگرد که در سال 846 ه.ق تکمیل شده یاد کرد.
کاشی هفت رنگ
مساجد و مدارس صفویه به طور کلی با پوششی از کاشی ها در درون و بیرون بنا تزیین شده اند. در حالیکه کاربرد کاشی های معرق تداوم می یافت، شاه عباس که برای دیدن بناهای مذهبی کامل نشده اش بی تاب بود، استفاده بیشتر از تکنیک سریع کاشی هفت رنگ را تقویت کرد.
در عصر صفویه، کاشی هفت رنگ در قصرهای اصفهان به نحوی گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشی های چهارگوش درون قابهای بزرگ، منظره هایی بدیع همراه با عناصر پیکره ای و شخصیتهای مختلف، به وجود آورد.
در قرن دوازدهم هجری، با روی کار آمدن زندیه عمارت سازی در اندازه های جاه طلبانه به ویژه در شیراز، پایتخت زندیان، از سر گرفته شد و به همین دلیل، جنبش جدیدی در صنعت کاشی سازی پدید آمد. در این عصر، تصاویر کاشی ها با نوعی رنگ جدید صورتی که در دوران حکمرانی قاجار نیز استفاده می شده، نقاشی می شوند.
رسلین-ظرف چینی وارداتی از دوران تانگ و سونگ- تأثیر پذیرفته است. حاصل این تأثیرات، ساخت کاشی هایی با لعاب سفید و طرح های آبی است. اقتباس هنرمندان اسلامی از چینی های آبی-سفید قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجری، نقشمایه های چینی کاملا در نقشمایه های دوران اسلامی جذب شده و حاصل آن، پدیدار شدن یک سبک اسلامی-چینی دو رگه دلپذیر و قابل قبول بود.
هنر کاشی کاری ترکیه تا حد زیادی تحت تأثیر سنتهای ایرانی قرار داشت. در قرن نهم هجری تا سال 875 ه.ق هنرمندان تبریزی با انگیزه اشتغال به فعالیت در ترکیه می پرداختند.