بخشی از مقاله

چکیده

منظور از روشنفکر در این مجال روشنفکر غربزده، هویت باختهای است که با بیاعتنایی تمام بر داراییهای فرهنگی، دینی خود پشت پا زده و مرعوب غرب گشته من جمله: تقی زاده، فروغی، سپهسالار، آخوندزاده، طالبوف، سید جمال واعظ، ملک المتکلمین و... هدف ما در این مقاله پرداختن به جایگاه اجتماعی روشنفکران بود نه بیان افکار اجتماعی. لذا افکار اجتماعی را مختصر و استطراداً آوردیم. جایگاه اجتماعی را در قالب شاخصههایی همچون شغل، طبقه، منزلت در تکتک افراد آوردیم ولی ارزیابی اصلی را در اینجا میآوریم.

در اینکه جریان روشنفکری در عصر مشروطه مؤثر بوده و در پارهای از اقدامات سیاسی و اجتماعی-فرهنگی نقش قابل قبولی داشته مثل تأسیس شورای ملی، بانک و... جای بحث نیست. ولی آنچه مسلم است نفوذ روشنفکران نسبت به مجتهدان و حکام یک نفوذ کم رنگ است با مطالعه رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن برهه میتوان با وضوح به این امر واقف شد که ایشان جایگاه اجتماعی آنچنانی ندارند و خود روشنفکران به این امر اعتراف کردهاند که قدرت در این مملکت به دست دو طبقه است یکی دولتها و دیگری روحانیون. روشنفکران با اینکه در سمتها و پستهای حساسی هم قرار میگرفتند و از لحاظ درآمد و تحصیلات در سطح بالا بودند اما نفوذ اجتماعی و جایگاه اجتماعی در بین مردم نداشتند.

 هر جایی که آنهاموفق بودند حتماً یک پشتوانه فتوایی و حکمی از مراجع داشتند مثلاً شما اگر روشنفکران را در افتتاح مجلس شورای ملی مؤثر میدانید این به برکت فتوای آخوند خراسانی، عبداالله مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی بود والا اگر مراجع با هر نهاد یا سازمانی مخالفت میکردندیقیناً به اتمام نمیرسید و مصداق بارز آن تحریم تنباکو و قراردادهای رژی و رویتر بود که به دلیل مخالفت مراجع عظام قراردادها لغو گردیدند. تأثیر روشنفکران در علم مختصر و جزئی بود به عنوان مثال در ساختن مدرسه یا تغییر در یک کتاب یا تغییر در روش تدریس دخالت داشتند ولی در محتوا و متن علم نمیتوانستند تغییری ایجاد کنند و جایگاه اجتماعی برتر و والایی نداشتند.

مقدمه:

نهضت مشروطه ایران در سال 1323 ه.ق 1284 - ش - در زمان صدارت عین الدوله آغاز گردید. - صفایی، :1363 3 و کسروی، - 49 :1340 از وقتی که آیتاالله بهبهانی و آیتاالله سید محمد طباطبایی برای رهایی ایران از دست ستمگران متحد شدند، ولی با قتل ناصرالدینشاه پایههای آن گذاشته شد. گر چه پیش از این هم افکار آزادیخواهی در ایران وجود داشت ولی اینگونه افکار بسیار اندک بود و از قوه به فعل تبدیل نشده بود.

گروهها و    جناحهای درگیر در مشروطه کم نبودند از متنفذترین و مقتدرترین این گروهها میتوان به »علماء روشنفکران، حکام و درباریان« اشاره کرد. در بین این گروهها میزان تأثیر یک مجتهد طراز اول و برجسته به مراتب بیش از یک روشنفکر تازه از فرنگ برگشته بود. در این میان افرادی بین گروهی بودند که هم در ردیف روحانیون تند و    پرشور بودند و هم در صف آزادیخواهان و نویسندگان ضد استبدادی. اینان بیک معنا با علمای سنتی فرق داشتند و از طرفی از قشر متجدد فکلی، کرواتی هم متمایز بودند، اینها اغلب منبریها و روضهخوانهای عصر مشروطه بودند که با زبان مردم صحبت میکردند و به راحتی با مردم رابطه بر قرار میکردند، ولی مجتهد نبودند.

گروههای متنّفذ:

الف - علماء و مجتهداب    

–حکّام و درباریان

ج    – روشنفکران

روشنفکران عصر مشروطه سه دسته بودند:

-1مذهبی

-2بینابین

-3 سکولار

و افراد سکولار سه گروه بودند: پیروان قانون – پوزیتویسم – لیبرالیسم - نجفی، . - 48 :1377 پیروان قانون: معتقد بودند که قانون دوای همه دردهاست و مسائل و مشکلات سیاسی اجتماعی و اخلاقی و ... در سایه قانون قابل حل است. این طرز تفکر را در نوشتههای میرزا ملکم خان، میرزا یوسف خان مستشارالدوله و بعضی دیگر مشاهده میکنیم. تفکر پوزیتیویسم: افرادی که بر دانستهها و یافتههای علمی – تجربی تاکید میکردندو مسلّمات ایمانی و باورهای مسلکی را در گزینش مسائل اجتماعی و سایسی مزاحم میدیدند . نویسندگانی که از این طرز تفکر مایه بسیار گرفتند آخوندزاده و طالبوف بودند که هر دو بیشتر عمر خود را در خارج گذرانده بودند. البته آخوندزاده تندروتر از طالبوف بود و مشرب خود را بر مادیت محض و انکار وجود خدا بنا کرده بوده که در بیوگرافیاش به تفصیل خواهد آمد.

لیبرالیسم - آزادیخواهی - : پیروان این مکتب حقوق فردی را کلید رستگاری اجتماعی میدانستند و پاسداری شخصیت و آبرو و آزادی فرد انسانی را به هر مصلحت و ملاحظات دیگر ترجیح میدادند. دنباله این طرز تفکر به پارلمنتیسم انجامید که افرادی چون میرزا حسین خان مشیرالدوله در این گروه جا میگیرند. ما در این مقاله به جایگاه اجتماعی و زمینه اجتماعی روشنفکران سکولاری میپردازیم که به دین و شریعت پایبند نبوده و تیشه به ریشه دین میزدند و در بعضی مواقع از قالب و فرم دینی استفاده میکردند، زیرا که با شکل و قالب دینی بهتر و زودتر به هدفشان نائل میشدند.

هدف و مطلوب در این مقاله این است که به پایگاه و جایگاه افراد پرداخته شود و از آنجا که جایگاه اجتماعی یک پدیده کمّی نیست لذا شاخصها و آیتهایی برای سنجش آن در نظر میگیریمو در آخر به تفکرات و نظرات اجتماعی هر متفکری اجمالاً اشاره خواهیم کرد؛بنابراین ما در هر متفکری به شغل، درآمد، منزلت، سطح تحصیلات، تولد، محل تولد، محل نشو و نموّ معلمین - چه کسانی و دارای چه ایده و عقایدی بودند - ، طبقه - ثروتمند است یا فقیر، یا میانه - ، مذهبش - چی بوده و چی هست؟ - ، رابطهشان با دین و حکام - درباریان - چگونه بوده، اهل کجا - روستا بوده یا شهر - بوده، اشاره میکنیم. اولین متفکری که سر سلسه جنبان تفکّر منورالفکری و غربی در ایران است و آتش فتنه و تخم فساد از کونده او بلند میشود، میرزا ملکم خان ارمنی است - کرمانی، - 343 :1361که با او بحث اصلی خود را آغاز میکنیم.

میرزا ملکم خان

میرزا ملکم خان فرزند میرزا یعقوب ارمنی است. یعقوب اهل جلفای اصفهان بوده و تحصیلات متوسطه داشته و زبان فرانسه را خوب میدانست. او در زمان سلطنت محمدشاه قاجار به اتفاق ملکم فرزند خردسال خود به تهران آمده و معلم زبان فرانسه و مترجم سفارت روس شد و به ظلّ السلطان نیز درس میداد. یعقوب دیانت مسیح را ترک گفته و مسلمان شده ولی این پذیرش دیانت اسلام صوری و برای پیشرفت در مراتب زندگی سیاسی و اجتماعی بود، زیرا پس از فوت به وصیّت خودش او را در مقبره ارمنیان استانبول دفن کردند. - صفایی، :1363 - 41 ملکم در 17سالگی برای تحصیل راهی فرانسه شد و تحصیلات متوسطه را در مدرسه ارامنه طّی کرده و دوره سطوح عالی پلی کلنیک ر ا گذراند. با امور سیاسی آشنا شده و در علم طبیعی ممارست نموده و تردستی و شعبدهبازی نیز آموخت. در سن 24 سالگی عضو لژ فراماسونری شد. او مؤسس و بانی فراموشخانه و مجمع آدمیت بود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید