بخشی از مقاله
چکیده
آنچه از بررسی نظریههای مردمشناسان بر میآید، هر جامعهای با توجه به ویژگیهای مختلف فرهنگی، مذهبی، قومی وتاریخی، پایبند بعضی امور ممنوع و مقدس میباشد. جامعهشناسان بر اساس زبان پولینزی، واژهی تابو را برای این امور مقدس برگزیدند.
تقسیمبندی تابوها بر اساس جوامع مختلف متفاوت است.نقض این تابوها، تاوان و مجازاتی به همراه دارد که گاه فردی است و گاهی بر عهدهی نهاد یا گروهی است.داستان نویسان معاصر زن جامعه ایرانی، در داستانهای خود از دیدگاه مردمشناسانه به این تابوها اشاره کرده و بدینگونه اعتراض و فریادهای نهفته خود را جاری ساختند. داستان» طوبی و معنای شب« داستانی است که در آن از انواع تابوها استفاده شدهاست.که میتوان به تابوی زن- شاه- مسایل اخلاقی- اشاره کرد. در این مقاله سعی شده، با بازبینی و شناخت عصر زندگی پارسیپور، از دیدگاه یک زن، به تابو و مفاهیم آن در این داستان بلند بپردازیم.
-1 مقدمه
از تاریخچه ادبیات به ویژه ادبیات معاصر ایرانی به این واقعیت میتوان پی برد که ادبیات داستانی معاصر در ایران در مقایسه با ادبیات کلاسیک، نوزادی تازه تولد یافته محسوب میشود که همواره در طول حیات خود در زیر سایه ادبیات کهن و کلاسیک به زندگی خود ادامه دادهاست.در این میان آثار زنان بلندپایه و مشهور ایرانی نیز در زیر سایه نویسندگان مرد، همواره گم و گاه بسیار کمرنگ مطرح شدهاست. هرچند آثار زنان نویسنده در عصر حاضر در مقایسه با مردان محدودند ولی این آثار کم و اندک نیز در عرصه ادبیات تأثیرات شگرف گذاشته و توجه مخاطبان را به خود جلب نمودهاند.
یکی از این نویسندگان پرآوازه ایرانی پارسیپور میباشد. » شهرنوش پارسی-پور، درشهرتهران از مادری تهرانی وخانهدار وپدری شیرازی که قاضی دادگستری بود متولدشد. دررشته علوم اجتماعی درسال 1352 ازدانشگاه تهران دانشآموخته شدو سپس،تحصیل دردانشگاه سوربن دررشتهزبان وفرهنگ چینی رادنبال کرد. پارسیپور نویسندگی راازسیزده سالگی آغازکردوازشانزده سالگی داستانهای شب انام مستعاردرگاهنامههای گوناگون به چاپ میرسید. نخستین رمان او»سگ وزمستان بلند«نام داردکه درتابستان 1353 کار نوشتن آن پایان یافت.اوعلاوه برنوشتن به ترجمه نیزاشتغال داشت.
باید به این نکته توجه داشت که قصه و داستاننویسی در جوامع مختلف، همزمان رشد و تکامل نیافتهاست و براساس شرایط اجتماعی و فرهنگی هر جامعه از شکل اولیه خود که با افسانه و شگفتی عجین شدهبود به شکلهای دیگری همچون رمانس، داستان کوتاه و رمان...تغییر یافته-است. این تغییرات نخست در ادبیات کشورهای اروپایی و بعد از آن به تدریج در ادبیات شرق، ایجاد و گسترش یافت. طوریکه درادبیات داستانی معاصرایران نیزدر آثار نویسندگان و داستان نویسان شاهد این تغییرات هستیم.
پارسیپور از جمله داستان نویسانی است که از دهه چهل نویسندگی خود را آغاز کرد و با توجه به شرایط اجتماعی و محیط خفقان آلوده به سنتهای واهی به خصوص در مورد زنان، با وضع اسفناک تبعیض جنسیتی بین مرد و زن آشنا شد. وی که دانشآموخته رشته جامعهشناسی است از همان آغاز با نوشتههای خود به این درد عمیق و نهفته پرداخته، و جامعه معاصر خود را به چالش کشید. چراکه بطور قطع این آموختهها در نوع نگرش و اندیشهاش تأثیر زیادی داشتهاست.»طوبی و معنای شب« داستان یک انسان است. انسانی که به عنوان یک زن خواستار جامعه آرمانی و رسیدن به تکامل که همان وصال با خداست در تلاش و تکاپوست.
وی همچنین در این داستان به آداب ورسوم وفرهنگ و باور داشته ای جامعه واجتماع اطراف خودبه زبان قصه وداستان اشاره مینماید. مردم شناسی وآشنایی باباورهاواعتقادت دینی ومناسک مذهبی دراین داستان بلند به وضوح دیده میشود.
»مردم شناسی به عنوان یک علم،به جستجوی روابط متقابلی که بین انسان و محیط؛ انسان وفرهنگ وسرانجام فرهنگهای مختلف وجوددارد میپردازد؛وازآنجاکه هرفرهنگ پدیدهای به همپیوسته ودرطول زمان،متغیراست بایداین سیرتاریخی رانیزمطالعه کند. بنابراین باتوجه به این که فرهنگ ویژهانسان است میتوان مردم شناسی راعلم مطالعه وشناخت تاریخی فرهنگ ها نامید. -
مردم شناسی نیزبه نوبه خودبه رشتههای فرعی تقسیم میشودکه دارای درجات تخصصی می-باشد، ازآن جمله »نظامهای خویشاوندی بدوی،زندگی خانواده،فعالیتهای اقتصادی - مردمشناسی اقتصادی - ، مردمشناسی دینی،حکومت یا مردم شناسی سیاسی وحقوقی،زبان،هنر،نقاشی،حکاکی وقلمزنی،مینیاتور،رقص وفولکلور،موسیقی واساطیر،افسانهها، مذاهب وسرانجام فرهنگ مادی وتکنولوژی وسایرتجلیات فرهنگ انسانی که بتوان به اندیشه راه داد.
-2 مردمشناسیدینی
چنانچه گفتهشد یکی از شاخههای مردمشناسی، مردمشناسی دینی میباشد. »مردم شناسی دینی قلمرومطالعاتش اعتقادات جوامع مختلف درباره ماوراالطبیعه ونحوهپیدایش،که درحدفرضیه ودرمعرض انتقادات استوتغیّروتحول این اعتقادات،درطول تاریخ حیات انسانی است. این مطالعه دینی بدون ارزیابی وقضاوتهای منطقی واخلاقی صورت میگیرد.
یکی از شاخصههای مردمشناسی دینی، تابو میباشد. این مقاله برآن است که این شاخصه مهم را در اثربسیار زیبا و بلند» طوبی و معنای شب« بررسی نماید. بدین منظور، نخست به کلیاتی از تابو و پیشینه آن میپردازیم:
2-1 تابو
» این مفهوم ازواژه پولینزیتاپو ریشه میگیردوبه نوعی ممنوعیت تقدسیافته اطلاق میشودکه درعین حال کیفیت آن چه راکه به دلیل تقدس یاناپاکی موردممنوعیت قرارگرفتهاست رابیان می-کند. تصوربرآن است که زیرپاگذاشتن این ممنوعیت سبب پدیدآمدن یک مصیبت،یک بداقبالی یایک ناپاکی میگردد. تابوهادربسیاری مواردازسوی افراددارای اقتدارپس ازتفسیری که ازیک تجربهاندوهبار،ازرویاها،توهمات ویااسطورههاانجام میدهند،اعلام میشوند. کارکردتابورامیتوان محافظت ازارزش بعضی ازاشیاءیاموجودات آسیبپذیردرجامعه وواداشتن فردبه تبعیت ازقانون گروه دانست.
»دربسیاری ازفرهنگهاایجادتابو،به مثابهنوعی ناپاکی مخاطرهانگیزدرک شدهاست وازآن دوری میشود. اما داگلاس برآن است که پدیدهها،اشیاوانسانهانمیتوانندذاتاً ناپاک تلقی شوندبلکه ناپاکی آنان به موقعیتشان درون نظامی ازمعانی ونمادهابستگی دارد.
همهجوامع به گونه-ای »پاکی« و »ناپاکی«راتااندازهای درنزدیکی بامفاهیم»شایست» «ناشایست« میشناسندوبراساس آنهارفتارهای اجتماعی ونظم عمومی راایجاد،هدایت وتنظیم میکنند. درنتیجه هرگونه یورشی که انسجام فکری ناشی ازجهان معانی نظمیافته راتهدیدکندبه مثابهنوعی منشأشیطانی تلقی میشود. وبه همین عنوان نیزنفی شده وتابویی میگردد.
جایی که مرزهای درون درمعنای خودوبرون به معنی دیگری نقض میشوندوتداخل میان آن دوبه وجودمیآیدماباحوزههای ممنوعیت وناپاکی روبه رومیشویم. عناصری که این مرزرامخدوش میکنند - خون، مدفوع،اسپرم - ورفتارهای مربوط به آنهاحوزههای ممنوعیتهای تابویی رامیسازند. چنانچه داگلاس تابوی زنای بامحارم رادرنزدقوم بوشونگ مطرح میکند