بخشی از مقاله
چکيده
تفاوتهاي فکري مذهبي، سياسي و فرهنگي از مسا ئل تاثير گذار در اقتصاد غربي و تدوين استانداردهاي حسابداري است . اين تفاوتهاي مبنايي باعث مي شود که تکنيکهاي حسابداري غربي نتوانند قابليت اجرايي خوبي در اقتصادها و حسابداري اسلامي داشته باشند. اين مقاله با تاکيد بر تفکر خلاق و انتقادي سعي دارد به بررسي تفاوت هاي اساسي در مباني حسابداري اسلامي با حسابداري غربي به لحاظ تاثير پذيري آن از اقتصادهاي متفاوت در قالب ناديده گرفتن ملاحظات اخلاقي در اقتصاد غربي و استفاده ابزاري از حسابداري در جهت منافع نظام سرمايه داري، مبناي فکري مذهبي متفاوت در اقتصاد غربي در مقابل اقتصاد اسلامي، تاکيد برويژگيهاي حسابداري اسلامي در جهت پيشبرد عدالت اجتماعي، جلوه تفکر خلاقانه و ديد انتقادي حسابداري اسلامي در مقابل ادعاهاي نظام سرمايه داري غربي و بررسي نتايج تحقيقات حسابداري اسلامي با رويکردي انتقادي بپردازد
واژه هاي کليدي: تفکر خلاق ، تفکر انتقادي، حسابداري اسلامي، حسابداري انتقادي
مقدمه
نقش تفکر خلاق و انتقادي و رويکرد انتقادي در حسابداري مسئله قابل تأملي است . تفکر، در حقيقت شکل پيچيده اي از رفتار انسان و عالي ترين شکل فعاليت عقلي و ذهني است (شعاري نژاد، ١٣٧٠) .
آنچه امروز، فيلسوفان از تفکر و مباحث مترتب برآن مراد ميکنند درحقيقت جانمايه فلسفه تلقي ميشود، به نحوي که فلسفه را تفکر ناب مي دانند (کلباسي، ١٣٨٥) . تلاش هاي نظام سرمايه داري غربي به جدايي حسابداري از ملاحظات اخلاقي امري غيرواقع بينانه بنظر ميآيد که با عنوان حسابداري غير اخلاقي نه ضروري و نه مطلوب بنظر ميرسد، مطرح است (تينکر،٢٠٠٤) تينکر همچنين معتقد است که حسابداري در زمينه ضد سرمايه داري ليبرال ، نقش بهره وري و کنترل براي تضمين و تحميل انباشت سرمايه و روابط بازار نقش مهمي دارد و علاوه بر اين ، سازمان هاي بين المللي مانندFASB و سازمان تجارت جهاني که قرار است به ايفاي نقش در تنظيم سازمان هاي کسب و کار در جهت منافع عمومي بپردازند، بايداز طريق نهادهاي خود در صدد رفع نگرانيها و تنظيم مقرراتي در مورد مسائل زيست محيطي و اجتماعي که از حوزه هاي حسابداري و امور مالي است باشند. حال سؤال اين است که ايدئولوژي غير اسلامي که عمدتا در تدوين استانداردهاي بين المللي حسابداري نقش دارد تا چه حد بر اقتصاد و به تبع آن بر حسابداري اسلامي ميتواند تأثير گذار باشد؟يکي از جنبه هاي اصلي اسلام برخورداري آن از يک رويکرد جامع به زندگي است ، بطوريکه در اين رويکرد جامع به زندگي به افراد و تعادل بر برآورده ساختن هم نيازهاي مادي و هم نيازهاي معنوي آن ها که تأثير قابل توجهي در اقتصاد دارد تمرکز خاصي ميشود. نظام اقتصادي اسلامي را بايد از ديدگاه جامع که شامل درک درستي از مفهوم تلقي خدا، جهان ، زندگي و انسان است بررسي کرد، که اين رويکرد همه جانبه ناشي از ماهيت عدالت اجتماعي در اسلام است که بر متمرکز شدن ثروت هشدارمي دهد و چنانچه تمرکز ثروت به وجودآيد، عدم تعادل اجتماعي را در پي خواهد داشت و اعضاي جامعه متعهد به تسهيل توزيع برابر و عادلانه ثروت از طريق زکات يا گرايش ديگر از ارزش هاي اسلامي مانند مهرباني، شفقت بين مسلمانان در جامعه مي باشند (کاملا، ٢٠٠٨) .
بر همين اساس اين مقاله با تأکيد بر تفکر خلاق و انتقادي و ارائه تعريفي جامع از تفکر انتقادي از ديگاه جان ديولي که پدر تفکر انتقادي مدرن ناميده مي شود (فيشر ٢٠٠١) به بررسي تفاوت هاي اساسي در حسابداري اسلامي با حسابداري غربي پرداخته و سعي دارد به گزيده اي از تناقضات اثرات استانداردهاي بين المللي در اقتصاد اسلامي بپردازد.
روش شناسي تحقيق
روش اين تحقيق ، روش شناخت در چارچوب مطالعات کتابخانه اي و از نوع پژوهشهاي تئوريک و نظري و مبتني بر پيشينه تحقيقات مرتبط با موضوع مي باشد (حافظ نيا، ١٣٨٩) ، هدف تحقيق ارائه الگويي مفهومي و چارچوبي نظري براي تبيين تفکر خلاق و انتقادي در حسابداري اسلامي است .
در قالب اين مقاله سعي ميشود به اين پرسش که آيا با نگرشي انتقادي و خلاقانه به ايد ئولوژي حسابداري غير اسلامي و تفاوتهاي مبنايي اقتصاد و حسابداري غربي با اقتصاد و حسابداري اسلامي و نگرشي خلاقانه به پتانسيل هاي حسابداري اسلامي در تدوين استانداردهايي همگون با نيازهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي جوامع اسلامي دست يافت ؟
حسابداري بستري براي تفکر انتقادي اسلامي
تاکيد اقتصاد غربي بر ناديده گرفتن ملاحظات اخلاقي و جدايي حسابداري از ملاحظات اخلاقي و تلاش هاي سرمايه داري غربي در استفاده از حسابداري بعنوان صرفا ابزاري در جهت قدرتمندان جامعه (عمدتا صاحبان سهام و اعتبار هندگان که تمرکز ثروت در دست آن هاست ) ، نظير بکارگيري روش بهاي تمام شده کامل در حسابداري نفت و گاز توسط کميسيون اوراق بهادار (SEC) بر اثر فشارهاي سياسي در کشور امريکا و انتشار استاندارد شماره ٢٥ متعاقب آن (شباهنگ ، ١٣٩٠) از يکسو واز سويي ديگر ديد جامع اقتصاد اسلامي از طريق باز کردن امکان يک دستور کار اجتماعي که در آن عدالت اجتماعي، کارکردن با جوامع محلي، از بين بردن فقر، مراقبت از محيط زيست ، پاسخگويي و شفافيت در يک موقعيت مرکزي در اقتصاد و حسابداري را تشکيل ميدهد، لزوم تسهيل در توزيع مجدد ثروت از طريق زکات و ممنوعيت بهره در اقتصاد اسلامي و ايجاد عدالت اجتماعي از اثرات ديد تفکر انتقادي به نظام سرمايه داري درحسابداري اسلامي است که بر لزوم توجه به نيازهاي مادي و اخلاقي تمام گروه هاي استفاده کننده از گزارشهاي حسابداري به يک اندازه تاکيد و خواسته هاي تمام گروه ها مورد توجه قرار ميگيرد.
بحث گزارشگري مالي در صنعت نفت وگاز و تاثير سياسي و غير اخلاقي، و متعاقب آن انتشار استاندارد شماره ٢٥ همواره يکي از موضوعهاي بحث انگيز در حسابداري مطرح بوده و کانون اختلاف نيز کفايت يا عدم کفايت مدل بهاي تمام شده تاريخي براي تهيه و ارائه اطلاعات براي استفاده کنندگان ،به جاي استفاده اجباري از روش کوشش هاي موفق بود. عليرغم نظر سنجيهاي انجام شده از تمامي تحليلگران مالي مرتبط با صنعت نفت وگاز و ترجيح اکثريت قاطع پاسخ دهندگان به استفاده از روش کوششهاي موفق ، وتاکيد بر کشف ذخاير به جاي شناسايي درامد فروش به عنوان با اهميت ترين رويداد در اين صنعت و ناتواني مدل بهاي تمام شده در شناسايي اين رويداد،تحت تاثير عوامل سياسي کمسيون اوراق بهادار ومتعاقب ان هيات استاندارد امريکا الزام روش ترجيح داده شده را لغو کرد (شباهنگ ،١٣٩٠) . بنابراين حسابداري امروزي با الهام از ديد اسلامي ميتواند در کمک به شکل گيري يک قالب حسابداري اجتماعي که در آن پاسخگويي خارجي به کسب و کار که شامل وفاداري و شفافيت گزارش مالي کسب و کار و اثرات اجتماعي آن ها نيز باشند را در بر بگيرد (تينکر،٢٠٠٤) .
تبيين تئوريک مطالعات
اصطلاحاتي که معمولا در نظام هاي آموزشي براي تعيين نوع تفکر به کار ميروند، تفکر انتقادي و تفکر خلاق هستند. اين دو نوع تفکر را نميتوان به عنوان فرايندهاي شناختي قابل قياس با تصميم گيري وحل مسئله در نظر گرفت (مارزانو٨ و ديگران ، ١٩٨٩) . در سال ١٩٦٣ رابرت انيس با نوشتن مقاله اي با عنوان تعريفي از تفکر انتقادي، نقطه عطفي در جنبش تفکر انتقادي به وجود آورد،« تفکر انتقادي، تفکري مستدل و منطقي است که بر تصميم گيريها در خصوص آنچه ميخواهيم انجام دهيم يا باور داشته باشيم ، تمرکز دارد (انيس ٩،١٩٨٧) .
اين تعريف انيس از تفکر انتقادي را به اعتباري پرکاربردترين تعريف تفکر انتقادي دانسته اند (فيشر ،٢٠٠١) . ماتوليپمن در تعريفي از تفکر انتقادي چنين بيان ميکند: « تفکر انتقادي، تفکري ماهرانه و مسؤلانه است که قضاوت خوب را تسهيل مي کند، زيرا الف ̊ متکي بر معيارهايي است ب ̊خود اصلاح است ، ج ̊ به زمينه حساس است (ليپمن ١٠ ١٩٨٨) اما براي داشتن درکي بهتر از تفکرانتقادي به برخي از تعاريف ديگر تفکر انتقادي ميپردازيم .
کشش و مهارت داشتن در انجام فعاليت هايي که با نوعي شک گرايي منطقي آميخته است (مک پک ،١٩٩٦) . رشد پيوسته و منطقي الگوهاي استدلال (استال و استال ؛ نقل از خليل زاده و سليمان نژاد، ١٣٨٣) ، تفکري منطقي در مورد مسائل پيچيده قابل بحث و اعمالي که مربوط به اين مسائل است (سيفرت ، ١٩٩١) .