بخشی از مقاله

چکیده

حسن و عشق دو یار دیرینه در عرفان اسلامی هستند. همانگونه که از عرفان برمیآید، رابطه این دو به روشنی مورد بحث قرار نگرفته است. اما در لابه لای متون عرفانی به این رابطه اشاره شده است، که میتوان دو نظر کلی را از آن استخراج کرد. گروهی با تأکید بر اصالت جمال و اصالت عشق، عشق را زاییده زیبایی میدانند. در طرف مقابل عرفایی هستند که با نسبی دانستن زیبایی، بر این باورند که نگریستن از منظر عشق باعث زیبا دیدن می شود. بر این اساس نگارندگان در این جستار کوشش خواهند کرد اندیشه این دو گروه را روشنتر بازنمایند.

مقدمه

در عرفان اسلامی عشق جایگاهی ویژه دارد. چون عشق یاریگر عارف برای رسیدن به غایت هدف او که شناخت خداوند است، میباشد. از نظر عرفا، »عشق اسطرلاب اسرار خداست« و هدف عرفا از عشقورزی، رسیدن به کمال مطلوب و در نهایت درک حقیقت مطلق است. بدین منظور عشق را متوجه خداوند و آنچه یادآور اوست می کند، تا به واسطه این عشقورزی به خداوند برسند. در خصوص عشق مسائل زیادی مطرح شده است. یکی از مهمترین این مسائل ارتباط آن با حسن است.

ارتباط حسن و عشق از دیرباز یکی از موضوعات مورد بحث در عرفان اسلامی بوده است. تا جایی که گروهی با نام جمال-پرستان، مکتب خود را براساس عشق ورزی به جمال بنیاد نهادند. در نظر ایشان جمال، نردبانی است که آدمی در قوس صعود با تمسک به آن به نهایت سیر خویش خواهد رسید. در واقع این گروه، عشقورزی به جمال تجلی یافته خداوند در عالم را بهترین راه در جهت شناخت خداوند می دانند. چرا که شناخت خداوندی که جمال مطلق است، جز با توجه و تامل در مظاهر جمال او در عالم امکانپذیر نیست. این گروه جمال را عامل به وجود آورنده عشق میدانند.

اما در نظر گروهی دیگر از عرفا نگریستن از منظر عشق، حسن آفرین است. این گروه حضور حسن، به تنهایی، برای عاشق شدن را به رسمیت نمیشناسند. بلکه عاشق بهواسطه حضور عشقی، همه چیز معشوق را در کمال میبیند از جمله حسن و جمال او را، عشق آرمانی این گروه مستلزم داشتن معشوقی آرمانیاست که از همه جهت اَتَم و اکمل است. جمال این معشوق آرمانی در نظر عاشق بی عیب و نقص است و در نهایت جلوهگری. پس گروهی جمال را مقدم بر عشق میدانند و گروهی عشق را مقدم بر جمال، در ادامه با ارائه نمونههایی از گفتار هر یک از این دو گروه به بررسی بیشتر آراء ایشان می پردازیم.

.1 تقدم جمال بر عشق

در عرفان اسلامی اغلب عارفان بر این عقیدهاند که جمال عامل عشق است و در نظر ایشان بدون حضور حسن، عاشق شدن امکان-پذیر نیست. حتی در تعریف عشق از جمال نام میبرند: »یک پدیدهی روانی است که حدوث آن موکول به شهود زیبایی و جلوه جمال حق در طی یک حادثه روانی است.« - پورنامداریان، - 23 :1374 جمالپرستان با آگاهی از این دقیقه، مکتب خود را بر پایه عشق به حسن، بنیان گذاشتند. البته توجه به رابطه حسن و عشق مختص به این گروه از عرفای اسلامی نیست؛ اما جمالپرستان با برجسته کردن این موضوع و پرداختن به جوانب رابطه حسن و عشق، جامع نظریات درمورد این رابطه هستند.

لذا با بررسی آراء ایشان نکتهای ناگفته باقی نخواهد ماند »چرا که چون که صد آمد نود هم پیش ماست.« جمال پرستی در قرن سوم توسط ابوحلمان دمشقی پایهگذاری شد. این مکتب عاشقانه با وجود مخالفت های بسیاری که با آن شد، پیروان بسیاری را به خود جذب کرد. به طوری که نام بسیاری از بزرگان عرفان در زمره عارفان جمالپرست جای میگیرد. در نظر ایشان خلقت جهان برای شناخت خداوندی است که گنجی مخفی میباشد.

گنجی مخفی، که زیبا است و زیبایی را دوست میدارد و جز زیبایی نمیآفریند. عارف به هر سو رو کند وجه خداوند جمیل را میبیند و با تأمل و توجه در این جمال تجلی یافته و عشقورزی به جمال مقید، آمادگی درک جمال مطلق را خواهد یافت. برای عارف جمالپرست، مجاز در حکم پلی است به وادی حقیقت. در عرفان جمالی، مجاز به طور مطلق انکار نمی-شود، بلکه آن را تمرینی میدانند در جهت آمادگی برای طی طریق در وادی حقیقت به گفته حافظ:

مراد دل از تماشای باغ عالم چیست    زدست مردم دیده از رخ تو گل چیدن

- حافظ، - 254 : 1384

زیبایی و جمال در تمام مراحل سیر و سلوک در حکم ردی است که عارف به یاری عشق با پیگیری آن به مقصد نهایی آفرینش، یعنی شناخت خداوند، دست خواهد یافت. جمال در هر کجا باشد محل عشقورزی عارف جمالپرست واقع خواهد شد. چون هدف عارف جمالپرست، خود جمال است نه محل جمال . . » بدان که »إن االله جمیل و یحب الجمال« عاشق آن جمال باید بود یا عاشق محبوبش؟ این سرّی عظیم است. ایشان محل نظر و اثر جمال و محل محبت او ببینند و دانند و خواهند. بیرون این چیز نبینند. بود که عاشق خود این نداند و لیکن دلش محل آن جمال و نظر طلب کند تا بیابد.« 

یکی از آبشخورهای عرفان اسلامی، اندیشه یونان باستان است. در این میان رساله ضیافت افلاطون دارای جایگاه خاصی است. در باب تأثیر افلاطون باید گفت: »آراء افلاطون در نضج و تکوین آراء و افکار فلاسفه و حکما و عرفای اسلام در باب عشق و عاشقی، سخت موثر افتاده است و تعریف افلاطون از عشق، از آغاز بین مسلمین رواج داشته، شناخته فلاسفه و عرفای اسلامی بوده و ظن قوی آن است که فلاسفه و متکلمین اسلامی، مطالب رساله مهمانی افلاطون را شنیده بودند یا به بیانی دیگر آنچه در آن تردیدی نیست این است که رساله افلاطون در دسترس فلاسفه و متکلمین عصر عباسی و پس از آن بوده و در شعر از آن، در مفاهیم عشق و غزل خود یاری گرفتهاند.

به هر حال آنچه قطعی است این است که عباسیان اگر رساله مهما نی را نمی شناختند، اما آراء مختلف یونانی درباره عشق به آنان رسیده بود.« - ستاری، - 271 :1386 افلاطون در این رساله زیبایی را شایسته عشقورزی میداند. در نظر او رسیدن به منبع اصلی زیبایی غایت مقصود و کوشش آدمی است و اینگونه زیستن را لایق شأن آدمی میداند. - افلاطون، :1381 - 153 افلاطون در این رساله، بر این عقیده است که »عشق همیشه به چیز تعلق دارد، که عاشق فاقد آن است و اشتیاق آن را دارد.« - همان: - 135 و به نقل از دیویتها تذکر میدهد که: »خطایی که تو در شناختن عشق کرده بودی ناشی از این بود که تو عشق را با آن چه عشق به آن تعلق میگیرد، اشتباه میکردی.« - همان: - 141 و در ادامه رابطه عشق و زیبایی را اینگونه بیان می کند.

»البته تعلق عشق به زیبایی است.« - همان: - 141 تا اینجا مشخص شد که عشق و زیبایی ارتباطی نزدیک و جداییناپذیر دارند. اما در نظر افلاطون کدام یک اولویت دارند؟ دیویتمای خردمند در ابتدای توصیف راه عشق میگوید: »کسی که بخواهد راه عشق را درست بپیماید باید در جوانی به صورتی زیبا دل بند.« - همان: - 151 این گفته را در کنار جمله بالا میگذاریم که هدف انسان را رسیدن به منبع اصلی زیبایی میدانست.

نتیجه آن میشود که اولویت با زیبایی مطلق است. از کسانی که تحت تأثیر نظریه حب افلاطونی بودند میتوان روزبهان بقلی شیرازی را نام برد. هانری کربن، وی را روزبهانِ» افلاطونی« میدانست و تأکید داشت که وی تحت تأثیر آن نظریه است. - کربن، - 1361:268 روز بهان نیز »اصل محبت ]را[ از رویت حسن و جمال« میدانست. - روزبهان، - 143 :1383 و »بقاء عشق را به بقاء حسن« - همان: - 47 حافظ در مورد رابطه حسن و عشق میگوید:

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم    که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

- حافظ، - 5 :1384

پس این گروه بر این عقیدهاند که »بدایت عشق آن است که تخم جمال از دست مشاهده در زمین خلوت دل افکنند.« - غزالی، - 33 :1388 یعنی این جمال است که برانگیزاننده آدمی در عشق ورزی استامّا. جمال چیست؟ زیبایی برای عارفان جمالپرست به همان اندازه اهمیت دارد که حقیقت برای فیلسوفان. با این وجود همانگونه که ماهیت عرفان است، عرفا به چیستی زیبایی نپرداختهاندلُبّ. کلام آنها این است که زیبایی از خداوند است. کل» جمیل من جمال اللّه.« اصلیترین بحث در مورد زیبایی اعتقاد به دو ساحتی بودن زیبایی است. عرفا زیبایی را بر دو گونه میدانستند: مادی و معنوی. تا آنجا که این بحث مربوط به روابط انسانی میشود، معشوق بایستی هم دارای حسن صورت باشد هم حسن سیرت. یعنی در کنار صورت زیبا بایستی از اخلاقِ خاصِ معشوقگی نیز برخوردار باشد.

دل داده ام به یاری شوخی،کشی، نگاری    مرضیه السجایا محموده الخصائل

- حافظ، - 190 : 1384

ماهرو یا مهربانی پیشه کن    سیرتی چون صورت مستحسنت

- سعدی، - 311 :1385

اخلاقی که عرفا برآن تأکید میکنند تشریح نشده است و اغلب با اسامی دیر فهمی همچون: آن، ملاحت، کرشمه معشوقی . . . و نامگذاری شده که باز به فهم مطلب کمک نمیکندامّا. همواره تأکید بر این است که بدون حضور آن عاشق از طیکردن ادامه مسیر باز میمانددر. این اندیشه اخلاقِ خاصِ معشوقگی جایگاهی ویژه و برتر از زیبایی صورت دارد. تا جایی که زیبایی صورت نادیده گرفته میشود و تأکید بر خوی معشوقگی است: لطیفهئی ست نهانی که عشق از آن خیزد که/ نام آن نه لب لعل و خطّ زنگاری ست جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال / هزار نکته درین کار و بار دلداری ست قلندران حقیقت به نیم جو نخرند / قبای اطلس آنکس که از هنر عاری است - حافظ، - 1384:42 در این ابیات حافظ عامل عاشقشدن را چیزی ورای حسن ظاهر میداند، با این وجود در یکی از زیباترین غزلهای حافظ می- خوانیم که او اولویت را به زیبایی میدهد و زیبایی را عامل عشق و عاشقی:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد       عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

- همان: - 94 در این شاخه از عرفان اسلامی اصالت زیبایی به عنوان عامل وحدت وجودی به رسمیت شناخته شده ، از این رو به آن بسیار توجه میشود. در واقع جمال با داشتن ماهیت الهی تقدس مییابد و دارای مقامی الوهی است. در ازل ابتدا این حسن است که در جهان پدیدار میگردد، سپس عشق متولد میشود. حسن» سبب محبت است و سرّ حق از ایجاد حسن، اظهار محبت بود.« - دیلمی، - 9 :1962 اگر جمال، مقدس است عشق به جمال نیز بایستی مقدس باشد. بر این اساس کار و بار عاشقی امری الهی است و به همان اندازه مقدس. هنگامی که صحبت از جمال خداوندی باشد، نه مظاهر تجلی او در عالم، عرفا در هرشرایط روحیای که باشند خود را در دریافت جمال الهی ناتوان می بینند: »ز عشق ناتمام، جمال یار مستغنی است.« - همان: - 2 با این وجود در اندیشه ایشان این زیبایی است که عشق آفرین است و اولویت با جمال است.

.2 تقدم عشق بر جمال

در طرف مقابل گروهی از عرفا نگریستن از منظر عشق را دلیلی زیبا دیدن میدانستند:

حسن بی عشق رخ به کس نمود     در او را کلید عشق گشود

- کاشانی، بی تا: - 13

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید