بخشی از مقاله
چکیده
» خواجه احمدبنحسن میمندی« یکی از وزیران معروف و تأثیرگذار در تاریخ ایران است که مسند وزارت را در دو دورهی متمایز در زمان سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی برعهده داشت. اودر طول این دو دوره خدمات مهمّ و ارزشمندی را در برقراری عدالت اجتماعی و شکوفایی علمی و ادبی کشور انجام داد که با این همه، مورد بیمهری و غرضورزی برخی نویسندگان داخلی و حتّی خارجی قرار گرفته است و به تقلید کورکورانه از آثار عربی زبانوخیانت به احساسات ملّی از جمله دشمنی با فردوسی طوسیمتّهم شده است.در این پژوهشبا اطّلاعات مستنداز جزئیّات زندگی او و برخی رفتارهای فردی و اجتماعی او کوشش شده است به بررسی بیشترشخصیّت این وزیر لایق پرداخته شود تا شاید راهی به سوی کشف حقایقیدر باب نقش مؤثّر و مفید او در زندگی فردوسی طوسی باشد.
مقدّمه
مؤسّس سلسلهی غزنویان در حقیقت ابواسحاق آلبتکین است که غلامی ترک بود و توسط امیراحمدبن سامانی خریده شده بود.او با خدمات شایستهای که انجام داد به مقام سپهسالاری سامانیان وحکومت خراسان رسید و در سال 351غزنه رامحلّ حکومت خود قرار داد.در سال 352 آلبتکین وفات یافت و پسرش اسحاق به جانشینی او امیر غزنه شد،پس از فوت اسحاق در سال 355 امارت غزنه به دست دو تن از غلامان آلبتکین افتاد ودر سال 366 سبکتگین داماد آلبتکین به حکومت رسید.پس از مرگ ناصرالدّوله سبکتگین بنابر وصیت او اسماعیل پسر کوچکترش امیر شد و پس از حدود هفت ماه توسط محمود از فرمانروایی کنار زده شد و در نهایت در زندان از دنیا رفت.
استقلال واقعی غزنویان در سال 357 با جلوس محمود شروع میشود.سلطان محمود اولین پادشاه مستقل و مشهورترین فرد خاندان غزنوی است که به دلیل شکوه دربار و کثرت فتوحات]بهخصوص غزوات هند[ در تاریخ اسلام مشهور شده است.او در سال 421 در اثر بیماری سل در غزنین جان سپرد. پس از فوت سلطان محمود،امیرمحمد طبق خواست پدربر تخت نشست. او مدّت هفت ماه حکومت راند و در سال 421 به دستور مسعود کور شد و سپس تا پایان سلطنت مسعود محبوس ماند .
پس از او شهاب-الدّوله مسعود به سلطنت رسید تا سال 430 که برای سرکوب ترکمانان سلجوقی به حصار دندانقان]نزدیک مرو[ رفت و به سختی شکست خورد و به غزنین برگشت.حدود دو سال بعد در سال432 که سلطان مسعود عازم هند بود، در بین راه میان سپاهیان او دو گروهی افتاد که در نتیجه برادرش محمد دوباره فرمانروا شد و مسعود زندانی شد و کمی پس از آن به قتل رسید.این بار محمد چهار ماه فرمانروایی کرد و پس از آن توسّط مودود]پسر مسعود[ کشته شد.
سلطان مودود چندین سال سلطنت کرد تا سال 441 که بر اثر بیماری قولنج از دنیارفت.پس از مرگ او پسر کوچکش مسعود ثانی به همراه عمویش بهاءالدّوله علی بن مسعود حدود دو ماه بر تخت نشستند تا زمانی که پسر دیگر محمود،عبدالرّشید به غزنه تاخت و سلطنت را از آن خود کرد تا سال 444 که توسط یکی از غلامانش به نام طغرل کشته شد.حکومت طغرل کافر نعمتفقط چهل روز طول کشید و او توسّط یکی از غلامانش کشته شد.
پس از او فرّخزاد پسر مسعود - از441 تا - 451 ، سپس ابراهیم برادر او - از451 تا - 492 ومسعود پسر ابراهیم - از492 تا - 509 پس از او ارسلان شاه پسر مسعود سوم - از سال 509 تا - 511 وبهرام شاه پسر دیگرش - 511 تا - 548 و سپس خسرو شاه پسر بهرام شاه - از 548 تا - 555 به سلطنت رسیدند. آخرین حلقه سلسلهی غزنویان ابوالملوک خسروملک بن خسرو شاه بود که تا سال 582 سلطنت کرد و در نهایت توسّط شهابالدین محمد پسر سام از غوریان در لاهور دستگیر شد وتا سال 598 زندانی بود و بعد به قتل رسید و بدین ترتیب دفتر دولت غزنویان به آخر رسید و بسته شد.
با مشاهدهی اوراق دفتر غزنوی به وضوح شاهد نوعی ناامنی و اختناق در دورهی همهی سلاطین غزنوی هستیم که در آن دوره همهیارکان جامعه و حتّی درباریان را گرفتار کرده بود و متسّأفانه در این میان بنا به شواهد تاریخی، وزیران،بیشتر قربانی این ناامنیها و غرضورزیهای درباریان میشدند. خواجه احمدبن حسن میمندی یکی از وزیرانی است کهدر دورهی غزنوی، وزارت دو سلطانرا بر عهده داشته است و در حسّاسترین برههی این سلسله نقش مهمّ و تأثیرگذاری داشته است، تا آنجا که برخی مورّخان مؤلّفان وجود او را در دستگاه این دو سلطانسبب موفّقیّت و ناموری آن دو و به خصوص سلطان محمود میدانند.
با وجود همهی شایستگیها و خدماتمهمّی که میمندی در طول دو دورهی وزارتش انجام دادمتأسّفانه، مورد بیمهری و غرضورزی برخی نویسندگان خارجی قرار گرفته است که متأسفانه بعضی از نویسندگان داخلی هم شاید از روی کمتوجّهی و پیروی کورکورانه به ترویج و گسترش عقاید غرضورزانهی بیگانگان پرداختهاند و شخصیّت بزرگ و برجستهی او را در غباری از اتّهامات که به سختی قابل باور است فروبردهاند.
در خصوص وزیر میمندی مقالاتی چند توسط علی احمد نعیمی، قاسم تویسرکانی و مقالهای هم توسط دانشکدهی ادبیات تبریز چاپ شده است که بیشتر به شرح زندگی و بیان خدمات او در دوران وزارتش پرداخته شده است،امّا در این تحقیق سعی شده است تا علاوه بر مختصری ازمهمّترین رویدادهای زندگی خواجه احمدبنحسن میمندی به تحلیل شخصیّت او با استناد به آثار معتبر و مهمّ به جامانده از دورههای گذشته تا دورهی حال پرداخته شود و موضوع وارد کردناتّهام دشمنی او با فردوسی طوسی و شاهنامه - که در اثر غرضورزی بیگانگان و کمتوجّهی برخی نویسندگان ایرانی در بیشتر آثار دورهی معاصر و حتّی فرهنگها و واژهنامها ثبت شده است و از واقعیّتهای تاریخی ثبت شده در آثار تاریخی ایرانی به دور است - را روشن سازد.
اتّهامی که بیگانگانی خارج از مرزهای ایران زمین آن را مطرح ساختند تا به این وسیله یکی از تأثیرگذارترین،شایستهترین و مردمیترین چهرهای سیاسی و ادبی ایران را که به استناد منابع تاریخی کهن معتبر حتّی شهرت جهانی داشته است را خدشهدار کنند. به یقین شخصیّت خواجه احمدبنحسن میمندی آنقدر در تاریخ سرزمینمان ایران تأثیرگذار بوده است که فقط بامتّهم کردن او به دشمنی با فردوسی طوسی - خالق بزرگ شاهنامه-بتوان ایرانیان را نسبت به او بدبین کرد و بر خدمات مهمّ او چشم برهم نهاد. »وزیر نیک پادشاه را نیکونام و نیکوسیرت گرداند و همهی پادشاهان بزرگ و برجسته وزیران نیک داشته-اند،چنانکه سلیمان وزیری چون آصف برخیا داشت و موسی وزیری چون هارون وگشتاسب وزیری چون جاماسب و انوشیروان عادل وزیری چون بزرجمهر و سامانیان را چون بلعمیان و سلطان محمود را وزیری چون احمدبن حسن میمندی.«
زندگی و وزارت خواجه احمدبنحسن
خواجه ابوالقاسم احمدبنحسن میمندی کنیهاش ابوالحسن ملقّب به شمسالکفّات و شیخ جلیل - تهامی: 1370، - 2026 اهل میمند، روستایی در غزنه بود - مصاحب،. - 2968 :1380 او برادر رضاعی سلطان محمود بود و از خردسالی با او بزرگ شده بود و هر دو در یک مکتب پرورش یافتند.هنگامی که محمود از طرف امیرنوحبن منصور فرمانروای خراسان شد میمندی صاحب دیوان رسالت شد و به خاطر کفایتی که از خود نشان میداد روز به روزبرمراتبش افزوده میشد؛ چنانکهصاحب دیوان عرض،مستوفی، عامل بست ورخّج و والی خراسان شد - دهخدا،1373، ج. - 977 :1 سلطان محمود بر آن بود تا ازهمان ابتدای حکومتش احمدبن حسن را به وزارت برگزیند - جلالی، - 85 :1381،امّا به خاطر مخالفت پدرش،فضل بن احمد اسفراینی مکنّی به ابوالعبّاس به درخواست و پیشنهاد سبکتگین وزیر محمود شد - جرفادقانی، 1374:337تا - 339ابوالعبّ. اس اسفراینی از وزیران آل سامان بود ودرابتدا دبیر برتروسپس صاحب برید سامانیان در مرو بود.
مدّت وزارت او ده سال به طول انجامید وچون روزگارش در وزارت دراز شده بود - شبانکاره ای، - 52 :1363 واو در ظلم به مردم راه افراط در پیش گرفته بود و متعلّقان وخویشان اوهم در ولایات ظلمها میکردند، در نتیجه ولایات رو به خرابی رفتند. در نهایت سلطان محمود براو خشم گرفت - شاهبلخی ، - 602 : 1373 ودر سال 401 از وزارت عزل شد - مستوفی، 1364:394 تا - 397 و سرانجام با رنج وغم در زندان جان سپرد .پس از اسفراینی خواجه احمدبنحسن میمندی به وزارت نشست - عوفی، - 113 :1361 که البتّه در موردسال به وزارت نشستن او چندین نظریّهی تاریخی وجود دارد، برخی 401 تا - 415مصاحب، 1380، ج - 62 :1، برخی 401 تا - 416معین، 1371، ج6 اعلام: - 2080 وبرخی 404 تا 415 - دهخدا، 1372، ج - 977 :1 وبرخی 404 تا - 412 شاهبلخی، 602 :1373 تا - 604بیان کردهاند که براین مبنا اومدّت چهارده سال ،پانزده سال ،یازده سال و یا هشت سال در دورهی محمود وزارت کرده است.
درطول دورهی وزارت خواجه احمدبن حسن با اینکه به فضل وتدبیر وکفایت موصوف و مشهوربود - مصاحب، 1380،ج - 62 :1،امّا چون برخلاف اصول معمولهی زمان کاری نمیکرد، بزرگان دولت از او رنجیدند وبنابراین به بدگویی از او آغازیدند - دهخدا، 1372، ج - 978 :1؛ ازسوی دیگر چون شخص سلطان محمود همیشه میخواست که بین اطرافیانش مخالفت باشد - عقیلی، 153 :1364 تا - 154 از مخالفان خواجه حمایت میکرد ودر نتیجه غرضورزیهای دشمنانش نتیجه داد واو از وزارت عزل شد، همهی اموال اورا مصادره کردند واو را باز داشتند - عقیلی، 178 :1364 - 175 - و پس از مدّتی به قلعهی گردیزدرغزنینبردند - همان، 152تا176 - 153تا - 179 ودر پایان اورا در قلعهی کالنجرواقع در جنوب کشمیر زندانی کردند واو همانجا ماند.