بخشی از مقاله
چکیده
در عصر مشروطه شاهد یک تحول بنیادین در فضاي ادبیات ایران هستیم. حال و هواي شعر در این دورهکُلّیبه دگرگون میشود. مضامین شعر بازگشت که شاعرانی چون قاآنی و سروش اصفهانی در عهد ناصري پرچمدار آن بودند برچیده میشود و درونمایههاي تازهاي چون مشروطهخواهی، وطن، آزادي، قانون و اعتراض به قاموس ادبیات ایران راه پیدا کندمی. اما قبل از شاعران مشروطه روشنفکرانی چون آخوندزاده، آقاخان کرمانی، ملکمخان، طالبوف و دیگران در آثار خود تجدد و مؤلفههاي آن را تبیین نموده بودند و خواستار راهیابی درونمایههاي تجددخواهانه در درون ادبیات شده بودند.
در عصر ناصري روشنفکران شدیدترین انتقادها را به شاعران عصر خود وارد کردند و مضامین شعر آنها را مندرس و بیارزش قلمداد کردند و خواستار آن شدند که درونمایه اشعار دگرگون شود و مؤلفههاي تجدد در اشعار منعکس شود تا به بیداري جامعه بینجامد. شاعران مشروطه که دستپروردة این جنبش فکري بودند همان مسیري را در پیش گرفتند که موردنظر روشنفکران بود. در این نوشتار به دیدگاههاي ادبی آخوندزاده و همفکرانش پرداخته و تبیین خواهد شد که این نواندیشان چه ملاكهایی را برايادبی»ات بیداري« ضروري میدانستند. بطور کلّی خواسته آنها این بود که شاعران مضامینی را در شعر خود به کار گیرند که موجب آگاهی مردم از حقوقو خودمتنبه شدن سیاستمداران گردد تا در مسیر توسعه و ترقّی گام بردارند.
مقدمه
جریان روشنفکري ایران در نیمه نخست قرن سیزدهم بهتدریج شکل گرفتوعمدتاً تحت تأثیر رویارویی با غرب بود. باب آشنایی ایرانیان با اروپا از اواخر دورة صفویه باز شده بود. از نخستین کسانی که در آثار خود به شیوة زندگی و حکومتداري اروپاییان توجه کرده-اند حزین لاهیجی شاعر مشهور اواخر صفوي بود. بعد از او عبداللطیف شوشتري در کتاب تحفهالعالم از زندگی مردم انگلیس نوشته و از فراماسونري و برابري همه در برابر قانون سخن گفته است. - خاتمی، 1380، - 1
در دورة قاجار جریان روشنفکري توسط دو گروه از نخبگان ایرانی دنبال شد؛ گروه اول نخبگانو ترقّیخواهانی بودند که در بدنه حکومت بودند، کسانی چون عباسمیرزاي ولیعهد، قائممقام فراهانی، امیرکبیر، میرزا حسینخان سپهسالار و میرزا ملکمخان. - زرقانی، 1383، 48گروه - دوم کسانی بودند که خارج از حکومت بودند و در داخل یا خارج از ایران آراء و دیدگاههاي نوگرایانه خود را با آزادي عمل و بدون اینکه نگران واکنش منفیمخالفانِ حکومتی باشند نشر و ارائه میکردند.
کسانی چون فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، سید جمالالدین اسدآبادي، شیخ احمد روحی، زینالعابدین مراغهاي و عبدالرحیم طالبوف. تفاوت اساسی که این دو گروه از نخبگان را از هم متمایز میکند این است که فعالیتهاي گروه اول که بههرحال وابسته حکومت و در برابر آن پاسخگو بودند شامل اقدامات زیربنایی براي نوسازي و آوردن علوم و فنون به داخل کشور بود. این اقدامات گرچه در جاي خود بسیار مهم و کارساز بودند اما مشکل اساسی ایران را که همانا "ناآگاهی تودة مردم" از حقوق خود و جهان پیرامون خود بود را نمیتوانست برطرف کند. آنچه که تودة مردم ایران را "آگاه" کرد و به تکاپو واداشتتفکّرو شاعران و تحصیلکردهها و روحانیان را "جهتدار" کرده و آنها را در مسیر مبارزة سیاسی براي عدالتخواهی، حاکمیت قانون و بالاخره مشروطهخواهی قرار داد؛عمدتاً اندیشهها، روشنگريهاو تلاشهاي نخبگانِ "غیرحکومتی" بود.
روشنفکران در آستانه انقلاب مشروطه، با اعتراض به نظام حاکم، بر پویش فکري و سیاسی در روزگار خود اثري بزرگ گذاشتند. آنان متأثر از ادبیات اروپا، در راه نوجویی و تجدد، نقد و بازنگريدبیدر اتا گذشته را آغاز کردند و در راستاي ایجاد یک تحول ادبی، با مغلقگویی و کهنهگویی و مدیحهسرایی به ستیز برخاستند و خواستار ادبیاتی شدند که در راه بیداري مردم و اصلاح جامعه و حکومت باشد. - ساعی، - 214 : 1389شعر مشروطه را با مضامین و کلیدواژههایی چوناستبدادستیزي، تجددخواهی، اعتراض، آزادي، قانون، عدالت، مردم، وطن، استعمارستیزي، مبارزه، آموزش و تربیت نوین، باستانگرایی، نقد سنتها، حقوق زنان، شعر کارگري، علوم و فنون و موضوعاتی اینچنینی میشناسیم که در مقایسه با محتواي شعر نیمه اول قرن سیزدهم تفاوتهاي زیادي دارد.