بخشی از مقاله
چکیده
دریدا در رساله ی فریبکاران و شیادان سازمان ملل متحد را مورد تحلیل قرار داده و ادعا میکند که این نهاد بر پایه ی دو اصل حاکمیت و دموکراسی بنا شدهاست. این دو اصل سیاسی غرب، هم بهم نزدیک و تفکیکناپذیر است و هم با هم در تناقض هستند.آلتوسر با نگاه به پدیدهی قدرت در جامعهی سرمایهداری، اعتقاد دارد که اعمال قدرت دیگر از راه زور و سرکوب انجام نمیشود بلکه از راه مشارکتِ شهروندانی که آن را کاملاً عادی، طبیعی و دادگرانه میبینند، تداوم مییابد. به باور او، کتابهای کودکان در جامعه ی یادشده محصول این دستگاهها - ناشران، مدرسهها و خانواده - هستند و هرگز نباید این اثرها را در بازنمایی واقعیت خنثی پنداشت.
از دیدگاهی دیگر، خسرونژاد بزرگترین خطری را که بر ادبیات کودک سایه افکنده، بزرگسالگرایی میداند. به اعتقاد او در ادبیات کودک، این کودک نیست که مینویسد و نقد میکند حتی اگر آثار آفریدهشده توسط کودکان منتشر شود، این امر نیز به انتخاب بزرگسالان انجام میشود. بنابراین اثر آفریدهشده در نهایت و در بهترین حالت، همان است که بزرگسالان میخواهند و یا میآفرینند. پس ادبیات کودک معنایی متفاوت از ادبیات دیگر دارد و در هر حالت تحت اقتدار بزرگسالان است.هانت هم معتقد است که فرهنگ خوانندگان ادبیات کودک، با فرهنگ بزرگسالان وجوه مشترک ندارد. چنین فرهنگی ممکن است با فرهنگ بزرگسالان متضاد، خردهای از آن، و یا اینکه دارای رابطهای قدرت مدارانه با آن باشد.
نودلمن نیز شباهت هایی بین رهیافت استعمار و رهیافت غالب در پژوهشهای ادبیات و روانشناسی کودک مییابد. به باور او آنچنان که در شرقشناسی، دگربودگی به شرق نسبت داده میشود، ادبیات و روانشناسی کودک نیز با رویکردی امپریالیستی دگربودگی را به کودک نسبت میدهند.همچنین پال یکی از نخستین مشکلات منتقدان ادبیات کودک را چگونگی تشخیص، تعریف و ارزشگذاردن به این دیگری میداند.این مقاله با بررسی مفاهیم کلیدی ادبیات کودک و تحلیل دو کتاب سفر به سرزمین وحشیها و منم موش گرسنه میخورمت درسته، با اصل »حاکمیت و دموکراسی« دریدا، ادبیات کودک را از جنبه های گوناگون واکاوی کرد و کارایی این اصل را در عمل نشان داد. از دیدگاه این پژوهش، رابطهی قدرت در ادبیات کودک رابطهای سه وجهی و درونزا است و با اصل »دموکراسی و حاکمیت« میتوان به تعریفی جدید از این ارتباط رسید.
کلید واژهها: ادبیات کودک، دموکراسی، حاکمیت، قدرت، دیگری
-1مقدمه:
ادبیات کودک، ادبیاتی پر مناقشه است. پرسشهای بیشماری مطرح است در اینکه آیا ادبیات کودک وجود دارد یا نه؟ مخاطب واقعی این ادبیات کیست؟ آیا کودکان تنها مخاطب این ادبیات هستند؟ نویسندگان و شاعران و تصویرگران در هنگام خلق اثر چه تصویری از کودک و کودکی دارند؟ و این چقدر می تواند بر متنی که میآفرینند، اثر گذارد؟ این تصاویر چقدر با کودک واقعی همخوانی دارد؟ آیا می توان معیارهایی برای این همخوانی یافت؟ اگر از کودکان بخواهیم دنیای دلخواهشان را برای ما ترسیم کنند چه خواهند گفت؟ دیدگاه منتقدان دربارهی این ادبیات چیست؟ آیا آنها به ادبیات کودک با توجه به مخاطب آن مینگرند و یا آن را در همان قواره و پیکری میبینند که ادبیات به مفهوم عام را در نظر دارند؟
-1-1 کودک و ادبیات کودک
شاید اولین مواجههی ما با هر متنی در ادبیات کودک تطابق آن با کودکی است که در ذهنمان داریم و این اولین پرسشی باشد که از خود و متن پیش رویمان میپرسیم: آیا این اثر متعلق به کودک است؟اما بهراستی کودک کیست و کودکی چیست؟ میتوانیم تعریفی از کودکی داشته باشیم؟ تعاریف ما با هم متفاوت نخواهد بود؟کودکان مانند هم نیستند. بین خود کودکان با یکدیگر فاصله وجود دارند. فاصلهای که ناشی از تفاوت فرهنگی، اجتماعی، قومی، جنسیتی و... با این گوناگونی، چطور میتوان برای چنین مخاطبانی نوشت؟ و آیا می توان آنها را در دسته، گروه و یا طبقهی خاصی جای داد؟
کودکی مفهومی وابسته است. متکثر است. مقید به جنسیت، طبقه، سن، زمان و مکان است. میلز[...]1 تعریف این مفهوم را مشکل آفرین دانسته:[...] آیا بررسی دربارهی پسران است یا دختران، و یا هر دو؟ آیا موارد مورد بررسی در شهر ساکنند و یا حاشیهنشینند؟ متعلق به کدام طبقهی اجتماعی هستند؟ آیا این کودکان، معاصرند یا متعلق به گذشته؟ از کدام کشور خاصند؟ سنشان چقدر است - خسرونژاد، . - 85 :1389این امر خلق آثار برای آنها را دشوار می کند. ولی مسئلهی مهمتری وجود دارد. حتی اگر بپذیریم که کودکی با این گستردگی، تعریف شده است، فاصلهای بین کودک به عنوان خواننده و بزرگسال به عنوان خالق این آثار وجود دارد: فرهنگ» خوانندگان اصلی ادبیات کودک، الزاماً با فرهنگ ما وجوه مشترک ندارد. چنین فرهنگی ممکن است با فرهنگ ما متضاد، خردهای از آن، و یا اینکه دارای رابطه ای قدرتمدارانه با آن باشد« - هانت، . - 595 :1387
با توجه به این فاصله و تفاوت فرهنگی بین بزرگسالان و کودکان، کتابهایی که توسط بزرگسالان برای کودکان نوشته میشود چقدر با دنیای واقعی کودکان شباهت و یا تفاوت دارد؟من نمیدانم چگونه برای کودکان بنویسم و سخت شک دارم که اصلا کسی بتواند برای انجام چنین کاری تلاش کند. نوشتن کتاب برای کودکان به نظر من، راهی مسلم برای نوشتن چیزی است که "بچگانه" است. چیزی زشت و ساختگی، چیزی اربابمنشانه، چیزی که در هر خطش فاش می کند که نویسنده و قربانی مورد نظرش میلیونها فرسنگ از هم دورند و اینکه نویسنده از خود کتاب لذت نمیبرد، بلکه از تصویر خود که چهقدر با کودک خوب است، لذت میبرد[...] که البته منظرهای ناخوشایند است - رنسام به نقل از هانت، . - 91 :1391آیا این بدان معنا است که وجود ادبیات کودک را ناممکن بدانیم؟ نودلمن - 1387 - 2 این فاصله را باعث وجود ادبیات کودک میداند؛ تضاد دوگانهای که اصل ادبیات کودک را