بخشی از مقاله

رهیافت همکارانه در برنامه ریزی شهری


چکیده:

وجود و تداوم نابربری های اجتماعی– اقتصادی و شکست سازوکار شیوههای رایج برنامهریزی در گشودن مشکلات شهری موجب شد برای اولین بار در دهه1960 میلادی، این اندیشه که حرفه مندان براساس منافع عامه عمل میکردند مورد چالش واقع شود. در پی چنین تحولی، اجماع سیاسی در مورد نقش متخصصان درهم شکستهشد و نارضایتی گستردهای به دو دلیل ایجاد شد: نخست، عدم دستیابی به توافق در تصمیمسازی در حکومت؛ دوم، روشهای توزیع منافع. اندیشههایی که درپی انتقاد از کاستیهای برنامهریزی سنتی و توجه به ابعادی ورای ابعاد کالبدی برنامهریزی ظهور یافتند، در مسیر پیشرفت خود، به تشکیل یک سیر نظری منجر شدند که فراورده آن تبیین چارچوب رهیافت برنامه ریزی همکارانه بود.

روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی بوده و هدف از انجام آن، بررسی سیر تحول رهیافتهای برنامهریزی در جهت حرکت بهسوی رهیافت همکارانه، تبیین چارچوب مفهومی، اصول و فرایند برنامهریزی همکارانه و معرفی آن به عنوان جایگزین رهیافتهای رایج در برنامهریزی است.

براساس نتایج حاصل، برای تحقق اهداف مذکور، برنامهریزان باید علاوه بر فنون متداول برنامهریزی شهری، روشهای ارتباطی را فراگرفته و گروههای ذینفع نیز نیازمند برخورداری از دانش ارتباطی هستند. در این میان، ارزشها و احساسات نیز از اهمیت خاصی برخوردار بوده و همراه استدلالات فنی برنامه ریزان مورد استفاده قرار میگیرند.

کلمات کلیدی: رهیافتهای نوین برنامهریزی، برنامهریزی همکارانه، عقلانیت ارتباطی، مشارکت عمومی

 

2


.1 کلیات .1.1 مقدمه
نیازها و خواستهای افراد و گروهها و ساکنین نواحی مختلف در جامعه یکسان نیست همان طور که نیازهای افراد در جوامع مختلف با پیش زمینههای فرهنگی، اجتماعی و ... مختلف نیز متفاوت میباشد. یعنی ما بین نیازها و خواستهای افرادی که در یک جامعه کنار هم زندگی می کنند ـ چه در یک مقطع زمانی و چه در طول یک دوره زمانی ـ مطابقت وجود ندارد؛ آنچه مطابق میل یک دسته است، ممکن است مطابق میل دسته دیگر نباشد.

حل این تنشها همواره در دستور کار برنامهریزی شهری بوده است. یکی از شیوههای رایج ساز و کار برنامهریزی شهری در برخورد با این تضادها و تنشها استفاده از سیستم سلسله مراتبی از بالا به پایین است و همین امر خود باعث به وجود آمدن مشکلاتی شده است و موجب شده است که برنامه ریزان به سوی ساز و کاری حرکت کنند که نه فقط عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را در نظر بگیرد بلکه ویژگیها و ظرفیت لازم را برای رویارویی با کشمکشهای گروههای درگیر داشته باشد. در نتیجه رهیافتی به نام رهیافت همکارانه در برنامهریزی مطرح شده است که امکان میانجی گیری بین گروههای مختلف را با استفاده از برقراری ارتباط و همکاری بین آنها فراهم میکند.


.2.1 طرح مساله

تقریباً تا اوایل دهه 1980 میلادی، رهیافت برنامهریزی عقلانی (فنی ـ ابزاری) در برنامهریزی رایج بود که بر اساس آن، برنامهریزیعمدتاً با استفاده از دانش تخصصی برنامه ریزان و ابزارها و روشهای علمی صورت میگرفت. در این کمتر به علایق و خواستههای مردم و منابع و امکانات جامعه مورد برنامهریزی توجه میشد. ناکارآمدی این رهیافت از دهه 1980 به بعد به تدریج آشکار شد و از طرف اندیشمندانی چونهابرماس مورد انتقاد قرار گرفت. میتوان گفت یکی از مشکلات اساسی این نوع برنامهریزی عدم تمایل برنامه ریزان به مشارکت جدی مردم در تمام مراحل برنامهریزی بوده است. به همین دلیل برنامهریزی همکارانه که مفاهیمیچون مشارکت، تعامل و همه جانبه نگری را در بطن خود دارد در برنامهریزی مطرح شد.

.3.1 هدف

هدف از برنامهریزی همکارانه انجام برنامهریزی اصولی است که تلاش میکند تمام گروههای درگیر در جامعه را شامل شود، میان آنها تعامل و ارتباط برقرار سازد و با داشتن نگرش محلی منجر به حرکت از پایین جامعه، انتقال تجربیات، و مشارکت موثر گردد. چنین برنامهریزی از طرفی نیازمند توجه به خواستها و نیازهای افراد و جامعه و استفاده از فرصتها، امکانات و مهارتهای موجود در اجتماعات محلی، و از طرف دیگر استفاده از تخصص برنامه ریزان و همچنین استفاده از روشها و فنون و ابزاری است که بتواند بین برنامه ریز و جامعه محلی مورد برنامهریزی تعامل ایجاد کند. بهترین نوع این رهیافت، برنامهریزی همکارانه است که درصدد تحقق تمامیمواردی که در بالا گفته شد تلاش میکند. لذا هدف از این پژوهش معرفی رهیافت همکارنه در برنامهریزی به عنوان جایگزین رهیافت های


3


رایج، مشخص کردن چارچوب مفهومی، اصول و فرایند برنامهریزی همکارانه و همچنین بررسی سیر تحول رهیافتهای برنامهریزی در جهت حرکت به سوی رهیافت همکارانه در برنامهریزی است.

.2 پیشینه برنامهریزی همکارانه

ایده برنامهریزی همکارانه پذیرش گسترده ای را در میان محققان و دست اندرکاران برنامهریزی به دست آورده است. تاور جونز و آلمندیگر گواهی میدهند که برنامهریزی همکارانه / همکارانه (عده ای از نظریه پردازان برنامهریزی این دورهیافت را برابر دانسته اند) از 'استقبال' علاقه مندان برخوردار بوده است. اینز و بوهر1 مشاهده کردند که برنامهریزی همکارانه در حال حرکت به جلو و گسترش به عنوان یک روش است، واینز حتی بیان "پارادایم در حال ظهور" 2 را در سال (1995) برای توصیف نقش برنامهریزی همکارانه در نظریه برنامهریزی انتخاب کرد. شناسایی نویسنده ای خاص که این اصطلاح را ابداع کرده است ممکن نیست. در عوض، به نظر میرسد از بحثهای قبلی به خوبی بهنگام بودن و اثربخشی حالتهای مختلف برنامهریزی های در اواخر قرن 20 استنتاج شده باشد. با این حال، بین آن دسته از نویسندگانی که به اصلاح و مورد پسند عامه قرار گرفتن مفهوم کمک کرده اند در آمریکا پژوهشگرانی مانند اینز، بوهر، فراستر3، فریدمن4، هوچ5 ، فیشر6، و در اروپا، البرتز7، سینگدو8،هاجر9، داود10ی، مولارت11 و شاید برجسته ترین آنها، هیلی12 هستند.

.3 چارچوب نظری برنامهریزی همکارانه

تصمیم گیری در فرایند همکارانه– که برخی آن را با برنامهریزی همکارانه یکی دانسته اند- نیاز به یک فرایند تصمیم گیری مشترک دارد که معمولاً از طریق گروهی از سهام داران برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات و وفاق جمعی تهیه میشود. شرکت کنندگان در این فرایندمعمولاً با مردم دارای منافع خاص یا با سهام داران مشارکت میکنند. این سهامداران ممکن است شامل نمایندگانی از دولت، گروههای ذی نفع و بخش عمده ای از جامعه باشند. علاوه بر سهام داران عموم مردم نیز به دلیل منافعشان مشارکت می کنند، گرچه این منافع ممکن است به خوبی تعریف نشده باشد. (دانشپور، (79 :1390


4


به نظر میرسد برنامهریزی همکارانه1 به عنوان یک رهیافت فراگیر گفت وشنودی است که میتواند برای شکل دادن به فضای اجتماعی با ویژگیهای خاصی از جامعه معاصر به توافق برسد. این رهیافت حکومت را به حالتهای جدیدی تغییر داده و نیاز به درگیرکردن ذینفعان چندگانه را به رسمیت می شناسد؛ و برتری نئولیبرالیسم2 که برخی کمتر آن را در زمینه خصوصی سازی حوزه عمومیمیبینند، به عنوان از بین برنده اختلافات دیرین میان دولت و بازار برای تطبیق با مشارکت مربوط به همکاریهای جدید مطرح میکند؛ با این حال، بر خلاف این عوامل که به نظر میرسند به ایجاد زمینه جدیدی برای تصمیم گیری همکارانه کمک کنند، تنشها را در دو سطح خاص و جهانی در بحثهای حمایتی آشکار می سازد. در سطح جهانی، تناقض آشکاری در ترویج ریشههای عمل همکارانه در ارزشهای منسجم وجود دارد، توجه به اجتماعات خرد در جهان، میتواند به عنوان فردگرایی بیشتر، اجتماع پراکنده، رقابتی، و یا به عبارت دیگر غیر همکارانه به نظر برسد. برخی به برنامهریزی همکارانه به عنوان "مسیری مهم برای نظریه برنامهریزی با پتانسیل قابل توجهی برای عمل " می نگرند. البته باید توجه نمود که آیا این نظریه در برنامهریزی صرفاً نظریه ای توصیفی است که امکان پیش بینی در آن وجود ندارد یا یک چارچوب اصولی طراحی شده برای توصیف و راهنمای عمل است. ( (Brand, 2007: 3

3.1. تعریف برنامهریزی همکارانه

- برنامهریزی همکارنه به معنای فرایندی است برای دستیابی به اهدافی که توسط یک نمایندگی به تنهایی قابل دست یافتن نیستند.

- برنامهریزی همکارانه شامل تعامل در قالب یک همکاری در سراسر ساختمان اجماع، توسعه برنامه و اجرا است. این نوع از برنامهریزی فرایندی گروهی در طولانی مدت است که در آن گروهها با یکدیگر برای فراهم کردن قوانین، سیاستها، برنامهها، اصول نظارتی و راهبردهای اجرا تلاش میکنند. ( Margeru, 2002: 8 : )

- شاید بهترین روش تعریف برنامهریزی همکارانه تعریف از طریق یک فرایند قیاسی باشد. لذا میتوان برنامهریزی همکارانه را تعریف چارچوبی برای همکاری نامید که از آن به عنوان مکان سازی یاد میشود. در واقع این رهیافت در جامعه مورد برنامهریزی برای همکاری و ارتباط متقابل ظرفیت سازی میکند. برنامهریزی همکارانه با ایدههای سازماندهی فضا، پروژههای راهبردی و همکاری سرو کار دارد. (دهقان، (43 :1387

- برنامهریزی همکارانه (که به باور برخی با برنامهریزی همکارانه3 یکسان است) پایه نظریه برنامهریزی در دوران دوران اخیر (از دهه 1990 میلادی) است و میتوان نقش آن را به صورت زیر بیان نمود:

· حرکت از رفتارهای فردباورانه دهه 1980 میلادی به سوی رفتارهای اجتماعی دهه 1990 میلادی

· تاکید بر فرایندهای از پایین به بالا و نیز در سطح محلی

· نیاز به پرکردن فضای خالی دوران برنامهریزی عقلانی – جامع (دانشپور، (411 :1390

5


- برنامهریزی همکارانه یک توده یکپارچه از مجموعه بدیهیات است. در حالی که برخی آن را به عنوان نوعی از نظریه برنامهریزی که شامل یک مخلوط ناهمگن و پویا از گونههای خاص نظریه برنامهریزی است توصیف میکنند، دیگران به نظر میرسد با آن به عنوان یک گونه خاص بزرگتر، از نظریه برنامهریزی همکارانه رفتار میکنند. در بین گروه دوم تئودر جونز1 و المندیگر(2002) 2 کسانی هستند که آن را به عنوان تجسم هیلی3 از برنامهریزی همکارانه در کنار برنامهریزی منطقی (فیشر و فراستر)، برنامهریزی مشورتی (فراستر) و تغییرات متاثر از نو عمل گرایی (هارپر

و استین(4، نظریه انتقادی5 (فراستر)، و عمل برنامهریزی (هوچ)در نظر میگیرند. ( (Brand, 2007: 3

- هیلی (1997) از عبارت برنامهریزی همکارانه برای توصیف فرآیندی استفاده می کند که در آن مشارکت کنندگان در فعالیتی که بیان کننده بهرههای متقابل6 آنهاست، به موافقت و اجماع دست می یابند. بر ضد رهیافت اقتصاد سیاسی7 این رهیافت معتقد بر این است که مردم بهرههای ثابت و قطعی ندارند؛. به عبارتی، یک وضعیت ساختاری مشخص (مثال:سرمایه داری)، خود به خود یک وضعیت سیاسی مشخص (مثال:مقررات زدایی) ایجاد نمیکند. بحث میتواند سرمایه داران را هدایت کند به فهمیدن این که آنها چگونه میتوانستند از مقررات محیطی منتفع شوند؛ زمانی که برای محدود کردن آزادی شان، به صورت واکنشی مخالفت میکردند. تفاوتهای برجسته بین رویکردهای مختلف نشان می دهد تا چه اندازه،تفسیرِ بهره توسط گروهها در وضعیتهای سیاسی مشابه میتواند تغییر کند. با این حال، ادراک متفاوت از بهره، توسط آنها که در موقعیتهای سیاسی متفاوت حمایت می شوند؛ به سادگی از طریق تبادل افکار رفع نمیشود. اگر رهبران کسب و کار ادراک متفاوت از بهره داشته باشند، اندیشهها به تنهایی، قادر به برقراری تعامل بین آنها نیست.

اگر هم ادراکها از بهره و سودتوسطِکلامِتحریف شده باشد، دچار جانبداری یک طرفه یا گمراهی می شوند و اگر ساختارها به صورت اجتماعی ساخته شده باشند، تغییر کلام به تنهایی باعث دگرگون شدن ساختارها نمیشود. یک مرحله بینابینی مورد نیاز خواهد بود. آرمانها می تواند موجب جنبشهای اجتماعی شود که یکی پس از دیگری آگاهی را تغییر دهد، اما این موضوع بیشتر از یک امر مذاکره ای و ساختن توافق عامه در بین ذی نفعان است. در مورد نو-لیبرالیسم8، ناخشنودی بین بخشهای بانفوذ از جمعیت به یک نیروی اجتماعی تبدیل شد، زمانی که توسط توسط مجموعه ای از آرمانهایی که به نظر میرسید یک دلیل برای احساس نارضایتی تعریف میکنند؛ بسیج شدند. آگاهی برانگیخته شده ای که آرمانها را در کاربست قرار می دهد، در برگیرنده رهبری و بسیج نمودن قدرت است، مردم به سادگیمتفقاً، استدلال نمیکنند.( ( Fanstein, 2000: 8

 

.2.3 ماهیت برنامهریزی همکارانه (هستی شناسی( 1

برنامهریزی همکارانه بر پایه درک رابطه از فضا است که در آن حرکت در جهت X نسبت به Y میتواند از کیفیتی کاملا متفاوت برخوردار باشد و کاملا متفاوت تجربه شود. به عبارت دیگر، واقعیتهای فضایی نمیتواند هندسه را بدون از دست دادن پیچیدگیهای غنی و حیاتی از زندگی واقعی کاهش دهد. افکار مشابه درک برنامه ریزان همکارانه را از زمان به عنوان چیزی پیچیده تر از یک دنباله خطی از ثانیهها هدایت میکنند.

برنامه ریزان همکارانه برخی از مفروضات اساسی درباره ماهیت انسان را به اشتراک گذاشتند. برخی از نویسندگان در این زمینه بارها به مفهوم "سیستمهای انطباقی پیچیده" اشاره کرده اند. چنین سیستمهایی شامل تک عناصری پیچیده و فاقد قطعیت، و اغلب در مرز هرج و مرج ، اما با قابلیتهای خود سازماندهی توصیف شده اند. کسانی که در این فرض سهیم اند بدیهی است با این ایده که "ماهیت" جهان است و اساساً دستگاهی با ساختاری منظم است مخالفند. فرض آن چیزی است که برنامه ریزان همکارانه با آن موافقند. میتوان گفت که ماندن در هستی شناسی مدرن با تقلیل نوگرایی و عملگرایی باطل می شود.( ( Brand, 2007: 3
.3.3 شناخت شناسی2

فرض بر این است که رسیدن به حقیقت مستلزم رویکرد متفاوتی از درک جهان است از این فرض که همه چیز اجتماعی ساخته شده باشد. برنامه ریزان همکارانه در حال تلاش برای معرفت شناسی و متفاوت فکر کردن هستند، آنها می توانند نگرانیهای عمل گرایان را به سمت نوع جدیدی از دانش مفهومیو معنادار هدایت کنند.

نمونه سوالات برنامهریزی همکارانه موارد زیر را در بر خواهد داشت: روابط قدرتهای درگیر در یک موضوع خاص چیست؟ برندگان و بازندگان بالقوه چه کسانی هستند؟ چگونه میتوان وضعیت حاکم را تحت تاثیر قرار داد؟ یکی دیگر از موضوعات معرفت شناختی این گونه مطرح میکند که لازم است که همه انواع دانش به حساب آورده شوند. بنابراین، برنامه ریزان همکارانه بر نیاز به تسهیل کردن بیان چنین دانش تجربی تاکید میکنند، تاکید بر این که هیچ چیز ممتازی وجود ندارددقیقاً، "عقلانیت" وجود دارد ]و[ تمام.... اشکال مختلف باید در مورد آن آموخته شود و به آن احترام گذاشته شود. (همان)
.4.3 اصول برنامهریزی همکارانه

رویکرد یا رهیافت همکارانه با نظریه "عمل همکارانه"3 هابرماس4 در آغاز دهه 1980 میلادی شروع شد که بر دفاع از پروژه روشنگری بالقوه آزادی بخش بحث عقلانیت متمرکز شده بود، بین شهروندان آزادی که درگیر بحث مشارکت شده و به عنوان یک نقد پست مدرنیته، از توانایی بازیگران با پیش زمینههای فرهنگی متفاوت تا فراتر از


تنوع درک یکدیگر به اجماع برسند. عمل (کنش) همکارانه به سمت اجبار به درک متقابل و توافق از طریق فرایند دموکراتیک که همبستگی اجتماعی را میسازد جهت گیری می کند.

بر اساس نظریاتهابرماس برای این که یک فرایند باز و مشارکتی باشد باید به وسیله پنج اصل زیر هدایت شود:

1. بحث باید عمومیباشد، بحث از هیچ حزب یا گروه خارج از آن تاثیر نگیرد

2. تمام گروهها باید فعالان مستقل با توانایی ارائه ادعاها و انتقاد از ادعاههای دیگران به صورت برابر باشند.

3. مهمتر از همه این که همه گروهها و مشارکت کنندگان باید قادر به همفکری و موافقت با یکدیگر باشند. کسانی که میتوانند یک تصمیم از دیدگاه دیگری ببینند و مورد بررسی قرار دهند برای احترام به حقوق و نیازهای همه افراد محتمل ترند.

4. روابط قدرت بین مباحثه کنندگان نباید به صورت مخالف بر نتایج بحث تاثیر بگذارد.

5. در نهایت همه شرکت کنندگان باید آشکارا و صادقانه گفت وگو کنند و از داشته برنامههای مخفی و یا

همکاری با مخالفان بپرهیزند.

بر اساس این موضع اصولی شرکت کنندگان در ساختارهای حکومت همکارانه وظیفه دارند یک فضای ادراکی مشترک برای احترام گذاشتن به حقوق همه افراد ایجاد کنند. آنها باید متعهد شوند که گوش کنند، درک کنند و برای همیشه به راههای گوناگونی که توسط گروههای فرهنگی مختلف برای ساختن جهان خودشان و مفاهیم و ارزشهای آن ایجاد شده است احترام بگذارند.

برای صحبت محترمانه و گوش دادن به اختلافات، شرکت کنندگان باید امیدها، رویاها و ترسهای دیگران را درک کنند. آنان باید درک مشترکی از مشکلات را توسعه دهند و راهبرد فراگیری که نه به صورت افراطی بلکه به صورت کافی آنها را به چالش بکشد. در این صورت است که وفاق عمومی از طریق یک فرایند فراگیر همکارانه شکل میگیرد. باید توجه داشت که تضادها هم به اندازه مذاکره و تفاهم مقابل مهم هستند. یک فرایند همکارانه باید به عنوان یک میدان مبارزه به نظر برسدکه در آن، فرایندهای انتقاد، اقدامات وشیوههای سخن گفتن و برجسته کردن تحریفهای همکارانه و سوءتفاهم همیشه لازم است. ( (North, 1999: 6

در نهایت میتوان اصول کلی برنامهریزی همکارانه را به صورت زیر عنوان نمود:

1. همکاری (قدرت مشترک) که در جهانی چندفرهنگی از طریق ایجاد شبکه ای از روابط بین اشخاص با هویت به وجود میآید.

2. تاکید بر اهمیت توجه به دانش فنی و تجربی که از طریق گروههای متخصص تامین می شود.
3. توافق بر روی مشکلات، سیاستها و نحوه پیگیری آنها

4. ایجاد ظرفیتهای نهادی و سازمانی، نه تنها از طریق تاثیر بر شرکت کنندگان بلکه از طریق ایجاد شبکه ای از روابط اجتماعی بین شرکت کنندگان


8

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید