بخشی از مقاله
چکیده
یکی از ملزومات اصلی ایجاد و تداوم صلح پایدار در جوامع بشری، التزام انسانها و حکومتها به رعایت حقوق و حرمت جهانبینی ها و هستی شناسیهای متفاوت است. محمدحسین شهریار یکی از شاعران بزرگی است که به شکلی پردامنه به این امر پرداخته، ضمن ابراز تأسف و تنفر شدید از شقاوت و جنگهای بشری بر سر مرزها و ادیان، از تعدد راههای رسیدن به حقیقت واحد و از اتحاد ماهوی هفتاد و دو ملت، سخن میگوید و انسانها را به سعی در دیدن نور یکرنگی از ورای صدرنگی ها و عشقورزی بر منبع هستی برای ترک مناقشات فرامی خواند. وی، در شعرهای بسیاری، از آرزوی بزرگ خود مبتنی بر برقراری صلح و عدل در میان نوع بشر سخن گفتهاست؛ آرمانشهری که شهریار در شعر خود ترسیم میکند مبتنی بر آشتی میان انسانها و کنار نهادن تعصبات و اختلافات است که در پرتو دین و ایمان میسور میشود. این مقاله، نظرگاه شهریار را در مسئله وسعت مشرب و اتحاد ادیان برای رسیدن به مدینه فاضله بازجسته است.
کلمات کلیدی :شعر شهریار، اتحاد ادیان، وحدت، جنگ و صلح، آرمانشهر.
مقدمه
اهالی فرهنگ و اندیشه همواره در طول تاریخ، نوع بشر را به تفاهم، تساهل و تسامح فراخوانده و بر جنگهای آدمیان که اغلب از تعصبات، کجفهمی ها و تحملنکردنها ناشی شده است، افسوس خورد هاند. نظرگاه اینچنینی به جنگ در میان انسان ها، از دیرباز در ادبیات فارسی متجلی شدهاست و متفکران بزرگ مکتب عرفان و اندیشه ایرانی-اسلامی نظیر سعدی، حافظ، مولوی، عطار، صائب تبریزی و...در آثار خود، مکرراً از لزوم پایبندی به وسعت مشرب و رعایت مفهوم صلح و مدارا در سیره عملی زندگی و منش خود سخن گفتهاند، علاوه بر آن، به گونهای تلویحی و ضمنی به تبلیغ اندیشه اتحاد میان ادیان با عنوان راهکاری مفید و کارآمد برای رسیدن به اهداف عالی چون آرامش، فضیلت، درک حقیقت و تحقق جوامع آرمانی پرداختهاند. آنان، جنگ میان آدمیان را زاییده ادراکات و تصورات نادرست از مرام همدیگر و از چیستی حقیقت میدانند و معتقدند که این جنگ ها اغلب از نادانی و خامی اندیشهها و تعصبات غافلانه نشئت میگیرد:
جنگ خلقان همچو جنگ کودکان جمله بیمعنی و بیمغز و مُهان
جمله با شمشیر چوبین جنگشان جمله در لاینفعی آهنگشان
- مولوی، 1378دفتر اول: - 153 این متفکران و مصلحان، برای نشاندادن بیپایه و اساسبودن منازعات و اختلافات فکری و قومی انسانها، حکایات و تمثیلات متعدد و متنوعی را در اشعار خود مطرح کردهاند تا نشان دهند که اغلب آنچه انسانها با نگرشهای هستیشناسانه مختلف و با انگاره های فلسفی گوناگون ذیل عنوان حقیقت از آن سخن میگویند، در اصل جوهر یگانهای است که در زیر لایههای نامرئی از اسرار و نیز حجاب های غیبی نهفته است و اینهمه غوغای جهانیان همه بر سر حقیقتی واحد است: »فروغی در جهان افکند و برخاست، به غوغای جهانی از میانه. به صبح و شام از او رقصان شعاعی است، که گویی سنبل افشاند به شانه. بهجز عشقش متاع و مشتری نیست بهشت و دوزخش بیع و بهانه« - شهریار، . - 537 :1384
شاعران بزرگ ما، برای تبیین نادرستی این مخالفت ها و مناقشات، آدمی را به اندیشیدن در باب حقیقت ادیان و مذاهب فرامیخوانند و با بیان این مسئله که پیامبران با وجود راههای مختلف و متنوعی که برای رستگاری انسان و بهینهشدن زندگی پیشنهاد کردهاند، هرگز اختلافی در میانشان نبوده است و همواره مصلحانه و محبانه و محترمانه از انبیا پیش و پس از خود سخن گفتهاند و با اتصال به چشمه خورشید حقیقت، اقوام مختلف را به حق و راستی فراخواندهاند، از آدمی متردد و متعصب میخواهند با یقین قلبی به این نور راستین در زندگی گام بردارد و با »مؤمنان معدود« - متعدد - راه های دیگر طریق صلح پیشه گیرد:
هر نبی و هر ولی را مسلکیاست لیک تا حق میبرد جمله یکی است - مولوی، 1378 دفتر اول: - 142
این دیدگاه بیشتر عارفان است که همهچیز را و از جمله طبیعت و ادیان را مظاهر اسما الهی میشمرند و برآنند که حتی گمراهان نیز مظهر نامی از نامهای خداوند هستند. درباره حسینبن منصور حلاج آوردهاند که »عبدااللهبن طاهر ازدی گوید که در بغداد با یک نفر یهودی مخاصمه می کردم، بر زبان گذشت که به آن مرد گفتم: »ای سگ« در این دم حسین بن منصور حلاج از کنار من گذشت، نگاهی خشمآلوده بر من افکند و گفت: »سگ خویش را از عوعو بازدار« و بهتندی رفت؛ من چون از مخاصمه فارغ شدم آهنگ حلاج کردم و پیش او رفتم؛ او روی از من بگردانید؛ از او عذرخواهی کردم تا راضی شد؛ آن گاه گفت: »ای پسرم، دینها همه از جانب خدا و از آن اوست، هر طایفهای به دینی مشغول شدند....
و بدان که یهودیت و نصرانیت و اسلام و ادیان غیر آن همگی القاب مختلفه و اسامی گوناگون است از برای مقصودی که اختلاف و تغیر نمیپذیرد« - مکلنان، . - 87 :1373 چنین دعوتی به درک و تفاهم و مساهله و مدارای متقابل در میان اندیشهها و مسالک و مذاهب مختلف که قرنها قبل، با تأسی از آموزههای عرفان اسلامی، از جانب مولوی و همفکران پیش و پس از او - سنایی، عطار، حافظ، سعدی، صائب و... - در ادبیات فارسی متجلی گشته است، توسط شاعران متأخر، از جمله شاعر گرانمایه آذربایجانی، محمدحسین شهریار نیز تعقیب شده و تداوم یافته است. در این مقاله، اندیشه های صلحطلبان و دینمدارانه شهریار، تحلیل و بررسی شده است.
بیان مسئله
متاسفانه در عصر حاضر، با وجود پیشرفتهای فراوان علمی، صنعتی و شناختیِ بشر که انتظار میرود جهان را به سمت صلح و درنتیجه رفاه و آبادی بیشازپیش، سوق دهد، شاهد منازعات و جنگ های فراوانی هستیم که از ناآگاهی و تعصبات جاهلی نشئت یافته است. در چنین بحبوبه ظلم و جهالت، شعر و ادبیات، ابزاری مناسب و کاربردی برای آگاهیبخشی بیشتر و دعوت نوع بشر به صلح و عدالت از طریق دینورزی و گرایش به ایمان الهی استایمانی. که فطرتاً در نهاد کل جهان و جهانیان نهاده شده است و در پرتو آن میتوان صلح، عدل و رفاه را در کل جهان سایهگستر ساخت. بنابراین، مسئله اصلی این تحقیق، آن است که با یافتن تعالیمی در زمینه آشتی و وحدت با گرویدن به عشق و ایمان الهی، در کلام تأثیرگذار شاعر شیرین زبان، شهریار، گامی در این مسیر بردارد.
پیشینه تحقیق
پیش از این، دعوت به صلح و آشتی با تأکید بر اتحاد ادیان، در شعر شاعران بزرگ پارسیگوی نظیر مولوی، حافظ، سعدی، صائب و... در پژوهش هایی بازجسته شده است - رک منابع این تحقیق - ؛ اما این مسئله تاکنون در شعر شهریار تجزیه و تحلیل نشده است و این تحقیق حکم نخستین را در این مسیر دارد.