بخشی از مقاله
مقدمه
معاد و رستاخیز پس از مرگ سومین اصل از اصول دین مسلمانان است که پیروان همهی مذاهب اسلامی بدان اعتقاد دارند و دنیا را کشتگاه و مزرعه ی آخرت میخوانند. اهمیّت این موضوع و از طرفی عدم امکان تجربهی آن در طول حیات دنیوی موجب گردید تا رویکردهای متعدّد و گاه متفاوتی بدان صورت گیرد و عده ای از روی تحقیق و جمعی نیز از سر ذوقتحسانو به اظهارنظر بپردازند. برخی ظاهر آیات قرآن کریم را برای خود حجّت تلقّی کنند و عدّهای از روی کنجکاوی در پس واژهها و تعبیر قرآنی بهدنبال حقایقی دیگر بگردند.اسماعیلیان که به باطنیه معروف بودند- همان گونه که از نامشان پیداست- درخصوص عالم پس از مرگ نیز مانند بسیاری از مسایل دیگر، دست به تأویل زدند و با رویکردی به اصطلاح متعقّلانه و خردورزانه افقی تازه را فراروی پیروان خویش گشودند.
قیامت و معاد براساس تأویلات اسماعیلیه تعبیری مجازی و روحانی دارد.1 ابویعقوب سجستانی در کتاب کشف المحجوب- که در کلام اسماعلیه نوشته شده است- در تأویلی نادر »شناختن حقایق و طلب کردن زیادتی علم « را بهشت مأوی و فردوس اعلی2 می نامد. صاحب روضه التسلیم نیز ضمن ذکر اوصاف ظاهری بهشت و نعمت های آن و جهنّم و عذاب ها و سختی هایش براساس آیات قرآن کریم و احادیث نبوی، غرض پیامبران از توصیف جسمانی بهشت و دوزخ را مقتضای عقل و فهم مخاطب و به انگیزه ی ترغیب و ترهیب آنان میداند »تا عوام به آن سبب بطاعت میل کنند و از معصیت بپرهیزند3« و اینگونه خواصّ را که واقفان بر اسرار و حقایق هستند از آنها جدا میکند. باطنیان به موازات اعتقاد به بطون هفتگانه یقرآن کریم و لزوم تجرّع از این دریای معرفت کتاب هایی تحتعنوان بلاغات هفتگانه داشتند که پلّهپلّه پیروان خود را بهواسطهی تعالیم این مصنّفات به سوی کمال مطلوب خویش رهنمون میشدند.
مخاطب کتاب بلاغ اوّل، همهی اقشار مردم بودند و روی سخن در کتاب بلاغ ثانی، با کسانی بود که مقداریتعالی درجه پیدا نموده بودند. در کتاب بلاغ ثالث کسانی را که یک سال از ورودشان به مذهب اسماعیلی میگذشت، خطاب میکردند و ... تا اینکه در کتاب بلاغ هفتم، اسرار مگو و نتایج مترتّب بر اسماعیلی شدن و مکاشفات بزرگ حاصل از آن تعلیم میگردید.4قدر مسلّم ناصرخسرو 394 - 481 - ه.ق - بهعنوان مبلّغ اسماعیلی که حجّت» جزیره ی خراسان« نیز خوانده می شد مانند همکیشان خود به اصل معاد و عالم پس از مرگ معتقد بود و در آثار خود از زاویه ی دید اسماعیلی و باطنی به تأویل آموزه های قرآن کریم و احادیث نبوی می پرداخت که این امر در برخی مقالات بهصورت جسته و گریخته نگاه گذرای پژوهشگران را به خود معطوف ساخته است. این نوشتار در صدد است تا ضمن بازخوانی اصل معاد در دیوان اشعارش5 با استشهاد از سایر آثار فلسفی- کلامی منثور او، دیدگاه تأویلی وی را درخصوص مقولاتی چون؛ قیامت، بهشت و جهنّم مورد واکاوی قرار دهد و تناقضگویی و دلایل آن را در این باره بررسی نماید.
اعتقاد به معاد -1 معاد در اشعار و آثار ناصرخسرو
ساحت اعتقادی ناصرخسرو مانند هممسلکان اسماعیلی او از تهمتها و نسبتهای ناورایی چون عدم اعتقاد به معاد6 مبّراست و صراحت گفتار او در این باره هرگونه شکّ و تردید را نفی میکند.
مقرّم به مرگ و به حشر و حساب کتابت ز بردارم اندر ضمیر - دیوان: - 400
زکار خویش بیندیش پیش از آن روزی که جمع باشند آن روز جنّی و انسی
گمان مبر که بماند سوی خدای آن روز ز کردههات به مثقال ذرّهای منسی - همان: - 362
روزیست از آن پس که در آن روز نیابد خلق از حکم عدل نه ملجا و نه منجا
آن روز بیابند همه خلق مکافات هم ظالم و هم عادل بیهیچ محابا
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع پیش شهدا دست من و دامن زهرا
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر بدهد بتمام ایزد دادار تعالی - همان: - 6
وی در ابیاتی دیگر تعابیر و اصطلاحات قرآنی رستاخیز را تیّمناً و تبّرکاً چاشنی سخنان خویش می کند تا برای خوانندگان آثارش در اینباره حجّتی باقی نگذارد:
دانم که نیست جز که به سوی تو ای خدا حساب و حشر مَفَرّوَزَر مرا - همان: - 13
حکمت آموز و کمآزار و نکو گو و بدانک روز حشر این همه را قیمت و بازار و بهاست - همان: - 22
مضامین قرآنی و روایی درخصوص قیامت از قبیل؛ زمان دریافت نامه ی اعمال، روز برافتادن پرده ها و برملاشدن رازها و نیز هنگام سلطنت بیچون و چرای خداوند، درونمایهی اشعار فراوان اوست:
آن دان به یقین که هرچه کردهستی امروز، به محشر آن فروخوانی
زآن روز بترس کاندرو پیدا آید همه کارهای پنهانی
زآن روز که جز خدای سبحان را برکس نرود ز خلق، سلطانی - همان: - 59
-2 بهشت و دوزخ جسمانی
چنانکه ملاحظه شد ابیات فوق قیامتباوری و وجود محقّقالوقوع رستاخیز را از نگاه ناصرخسرو تأیید میکند امّا ماهیّت جسمانی یا روحانی بودن بهشت و جهنّم و تناقضگویی وی در این عرصه چالشی است که تصویری مردّد وشخصیتی خاکستری از او ارایه میدهد.کاربست تعابیر ملموس و محسوس قرآنی دربارهی بهشت و جهنّم در دیوان اشعار و عدم تأویل آنها در ابیات قبل و بعدشان، جسمانی انگاشتن و مادی پنداشتن؛ حورعین؛ نامهی اعمال، نار، غسلین، سلسبیل و ... را به ذهن متبادر میکند؛
جهان مادری گنده پیرست، بر وی مشو فتنه، گر در خورِ حور عینی - همان: - 16
گر بترسی ز تافته دوزخ از ره طاعت خدای متاب - همان: - 28
کارهای چپ و بلایه مکن که بهدست چپت دهند کتاب - همان: - 29
ر سر زخطا بازِ خطّ ناری دانم به حقیقت کز اهل ناری - همان -
لیکن فردا به خوردن غسلین مرمالک را بزرگ مهمانی - همان: - 60
به زن و کودک کسان منگر اگرت رغبتست صحبت حور - همان: - 77
آنجات سلسلبیل دهند آنگه کاینجا پلید دانی صهبارا - همان: 8 - 168
وی در جامع الحکمتین نیز به وجود بهشت و دوزخ به مفهوم رایج آن اشاره می کند: »اخلاق ستوده به امید یافتن بهشت است و رستن از دوزخ... و اندر این اخلاق صلاح عالم و خلق است و این اخلاق معلولات بهشت و دوزخاند و بهشت ودوزخ علّتهاست مر وجه این اخلاق ستوده را. و چون معلول موجود است ناچار علّت آن هم باید موجود باشد.9«