بخشی از مقاله

چکیده
درد و رنج به عنوان یکی از وجوه برجسته و غمانگیز زندگی، از مسائلی است که هر انسانی در زندگی خود با آن روبروست. این مسأله در هنر و ادبیات به طور عام و در ادبیات داستانی معاصر به طور خاص، و به ویژه داستانهای منیرو روانیپور ظهور و بروز یافته است. در این پژوهش، ضمن اشاره به زندگی و آثار منیرو روانی پور، به ذکر انواع خشونت علیه زنان، به بیان مصادیقی از آن در داستان کنیزو،اثر این نویسنده پرداخته شدهاست. فقر و شرایط نامساعد اقتصادی، بزرگترین عامل رنج زنان در داستان کنیزو، هستند.

واژگان کلیدی: زن، خشونت، فقر،رنج، کنیزو

.1 مقدمه

ادبیّات داستانی یکی از پایگاههایی است که در آن کلیشههای جنسیّتی بازتولید میشود و همانند سایر عرصههای علم، پیوسته چهرهای تکراری از زنان ترسیم میکند. بنابراین در این تحقیق سعی میگردد به سؤالهای زیر پاسخ داده شود: انواع خشونت علیه زنان در این داستان به چه شکلهایی ظاهر میشوند؟ آیا در این داستان زن قربانی دیده میشود؟ مبانی نظری نظریّهی فمینیستی ثابت میکند که خشونت علیه زنان به هر شکلی که باشد،خواه به شکل تجاوز جنسی، کتکزدن، آزار جنسی و محصول فرهنگ مردسالار است که در آن مردان هم بر نهادهای اجتماعی و هم بر تن زنان کنترل دارند - هام، . - 456 :1382 در این میان ادبیّات داستانی که یکی از عوامل نهادینه کردن بسیاری از ارزشها و جامعهپذیری آنهاست، عاملی برای تثبیت هنجارهای اجتماعی میشود که همواره از نمایش تغییرهای جایگاه زنان در جامعه اجتناب می کند؛ بنابراین ادبیّات داستانی با نمایش کلیشههای جنسیّتی به بازتولید خشونت دامن میزند.

نتیجهگیری مطالعهی این دو داستاناز منظر نقد ادبی فمینیستی مشخّص میکند که خشونت در جای جای این داستاننقشی چشم گیر و اساسی دارد که با منشأهای متفاوت به شکل پنهان و آشکار ظاهر میشود. داستان به عنوان یک هنر در اندیشه و وجدان انسان تأثیر به سزایی میگذارد. چرا که این گونهی هنری در درون انسان رخنه و چه بسا آن را دگرگون میکند. از این نگاه، »منیرو روانیپور« زن نویسندهی معاصر، در طی چندین سال آثاری مینگارد که در آنها میکوشد با نشان دادن رنجها و گرفتاریهای زن در جامعهی معاصرش نگاهها را بر اینجنس» دوّم« معطوف کند. دوم منیرو روانیپور در مرداد ماه 1333 در آبادی جفره از توابع بوشهر به دنیا آمد. وی یکی داستاننویس و منتقد ادبی و پژوهشگر معاصر ایرانی است.او در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشته علوم تربیتی ازدانشگاه ایندیانا کارشناسی ارشد گرفت.

وی با هر داستانبا تکیه بر شخصیّتهای زن در زنانه کردن داستانمیکوشد. وی بانواختن بر ناگفتههای جامعهی معاصرش با موضوعهایی درگیر میشود که بیشتر نویسندگان از نزدیک شدن به آنها خودداری میکنند. این نویسنده در رمانهای خویش بیشتر بر رنج زنان گرفتارسنّت و رنج زنان مادر، تکیه میکند. »کنیزو« داستان کوتاهی است که نویسنده، دغدغهی اصلی خود را درآن، مانند داستانهای دیگرش، دربارهی زن وحول محور او قرار داده است. او این بار، با نفوذ در لایههای زیرین اجتماع، از زندگی زنی مطرود سخن رانده است که هیچ جا وجایگاهی در جامعه ندارد. روانی پور آگاهانه، برخلاف نظر » برخی از اخلاقیونی که با تمسخر میگویند: داستانهایرقّت انگیز روسپیان، رمانهایی هستند که به کار مشتریان ساده لوح میآید« - دوبووار، - 287 :1361،

سعی دارد به منظور ایفای رسالت هنری و نویسندگی خود، با رویکردی روانشناختی واجتماعی در یک داستان ساده، عمق فاجعه زندگی یک زن روسپی به نام »کنیزو« را به تصویر بکشد و این گونه به بررسی وآسیب شناسی روسپی و روسپیگری در جامعه بپردازدامّا هنگام نوشتن این داستان، ذهن و قلب او به عنوان یک نویسنده منتقد و آرمانگرا، بیماری زن ستیزی و زن آزاری جامعه مردسالار را نیز، به وضوح مدّ نظر دارد و با زبانی انتقادی از آن شکوه می کند.  از این رو، یکی از ویژگی های بارز این داستان، شیوه اثرگذاری آن است که نویسنده به عمد، قصد القای آن را به خواننده دارد. وی با ترسیم و تقابل شخصیّتهای وارونه »مریم« و»مادرش«، به عنوان دو نوع قضاوت و داوری متفاوت؛ یعنی،»دفاع از روسپی« و »دفاع از قراردادهای اجتماعی«، درباره شخصیت، زندگی و تن فروشی یک زن روسپی، هنرمندانه بدون این که حضور خود را در داستان لو بدهد، خواننده را از یک سونگری و پیش داوری درباره آسیب شناسی زنان روسپی، باز میدارد و او را به یک قضاوت منصفانه دعوت مینماید.

این در حالی است که به خواننده القا می شود خود نویسنده دچار یک سو نگری شده و انگشت اتّهام را فقط به سمت »جامعهگرفته« است امّا تأمّل در عمق و محتوای داستان و شخصیت منفعل کنیزو چیزی فراتر از این را نشان می دهد. در حقیقت وی، علاوه بر تداعی دو نوع قضاوت متفاوت درباره روسپیگری، نظریه سومی را نیز، به عنوان ایده و راه حل، در عمق داستان می گنجاند که در پایان به آن اشاره خواهد شد.در این مقاله سعی شده تا با استفاده از نظریات فمینیستی و فاکتورهایی که این نوع نقد برای بررسی آثار بهدست میدهد،داستان کنیزو را مورد نقد قرار دهیم. نکتهای که در باب این فاکتورها قابل ذکر است اینکه با توجه به تنوع و گستردگیای که در ذات فمینیسم وجود دارد، رویکردهای فمینیستی به ادبیات نیز متنوع و گسترده است لذا سعی شده تا بر محورهای مهم مورد تأکید این رویکردها توجه شود و از آنها در نقد رمانها استفاده گردد. اینک به بررسی تحلیلی این داستان میپردازیم:

خلاصهی داستان کنیزو

کلّ این داستان، حول شخصیت و زندگی »کنیزو« شکل گرفته است. »کنیزو«، داستان زنی روسپی است. او زنیکم سنّ و سال و بیکس و کاری است که برای سیر کردن شکم خود تن فروشی میکند. این داستان از زبان دختر کوچکی به نام مریم روایت می شود. مریم که به تازگی به همراه پدر و مادرش از »جفره« به شهر کوچ کردهاند، همسایه دیوار به دیوار کنیزو هستند وهمین هم جواری از سویی به دوستی پاک مریم و کنیزو میانجامد و از سویی دیگر، بستر درگیری مادر مریم و کنیزو را سبب می شود. نویسنده به طور هم زمان، مریم را با جامعه و پیرامونش در تقابل قرار می دهد؛ دیالوگهای سرزنش آمیزی که مادر با مریم دارد، مدام او را از کوچک ترین معاشرت با چنین زنی منع میکند.امّا در نقطمقابله ِ مادر مریم، معلّم مدرسه قراردارد. از این رو، ذهنیتی که در مدرسه از طریقمعلّم در باره همه آدمهایی که در طبقه اقتصادی پایین قرار گرفته اند، اندیشه وسرشت پاک و کودکانه مریم را به تکاپو و نجات کنیزو وا می دارد.

اصرارهای کودکانه مریم و دعاهای او برای نجات دوست روسپیاش، راه به جایی نمیبرد و کنیزو روز به روز بیشتر در منجلاب و فلاکت فرو میرود بعد از مدّتی به زندان میافتد و در زندان به الکل معتاد میشود.کنیزو که روزی، شمع محفل مردان منزل جنوب به شمار می رفت،عاقبت امر، به حمّالهای کاروان سرای پشت شهر رو میآورد. اینحمّالها، بعد از ارضای نیاز خود، از پرداختن پول خودداری میکنند و کنیزو را به حال خود وا می گذارند. روی آوردن به الکل، تن فروشی و گرسنگی، جسم و زیبایی او را روز به روز به تحلیل میبردو حقارت و پستی او، به حدّی می-رسد کهحتّیحمّالهای خرابه ها نیز از برابر التماسهای او که برای » دو تومن « حاضر به تن فروشی است، بی اعتنا رد میشوند. پس از روزها زباله گردی، جنازه کنیزو در جوی لجن پیدا میشود و بالاخره، تنها مرگ می تواند به زندگی فلاکتبار او پایان بدهد.

الف - رنج های زنان

زن بومی جنوب در داستان کنیزو از جایگاه نابسامان خویش در جامعهای که مرد را برتر از زن میشمارد، ناخشنود است. او پرده از ارزشهای مردسالارانه و ساختگی جامعه برمیدارد و واقعیت خشنی را که زن با آن دست و پنجه نرم میکند، نمایان میسازد. ر.انی پور میکوشد رنجهای ویژهی جنس زن در جامعه را که زن گزیری از چشیدن آنها ندارد، نشان دهد:

الف- - 1 نداشتن خانواده
خانواده، به عنوان اوّلین خاستگاه تربیتی و عاطفی فرد، همان طور که می تواند بستر پیشرفت و سکوی پرواز فرد باشد، به همان اندازه نیز، می تواند عامل سقوط اخلاقی و اجتماعی اعضای خویش باشد. از این رو، از هم پاشیدگی خانوادگی یکی از عوامل اجتماعی تأثیر گذار بر پدیده روسپیگری است. فضای ناامن و نابسامان خانواده، اعتیاد والدین، فساد اخلاقی آنها، فساد همسر، طلاق، طلاق عاطفی و از همه مهم تر» نداشتن خانواده، حامی و سرپرست میتواند عامل مهمّی در گرایش به روسپیگری به عنوان حرفه باشد - «وروایی و همکاران،. - 146 :1389 به گونه ای که در مرحله نخست، آسیب پذیری آنها را

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید