بخشی از مقاله

چکیده:

جریان سیال ذهن از شیوههاي مدرن داستاننویسی در غرب است. بازيهاي زبانی، بهرهگیري از امکانات واژگانی، بههمریختگی ساختار صرفی و نحوي جملهها، پیچیدگیها و شعرگونگی در متن از جمله خصوصیات آن است که در داستانهاي معاصر ایرانی و بین داستاننویسان به عنوان شیوهاي جدید رواج یافته و نشان از تواناییهاي زبان فارسی و نویسندگان در نگارش اینگونه داستانها و پیشرفت ادبیات داستانی ایران دارد؛ که خود بر غناي زبان فارسی افزوده است.تا به حال، جریان سیال ذهن در رمانهاي ایرانی بررسی شده، رمانهایی از قبیل شازده احتجاب، دل دلدادگی، سنگ صبور و سمفونی مردگان.ولی در عرصهي داستان کوتاه به این مورد توجه زیادي نشده است. از جمله نویسندگان مطرح در این زمینه شهریار مندنیپور است که آثار داستانی وي از شیوهي روایت ذهنی برخوردارند. داستان شرق بنفشه، از مجموعهاي با همین نام، داراي این ویژگی است. استفاده از زمان عینی و ذهنی، تکگویی و حدیثنفسها، کاربرد اسطوره و تلمیح، همچنین خصوصیات ابتکاري نویسنده از جمله استفاده از دو راوي اول شخص و درآمیختگی شخصیتپردازي و حادثهجویی در داستان باعث تقویت شیوهي جریان سیال ذهن در این داستان مورد بحث است.

واژههاي کلیدي: مندنیپور، داستان کوتاه، جریان سیال ذهن، شرق بنفشه.

-1  مقدمه:

اصطلاح جریان سیال ذهن، نام شیوهاي در داستاننویسی است که ابتدا در غرب، با عنوان تکگوییدرونی بهکار میرفت - ایدل،. - 1367:57 جریان سیال ذهن از جدیدترین شگردهاي روایت داستان در آثار قرن بیستم است. در این روش، افکار، ادراکات، احساسات و خاطرات به شکلی تصادفی و درهمریخته، آنگونه که در ذهن شخصیت میگذرند، به نمایش گذاشته میشوند - روزبه، :1384 . - 48 سیما داد اصطلاح جریان سیال ذهن را شیوهاي از روایت میداند که بهموجب آن عمق جریان ذهنی شخصیت که آمیزهاي است از ادراکات حسی و افکار آگاه و نیمهآگاه، خاطرات، احساسات و تداعیهاي تصادفی، به همان صورت بیان میشود. مندنیپور در کتاب ارواح شهرزاد، در توضیح این اصطلاح، آن را روایتی ذهنی میداند که خاطرههاي شخصیتها ، بدون ترتیب و بنابر اقتضاي عامل تداعی نوشته میشوند.

وقوع بعضی حوادث در بحبوحهي قرن بیستم، از جمله دو جنگ جهانی، باعث شد علاوه بر تأثیراتش بر جامعهي اروپا و اندیشهي هنرمندان و متفکران، تأثیري شگرف بر گرایش هنرمندان و نویسندگان به دنیاي درون - محمودي، - 20 :1388؛ نیز بروز رمانهاي جریان سیال ذهن داشت.اصطلاح جریان سیال ذهن در غرب اولین بار توسط روانشناسی به نام ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی، بهکار برده شد. وي از این اصطلاح در کتاب خود، اصول روانشناسی - 1890 - ، نام برد و منظورش از آن جریان مداوم اندیشه در ذهن بود. ذهن هم، در نظر او، کل حوزهي روندهاي ذهنی است که از لایههاي پیش از گفتار تا لایههاي سخنآرایی عقلانی را شامل میشد - انوشه،. - 322 : 1375 فروید از آن در تعبیر خوابها و رؤیاها و مداواي بیماران خود استفاده میکرد و بعدها داستاننویسان این شیوه را براي نوشتن داستانهاي خود بهکارگرفتند.

رمان تریستام شندي، اثر لارنس استرن - تألیف بین سالهاي 1760و - 1767،اولین اثر جریان سیال ذهن دانسته شده است. با اینکه این اثر ، به گفتهي بیات، به دلیل نحوهي روایتش، از ردیف آثار جریان سیال ذهن خارج است، با این حال نخستین اثري است که در آن به روایت ذهنی پرداخته شده است.بیات رمان درختان غار بریده شدهاند از ادوارد دوژاردن - 1887 - را نخستین اثر به این شیوه میداند. جریان سیال ذهن بعدها در آثار نویسندگانی چون جیمزجویس - اولیس - ، دروتی ریچاردسون - زیارت - ، ویرجینیا وولف - به سوي فانوس دریایی، خانم دالووي - و فاکنر - خشم و هیاهو - به اوج رسید. در ایران نیز پس ازترجمهي اینگونه آثار، ابتدا آثار روانشناختی شکل گرفت که صادق هدایت را میتوان جزو برجستهترین این دسته آثار محسوب کرد.

با پیشرفت ادبیات داستانی ایران، آثار جریان سیال ذهن نیز قوت بیشتري گرفت. از بهترین آثارجریان سیال ذهن در ایران میتوان به رمانهاي سنگ صبور صادق چوبک، شازده احتجاب هوشنگ گلشیري، سمفونی مردگان عباس معروفی، دل دلدادگی شهریار مندنی پور اشاره کرد.از داستانهاي کوتاه نوشته شده به این شیوه میتوان به داستان فرداي صادق هدایت و بعد از ظهر آخر پاییزصادق چوبک، که نشان از توجه نویسندگان ایرانی به شیوههاي مدرن دارد - بیات، - 163 :1387، نیز داستانس هاي کوتاه شهریار مندنی پور نام برد.با اینکه عدهاي، از جمله بیات، داستانهاي کوتاه هدایت و چوبک را جزو دسته آثار جریان سیال ذهن نمیس دانند، داستانهاي مندنیپور از این حیث جاي تأمل بیشتري دارد و میتوان ساختار آنها را از این نظر بررسی کرد.

در مورد داستانهاي مندنیپور برخی نظرات متفاوتی دارند. میرعابدینی بر این عقیده است که مندنیپور در هر داستان خود، در دام افتادگی انسانها در شرایطی نابهنجار را تصویر میکند. آدمها و قهرمانهاي داستانس هاي او، مثل داستانهاي کافکاست؛ دلهرهي زیر نظر بودن و متهم شدن رهایشان نمیکند و آنان را شبیه آدمس هاي کافکا میسازد. آدمهاي کافکا در دنیایی پوچ و بیمشقت میزیند و پرسشها از تردیدها و سرگردانیها، آنی رهایشان نمیگذارد. به عقیدهي خود مندنیپور، ما تاکنون اثري کاملاً سیال ذهنی نداریم؛ با ذکر این موضوع، وي در آثارش به فرم نیز به اندازهي محتوا توجه کرده، تا جاییکه گاهی توجه بیش از حد به فرم، محتوا را تحت تأثیر قرار داده و موجب بروز اشکالاتی در سبک داستاننویسی او شده است.یوسفی مندنیپور را، در توصیفات، بسیار متأثر از سهراب سپهري میداند. از جمله در داستان هزار و یک سال که براي نوجوانان نوشته شده است:»خواهر کوچکتر گفت: من هر چی نگاه میکنم، نمیبینم یک قطره باران که دارد میافتد یک جایی تلاش بکند که نیفتد آنجا.

برادر کوچکتر گفت: - که تلاش بکند که بیفتد یک جاي بهتر.
خواهر بزرگتر گفت: - من نمیبینم یکیشان از جایی که افتاده، شکایت بکند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید