بخشی از مقاله

مقدمه

ناصر خسرو شاعر پر آوازه قرن پنجم هجری قمری از جمله شاعرانی است که جای جای دیوانش چیرگی وی را به زبانو ادبیات عربی آینگی میکند:

نظام سخن را خداوند دوجهان                                 دل عنصری داد و طبع جریرم - ناصرخسرو - 445 :1370

چنان که خود تصریح میکندظاهراً دیوانی به زبان عربی داشته که اینک در دست نمیباشد:

بخوان  هر  دو  دیوان  من  تا  ببینی                       یکی  گشته  باعنصری،  بحتری  را - ناصرخسرو: - 144

در بسیاری از قصیدههای این شاعر بزرگ، به شکل پیدا و پنهان نکات حکمی فراوانی به چشم می خورد کهخاستگاه ایرانی دارند اما در بسیاری از متون کهن عربی پوشش زبان عربی به تن دارند. ناصر خسرو خود به حضور حکمتها به هر دو زبان فارسی و عربی در شعرش تصریح دارد:    

این فخر بس مرا که به    هر دو    زبان                       حکمت  همی  مرتب  و  دیوان    کنم
جان  را  ز  بهر  مدحت  آل    رسول                            گه رودکی  و  گاهی  حسّان    کنم - ناصرخسرو: - 372    

باری مثلها و حکمتهایی را که در اشعار وی به کار رفته به دو دسته کلی میتوان بخش نمود یکی مثلها و حکمتهایی که به استناد منابع کهن عربی، تباری ایرانی دارند اما در همان منابع به زبان عربی درآمده اند و دو دیگر مثلها و حکمتهایی که به تصریح همان منابع کهن تبار عربی دارند. سعی نگارنده بر این است کهبه فراخور توان خودسرچشمه گونه نخست مثلها را که تباری ایرانی دارندو ناصر خسرو آنها را دستمایه آفرینشهای شعری خود قرار داده استبا جستجو در منابع گوناگون قدیمی به زبان عربی استقصا نماید. نگارنده پیشاپیش باید اذعان نماید که در پیوند با یافتن این مثلها خود را بسیار وامدار کتاب »تحلیل اشعار ناصر خسرو « نوشته استاد مهدی محقق میداند.

آن چه نگارنده در این نوشته به دنبال آن است یافتن خاستگاه آن مثلها از لا به لای متون معتبر کهن به زبان عربی میباشد؛ به این معنا که آیا این مثلهایی که ناصر خسرو در دیوان خود به کار بسته است تباری ایرانی دارند و مصداق »هذه بضاعتنا ردت الینا« میباشند؟ به نظر میرسد که بر استقصای خاستگاه این مثل هافایدههای ملموسی مترتب است: یکی یافتن سرچشمههای ایرانی این مثلها و حکمتها به زبان فارسی، دو دیگر حضور توانمند آن مثلها در زبان عربی و عجین شدن با آن زبان، سدیگرپی بردن به تبادل حکمتها و مثلها در دو زبان فارسی و عربی در طول تاریخ. چاه کن در بُن چاه جمله بسیارمَنْمعروفحفرَ» بئراً لأخیهِ سقطَوقعَ[] فیها«، »چاه کن همیشه درچاه است - «دهخدا682/2 :1386، 607،606؛همان: 1741 /4؛ بهمنیار - 175 :1361گاه به عنوان حدیث-که حدیث بودنش در هیچ منبعی و مأخذی، قطعی الصدور نیست-و گاه به عنوان مثلتلقی شده است.

ثعالبی این سخن را در کتاب التمثیل بهشکلمنْحَفَرَ» بئراً لغیره سَقَطَ فیها « آوردهو آن را مثلیایرانی میشمارد - الثعالبی. - 22 :2003 در کتاب خاص الخاص، نیزآن را ذیل »العرب و العجم« به شکلمنْ» حفرَ بئراً لأخیه وقع فیها« میآورد - الثعالبی، . - 25 :1994 ولیهمو در کتاب الإعجازوالإیجازدرست همین عبارت راازسخنانامام علی - ع - خطاب به امام حسینعمی داند - الثعالبی . - 33 :1897 صاحب زهرالآداب نیز همین جمله را از مثل هایعامّ»ه « می شمارد - الحصری القیروانی - 224/4 :2001همین. عبارت در تحف العقولِ ابن شعبه حَرّانی بی ذکر هیچ سندی منتسب به امام علیع است - ابن شعبه الحرانی. - 64 :1974 ابن حمدون نیز همین عبارت را به امامعلی - ع - نسبت میدهد - ابن حمدون - 273/1 :1996؛ نویرینیزطابق النعل بالنعل آن چه را ابن حمدون از سخنان منتسب به امام علی - ع - آوردهتکرار میکند - النویری. - 141 /8 :2004

ابن قتیبهمتوفای سال 276ه. ق در عیون الأخبار وابوحیان توحیدی متوفای 414هق. درالبصائر و الذخائر نیز این مثلْ گونه را در خلال حکایتیآورده اند بی آنکه به کسی منسوبش کنند - ابن قتیبه51/2 :1996؛ ابو حیان التوحیدی، . - 107 /5 :1988 صاحب »العقد الفرید« متوفای سال 328 ه. قنیز این عبارت را در دو جایکتاب خودآورده است؛ یک جادر خلالحکایتی که همان حکایت ابن قتیبه و ابوحیاناست اما در جای دیگر، آن را در خلالسخنانی منسوب به امام علیآورده است - ابن عبد ربّه259/2 :1983؛همان: - 181/7ابراهیم. بیهقیدر کتاب المحاسن و المساوی اینمثلْواره رابه شکلمنْ»حَفرَحفرهَوَیً فیها« آورده بی آنکه آن را به کسی نسبت دهد - البیهقی. - 177 /2 :1906 صاحب کتاب الأغانی نیز این عبارت را با اندکی تفاوت در خلال سخنانی از ابن هَرمه، شاعر عصر اموی و عباسی آورده است - ابوالفرج الإصفهانی - 267 /4 :2008

در. کتابِ الأمثال، مثلی با عبارتمَن» حَفرمُغَوّاهًوقعَ فیها« وجود دارد - ابن سلام - 270 :1998کهابو هلال عسکریومیدانیو زمخشری نیز همان را آورده اند بی آنکه هیچ کدام از آنان به خاستگاه این مثل اشارتی کنند - ابو هلال العسکری :1988 230/2؛المیدانی297/2 :1955؛الزمخشری . - 354/2 :1962 البته پوشیده نماند که ابو الفضل میدانی در جلد نخست مجمع الأمثال،مثل مذکور را ذیل یک مثلِ دیگر به شکلمَن» حَفرَمَهْواهًوقعَ فیها« و به عنوان مانندی برای آنبا تعبیروهذا» مِثلُ قولِهم «آورده کهظاهراً مقصود وی از ضمیر»هم« اهل بغداد است زیرا بعد از این مثلمثلِ،دعِ» الشرﱠ یعبُررا« با همین تعبیرِ »قولهم«می آورد - المیدانی/1 :1955 ص - 136 کهثعالبیدر کتاب التمثیل همین مثل »دع الشر یعبر« را ذیل مثلهای اهل بغداد میآورد - الثعالبی . - 40 :2003 در میان مثلهای اهل بغداد که ثعالبی ذکر می کند مثلهایی به چشم میخورد که رنگ وبوی ایرانی دارند؛ از جمله آنهامی توان به إذامثلِماأقبلَ» البختُ فَضتَختاًعْ عَلَی تخت - «الثعالبی - 2003 :40

اشاره کرد که تا آن جا که نگارنده جستجو نموده تنها در همین کتابِ التمثیل وجود دارد.باریسر انجام این که صاحبِ کتابِ»اللؤلؤ المرصوع«، مثلمن» حَفَر... « را به شکلمَنْحَفرَ» لأَخیهِحُفرهًوقعَ فیها«آوردهو درباره آن می گوید:لیس» بحدیثٍ و معناهُ صحیح« - القاوقجی . - 1916 :79 طرفهاین که مصراعی با همین مضمون در دیوان حسان بن ثابت به چشم میخورد که ذکر آن در این جا بی مناسبت نمینماید:فلربﱠ» حافرِحفرهٍ هویُصرَعُ - «حسان بن ثابت، . - 196 :2008باریثعالبی در کتاب یتیمهبعداز، ذکر ابیاتی مَثََلْ گونه و ترجمه شده از فارسی به عربی میگوید: »این مثلهای فارسی، قصیدهای را به یاد من آورد که نام شاعرش را از یاد برده ام« در این قصیده یازده بیتی کهتنها در یتیمه وجود داردبیتی به چشم میخورد که مصراع دومش همین مثل مورد بحث است:وواقعٍ» فی بعضِ ما یحفرُ« - الثعالبی :1983 . - 102/4 طرفه این که همین مضمون در بیتی از فردوسی در داستان بیژن و منیژه نیز به چشم میخورد:کسی کو به ره بر کند ژرف چاه سزد گر نهد در بُن چاه گاه - فردوسی - 608 :1382 ناصر خسرو نیز میگوید:

چند ناگاهان به چاه اندر فتاد                               آن که او مر دیگری را    چاه کند  

به حدِّ گلیمت بکن پا دراز - ناصر خسرو - 1370 :434 این مَثَلِ مشهور را که هم در امثال و حکم و هم در داستان نامه بهمنیاری آمده است - دهخدا498 /2 :1386؛ بهمنیار80 :1361، - 115ثعالبی در کتاب التمثیل، ذیل »أنموذج من أمثال العامهالمولّدین« به شکللا »تمدﱠ رِجلیک إلاّ عَلَی قدرِ الکساء« آورده - الثعالبی - 40 :2003 بی آنکه اشارهای به خاستگاه آن کند. در مجمع الأمثال این مثل به مُدﱠشکل رِجلَک» علی قدرِ الکساء« از سخنان »عامه« است - المیدانی. - 435/1 :1955 ابو هلال عسکری نیز این مثل را مُدﱠبهصورترِجلَک» حیثُ تنالُ ثوبَک« آورده و به صراحت آن را ایرانی میداند - ابو هلال العسکری. - 99/1 :1988 شاید پر بیراه نباشد اگر گفته شود بسیاری از مثل هایی که ثعالبی در این کتاب التمثیل و المحاضره و دیگر کتا ب های خود از قول العامّه«» و المولّدون«»آورده ایرانی اند؛ زیرا اولاً مراد از عامه در آثاری از این دست، یا »توده بی نام و نشان اند و یا کسانی اند که در عربیت دستی نداشتهاند حتی اگر این کسان شاعران و نویسندگان بزرگی بوده اند« - آذرنوش - 280 :1385

و دو دیگر این که مثل هایی ذیل »العامه« و المولّدون«» در کتا بهای ثعالبی وجود دارند که بیشک ایرانی تبارند؛ برای نمونه می توان به این مثل معروفخذْهاشاره بالموتِکرد» حتّی یَرضَی بالحُمﱠی« آمده است - الثعالبی - 39 :2003کهذیل عنوان»أنموذج من أمثال العامهالمولّدین«آمده و میدانی نیز همین مثل را به پیروی از ثعالبی بی هیچ کاست و افزودی ذیل »المولدون« آورده است - المیدانی. - 262/1 :1955 نکته دیگر که گفتنی مینماید این که در کتا بهای ثعالبی از جمله همین کتاب التمثیل و المحاضره مثلهایی ذکر شده که تباری ایرانی دارند اما ثعالبی هرگز به خاستگاه آنها اشاره نکرده است.

از جمله این مثل ها می توان به مثل بسیار معروف »مثل النعامهلا طیرٌ ولا جملٌ «، »کالنعتکونُامهِجملاً إذا قیلَ لها: طیری وطائراً اذا قیلَ لها: إحملی« - الثعالبی 2003، - 216 اشاره کرد که ثعالبی و تبع او ابوالفضل میدانی به خاستگاه آن اشارهای نکرده اند - المیدانی. - 290/2 :1955 اما همین مثل را جاحظ به صورت » إنما أنتنعامهٌإذا قیلَ لها إحملیلت: أناقا طائرٌ وإذا قیلَ لها طیرِی قالت: أنا بعیرٌ« آورده و به صراحت میگوید که این مثل از »اهل فارس« است - الجاحظ 323 /4 :1965، . - 321 در ارتباط با همین مثل ناصر خسرو چنین میگوید:
من شدم ساعتی به استقبال                                 پای  برون  کردم  ز  حد  گلیم - ناصر خسرو - 1370 :300

شب آبستن بود تا خود چه زاید

این مَثَلِ کهنِ رایج که در امثال و حکم علامه دهخدا نیز ذکر شده - دهخدا 270/1 :1386؛ همان: - 949 /2 در کتاب التمثیل و المحاضره ثعالبی بهاللیالیشکلحُبلَی» لیسَ یُدرَی ما تَلد«ذیل» اللیل والنهار والأیام« آمده ولی هیچ اشاره ای به خاستگاه آن نشده است - الثعالبی. - 153 :2003 در یتیمه همین مثل به شکلاللیل» حُبلَی لیس یدری ما یَلد«در خلال مثنوی ای سیزده بیتی از شاعری به نام ابوالفضل سکری مروزی آمده است که به تصریحِثعالبی، سخت شیفته ترجمه امثال فارسی به عربی بوده و به گفته همو، تمامی آن سیزده بیت، ترجمه مثلهای فارسی است - الثعالبی. - 100/4 :1983ینا مثل در مقامه مَضیریهبدیع الزمان همدانی نیز به شکل الدهر» حبلی لیس یُدری مایلد« آمده است - بدیع الزمان الهمذانی. - 130 :2005                    

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید