بخشی از مقاله
چکیده
در جهان کنونی متأسفانه متناسب با اهمیت اندیشه و نقش سرنوشت ساز آن در آینده، کماکانبهتفکر بها داده نشدهاست و مهارتهاي فکري در زمره آموزش و پرورش در نیامدهاست و در این راستا ضرورت تدریس درست اندیشی،تفکر خلاق ،تفکر انتقادي و مهارتهاي آن درطول دوران تحصیلکاملاً مشهوداست.در ارزشیابی تفکر خلاق وانتقادي،نوع تفکر ، گستره تفکر،نوآوري تفکر،تفکر آفرینشی ، مهارت هاي حل مسأله،تکنیک هاي آفرینندگی،تفکرانتقادي ، درجاتبازفکري54، پژوهش هاي خلاق ، فرآیندهاي شناختی و ... ارزیابی وسنجش میشودودیگر روش هاي متداول و سنتی، آزمون هاي پیشرفت تحصیلی و سنجش محفوظاتوحافظهدانش آموزان جایگاهی نخواهد داشت.
تدریس ثمربخش معلمان ما به هنر و اطلاع از اصول آموزش کارآمد نیازمند است که منبع بسیاري از این اصول در روانشناسی تربیتی نهفتهاست؛ لذا دست اندرکاران تعلیم و تربیت قادرند ازآن بهرهجسته و معلمان با استفادهازآن می توانند تجارب یادگیري ثمربخش و موفقیت آمیزي را براي دانش آموزان خویش فراهم سازند . بسیاري از متخصصان تعلیم و تربیت معتقد اند که وظیفه اصلی معلمان پرورش فرآیندهاي شناختی دانش آموزان است؛لذا معلمان کارآمد ، تفکر خلاق را در دانش آموزان خود پرورش می دهند و فعالیت هاي یادگیري را به نحوي سازماندهی می کنند که به پرورش تفکرخلاق و تفکر انتقادي در دانش آموزان بینجامد . آنان از مهارت هاي مختلف روانشناسی تربیتی براي عرضه آموزش معنادار به خصوص در دروس رشته هاي علوم انسانی استفاده می کنند؛از این رو کلاس را ملزم به انتقاد کردن از مطالب درسی ، ساختن ایده هاي خارج از ذهن و ترکیب ایده ها واداشته ، قوانین یورش فکري را پیاده می نمایند .
کلید واژه ها: علوم انسانی ، ارتقا راهکارها، تفکرخلاق، تفکرانتقادي
مقدمه
در جهان کنونی متأسفانه متناسب با اهمیت اندیشه و نقش سرنوشت ساز آن در آینده،به تفکر بها داده نشده است و کماکان مهارت هاي فکري در زمره آموزش و پرورش در نیامده است و در این راستا ضرورت تدریس درست اندیشی، تفکر خلاق،تفکر انتقادي و مهارتهاي آن در طول دوران تحصیلکاملاً مشهوداست.دکتر ادوارد دبونو بنیانگذار تفکر جانبی معتقداست: »تفکر سرچشمه اصلی تمامی نیروهاي انسانی است و هر قدر در آن متبحر شده باشیم باز هم باید بخواهیمکه بهتر و بهتر بیندیشیم.« لیکن افراد داراي تحصیلات عالیآنقدر سرگرم آموختن تفکرات دیگران هستند که خود فرصت فکر کردن ندارند ....پرفسور لیپمن در ویراست دوم کتابش با عنوان »تفکر در آموزش و پرورش« 1 دو پارادایم آموزش و پرورش را در مقابل هم قرار داده است - پارادایم سنتی و پارادایم تأملی - از نظر وي درك سنتی مردم از آموزش و پرورش، که در آن همه راهها به دوران باستان ختم می شود، این بود که آموزش و پرورش راه وادار کردن نسلهاي جدید به قبول همان دانشها همان واقعیتها، مناسبتها و ارزشهایی است که نسل ما قبل آنها، درست میدانست.در گذشته چنین تصور میشد که دانش آموزان نیازي به تأمل دربارة مطالبی که به آنها یاد داده میشد و تحلیل این مطالب، ندارند چنین بررسی و تحلیل انتقادآمیزي پیشتر در نسلهاي گذشته انجام شده بود.2