بخشی از مقاله
ارائۀ الگويي براي ارزيابي عملکرد راهبردي صنعت انبوه سازي مسکن و تبيين راهبردهاي مناسب انبوه سازان تا افق برنامۀ پنجم توسعه
چکيده
با گذشت حدود نيم قرن از فراگير شدن مديريت راهبردي ، ساختار مباحث مديريت راهبردي در ارتباط با صنعت ساختمان ، ناقص به نظر مي رسد. اين خلأ، در مورد انبوه سازي مسکن که در سالهاي اخير در کشورمان اهميت زيادي يافته است ، محسوس تر مي باشد. لذا ضعف مديريتي و اهميت اين صنعت ، ضرورت انجام مطالعات راهبردي را طلب مي کنند. در اين مقاله که محصول پروژة تحقيقاتي کارشناسي ارشد و براساس پارادايم رئاليسم ، رويکرد کيفي و روش مطالعۀ موردي مي باشد، از طريق مصاحبۀ اوليه با ٤ انبوه ساز صاحبنظر انتخاب شده از جامعۀ انبوه سازان ، به تعيين فرصتها و تهديدهاي صنعت انبوه سازي و راهبردهاي مؤثر پاسخگو به هر کدام پرداخته مي شود. سپس ، با مصاحبۀ ثانويه ، با ٢٠ صاحبنظر انبوه ساز، داده هاي مورد نياز براي تهيۀ ماتريس ارزيابي عوامل خارجي در ٤ منطقۀ مختلف اقتصادي، ارائه مي شوند. با اين مصاحبه ها به پيش بيني فرصتها و تهديدهاي آيندة صنعت و ماهيت اهداف بلندمدت انبوه سازان پرداخته مي شود تا با کمک ماتريسهاي بدست آمده و راهبردهاي مؤثر براي عوامل مختلف محيطي ، راهبردهاي مناسب براي سازندگان تبيين شوند. راهبردهاي تمرکز بر نواحي شمال اقتصادي براي دستيابي به سودآوري حداکثر و تمرکز بر جنوب اقتصادي براي عمل حداکثر به مسئوليت اجتماعي سازندگان از اين مقاله نتيجه مي شوند.
واژگان کليدي : انبوه سازي مسکن ، مديريت راهبردي ، تجزيه و تحليل راهبردي
مقدمه
مسکن و برنامه ريزي براي تأمين آن از جمله مباحثي است که اولين بار در برنامۀ سوم عمراني پيش از انقلاب اسلامي مورد توجه قرار گرفت . پيش از اين برنامه ، به مقولۀ مسکن به عنوان مبحثي که نيازمند دخالت دولت و برنامه ريزي باشد، توجه نمي شد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بروز جنگ تحميلي ، موضوع مسکن ابعاد تازه تري به خود گرفت ؛ که از آن جمله افزايش جمعيت و مهاجرت به کلان شهرهايي بود که هنوز دست به گريبان مسائل فراوان و کمبودهاي گسترده در تأمين مسکن براي ساکنان قبلي بودند. لذا براي رفع اين کمبود، ساخت مسکن بصورت انبوه در برنامه هاي توسعه مورد توجه قرار گرفت .[١]
در قانون برنامۀ چهارم توسعۀ کشور، براساس مادة٣٠، افزايش سهم انبوه سازي مسکن به ميزان ٣ برابر عملکرد برنامۀ سوم مقرر شد؛[٢]
که گوياي اهميت روز افزون انبوه سازي مسکن مي باشد. تحقق اهداف برنامه هاي توسعه در بخش مسکن و مبحث انبوه سازي ، از يک طرف به بسترسازي مؤثر براي اين کسب و کار و از طرف ديگر به پاسخگويي مناسب انبوه سازان به شرايط موجود در محيط کسب و کار وابسته است . گرچه بستر توليد انبوه ، از طريق نهادهاي برنامه ريز، سياستگذار و قانونگذار ايجاد مي شود، لازمۀ رشد هرچه بيشتر اين صنعت و دستيابي به اهداف برنامه هاي توسعه ، پاسخگويي مناسب انبوه سازان به متغيرهاي مختلف بستر محيطي با تدوين راهبردهاي مقتضي توسط آنان است .
مفهوم انبوه سازي مسکن و انبوه ساز
تعريف انبوه سازي مسکن ١ معمولا براساس تعداد واحدهاي مسکوني توليد شده مي باشد.[٣] مادة ١٣٨ قانون برنامۀ سوم توسعۀ کشور، مسکن انبوه را مجتمع هاي مسکوني داراي ٣ واحد مسکوني و بيشتر در نقاط روستايي ، ٥ واحد مسکوني و بيشتر در شهرهاي با جمعيت کمتر از ٢٥٠ هزار نفر و ١٠ واحد مسکوني و بيشتر در ساير شهرها مي داند.[٤]
علاوه بر اين ، براساس دستورالعمل تشخيص صلاحيت ، تعيين پايه و صدور پروانه اشتغال به کار سازندگان انبوه مسکن و ساختمان ، يک انبوه ساز، شخصي حقيقي يا حقوقي قلمداد مي گردد که حداقل ٢٠ واحد مسکوني يا٣٠٠٠ مترمربع زيربناي ساختماني ساخته باشد.[٥]
مفهوم راهبرد و مديريت راهبردي
راهبرد عبارت است از يک برنامه ، براي ايجاد رابطۀ متقابل با عوامل محيطي معمولا ضد و نقيض ، جهت تأمين هدفهاي سازمان . تفاوت هدف با راهبرد در اين است که هدف مشخص مي کند که سازمان مي خواهد به کجا برود؛ ولي راهبرد تعيين کنندة شيوة رسيدن به آنجاست . به بيان ديگر، راهبردها ابزاري هستند که شرکتها مي توانند بدان وسيله به اهداف بلند مدت خود دست يابند.[٦]
در تبيين مفهوم مديريت راهبردي از بياني وسيع تر از تدوين راهبرد استفاده مي شود. مديريت راهبردي ٢، فرآيندي است که دربرگيرندة ٣ مرحله مي باشد: تدوين راهبردها، اجراي راهبردها و ارزيابي راهبردها. ازاينرو مديريت راهبردي بدين گونه تعريف مي شود: هنر و علم تدوين ، اجرا و ارزيابي راهبردها.[٧]
ارزيابي عملکرد راهبردي صنعت
در تجزيه و تحليل صنعت ٣ از فرصتهايي که مي توان از آنها بهره برداري کرد و تهديدهايي که مي توان از آنها احتراز نمود، يک فهرست نهايي تهيه مي شود و واکنش شرکت نسبت به آنها مورد ارزيابي قرار مي گيرد. اين عمل ، بررسي نيروهاي خارجي يا عوامل محيطي نيز گفته مي شود. براي اين منظور، در قدم نخست مي توان عوامل خارجي را به ٥ گروه اصلي طبقه بندي کرد و متغيرهاي متعدد مربوط به هر گروه را مورد بررسي قرار داد. ٥ گروه اصلي عوامل محيطي عبارتند از: عوامل سياسي ، اقتصادي، اجتماعي ، فن آوري و رقابتي .[٧] عوامل خارجي سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فن آورانه مربوط به محيط عمومي سازمان مي باشند؛ درصورتيکه درخصوص نيروهاي رقابتي وضع متفاوت است . نيروهاي رقابتي به محيط صنعت سازمان مربوط شده و در حيطۀ شرکت هايي بررسي مي شوند که محصولات آنها جايگزين نزديکي براي هم هستند. از ديدگاه مايکل پورتر٤، در هر صنعت ماهيت رقابت بوسيله ٥ عامل تعيين مي شود. پورتر اين ٥ عامل را نيروهاي پيش برندة رقابت در صنعت مي داند و اينگونه معرفي مي کند: رقابت در بين شرکت هاي موجود، تهديد رقباي تازه وارد، تهديد محصولات يا خدمات جايگزين ، قدرت چانه زني خريداران و قدرت چانه زني تأمين کنندگان .[٨]
براي تجزيه و تحليل صنعت يا ارزيابي عملکرد راهبردي از ماتريس ارزيابي عوامل خارجي ٥ بهره مي گيرند. براي تهيۀ اين ماتريس ، پس از فهرست نمودن متغيرهاي خارجي که موجب فرصت يا تهديد مي شوند، به هر متغير يک وزن يا ضريب داده مي شود. اين ضريبها نشان دهندة اهميت نسبي عوامل بوده و بر حسب اهميت ، عددي از صفر تا ١ مي باشند؛ بطوريکه مجموع اين ضرايب براي تمامي متغيرها عدد ١ باشد. سپس ، براي هر يک از عوامل ، رتبه اي به شرکت داده مي شود؛ که بيانگر اثربخشي راهبردهاي کنوني شرکت در پاسخگويي به عامل مزبور است . رتبه ها بر حسب مؤثر بودن راهبردهاي سازمان ، عددي از ١ تا ٤ مي باشند. شايان ذکر است که رتبه در محدودة سازمان و ضريب در محدودة صنعت تعيين مي شوند. حاصلضرب ضريب هر عامل در رتبۀ آن، نمرة نهايي را نشان مي دهد؛ که از طريق جمع کردن نمرات نهايي تمامي عوامل فهرست شده ، نمرة سازمان ، بدست مي آيد. هرچه نمره از ٢.٥ بزرگتر و به ٤ نزديکتر باشد، بدين معني است که سازمان در برابر عواملي که موجب تهديد يا فرصت ميشوند، بصورتي مناسب تر واکنش نشان داده است ؛ و هرچه اين عدد کوچکتر و به ١ نزديکتر باشد، بيانگر اين است که سازمان نتوانسته است در برابر فرصتها و تهديدهاي خارجي واکنش مناسبي از خود نشان دهد.[٧]
پيش بيني عوامل محيطي آينده
پس از ارزيابي عوامل خارجي سازمان ، براي تدوين راهبرد نياز به تعيين فرصتها و تهديدهايي است که در آينده بر سازمان يا صنعت اثرات عمده خواهند گذاشت . مي توان روش هاي پيش بيني را مي توان به دو گروه عمدة کمي و کيفي طبقه بندي کرد. تکنيکهاي رگرسيون ، الگوهاي اقتصادسنجي و بستن تناسب از روش هاي مشهور کمي و تکنيکهاي دلفي ، طوفان فکري و اجماع يا توافق نظر مديران اجرايي ، از مهمترين روشهاي کيفي براي پيش بيني آينده اند.[٧]
با آنکه در بعضي از موارد پيش بيني عوامل محيطي ، تنها يک روش کيفي يا کمي ، براي پيش بيني وجود دارد، انتخاب يک رويکرد تنها به عوامل محيطي بستگي ندارد؛ بلکه عواملي همچون ماهيت تصميم ، ميزان و دقت اطلاعات در دسترس ، دقت مورد نياز، زمان در اختيار، اهميت پيش بيني ، هزينه ، تواناييهاي نيروي انساني و مناسبات مديران و پيش بيني کنندگان نيز بايد مد نظر قرار گيرند. با اين وجود تفاوت در پيش بيني ها اغلب با هر دو رويکرد بسيار اندک است . براي پيش بيني عوامل محيطي آينده ، مديريت بايد فهرستي از متغيرهاي خارجي را تهيه کند. فهرست بايد شامل همۀ متغيرهايي باشد که تأثير زيادي بر شرکت دارند، حتي اگر احتمال رخ دادن آنها کم است ؛ همچنين همۀ متغيرهايي که تأثير کمي بر شرکت دارند اگر احتمال رخ دادن آنها زياد است ، بايد در فهرست قرار گيرند.[٩]
مديريت راهبردي در صنعت ساختمان
«پرايس » در سال ٢٠٠٣ با تحقيقي که بر روي شرکتهاي ساختماني بزرگ انجام داد و فرآيند مديريت راهبردي را در آنها مطالعه کرد، نتيجه گرفت که اين شرکتها بدليل تنوع بالاي اين صنعت ، بايد چارچوبي را براي فرآيند مديريت راهبردي بکار برند. در اين الگو، ٤ فاز اصلي براي فرآيند مديريت راهبردي ارائه شده است . «پرايس » فاز اول فرآيند را مرور راهبردي نام گذاري کرد. پس از اين مرحله ، جمع آوري و تحليل داده ها يا فاز دوم فرآيند مديريت راهبردي آغاز مي شود که خود شامل ٤ مرحلۀ ورودي داده، ابزارهاي تحليلي ، سؤالات مفهومي کارآمد و خروجي ها مي باشد. برنامه ريزي راهبردي که فاز سوم الگوي «پرايس » مي باشد، پس از آخرين خروجي فاز دوم آغاز مي گردد؛ و در انتها، فاز آخر اين الگو، اجراي راهبردهاي برنامه ريزي شده مي باشد. «پرايس » پيشنهاد مي کند بدليل تنوعي که در فعاليتهاي شرکتهاي ساختماني وجود دارد، هر سازمان نياز به توسعه و بهبود چارچوبي راهبردي دارد که به مديريت فرآيند راهبردي منحصر به فرد آن کمک کند.[١٠]
«مايکل گاروين »٧ و «چارلز چي »٨، در سال ٢٠٠٤، با تحقيقي که بر روي ٢٤ شرکت ساختماني بين المللي انجام دادند، نتيجه گرفتند که عوامل محيط خارجي ، هم بر راهبرد شرکت و هم بر خود سازمان اثرگذارند که نتيجتا ساختار و فرهنگ سازمان را از خود متأثر مي کنند. در عين حال ساختار و فرهنگ سازمان بر تدوين راهبرد شرکت مؤثر مي باشند و از طرف ديگر راهبرد شرکت نيز فرهنگ و ساختار سازمان را از خود متأثر مي کند. در حقيقت سازمان و راهبرد آن با هم رابطۀ متقابل دارند و هر دو از عوامل محيط خارجي اثرپذيرند؛ که اين عوامل عبارتند از عوامل محيط حقوقي و قانوني ، محيط اقتصادي، محيط فرهنگي و اجتماعي ، فن آوري و محيط صنعت .[١١]
در سال ٢٠٠٥، «ديويد چو»٩ و «چارلز چي »، تحقيقي در مورد مديريت راهبردي بر روي ٢ شرکت ساختماني در چين انجام دادند. آنها در چارچوبي که براي توسعۀ راهبرد در شرکتهاي ساختماني ارائه نمودند، عوامل خارجي را سياستهاي دولت اعم از پولي ، مالي ، حقوقي و قانوني ، شرايط بازارهاي سرمايه ، شرايط بازارهاي صنايع ديگر، شرايط بازارهاي منابع و محصولات ، روند فن آوريهاي جديد، روند رشد محلي و ناحيه اي و شرايط منحصر به فرد قدرتهاي سياسي ، اجتماعي و فرهنگي تعريف کردند. همچنين آنها نتيجه گرفتند که هيچ قانون واضح و مشخصي براي توسعۀ يک راهبرد بصورت مشخص در صنعت ساختمان وجود ندارد؛ بخصوص زماني که شرايط محيطي دائما در حال تغيير باشد.[١٢]
روش تحقيق
اين تحقيق با پارادايم رئاليسم يا فرااثبات گرايي ، رويکرد کيفي و راهبرد مطالعۀ موردي انجام شده است . بر اين اساس براي مطالعه پديدة مديريت راهبردي در صنعت انبوه سازي مسکن ، مطالعه بر روي مورد مديريت راهبردي در صنعت انبوه سازي مسکن در شهر گرگان و با تمرکز بر تجزيه و تحليل راهبردي صنعت و تبيين راهبردهاي مناسب انبوه سازان مسکن در شهر گرگان انجام شده است . روش جمع آوري داده ها، در اين تحقيق ، بر اساس مشاهدة غيرمستقيم و مصاحبه با صاحبنظران به روش هدايت کليات است . با روش نمونه گيري موارد مطلوب[١٣]، تا رسيدن به نقطۀ اشباع اطلاعات ، صاحبنظران متعدد، براي ٢ مرحله مصاحبۀ عميق و طولاني انتخاب مي شوند و اعتبار يافته هاي هر مرحله بر اساس اصول تحقيق [١٤] در ابتداي مرحلۀ بعد سنجيده مي شوند. تحليل داده هاي تحقيق با رويکرد شبه آماري و ويرايش کردن به روشهاي تحليل محتوا و تحليل تفسيري انجام شده است و پس از آن در مرحلۀ بعد، از طريق مصاحبه ، اعتبار يافته هاي تحقيق مورد سنجش قرار گرفته است . ارزيابي کيفيت تحقيق با ٦ معيار ارزيابي در مطالعۀ موردي پارادايم رئاليسم صورت مي گيرد. اين معيارها شامل مناسب بودن هستي شناسي ، روايي مشروط ، برداشتها و ادراکات چندگانۀ مشارکت کننده ، قابليت اعتماد روش شناسي ، تعميم پذيري تحليلي و روايي سازه مي باشند[١٥].
در اين تحقيق در وهلۀ اول ٤ صاحبنظر در صنعت انبوه سازي مسکن انتخاب شدند تا بوسيله مصاحبه ، فرصتها و تهديدهاي صنعت انبوه سازي تعيين گردد و واکنش موثر به هر کدام از عوامل مشخص شود. در ادامه با توجه به اطلاعاتي که از طريق مشاهدة غير مستقيم و مصاحبۀ مرحلۀ اول بدست آمده بود، شهر مورد مطالعه به ٢ ناحيۀ شمال اقتصادي و جنوب اقتصادي و هر ناحيه به ٢ منطقۀ متمايل به مرکز و منطقۀ رو به رشد و آباداني تقسيم شد. دليل اين منطقه بندي بررسي راهبردهاي توليد مسکن در مناطق مختلف اقتصادي بود، که در مصاحبه هاي اوليه ، مکررا براي فرصتها و تهديدهاي مختلف به عنوان واکنش مؤثر شناخته شد. در مرحلۀ بعدي تحقيق ، از هر کدام از مناطق چهارگانه ، ٥ انبوه ساز صاحبنظر و در مجموع ٢٠ انبوه ساز درخصوص ميزان اهميت هر فرصت يا تهديد و همچنين اثربخشي واکنش انبوه سازان هر منطقه به آن عوامل مصاحبه شدند؛ تا ماتريس ارزيابي عوامل خارجي در صنعت و هريک از مناطق چهارگانۀ اقتصادي بدست آيد. همچنين در مصاحبه هاي اين مرحله به پيش بيني فرصتها و تهديدهاي آيندة صنعت و ماهيت اهداف بلندمدت انبوه سازان پرداخته شد. در ادامه با ماتريسهاي بدست آمده و اهداف انبوه سازان ، راهبردهاي اصلي براي انبوه سازان بدست آمد و در انتها با استفاده از پيش بيني هاي انجام شده و راهبردهاي مؤثر براي فرصتها و تهديدها، راهبردهاي فرعي براي سازندگان تبيين شدند.
لازم به ذکر است که بر اساس اظهار نظرات انبوه سازان صاحبنظر در اين تحقيق ، شمال اقتصادي شامل مناطقي است که ساکنان آن بيشتر از اقشار مرفه جامعه هستند؛ و جنوب اقتصادي شامل بخشهايي مي باشد که اکثرا اقشار کم درآمد در آنها ساکنند. مناطق متمايل به مرکز بعنوان مناطق مرزي بين شمال و جنوب اقتصادي در نظر گرفته مي شوند و مناطق رو به رشد و آباداني ، مناطقي با فاصلۀ مکاني از مناطق مرکزي بوده که بعلت آب و هواي بهتر، سرو صدا و آلودگي کمتر هوا از امکان بالاتري براي رشد قيمت برخوردارند و يا بعلت توسعۀ زير ساختها و ساخت و ساز بالا در آنجا از امکان بيشتري براي آباداني برخوردار مي شوند.
ارزيابي عملکرد راهبردي صنعت انبوه سازي مسکن
پس از مشاهدة کسب و کار سازنده و مصاحبۀ اوليه با انبوه سازان صاحبنظران ، نيروهاي خارجي اثرگذار بر تدوين راهبرد انبوه سازان و همچنين راهبرد مؤثر در پاسخگويي به هر عامل شناسايي شدند. در جدول ١، فرصتها و تهديدهاي خارجي صنعت انبوه سازي مسکن و راهبردهاي مؤثر براي پاسخگويي به هر عامل آورده شده است . با توجه به اين جدول تنها راهبردهايي که در تقابل آشکار با يکديگر هستند، راهبردهاي ساخت مسکن در مناطق مختلف اقتصادي مي باشند. لذا تقسيم بندي شهر مورد مطالعه به ٤ منطقۀ اقتصادي و ارزيابي عملکرد راهبردي انبوه سازان در هر کدام از اين ٤ منطقه مد نظر قرار گرفت .
براي ارزيابي عملکرد راهبردي صنعت انبوه سازي مسکن ، بر اساس داده هاي مصاحبه هاي مرحلۀ دوم ، ماتريس ارزيابي عوامل خارجي کل صنعت انبوه سازي مسکن در جدول ٢ آورده شده است . ستون ضرايب اهميت اين ماتريس ، ميانگين ضرايب اهميت فرصتها و تهديدهاي محيطي از ديدگاه صاحبنظران انبوه ساز در مناطق مختلف اقتصادي است . همچنين ستون رتبه هاي ماتريس ، ميانگين رتبۀ انبوه سازان فعال در مناطق مختلف اقتصادي براي پاسخگويي به هر کدام از عوامل فرصت و تهديد مي باشد. نمرات ماتريس ، حاصلضرب ستون ضرايب اهميت در ستون رتبه ها مي باشد. در سطر آخر اين ماتريس نمرة صنعت انبوه سازي مسکن در پاسخگويي به عوامل محيطي ارائه شده است ؛ که بيانگر ميزان موفقيت انبوه سازان در واکنش به تغييرات محيط پيرامون است . در جدول ٣ ستون نمرات ماتريس ارزيابي عوامل خارجي براي انبوه سازي مسکن در مناطق مختلف شمال اقتصادي روبه آباداني ، شمال اقتصادي متمايل به مرکز، جنوب اقتصادي روبه آباداني و جنوب اقتصادي متمايل به مرکز، آورده شده است . تفاوت در نمرة انبوه سازان در واکنش به يک عامل فرصت يا تهديد، به دليل تفاوت در ستون رتبۀ ماتريس مي باشد؛ چراکه ستون ضرايب اهميت براي تمامي سازندگان مناطق مختلف يکسان است . در سطر انتهايي اين جدول ، نمرة انبوه سازان فعال در مناطق مختلف اقتصادي ارائه شده است . که بيانگر ميزان موفقيت انبوه سازان فعال در مناطق مختلف اقتصادي در واکنش به عوامل محيطي مي باشد.
پيش بيني شرايط محيطي آيندة صنعت انبوه سازي مسکن
شرط لازم براي تدوين راهبرد، پيش بيني نيروهاي خارجي آينده است . ازاينرو در حين انجام مصاحبه ، با استفاده از تکنيک دلفي ، احتمال ادامۀ روند موجود براي هر عامل با توجه به افق برنامه ريزي ، در ٥ سال آينده ، مورد پرسش قرار گرفت ؛ تا پيش بيني ها با توجه به ديدگاه صاحبنظران فعال در اين صنعت انجام شود. آنچه در ستون احتمال جدول ٤ آورده شده ، ميانگين احتمالات وقوع هر عامل در آينده ، از ديدگاه انبوه سازان است . احتمال قطعي با ١٠٠%، احتمال بالا با٧٠%، وضعيت نامشخص با ٥٠%، احتمال ضعيف با ٣٠% و غيرممکن با ٠% نشان داده شده ؛ که ميانگين احتمالات هر متغير، به عدد احتمال نزديک تر، گرد شده است . ستون ضرايب اين جدول ، ضرايب اهميتي مي باشند که براي تشکيل ماتريس ارزيابي عوامل خارجي در مصاحبه ها بدست آمد. ستون سوم اين جدول حاصل ضرب ستون ضرايب در ستون احتمالات مي باشد؛ که بيانگر ميزان اهميت هر عامل ، در آينده ، جهت تدوين راهبرد مناسب براي انبوه سازان مسکن مي باشد.
اهداف بلندمدت از انبوه سازي مسکن
از آنجائيکه راهبردها ابزاري براي رسيدن به هدفي بخصوص مي باشند، تدوين راهبرد بدون داشتن هدفي بلندمدت، غيرممکن است ؛ لذا در مصاحبه هاي مرحلۀ دوم ، اهداف انبوه سازان از ساخت انبوه مسکن مورد بررسي قرار گرفت . بدين ترتيب ، سودآوري ، به عنوان ماهيت هدف بلندمدت يک انبوه ساز مشخص شد. منظور از سودآوري ، درآمد حاصل از فروش نسبت به ميزان سرمايه گذاري انجام شده و يا نرخ بازگشت بر سرمايه معرفي شد. از طرف ديگر، در برنامه هاي توسعۀ کشور، هدف از انبوه سازي مسکن ، ساخت مسکن ارزان قيمت براي پاسخگويي به نياز اقشار کم درآمد جامعه تعريف مي شود؛ که به عنوان مسئوليت اجتماعي براي انبوه ساز قلمداد مي گردد. در نتيجه هدف بلندمدت از انبوه سازي مسکن بر اساس سودآوري و مسئوليت اجتماعي تبيين مي شود؛ که هدف اول بيشتر مدنظر انبوه سازان و هدف دوم اکثرا مورد توجه سياستگذاران بخش مسکن مي باشد.