بخشی از مقاله

کشور ترکيه (با تاکيد بر روي ترکيه در اتحاديه اروپا)


مشخصات عمومي:
کشور ترکيه در نيمکره‌ي شمالي و نقطه‌ي تلاقي در قاره‌ي مهم آسيا و اروپا مکان‌يابي شده است. و همانطور که مي‌دانيم اين کشور در جنوب شرقي اروپا و غرب آسياي ميانه واقع شده است و بين مدار 35 درجه و َ50 دقيقه‌اي و 42 درجه و 6 دقيقه عرض شمالي و 35 درجه و 50 دقيقه‌اي 44 درجه و 48 دقيقه طول شرقي نصف‌النهار گرينويچ قرار گرفته است. موقعيت جغرافيايي ترکيه باعث شده است، حالت پلي بين دو قاره آسيا و اروپا باشد و اين کشور بوسيله‌ي گذرگاههاي سفر و

دارد انل از اروپا جدا مي‌شود. ترکيه از معدود کشورهايي است که موقعيت ويژه‌ي ژئوپليتيکي آن موجب شده است که حداقل طي نيم قرن اخير يکي از عمده‌ترين عوامل اثربخشي و اهميت ترکيه براي قطب‌هاي قدرت جهاني و واگذاري نقش‌هاي مهم و کليدي به اين کشور در عرصه سياسي و سرنوشت‌ساز بودن نحوه‌ي عمل اين دولت در معادلات بين‌المللي شود. موقعيت ارتباطي و ترانزيتي، نقطه‌ي اتصال در قاره آسيا و اروپا تسلط ترکيه بر حوزه‌هاي درياي مديترانه و درياي اژه و درياي سياه و همچنين آبراهه‌هاي استراتژيکي بسفر و داردانل موقعيت و نقش ترکيه در جهان اسلام، قرار گرفتن ترکيه در مناطق بحراني قفقاز و آسياي مرکزي، اروپاي شرقي و خاورميانه،

موقعيت هيدروپليتيک مناسب ترکيه از حيث در اختيار داشتن منابع آبي فراوان و تسلط بر رودخانه‌هاي پرآب منطقه، روابط شکننده اين کشور با همسايگان حوزه، عضويت در ناتو که کشور ترکيه را در منطقه و جهان از اهميت ويژه‌اي برخوردار ساخته است.
بطور كلي هر پديده‌اي در هر يك از دو قارة آسيا و اروپا به نحوي با تركيه و مسائل آن در ارتباط است. به لحاظ همين موقعيت اروپايي ـ آسيايي است كه رژيم حاكم بر آن برچگونگي سياست‌هاي اجرايي قدرتهاي جريان مؤثر است. و چه بسا حساسيت حفظ وضع موجود در تركيه عامل در تعادل قوا محسوب مي‌شود. در مورد موقعيت ژئوپليتيكي و استراتژيكي كشور تركيه مي‌توان گفت كه اين كشور با عضويت در ناتو نزد اروپائيان و سياستمداران آمريكايي از موقعيت خاصي برخوردار است، كه

با خاتمه‌ي جنگ سرد و عادي شدن روابط بين دو قدرت بزرگ و بي‌انگيزه بودن پيمان ناتو چنين تصور مي‌شود كه تركيه اهميت گذشته‌ي خود را از دست داده است. اما موقعيت ژئوپليتيكي تركيه كه بلافاصله پس از جنگ سرد به شدت از اهميت گذشته‌ي آن كاسته شده بود با تجاوز عراق به خاك كويت و تشكيل نيروهاي اعتلاف در پي آن و همچنين با پيدايش جمهوري‌هاي تازه استقلال يافته و طرح مسائل امنيت حوزة درياي سياه و مديترانه بيش از پيش اهميت يافته است.


جغرافياي طبيعي تركيه:
آب و هوا در مناطق مختلف كشور تركيه با توجه به عواملي هم چون توپوگرافي، دوري و نزديكي به دريا و چگونگي وزش بادهاي محلي و منطقه‌اي داراي آب و هواي متنوع است. وجود مناظر و طبيعت گوناگون بويژه كوههايي كه در امتداد سواحل قرار گرفته‌اند عمده‌ترين عامل تنوع آب و هوايي محسوب مي‌گردد.
الف) آب و هواي مديترانه‌اي:
1) اقليم مرطوب مديترانه‌اي 2) اقليم نيمه مرطوب مديترانه‌اي
ب) اقليم درياي سياه ج) اقليم نيمه مرطوب درياي مرمره د) اقليم استپي.


هـ) اقليم حاره‌اي  نواحي داخلي كشور.
از لحاظ توپوگرافي نيز اين كشور از دو شبه جزيرة آناتولي (بخش آسياي صغير) و تراس (بخش اروپايي تشكيل شده است. كه شبه جزيرة تراس در رشته كوههاي پوشيده از جنگل محصور شده و دو دورة آن ارتباط اين ناحيه را با قلل بغار را فراهم مي‌كند.
از نظر توپوگرافي تركيه به هفت ناحيه تقسيم مي‌شود. نواحي درياي سياه، درياي مرمره، اژه مديترانه، آناتولي مركزي، آناتولي شرقي، آناتولي جنوب شرقي كه بزرگترين ناحيه‌ي تركيه آناتولي شرقي مي‌باشد. دو تنگه‌ي تركيه: تنگه‌ي بسفر (تنگه‌اي در جنوب شرق اروپا و جنوب غرب آ

سيا كه درياي سياه را به درياي مرمره وصل (بسفر) مي‌كند. و بسفر تركيه‌ي آسيايي را از تركيه‌ي اروپايي جدا مي‌كند. تنگه‌ي داردانل، تنگه‌اي در شمال غرب تركيه كه تركيه‌ي آسيايي و شبه جزيرة گاي پولي در تركيه‌ي اروپايي واقع شده است، كه درياي مرمره را از درياي مديترانه جدا مي‌كند.
ـ رودهاي مهم تركيه: 1) طويلترين رود‏، رود قزل ايلماق به طول 1355 كيلومتر است كه به درياي سياه مي‌ريزد. 2) رود دجله و فرات. 3) رود آسي 4) رود ارس.


درياچه‌ها: بيشتر از 300 درياچه‌ي طبيعي و 130 درياچه‌ي مصنوعي كه حقيقتاً كشور درياچه‌هاست. تركيه با 8 كشور همسايه است: 1) ايران 2) عراق 3) سوريه 4) روسيه 5) گرجستان 6) ارمنستان 7) بلغارستان 8) يونان
جغرافياي انساني تركيه:
تاريخ، فرهنگ، پيشينه‌ي تاريخي‌: هجوم ترك‌ها از استپ‌هاي آسياي مركزي يكي از تحولات مهم در خاورميانه است. ورود اولين گروه ترك زبان به آناتولي در قرن (11.م) اتفاق افتاد. در قرن (13.م) با ضعف و زوال امپراطوري روم، عثماني در سال (1299هـ.ق) اعلام استقلال كرد. با استقرار امپراطوري عثماني و آغاز عصر تهاجم به اروپا دنياي غرب از خواب قرون وسطايي بيدار شد، به طوري كه آنها توانستند در قرن (16.م) تمام ترك‌ها را در اعماق اروپا متوقف نمايند. به تدريج رهبران عثماني اصلاحاتي در زمينه‌هاي اداري و آموزشي را احساس نموده و از اين طريق نسلي در

جامعه‌ي عثماني پرورش يافت كه خواهان اخذ تمدن و فرهنگ از غرب گرديدند. در اين ميان نقش ديپلماتهاي خارجي‏، مسيونرهاي خارجي، تجار و مسافران اروپايي همراه با اعزام دانشجويان نظامي و آموزش به روش غربي بسيار حائز اهميت گرديد. در عصر زوال امپراطوري، استراتژيهاي

عثماني گرايي، اسلام گرايي، پان تركيسم به طور رسمي پذيرفته شد. سقوط امپراطوري و تأسيس جمهوري در سال 1923 به رهبري آتاترك روند اصطلاحات غربي گرايانه را شهرت بخشيد و استراتژي غرب‌گرايانه در سطح وسيع اعمال مي‌گرديد. اگر در عصر امپراطوري فرهنگ غربي در ميان تعدادي از دولتمردان و هيئت حاكمه عثماني نفوذ داشت. اما در عصر جمهوري اين فرهنگ به

ميان مردم برده و ترويج مي‌گردد. در واقع جمهوري تركيه از خرابه‌هاي امپراطوري كهن عثماني سربرآورد. رهبر آن كمال مصطفي پاشا معروف آتاترك بعنوان الگوي رهبران غرب‌گرا دست به اصلاحات وسيعي زد و سعي نمود هرآنچه شرقي و مذهبي در جامعه‌ي تركيه مي‌باشد منسوخ و به جاي آن ارزشهاي غربي را حكمفرما سازد. با القاي حكومت عثماني در 21 اكتبر 1923.م آتاترك بعنوان رئيس جمهور تعيين و حتي تا پايان عمرش يعني نوامبر 1938.م ادامه يافت كه با اقدامات او تغييراتي در وضع حكومتي تركيه حاصل شد.
بعد از گروه آتاتورك عصمت انيونو رهبر حزب خلق به رياست جمهوري رسيد. عصمت اينونو كه بين سالهاي 1938 تا سال 1950 رئيس جمهور تركيه بود توانست تركيه را در مدت زمان بيشتري از جنگ جهاني دوم بي‌طرف نگه دارد. ولي فشار متفقين موجب شد كه تركيه در ژانويه سال 1945 به آلمان و ژاپن اعلام جنگ بدهد. پس از پايان جنگ برسر اختلافاتي كه ميان تركيه و شوروي بر سر دو تنگه‌ي بسفرو داردانل روي داد روابط سياسي در كشور سخت‌تيره شد و به دنبال همين ترس از هجوم بود كه تركيه در سال (1952.م) به پيمان ناتو پيوست. در انتخابات سال (1950.م) عصمت شكست خورد.


جلال باير، رهبر حزب دموكرات به رياست جمهوري رسيد و عدنان مندس نخست‌وزير شد. كه حكومت او نيز با كودتاي ژنرال جمال گورسل در سال (1960) به پايان رسيد. تا اينكه در انتخابات 1965 حزب عدالت به رهبري دميرل پيروز شد، كه او نيز به دنبال يك سري اعتصابات كارگري و دانشجويي و موجي از ناآرامي‌ها تحت فشار نظاميان دميرل مجبور به استعفا شد. پس از اين كودتاي تاريخي تا انتخابات (1973.م) ارتش بطور غيرمستقيم با انتصاب نخست‌وزيران بي‌طرف و جلب آراء مجلس زمام امور را در دست داشت. در سال (1974) آقاي بولنست اجويت از حزب

جمهوري خواه خلق (متمايل به چپ) با اعتلاف با حزب راستگراي رستگارهاي (با تمايلات اسلامي) به نخست‌وزيري برگزيده شد. مقاومت اجويت در مقابل درخواست (ضميمه‌سازي) قسمت شمالي جزيرهه قبرس از سوي حزب رستگراي ملي پيشنهاد مي‌شد. به موجب استعفاي وزرا و سقوط كابينه اجويت و روي كارآمدن سليمان دميرل در آوريل 1975 رئيس جمهور شد، كه در انتخابات ژوئن 1979 بي‌ثباتي دميرل به اثبات رسيد و او نيز استعفا داد. كه با روي كار آمدن مجدد دميرل و استعفاي او و همچنين اجويت در سال 1980 نظاميان به رهبري ژنرال كنعان اوران دست به

كودتايي زدند و دميرال سرنگون شد. و در سال 1985 رهبر حزب مام ميهن به نام تورگت اوزال، نخست وزير شد. اما در سال 1996 نجم‌الدين اركان به رهبري اسلامگرايان به پيروزي رسيد. اريكان كه از سر شدن روابط تركيه با اعراب و كشورهاي اسلامي در ارتباط با برقراري ارتباط با اسرائيل و بستن آب فرات بر روي سوريه نگران بود در جهت نزديك شدن به كشورهاي اسلامي گام برداشت. و نظاميان تركيه را به رويارويي با خود برانگيخت.


و در همين شرايط سليمان دميرل رئيس جمهور وقت را برآن داشت تا اريكان را عزل كند و مسعود ييلماز به نخست‌وزيري برگزيد. تركيه به عنوان يكي از يازده كشوري كه در ليست انتظار براي پيوستن به اتحاديه‌ي اروپا قرار دارد مدت ده سال است كه در اين زمينه تلاش مي‌كند ولي برخلاف انتظار در كنفرانس مارس 1998 لندن شركت نداشت. و علت آن هم استفاده‌ي دولت آلمان از حق وتوي خود براي جلوگيري از دعوت اين كشور براي شركت در كنفرانس مذكور اعلام گرديد. در

انتخابات پارلماني آوريل 1999 حزب دموكراتيك چپ با كسب 3/22% آراء و 136 كرسي به اكثريت نسبي دست يافت. و رهبر آن بولنت اجويت در رأس يك دولت قرار گرفت. در سال 1999 عبدالله اوجالان رهبر استقلال طلبان كردهاي تركيه توسط عوامل اطلاعات اين كشور در كفيا دستگير و به زندان انداخته شد. در اين سال احمد نجدت لرز از طرف مجلس براي هفت سال بعنوان رئيس جمهور انتخاب گرديد.
سير تحولات فرهنگي:
تحول فرهنگي كه در اواخر عهد عثماني البته با گرايش شديد به غرب آغاز شد در دورة جمهو

ري با شدت هرچه تمامتر با هدف محو كامل تمدن عثماني صورت گرفته و در كليه‌ي شئون اجتماعي و فرهنگي تغييرات بنيادين به عمل آمد. در اين دوره پان تر كيست‌ها با هدف رها كردن تمدن شرق و پذيرش كامل تمدن غرب وارد صحنه‌ي فرهنگي تركيه شدند، كه گسترش افكار آنان منجر به اقداماتي همچون جدايي دين از سياست‏، تغيير در پوشش مردم، تغيير در نظام آموزشي، تغيير الفباي زبان تركي و.‌.. گرديد. اين تحول فرهنگي ـ اجتماعي امروزه در نسل نوين تركيه ديده مي‌شود. كه با پديدة بحران هويت فرهنگي روبه روست. در ارتباط با ساختار اجتماعي جامعه‌ي تركيه نيز تفاوت آشكاري در ميان روستائيان و شهرنشينان شهرهاي بزرگ به چشم مي‌خورد. در حقيقت سنت‌گرايي و تجددخواهي با دو چهرة متفاوت در مقابل يكديگر در اين دو اجتماع نمودهاي متفاوتي يافتند.


زبان و خط:
تركي زبان رسمي و ملي كشور تركيه است و مردم به لهجه‌هاي مختلف بخصوص تركي استامبولي تكلم مي‌كنند. اين زبان كه گروه زبان اورال ـ آلتايي است به وسيله‌ي سلجوقيان در اواخر قرن 11 به تركيه وارد شد. علاوه بر تركي عده‌اي نيز به زبانهاي كردي، قفقازي و ارمني تكلم مي‌كنند. پس از اعلام جمهوري در سال (1923.م) از سال (1928.م) رسم الخط تركيه تغيير نمود و الفباي لاتين جايگزين حروف عربي شد.


اسلام و مذاهب اسلامي در تركيه:
هرچند بيش از 8/99% از جمعيت كشور تركيه را مسلمان تشكيل مي‌دهد اين كشور داراي دولتي غيرمذهبي و لائيك بوده و آن را بايد يكي از قابل توجه‌ترين كشورهاي اسلامي دانست كه از نظر ديني و مذهبي بيشترين تحولات را داشته است. نياكان تركان فعلي در قرن (8.م) اسلام آورد و از اوايل قرن (16.م) بيش از چهار قرن آخرين حكومت پرچمدار خلافت اسلامي بودند. با به قدرت رسيدن آتاترك، جمهوري تركيه به پرچمدار گرايش‌هاي ضد ديني در بين كشورهاي مسلمان نمايان ساخت. و سياست دين زدايانه خود را در همه‌ي شئون حيات اجتماعي بصورت شاخص‌ترين كشور مسلمان نمايان ساخت. تحولات موردنظر به اين ترتيب بود كه با برچيده شدن خلافت در سال (1924.م) در اولين قانون اسلامي، اسلام بعنوان مذهب رسمي تركيه اعلام شد. با سركوبي

ديني در كردستان تركيه يك سال بعد از آن سياست‌هاي ضد ديني آتاترك تشديد گرديد، و مناصب ديني و مراتب روحاني را برداشته و آموزش مسائل ديني در مدرسه كنار گذاشته شد، و در مواردي حتي مساجد نيز تعطيل شدند. در سال (1928.م) طي يك متمعي كه برقانون اساسي سال (1924) نوشته شد رسميت دين اسلام در تركيه لغو شد. الفباي لاتين جاي الفباي عربي و تقويم اسلامي گرديد و از نكات جالب در اين دوره ممنوعيت اذان به زبان عربي و سفر حج بود. با اين حال اعتقادات مذهبي مردم تركيه به حدي بود كه اين سياست‌هاي اسلام ستيزانه‌ي آتاترك مؤثر واقع

شد و حكومتهايي كه بعد از سال (1950 ميلادي) روي كار آوردند سعي نمودند تا بين دين و دولت رابطه ايجاد نمايند. اما با كودتايي در سال (1960.م) كه به وقوع پيوست مجدداً براصل جدايي دين از سياست و لائيك بودن دولت تأكيد شد. كودتاي نظاميان در سال (1980.م) و قانون اساسي در سال (1982.م) نگاشته شد نيز معتقد به اصل فوق‌الذكر است.
برخي از مذاهب و طريقت‌هاي موجود در تركيه:


حنفي‌ها: جمعيت قابل ملاحظه‌اي از اهل سنت تركيه را حنفي‌ها تشكيل مي‌دهند.
شافعي ها: كه شاخه‌اي از اهل سنت است. پيروان اين فقه در تركيه بيشتر كردها تشكيل مي‌دهد.
شيعيان: شيعيان به معني خاص كلمه در تركيه جمعيتي در حدود يك ميليون نفر را تشكيل داده و بيشتر در مجاورت مرز ايران ساكن هستند.
علويان: پيدايش زمينه‌ي اعتقادي علويان در تركيه را در ابتداي قرن (13) دانسته‌اند كه در دورة عثماني تحت فشار بوده و به مناطق كوهستاني پناه برده‌اند. اما در دوره‌ي جمهوري به تدريج احساس امنيت كردند. امروزه جمعيت علويان در تركيه بين (18 تا 20 ميليون نفر) برآورد شده است. و شهروندان درجه‌ي دو محسوب مي‌شوند.
بكتاشي‌ها: كه در قرن (16.م) در آناتولي رواج يافت كه عقايدشان شبيه علي‌اللهيان كرد است.
نقشبنديه: اين طريقت هم برپايه‌ي تصوف پايه‌گذاري شده است. در اواخر قرن (15.م) وارد تركيه شد.
قزل باش: در تركيه به علويان و بكتاش‌ها قزل‌باش مي‌گفتند.


ساير اديان و مذاهب: مسيحيان كه حدود 2% جمعيت غيرمسلمان تركيه را تشكيل مي‌دهند و يهوديان كه در گذشته تعدادشان حدود يكصد هزار نفر بوده است. كه اما بعدها به دلايل مختلف از جمله مهاجرت به سرزمين‌هاي اشغالي تعدادشان روبه كاهش نهاد.
نژاد و قوميت:
از نظر نژادشناسان به طور كلي ساكنان تركيه را در گروه نژادي آناتوليا وابسته به نژاد سفيد قرار مي‌دهند. تركيه علاوه بر تركها و كردها عده‌اي يوناني، ارمني، گرجي و عرب سكونت دارند. از آنجايي كه دو نژاد بيشترين جمعيت تركيه را به خود اختصاص داده‌اند به شرح مختصري از آنها

مي‌پردازيم.
ترك‌ها: مردماني بودند كه ريشه‌ي اجدادي آنها به چهار هزار سال قبل و به قبايل ترك در دشتهاي وسيع آسياي مركزي باز مي‌گردد، كه در پي بروز خشك‌سالي در سرزمين‌هاي خودشان بصورت امواج متوالي به مهاجرت از اين مناطق پرداختند. بين سالهاي (1766 ق.م) تا سال (1990.م) ترك‌ها مجموعاً 9 امپراطوري بزرگ در بسياري از قسمت‌هاي اروپا، آسيا و شمال آفريقا تأسيس نمودند. دو گروه عمدة نژاد ترك عبارتند از: ترك‌هاي شرقي، ترك‌هاي غربي. گروه شرقي اكثريت مردم ساكن در تركمنستان، قرقيزستان، ازبكستان، قزاقستان و منطقه‌ي سينك كيانگ در چين را شامل مي‌شود. و گروه غربي به اكثريت ترك ساكن در غرب آسيا، شمال غرب ايران، جمهوري آذربايجان و مردم ترك ساكن اروپا اطلاق مي‌شود.
كردها: كردها مردمي از نژاد هندو اروپايي بوده و مهمترين اقليت تركيه را تشكيل مي‌دهند. جنوب شرقي تركيه بيشترين كردهاي اين كشور را در خود جاي داده است كه تقريباً 20% جمعيت تركيه را شامل مي‌شود كه دوسوم آنان سني و پيرو شافعي بوده يك‌سوم ديگر شيعه و يا علوي هستند.
تأثير و نفوذ قوميت‌ها در اوضاع سياسي جامعه:


مسئله كرد براي تركيه حياتي است. در واقع براي آنكارا هيچ يك از حايل استراتژيك دروني و بيروني به اندازه‌ي واگرايي سنتي كردها مهم تلقي نمي‌شود. ساليانه حدود 30% بودجه‌ي نظامي كلان تركيه به مناطق كردنشين اختصاص مي‌يابد و كردها بارها همسايگان شرقي و جنوبي خود بر سر اين مسئله به مشاجره پرداختند. تهديد سوريه به جنگ تمام عيار هجوم‌هاي دوره‌اي و مستمر به شمال عراق، بمباران روستاهاي مرزي ايران و.‌.. تنها بخشي از حساسيت‌هاي تركيه در اين زمينه را منعكس مي‌كند. مسئله‌ي كردها مي‌تواند يك منبع مهم تنش و مشاجره و يا منبع هماهنگي و همكاري در بين 3 كشور همجوار يعني ايران، تركيه و عراق خواهد بود.
خصوصيت جمعيتي تركيه:


با تأسيس جمهوري، نخستين سرشماري در سال (1927.م) انجام گرفت. و از سال 1935 تا سال 1990 هر 5 سال و از آن به بعد هر 10 سال يكبار سرشماري انجام شده است. در سال (2001.م) كشور تركيه داراي 000/600/66 نفر جمعيت بوده است. از سال 1920 تا 1960 حكومت تركيه رسماً سياست افزايش زاد و ولد و باروري تشويش مي‌كرد. در حال حاضر تركيه داراي رشد سالانه‌ي جمعيت برابر با (7/1%) بوده است. كه با اين حساب جمعيت اين كشور در عرض 47 سال دو برابر مي‌شود.
و پيش بيني مي‌شود كه با روند فعلي جمعيت تركيه تا سال (2030.م) به (000/700/90) نفر برسد. در حال حاضر جمعيت تركيه حدود 70 ميليون نفر مي‌باشد.
ـ جمعيت شهري و روستايي تركيه: در اين مورد مي‌توان گفت كه در حال حاضر حدود 25% جمعيت در روستاها و بقيه در شهرها زندگي مي‌كنند. در مورد عمدة مهاجرت‌هاي خارجي در تركيه مي‌توان گفت كه با آغاز بحران اقتصادي و متعاقب آن كاهش شديد نيروي كار در جوامع اروپايي، و جمهوري فدرال آلمان (آلمان غربي) پذيرش كارگران ترك را كه از چند دهه قبل آغاز كرده بود. از اوايل دهه‌ي 1990 سياست بازگشت به آنان را به صورت اختياري در پيش گرفت. كه بيشتر بخاطر اين بود كه در خلال دهه‌ي 1960 بخش قابل توجهي از كارگران ترك طي اقداماتي بي‌وقفه در

جستجوي كار، به خارج از كشور مهاجرت كردند. كه دولت تركيه سالهاي متمادي مهاجرت كارگران ترك را به خارج از كشور به لحاظ تأثير مثبتي كه برتخفيف بيكاري در داخل و نيز كسري موازنه پرداختهاي كشور وارد مي‌ساخت رسماً تشويق و تسهيل مي‌كرده است. گفتني است كه تا پايان سال (1994.م) حدود 000/100/1 نفر ترك در اروپا سكونت داشته‌اند، كه حدود دوسوم اين مهاجران در آلمان و 10% در فرانسه زندگي مي‌كنند. بعلاوه در حدود 150 هزار نفر ترك در

عربستان سعودي و ديگر كشورهاي عربي حوضه‌ي خليج فارس در حال كار كردن مي‌باشند.
ساختار اقتصادي تركيه:
اقتصاد پوياي تركيه بر پايه‌ي صنايع مدرن، تجارت و كشاروزي سنتي استوار است. دولتهاي تركيه در دوره‌هاي مختلف با اتخاذ سياستهايي همچون نظام اقتصاد بازار آزاد، برون‌گرايي، تشويق صادرات و.‌.. زمينه را براي رشد اقتصادي اين كشور فراهم نموده‌اند، بطوريكه بانك جهاني در گزارش تحت عنوان «شاخصهاي توسعه‌ي جهاني در سال (1997.م) تركيه را بعنوان يكي از 10 كشور بزرگ در حال رشد و توسعه معرفي كرده است. در عين حال سياست‌هاي مذكور در راستاي عوامل داخلي و خارجي ديگر، سبب بروز بحرانهاي مختلف از جمله افزايش نرخ تورم و كاهش ارزش پول ملي تركيه شده است.


از دهه‌ي 1960 به بعد اين كشور با اجراي برنامه‌هاي 5 ساله، توسعه‌ي اقتصادي با رشد بخش كشاورزي صنعت و خدمات و توليد ناخالصي داخلي مواجه بوده، اما به سطوح تعيين شده نرسيده است. تركيه در مقايسه با ساير كشورهاي در حال توسعه هم‌گروه خود، طي دورة زماني يكسان توانسته سهم فزاينده‌اي از درآمد ملي خود را به سرمايه‌گذاري اختصاص دهد. بطوريكه به يك تحول ساختاري مهمي دست پيدا نمود و همچنين بخش صادرات نيز در آستانه‌ي وضعيت عدم تمركز بر مواد اوليه قرار گرفت.
تركيه در 3 دهه‌ي اخير بالاترين رشد اقتصادي را در اروپا داشته، كه يكي از دلايل آن واگذاري بخش‌هاي مختلف اقتصادي به بخش خصوصي و افزايش سرمايه‌گذاري در اين بخش بوده است. از دهه‌ي 1990 نرخ تورم در اين كشور بشكل يك عدد دو رقمي باقي مانده است. دولتهاي وقت براي مقابله با تورم و استمرار رشد اقتصادي به اخذ وامهاي كلان از بازار داخلي، صندوق بين‌المللي پول (TMF)، بانك جهاني و ساير نهادهاي پولي و مالي خارجي روي آوردند. بطوريكه اين كشور در ابتداي سال (2003.م) با نزديك شدن، به 230 ميليارد دلار بدهي خارجي و داخلي روبه رو مي‌باشند.
سياست و حكومت در تركيه:
قانون اساسي در تركيه: اولين قانون اساسي در سال (1876.م) و در زمان سلطنت عبدالحميد دوم سلطان عثماني تنظيم و تدوين شد كه به موجب آن پاره‌اي حقوق فردي به مردم اعطا و حدود و اختيارات قوه‌ي مقننه و مجريه تعيين گرديد.


در سال (1920.م) هنگاميكه تركيه در مسائل سياسي و نظامي و جنگهاي استقلال و بيرون راندن خارجيان بود مصطفي كمال و آتاترك با صدور فرماني در مارس 1920 تشكيل مجلس كبير تركيه را اعلام داشت و قانون اساسي لهستان كه با الهام از قانون اساسي سال (1875.م) فرانسه تهيه شده بود پايه و اساس قرار گرفت. قانون اساسي در سالهاي (1971، 1973 و 1974) دچار تغييراتي گرديد و برخي از امور اصلاح، حذف يا امور جديدي به آن اضافه شدند. عناصر متشكلات قلمرو سياسي تركيه (رئيس جمهور: احمد نجوت مرز نخست‌وزير رجب طيب اردوغان)


1) قوه مجريه 2) شوراي وزيران 3) قوه‌ي مقننه 4) قوه قضائيه 5) شوراي امنيت ملي
نگاهي به احزاب سياسي در تركيه:
احزاب سياسي در تركيه در قالب و مفهوم غربي آن، نخستين نمودش را در اواسط قرن (نوزدهم 19.م) آشكار ساخت. در سال (1945.م) عبور از سيستم چندحزبي را كه بدنبال نطق همت اينوئر بود و به دنبال آن در سالهاي (50-1945) در حدود 27 حزب سياسي در تركيه بوجود آمد.
بعد از تصويب قانون اساسي جديد در تركيه و از سال (1987) مقام احزاب سياسي اجازة شركت در انتخابات را يافتند. تا زمانيكه حزب اسلام‌گراي رفاه در سال (1998.م) توسط دادگاه قانون

اساسي منحل و ممنوع از فعاليت شد. احزاب عمدة سياسي در تركيه عبارتند از:
ـ حزب چپ دموكراتيك (Democratic left party) (DLP):
اين حزب در سال (1985.م) توسط رخشان اجويت همسر بلند اجويت تأسيس شد و بعد از ورود بلند اجويت به فعاليت‌هاي سياسي و از سال (1987.م) اين حزب توسط بلند اجويت رهبري مي‌شود. اين حزب در انتخابات نوامبر (2002) تنها (21/1 درصد) آراء را كسب كرده و از راهيابي به پارلمان بازماند.


ـ حزب جنبش ملي: اين حزب، كه در سال (1969.م) توسط آلب ارسلان توركس تأسيس شد. باتوجه به ساختار فرانظامي سازمان اين حزب (MHP) سبب شدت‌يابي فشارها و اواخر دهه‌ي (1970.م) مي‌باشد. پس از كودتاي (1980) اين حزب منحل شد. اما در سال (1915) توركس دوباره روي كار آمد و طي انتخابات اخير در (20

02) نيز اين حزب توانست (3/8 درصد) آراء را كسب كرده و از راهيابي به پارلمان باز ماند.
ـ حزب فضيلت: اين حزب كه توسط رهبران رفاه بعد از ممنوع الفعاليت شدن حزب شان، حزب نويني به اسم حزب فضيلت بوجود آوردند و تمام حزب رفاه به حزب فضيلت پيوستند. اين حزب تحت رهبري رجايي كوتان اداره مي‌شد در سال (2001) منحل شد.
ـ حزب عدالت و توسعه: اين حزب شاخه‌اي نوگراي حزب‌هاي منحله‌ي اسلامي به رهبري نجم‌الدين ازبكان و حزب فضيلت به رهبري رجايي كوتان محسوب مي‌شد. اين حزب در آخرين انتخابات پارلماني در نوامبر (2003.م) توانست حائز اكثريت آراء شده و به تنهايي كابينه را تشكيل دهد.


ـ حزب مام ميهن: اين حزب در سال 1983 توسط تورگوت اوزال تأسيس شد و از لحاظ فكري در مركز افكار سياسي راست قرار مي‌گيرد اين حزب از سال (1983.م) تا (1991.م) بر تركيه حكومت كرد. اين حزب يكي از بزرگترين بازماندگان انتخابات آوريل (1999.م بود و با 14% آراء حزب چهارم تركيه شد. اين حزب در انتخابات سال (2002.م) نيز با 1/5 درصد آراء در جاي هفتم ايستاد و از راهيابي به پارلمان بازماند.


ـ حزب راه راست: اين حزب در سال (1983.م) توسط سليمان دميرل تأسيس شد. اين حزب، محافظه كار بوده و به شدت از حقوق روستائيان دفاع مي‌كند. پس از انتخابات آوريل (1999.م) اين حزب با (12درصد) آراء پنجمين حزب سياسي كشور شد. اما طي انتخابات (2002.م) كه در پي شكست در انتخابات (1999.م) مجدداً رأي بدست آورد با كسب (39/19 درصد) آراء تنها حزب رقيب پارلماني تركيه شد.
ـ حزب دموكراتيكي خلق: اين حزب يك حزب سياسي كرد است كه در سال (1994.م) جايگزين حزب منحل شده (Dep) گشت. اين حزب طي انتخابات اخير در سال (2002) تنها (22/6 درصد) آراء را كسب كرده و نتوانستند به پارلمان تركيه راه يابند.
ـ حزب جوان: اين حزب در سال (2002.م) توسط يك مهندس ج

وان به نام جم اوزان تأسيس شد. در آخرين انتخابات نوامبر (2002) اين حزب به طوري حيرت‌انگيزي توانست (25/7درصد) آراء را تنها با 3 ماه فعاليت سياسي كسب كند. اما محدوديت (10 درصدي) آراء براي ورود به مجلس، مانع

از ورود اعضاي آن به مجلس شد.
انتخابات در تركيه:
طبق قانون اساسي تركيه همه‌ي شهروندان حق رأي دادن، انتخاب شدن بطور مستقل يا در داخل يك حزب در فعاليت‌هاي سياسي مشاركت داشتن و رفراندومي كه مطابق با قانون باشد را دارا مي‌باشند. تمام شهروندان ترك بالاي 19 سال حق رأي دادن در انتخابات را دارند.
ـ روند مبارزه با اسلام‌گرايي:
سياست مبارزه با اسلام‌گرايي بعنوان يك اصل غيرقابل برگشت بخصوص طي سالهاي اخير در دستور كار نظاميان بوده و ما كمك سيستم قضايي، احزاب سياسي و جناحهاي ديگر لائيك با اعمال فشار آنها بر دولتها بطور جدي پيگيري شده و مي‌شود. ادامه‌ي ممنوعيت استفاده از حجاب براي دختران بعنوان سمبل اسلام‌گرايي و نه تنها در ادارات دولتي بلكه در سطوح مختلف آموزشي نيز همچنان در حال اجرا مي‌باشد.


مسئله‌ي كردها و استراتژي تركيه در برخورد با بحران كردها:
قوميت و مسائل قومي از جمله مباحث عمده‌اي است كه امروز تحولات منطقه‌اي و بين‌المللي را تحت تأثير قرار داده است. مسئله‌ي كردهاي تركيه به دليل ماهيت خاص خود از بعد منطقه‌اي آغاز شده و سپس در جامعه‌ي تركيه نمود يافته و در نهايت اهميت بين‌المللي پيدا كرده است.
جنگ ايران و عراق و استفاده دو طرف از كردها برعليه يكديگر و همچنين جنگ خليج فارس و شكل‌گيري يك استان خودمختار كردنشين در منطقه امني كه با كمك نيروهاي متحدين به رهبري

آمريكا از سوي سازمان ملل بود به هرچه شديدتر شدن مسئله و پيچيدگي آن كمك مي‌كرد.
ـ عمده‌ترين محورهاي برخورد تركيه با بحران كردي را مي‌توان به شرح زير فهرست كرد.
1) استراتژي ادغام، حذف و همانندسازي جامعه‌ي كرد در درون جامعه‌ي ترك و تشكيل ناسيوناليسم ملي تركي در مقابل ناسيوناليسم محلي و قوم‌گرايي كرد.
2) استراتژي برخورد نظامي و اقدامات امنيتي يا نظامي در جهت ضربه زدن به گروههاي تجزيه‌طلب كردي.
3) استراتژي بهره‌برداري از وجود متغير كردي در ميان همسايگان تركيه و در راستاي ريشه‌كن كردن بحران كردستان، تركيه و فشار به كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي براي همكاري با اين كشور در مبارزة فراگير برعليه گروههاي معترض كردي.
اين سياست دولت تركيه به نوعي فرافكني بحران داخلي تعبير مي‌شود. موجب شده است در سطح روابط منطقه‌اي بحران كردستان تركيه به زمينه‌اي براي همگرايي يا واگرايي تبديل شده و در عين حال به اهرمي در جهت پيشبرد اهداف اقتصادي و سياسي تركيه در منطقه خصوصاً شمال عراق شود. وضعيت موجود در تركيه بيانگر آن است كه مسئله‌ي كردها نقش اساسي در آينده

 

خواهد داشت. و آزمايشي است براي اين كشور در مبارزه براي حفظ نظام آتاترك و در كل مسئله‌ي كردها در تركيه مسئله‌اي حساس است. تركيه نه تنها با سركوب كردها نمي‌تواند ژست لازم دموكراتيك غرب را كه مورد توجه آنان است بگيرد و راه را براي آرزوي ديرينه‌ي سياستمدارن تركيه كه همانا ورود به خانواده‌ي اروپايي است، هموار كند، بلكه براي غرب مشخص كرده كه با ادامه‌ي بحران كردها نمي‌تواند به تركيه‌اي ظاهراً دموكراتيك توجه كند.
راه حل‌هايي هم که براي حل مسئله‌ي کردها مطرح مي‌شود. شامل: تغيير در سياست‌هاي موجود، تدابير اقتصادي و يا حقوق فرهنگي مي‌باشد.


ـ سياست منطقه‌اي ترکيه:
اساس سياست خارجي ترکيه در منطقه در خلال جنگ سرد بر پرهيز از شرکت در منازعات مسائل خاص منطقه استوار بود. سياست سنتي ترکيه هميشه بر اين اصل استوار بوده است که خود را از منازعات خاورميانه به دور نگه دارد. ترکيه در جنگ طولاني ايران و عراق بي‌طرفي خود را حفظ کرد. و اين بي‌طرفي از همان سياست سنتي منشأ مي‌گيرد.
ـ اصول و سياست خارجي ترکيه در منطقه در طول جنگ سرد به شرح زير است:
1) عدم مداخله در مناقشات بين کشورهاي منطقه.
2) عدم مداخله در امور داخلي کشورهاي منطقه.


3) توسعه‌ي روابط همه جانبه با کشورهاي منطقه.
4) پيشينه کردن تجارت و روابط اقتصادي با کشورهاي منطقه.
5) جدايي مستمر ميان مجموعه کشورهاي عربي به منظور تضعيف اعراب در سطح منطقه‌اي و بين‌المللي.
6) تفکيک مسئله‌ي روابط خاورميانه‌اي از نقش ترکيه در ميان متحدان غربي خود.
7) موازنه‌ي دقيق برخورد با مسئله‌ي فلسطين و اسرائيل. پس از جنگ سرد شرايط جديدي براي دستگاه سياست خارجي ترکيه بوجود آمد. مجموعه تحولاتي که از اواخر دهه‌ي (80.م) رخ داد آنکارا را برآن داشت تا در جهت ايفاي نقش فعال در صحنه‌ي بين‌المللي گام بردارد. در اين راستا تورگات اوزال رئيس جمهور پيشين ترکيه براين عقيده بوده که بايد سياست خارجي نوين را اتخاذ کرد. بطور کلي سير تاريخي سياست منطقه‌اي ترکيه را مي‌توان به 4 دوره تقسيم کرد.
1) دوره اول: از جنگ جهاني دوم تا سال 1960. در اين دوره ترکيه از سوي شوروي مورد تهديد بود و از طرفي ديگر اعراب نيز درگير حرکتهاي ناسيوناليستي و چپ‌گرا قرار داشتند. لذا ترکيه با قرار گرفتن در جبهه‌ي غرب (عضويت در ناتو) در سال 1952) عملاً در رو در روي اعراب قرار گرفت.
2) دوره دوم: از آغاز بحران قبرس تا بحران نفتي (1973) ترکيه: در اين ترکيه دوره متوجه اهميت کشورهاي منطقه در ديپلماسي خود شده و سياست نزديکي با اين کشورها را در پيش گرفت.
3) دوره سوم: از بحران نفتي تا جنگ نفت در خليج فارس: در اين دوره اعراب منطقه به عنصر اساسي در سياست خارجي ترکيه مبدل شدند. اين امر ناشي از دو علت بود. 1) افزايش قيمت نفت. 2) بازار مصرفي کشورهاي منطقه.


4) دوره چهارم: جنگ نفت تا حال حاضر: با شروع جنگ نفت و اشغال کويت توسط عراق و سقوط شوروي و بلوک شرق معادلات امنيتي را به ضرر ترکيه مي‌نمود. در اين زمان ترکيه احساس مي‌نمود که بايد سياست سنتي و عدم مداخله در مناقشات منطقه‌اي را کنار بگذارند، بنابراين برعليه جنگ عراق وارد جبهه‌ي متحدان گرديد.

«روابط»
ـ روابط ترکيه و آمريکا:
بعد از کودتاي (1980.م) ترکيه، روابط آنکارا و واشنگتن بهبود و گسترش يافت. اين تلاشها نيز به قراردادهاي همکاري اقتصادي و دفاعي در سال (1980.م) مقرر گرديد.
اوزال با نگرش‌هاي آمريکايي خود باعث تقويت و گسترده شدن اين روابط گرديد و در آغاز دهه‌ي 90 با تحولاتي که صورت گرفت اهميت ترکيه براي جهان غرب تا حدودي کاهش پيدا نمود. ترکيه در جنگ آمريکا با افغانستان ضمن باز کردن آسمان خود براي هواپيماهاي آمريکايي جهت آماده

ساختن فرودگاههاي مناسب در قفقاز، آذربايجان و در آسيا

ي مرکزي مسئوليت يافت. نکته‌ي ديگر اينکه با توجه به رأي آمريکا در اعطاي اعتبارات چند ميليارد دلاري صندوق بين‌المللي پول و بانک جهاني به ترکيه، همواره اين کشور ناچار به تبعيت از درخواستهاي سياسي، اقتصادي و نظامي آمريکا بوده است. ناظران آگاه مناسب ترکيه با آمريکا را در شرايط فعلي دوران سيرنزولي از مشارکت به هم پيماني ـ نظامي ارزيابي کرده و بر اين عقيده‌اند که تحولات داخلي در آمريکا به ويژه پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري آن کشور و نتايج جنگ قدرت بين جناحهاي داخلي آمريکا روند عادي مناسبات واشنگتن و آنکارا شکل خواهد داد.


حمايت آمريکا از ترکيه براي پيوستن به اتحاديه يک رابطه‌ي ديگر است. ترکيه در ارتباط با حمله‌ي نظامي آمريکا به عراق در رابطه با آمريکا در يک پارادوکس قرار داشت. از يک سو بعنوان عضو ناتو مجبور به همسويي با آمريکا بود. براي پيوستن به اتحاديه‌ي اروپا ترکيه براي کسب جواز عضويت در اتحاديه نياز به حمايت آمريکا داشت. از سويي ديگر يک کشور اسلامي نمي‌توانست بطور علني از حمله‌ي آمريکا به عراق حمايت کند. نگرانيهاي عمده‌ي ترکيه در قبال عراق عبارتند از:
1) بي‌ثباتي عراق منجر به تلاش براي تأسيس يک دولت کرد در منطقه گردد.


2) بي‌ثباتي عراق موجب اوج مهاجرت از اين کشور به ترکيه گردد.
3) مناسبات ترکيه با رهبران کرد عراق به خطر مي‌افتد.
ـ روابط ترکيه با رژيم اشغالگر قدس:
در مورد پيشينه‌ي تاريخي روابط بين دو کشور بايد گفت که اعتلاف ترکيه با غرب اساسي‌ترين عامل خارجي مؤثر بر سياست‌هاي منطقه‌اي ترکيه بوده است. با توجه به اين مطلب آنکارا پس از دو ماه که آمريکا، اسرائيل را به رسميت شناخت آنکارا هم اسرائيل را به رسميت شناخت.
سياست ترکيه در نيمه‌ي دوم سال (1960.م) را نيز بايد در راستاي استفاده‌ي همه‌جانبه‌ي اين

کشور از طرفين درگير در مسئله‌ي فلسطين دانست. اين رويکرد نيز در سياست‌هاي خارجي ترکيه دوام چنداني نيافت. و اين کشور به قطعنامه‌هاي طرح شده از جانب اعراب عليه رژيم صهيونيستي در سازمان ملل متحد رأي موافق داده و همچنين با رسميت شناختن سازمان آزادي‌بخش فلسطين در ژانويه‌ي (1975.م) بعنوان نماينده‌ي انحصاري فلسطيني‌ها چرخش جديدي را در روابط خود با تل آويونشان مي دهد. اهداف ترکيه از توسعه‌ي روابط با اسرائيل:
1ـ تلاش براي ايفاي نقش قدرت منطقه‌اي. 2ـ همکاري امنيتي و تقويت بنيه‌ي نظامي. 3ـ مقابله با تهديدات يونان و سوريه. 4ـ بهره‌گيري از توان سرمايه‌گذاري صاحبان سرمايه (اسرائيل)


ـ اهداف اسرائيل: 1ـ مقابله با گسترش اصول‌گرايي در منطقه (بيشتر متوجه ايران است). 2ـ استفاده از موقعيت ژئوپليتيکي ترکيه بعنوان پل ارتباطي با مناطق استراتژيکي آسياس مرکزي و قفقاز. 3ـ تأمين منافع امنيتي براي مقابله با دشمنان مشترک اسرائيل و روند صلح خاورميانه. 4ـ دستيابي به منابع آب ترکيه در صورت بروز بحران در سطح منطقه‌ي خاورميانه. 5ـ يکي از مهمترين اهداف اسرائيل از روابط با ترکيه خروج از انزواي سياسي و اقتصادي منطقه است.
روابط ترکيه و ايران:
روند مناسبات ايران و ترکيه طي ساليان متمادي حاکي از فراز و نشيب‌هايي در ابعاد سياسي و اقتصادي بوده است و البته اين مناسبات تا کنون نتوانسته بر روي پايه‌اي استوار برقرار گشته و از روند طبيعي و منجي برخوردار شود. اين فراز و نشيب‌ها و تحولات، خود شديداً از تحولات بين‌المللي و مسائل داخلي در کشور نشأت مي‌گيرد. روابط سياسي ايران و ترکيه بطور رسمي از سال 1835 با تأسيس سفارت عثماني در تهران برقرار گرديد. ـ روابط ترکيه و ايران قبل از انقلاب اسلامي:
پايان جنگ جهاني اول همراه با تحولات و دگرگونيهاي سياسي در کشورهاي جهان و بويژه

منطقه‌ي خاورميانه بود. اوضاع داخلي دو کشور ايران و ترکيه و سياست و جريانات حاکم بر جهان منجر به انقراض سلسله‌ي قاجاريه در ايران و انقراض و تجزيه‌ي امپراطوري عثماني و پس از آن روي کار آمدن رضاخان در ايران و مصطفي کمال پاشا (آتارترک) در کشور ترکيه شد.


گسترش روابط دو کشور و ارتقاي سطح آن بعد از رضاخان توسط جانشين وي و بعد از درگذشت آتاترک توسط رؤساي جمهوري بعدي ترکيه دنبال گرديد. روابط ايران و ترکيه در اين دوره علاوه بر مناسبات معمول و دوجانبي نزديک، عمدتاً در چهارچوب پيمان‌هاي منطقه‌اي سنتوو (R.C.D) اکو شکل يافت در کنار امضاي اين پيمانها، همکاريهاي دو کشور در بسياري از زمينه‌هاي اقتصادي، فرهنگي و نظامي در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوي جريان داشت. که از آن جمله مي‌توان به حدود 20 هيئت نظامي طرفين که در طي آن سالها از کشورهاي يکديگر ديدار نمودند، اشاره کرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید