بخشی از مقاله
چکيده
ادبيات پربار فارسي دري از آغاز پيدايش تحت تأثير شديد معارف نيرومند اسلامي قرار داشت و به خصوص آثار ادبي ايراني برتر، با بهره مندي از اين معارف فراگير و غني توانست جايگاهي محکم را در فرهنگ ايران و جهان از خود نمايد.
دوستداري اهل بيت پيامبر(ص ) و عشق به آنان ، براي ايرانيان ماجرايي به بلندي روزگاران است .عشقي است که تا قيام قيامت رنگ خاموشي نخواهد ديد و هرجا بهانه اي و مجالي براي عرضه بيابد، با تمام قامت خويش جلوه گري ميکند.
بررسي جايگاه اهل بيت (ص )در ذهن و زبان شاعران و نويسندگان ادب پرور ايران بيترديد از موضوع هاي مهم و اثرگذار در مجموع پژوهش هاي ادبيات فارسي ميتواند محسوب گردد.
از ميان حکيمان و شاعران تواناي ايران زمين ناصرخسرو قبادياني انديشمند تواناي دوره هاي نخستين ادب پارسي که از استوانه هاي نيرومند عرصه ي مدح اهل بيت (ص ) به حساب ميآيد و در ديوان وي، از خاندان پيامبر و اهل بيت (عليهم - السلام ) به عنوان اسوه هاي حقيقي عرفان همواره ياد شده است .
پژوهش حاضر تحقيقي است پيرامون بررسي سيماي حضرت امام علي ( ع ) در ديوان ناصرخسرو قبادياني. ما در اين پژوهش برآنيم که جايگاه خاص اين شخصيت پاک و معصوم را در آثار ناصرخسرو تبيين نمائيم و بازتاب انديشه ها و خصايص امام علي ( ع ) را در آثار ناصرخسرو بررسي کنيم .
واژگان کليدي: ناصرخسرو، مدح و منقبت ، امام علي ( ع ) ، اهل بيت ،
١-مقدمه
ادبيات ايران بهاري است سرسبز و بي مرز که در آن جاودانه ترين ترانه هاي انسانيت ، عشق و زندگي را ميتوان با چشم دل مشاهده کرد که با دريافتن آن ها افق هاي تاريک بشريت در خواب فرورفته روشن ميشود. ادبيات پناهگاه ذهن خسته و روح آشفته بشر است روح آدميان در کارزار روزگار سخت گير پريشان ميشود و صاحبدلان براي تقويت دوباره ي روح و روان خويش به سايه ي ادبيات پناه ميبرند.
ادبيات آئين هر ملت ، آئين هاي است از ارجمندي، ارزش ها و آرمان ها، حرمان ها و سرگذشت تاريخ و فرهنگ آن قوم ؛ آئين هاي که ميتوان شمايل حقيقي آن جامعه و دغدغه ها و ظرفيت هاي موجود را در آن مشاهده و نسبت به ديده ها و آزمون هاي اجتماعي آن ها به قضاوت نشست . شعر آئيني به دليل ويژگيهاي خاص خود به عنوان يک مقوله ي مستقل همواره مدنظر منتقدين ادبي و شاعران بوده است هر مقوله ي شعري که صبغه ي ديني داشته باشد و متأثر از آموزه هاي اسلامي باشد، در قلمرو شعر آئيني قرار ميگيرد.
يکي از مجموعه هاي شعر آئيني «شعر ولايي» نام دارد و مهم ترين زيرشاخه هاي آن عبارت اند از: شعر نبوي، شعر علوي، شعر فاطمي، شعر عاشورايي، شعر بقيع ، شعر رضوي و شعر مهدوي است . شعر ولايي به لحاظ موضوعي، اختصاص به خاندان عترت و طهارت دارد و سخنان ، سيره ي اخلاقي و فضاي وجودي آنان در شعر ولايي بازتاب در خوري پيدا ميکند.
شعر قارسي از آغاز قرن سوم ه .ق در ايران بزرگ رونق ميگيرد؛ شعري که با آنکه ريشه در پيش از اسلام دارد اما هم در شکل و هم در معنا از زبان عربي؛ يعني زبان قرآن کريم و سنت نبوي و معارف اسلامي تأثير ميپذيرد و سخن گفتن از خدا، اسلام ، قرآن ، رسول (ص ) و ياران وي و امامان (ع ) فتح باب ديوان و دفتر هر شاعري است که در طي اين يازده قرن در اين سرزمين چشم به جهان گشوده و در گوشه و کنار آن باليده است . آثار ولا و مهر آل رسول (عليه السلام ) و فرزندان علي (ع ) و ذريه ي فاطمه ي زهرا (ص ) در ديوان بسياري از شاعران پارسيگوي نيز، حتي آنان که به تشيع شهره نيستند، ميدرخشد و ابياتي از سروده هاي ايشان ورد زبان ادب پژوهان و دوستداران خاندان پيامبر (عليه السلام ) است .
سعدي اگر عاشقي کني و جواني عشق محمد بس است و آل محمد
(شعار، ١٣٨٠: ١٠٨٠)
خدايا به حق بني فاطمه که بر قول و ايمان کنم خاتمه
گر طاعتم رد کني ور قبول من و دست و دامان آل رسول
(يوسفي، ١٣٨١: ٣٦)
در بيشتر سروده ها و قصايد اين شاعران گران مايه ، از منزلت دين ، کرامت انسان و مراتب والاي بني فاطمه و لزوم اطاعت و فرمانبرداري از رسول آ... و اهل بيت طاهرين سخن به ميان آمده است .
ادبيات فارسي، به ويژه بخش کلاسيک آن از حيث ساحت معنايي به شدت متأثر از فرهنگ اسلامي است اين فرهنگ زلال و اصيل در همه ي آثار شاعران و نويسندگان اين خطه نمود بارزي دارد، رسالت و راز ماندگاري و اعتلاي ادبيات اسلامي در آن است که فطريات انساني را به انسان هاي ديگر انتقال دهد و متذکر شود. انسان هايي که طالب عمق و زيبايي زندگي و حفظ و بقاي هويت انساني خويش اند. سخن گفتن از عشيره ي روشنايي، و کاروان سالاري بهترين ارزش ها و ارمغان هاست . شاعر آئيني همانند مردي چراغ در دست است که در شب تاريک ، گمشدگان را به جاده ي اصلي انسانيت و معنويت رهنمون ميشود يا مانند راه بلدي است که ميکوشد تشنگان معارف ناب را به سرچشمه زلال معرفت برساند.
خانداني که مجمع نورانيت و خاستگاه فضايل مانا در عرصه ي تعالي و تکامل انسان محسوب ميشوند، سزاوار است شخصيت و آثار معنوي آنان مورد پژوهش و تعمق قرار گيرد از اين رو در اين مجال به گوشه اي از خصايص بيبديل امام علي(ع ) در اشعار ناصر خسرو اشاره مي کنيم .
٢-بيان مسأله
يکي از موضوعات مهم ادبيات فارسي، پرداختن به ادبيات متعهد و بررسي دين و باورهاي ديني است . بي شک رسالت ديني از طريق زبان شعر و ادبيات و مورخان به گوش ما رسيده است و چه بسا اثرش از يک کتاب تاريخي هم بيشتر باشد.
دين اسلام منبعي فياض و پايان ناپذير براي شاعران ونويسندگان مسلمان بوده و هست و همگان بيش و کم ، مستقيم و غير مستقيم از آن برخوردار شده و مفاهيم و مباني ديني فراواني را در اشعار خويش آورده اند،بعلاوه شاعران و نويسندگان براي اينکه آثارشان مورد توجه عموم مردم قرار گيرد سعي کرده اند خود را تا حد امکان با مردم همراه نمايند. يکي از مهم ترين نمودهاي اين همراهي در مسئله ي دين جلوه گر مي شود. در اين راستا توجه به موضوعات ديني مانند امامان در نزد شاعران از اهميت بسيار برخوردار بوده است .
ادبيات در هر ملتي بازگو کننده ي خواسته ها، دردها و اعتقادات دروني آن ملت است و نحوه ي بيان اين اعتقادات و خواسته ها بر دوش شاعران است و آن ها موظف هستند تا اين رسالت اجتماعي و اعتقادي را بر دوش بکشند. شاعران ايراني نيز به اين مهم پي برده اند و تلاش کرده اند تا اشعارشان را مطابق آيين ديني و اجتماعي مردمشان بسرايند. از جمله ي اين شاعران ناصر خسرو است .
ناصر خسرو به عنوان شاعري مبلغ دين و مذهبي، هم در عمل و هم در ديوان اشعار به امامان توجه خاصي داشته است . اين تحقيق بران است تا با تبيين مباحث مربوط به ستايش امام علي(ع ) در ديوان ناصرخسرو جايگاه اين امام را در فکر و ذهن شاعر را بررسي کند؛ به اين منظور پس از استخراج ابيات مربوط به امام علي(ع ) ، اشارات و موضوعات مربوط به اين امام را از ديدگاه ناصرخسرو معرفي و تحليل مي کند.
٢-١- سؤال هاي تحقيق
١- جايگاه امام علي(ع ) در اشعار ناصرخسرو قبادياني چگونه است ؟
٢- ناصرخسرو به عنوان شاعري شيعه چه پيوندي با امام علي(ع ) داشت ؟
٣- آيا ناصرخسرو در مدعاي خود مبني بر پيروي از سيرت پيامبر و ائمه اطهار صادق بوده است ؟
٤-آيا اصولا ناصر خسرو شاعري مديحه سرا و ستايشگر است ؟
٢-٢-فرضيه ها
١- ناصرخسرو پيش از گرويدن به شيعه ، اسماعيليه ، چون همگان دلزده بوده است .
٢- ناصرخسرو به عنوان حکيم روشن بين ، بين دين و خرد و اين دو با امام علي(ع ) رابطه و پيوند مي ديده است .
٣- پيروي از مذهب اسماعيليه در ديوان ناصرخسرو و سنايي نشان از پيروي از سيرت امام علي(ع ) را آشکار ميسازد.
٢-٣- ضرورت انجام تحقيق :
بي شک باورهاي تعبيه شده در وجود هنرمند، انديشه ي او را شکل ميدهد و انديشه و تفکر شاعر نتيجه ي يافته ها، تجربه ها و محک هاي عقيدتي اوست که سبب آفرينش هاي هنري ميشود. شاعر سخن ميگويد: از آن رو که ميخواهد محتواي انديشه اش را به گوش ديگري ابلاغ کند و با وي ارتباط برقرار کند و انسان را به تعمق و تفکر وادار کند. يکي از مسائل عمده و اساسي که در شعر و به طور کلي در ادبيات مورد نظر است و شاعر يا نويسنده ملزم به رعايت کردن آن است ؛ وادار کردن انسان به تعمق و تفکر در باب جهان و انسان است . اگر اين خصوصيت از آثار ادبي جدا شود. ديگر چيز با ارزشي براي آن باقي نميماند و فقط پوسته اي است که مغز از آن جدا شده است و نوع ديگري از هنر براي هنر ميشود که هيچ هدف والايي ندارد جز ارضاي ميل خودپرستي نويسنده يا شاعر. از آنجا که بدون آشنايي با برخي روايات و قصه ها در مورد امامان که در ديوان اشعار شاعران آمده است نمي توان بطور کامل از آثار ادبي بهره برد؛ و با توجه به لزوم مقايسه ي موضوعات مربوط به امامان در ديوان شعرا با کتب قصص قراني انجام اين پژوهش ضروري به نظر مي رسد. بعلاوه با درنظر گرفتن جايگاه دين و مذهب در ذهن و زبان شاعري مانند ناصر خسرو؛ انجام پژوهش هايي از اين دست اجتناب ناپذير است .
٢-٤- اهداف تحقيق
هدف کلي تحقيق شناساندن ناصرخسرو به عنوان شاعري پارسيگو که شعر را در خدمت ايمان و اعتقاد قرار داده و بين دين و عقل پيوند برقرار کرده و معتقد و پايبند به ائمه اطهار و اصول اخلاقي و انساني بوده و شناخت جايگاه و مقام امام علي(ع ) در اشعار ناصرخسرو ميباشد.
٢-٤-١- هدف کلي
بررسي علل توجه ، ذکر و ستايش امام علي(ع ) در ديوان ناصر خسرو قبادياني
٢-٤-٢-هدف اختصاصي
-بسامد ذکر و ستايش امام علي(ع ) در ديوان ناصر خسرو
-اثبات دين ناصر خسرو (اسماعيلي) از طريق ستايش امام علي(ع )
-مقايسه ي ابيات مربوط به امام علي(ع ) در ديوان ناصر خسرو با کتب ديني و قرآني
٢-٥- روش اجراي تحقيق
روش تحقيق با توجه به موضوع ، از نوع توصيفي- تحليلي است و به شيوة جمع آوري داده ها به شکل کتابخانه اي و با استفاده از يادداشت برداري انجام شده است . نگارنده در اين پژوهش به دنبال اين است که مواد و داده ها را جمع آوري ميکند و سپس به اين پرسش ها پاسخ دهد که امام علي(ع ) چه جايگاهي در اشعار ناصر خسرو قبادياني دارد.
٢-٦-پيشينه ي تحقيق
در باب شناخت ناصرخسرو و مذهب او – اسماعيليه – کارهاي بسيار و کتب متعددي تأليف شده است ؛ از جمله يادنامه ناصرخسرو که برداشتي است از بزرگداشت اين شخصيت در هزارمين سال ولادت او که در سال ١٣٥٣ در دانشگاه فردوسي مشهد برگزار شد و اديبان و دانشمندان بزرگي در اين بزرگداشت شرکت کردند که هر يک با برپايي سخنراني و ارائه مقاله بر شناخت ناصرخسرو افزودند. از جمله اين مقالات و سخنرانيها عبارتست از: «چهره ديني و مذهبي ناصرخسرو در ديوان » از مهدي محقق ، «ناصرخسرو منتقدي اجتماعي» از غلامحسين يوسفي، «ناصرخسرو و مديحه سرايي» از جلال متيني، «آزادانديشي در شعر ناصرخسرو» از گيتي فلاح رستگار، «ارزش ميراث ادبي ناصرخسرو» از آندري برتلس ، «افکار و عقايد کلامي ناصرخسرو» از سيدجعفر شهيدي، پيوند فکر و شعر در نز ناصرخسرو.
برخي از کتاب هايي که در باب او و مذهب او تأليف شده است عبارتست از: ناصرخسرو، لعل بدخشان تأليف آليس سي. هانسبرگر، ناصرخسرو و اسماعيليان تأليف آ.ي. برتلس ، تاريخ و انديشه هاي اسماعيليان در سده هاي ميانه تنظيم و تدوين از فرهاد دفتري، تاريخ وعقايد اسماعيليه تأليف فرهاد دفتري، سرود بيداري تأليف محمود درگاهي، تصويري از ناصرخسرو تأليف علي دشتي، در مدرسه ناصرخسرو قبادياني تأليف محمود حکيمي، سلام باد بر خرد تأليف غلام محمد طاهري مبارکه .
اما در مورد جايگاه امام علي(ع ) در اشعار ناصر خسرو قبادياني بايد خاطر نشان کرد تصوير ائمه اطهار (ع ) در آثار بسياري از شاعران و نويسندگان ايران انعکاس يافته است ، آن هم در حد بسيار گسترده به طوريکه در کمتر ديوان شعري را ميتوان يافت که قطعه ي شعري در مدح امامان در آن ثبت نشده باشد. کتاب ها و تأليفات بسياري در مورد ائمه اطهار چه به صورت کلي و چه به صورت مقالات ارائه شده است که ذکر همه ي آن ها در اينجا امان پذير نيست ؛ اما به طور کامل و مستقل مقاله يا پايان نامه ي دانشجويي در اين باره انجام نشده است که تصوير امام علي(ع ) را در اشعار ناصر خسرو فبادياني نشان دهد.
اين تحقيق و پژوهش بر آن است که اشعار ناصرخسرو قبادياني را مورد بررسي و مقايسه قرار دهد و به اين نتيجه برسيم که جايگاه امام علي(ع ) در اشعار ناصرخسرو قبادياني چگونه است .
٣- معرفي ناصر خسرو قبادياني
حکيم ناصربن خسروبن حارث القبادياني البلخي المروزي با کنيه ابو معين و ملقب و متخلص به "حجت " در ذي القعده سال ٣٩٤ هجري قمري متولد شده است . ناصرخسرو خود را در سفرنامه قبادياني مروزي، ميخواند و اين مطلب نشان ميدهد که او در قباديان متولد و در مرو ساکن بوده است . او از آن جهت خود را "حجت " مينامد که از طرف خليفه ي فاطمي المستنصربالله به عنوان حجت منطقه خراسان انتخاب شده و براي نشر و دعوت در ايران و ماوراءانهر مأمور شده بود.
خانواده ناصر به امور دولتي و شغل ديواني مشغول بوده اند، ناصر نيز به پيروي از سنت خانوادگي خود، وارد دستگاه اداري حکومت شد. او خود در سفر نامه ميگويد: «من مردي دبير پيشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطاني و به کارهاي ديواني مشغول بودم و مدتي در آن شغل مباشرت نموده در ميان اقران شهرتي يافته ». (شعار، ١٣٧٠: ٦٣) در جاي ديگري از سفرنامه ميگويد «من بارگاه ملوک و سلاطين عجم را ديده ام چون سلطان محمود غزنوي و پسرش «. (همان : ١٠٢)ظاهرا از همان اوايل جواني به کتابت و شعر مشغول بوده و در ادبيات عرب و عجم هم يد طولائي داشت . به قول خودش مدتي را هم مثل شعراي زمان خود به باده خوري و عشق ورزي و گفتن اشعار مدح و غزل لهو ميگذرانده و در دربار هم شاعر بوده و هم دبير.
«در طي اين خدمات درباري با کتاب ها و حکيمان خراسان آشنايي تمام يافته بود و بر آراء اهل حکمت وقوف داشت و با مذاهب و عقايد ارباب ملل و نحل آشنا بود». (زرين کوب ، ١٣٤٧: ٦٢) اين آشنايي باعث شد که ناصرخسرو در انديشه ي درک حقيقت افتد. وي با علماي زمان خود که غالبا اهل ظاهر بودند به بحث پرداخت ليکن خاطر وقاد او زير بار تعبد و تقليد نميرفت و جواب سؤالات خود را از ميان مدعيان علم و حقيقت نمييافت . (صفا، ١٣٥٢: ٢٧٣) اين مسائل اندک اندک باعث تحول روحي در ناصرخسرو شد و آن چندان ژرف و عميق بود که ناصر تمام امتيازات زندگي در دربار سلجوقيان را رها کرد و عازم سفر هفت ساله شد. بدين ترتيب ناصرخسرو پس از گذشتن از مناطق مختلف ايران ، طرابلس و بحرين به زيارت خانه ي خدا نائل شد.ناصرخسرو در اين سفر چهاربار حج کرد سر برده است سه سال در مصر به خدمت خليفه ي فاطمي المستنصر بالله به سر برد در آنجا با المويد الدين شيرازي که يکي از سر شناس ترين متکلمين و فقهاي فاطمي بود به گفتگو نشست و پس از آشنايي با اصول عقايد اين فرقه از طرف خليفه ي فاطمي به مقام حجت جزيره خراسان دست يافت و مسئول تبليغ و نشر مذهب اسماعيلي در آنجا شد .ناصرخسرو در بازگشت از مصر بلخ را مرکز فعاليت هاي تبليغاتي خود قرار داد اما در آنجا با سخت گيري و فشار و تهديد علما متعصب و مخالفان خود مواجه شد،
«موفقيت هاي ناصرخسرو به عنوان رييس فعاليت هاي تبليغي اسماعيلي در خراسان ، براي دعوت فاطمي، زندگي او را در خطر افکند. علماي ديني اهل سنت و نيز علماي شيعه دوازده امامي، و نيز غوغائيان عوام که تحت تأثير و نفوذ اين علما قرار داشتند زندگي او را تهديد کردند». (هانسبرگر، ١٣٨٠: ٢٣) از اين رو جلاي وطن گفت و به نيشابور و مازندران رفت و در نهايت به انزواي اجباري در دره يمگان تن در داد و تا پايان عمر (٤٨١) در آنجا ماند.
٣-١-شعر و انديشه ناصرخسرو
ناصرخسرو را در درجه اول بايد متکملي توانا و حکيمي آگاه و آشنا با علوم و اطلاعات رايج زمانه خود، به شمار آورد.
از روي آثار مختلف ايشان ميتوانيم دريابيم که وي در پهنه علوم و تحقيقات ديني با بيشتر موضوعات و مسائل از مابعدالطبيعه گرفته تا علم اخلاق آشنايي داشته است . پرسش هاي متعدد و تأمل برانگيز ناصر مانند اينکه جهان چگونه پديد آمده است ؟ معناي زمان و مکان و هيولي چيست ؟ نفس چيست و عقل کدام است ؟ مسائل عمده اخلاقي که انسان بايد به آن ها توجه داشته باشد کدامند؟ و پرداختن به اين چنين پرسش هايي خود مويد کنجکاوي عقلاني و وکوشش هاي فکري ناصرخسرو ميباشد. اين نوع خاص از تفکر در بطن تک تک آثار و خصوصا اشعار وي، جريان دارد. شعر ناصرخسرو را ميتوان نوعي شعر حکمي به شمار آورد که بيشتر حامل پبام تبليغاتي و رسالت کلامي او ميباشد. دکتر صفا در باره شعر ناصرخسرو ميگويد «ناصر خسرو يکي از شاعران توانمند و سخن آور در عرصه ي ادبيات است خاصيت عمده ي شعر او اشتمال آن بر مواعظ و حکم است ناصرخسرو در اين امر قطعا از کسايي شاعر مقدم بر خود پيروي کرده است . (صفا، (276 :1352
ويژگي مهم ديگر اشعار ناصرخسرو نقد طبقات مختلف اجتماعي و سياسي است . شايد کمتر گروهي در حوزه هاي مختلف فرهنگي و سياسي آن روزگار از نقدهاي کوبنده ي ناصرخسرو در امان مانده باشند، دين فروشان ، دنياگرايان ، شعرفروشان ، قضات ، فقها، مطربان و نديمان از جمله گروه هايي هستند که در معرض انتقادهاي ناصر قرار دارند. دايره اين اعتراضات گاه سران حکومتي و شخصيت هاي سياسي را نيز در بر ميگيرد. دکتر اسلامي ندوشن در اين باره ميگويد «هيچ شاعري در زبان فارسي از حکومتي با آن همه تلخي حرف نزده که ناصر از سلجوقيان وي شاعري به تمام معنا سياسي است و هر حرفي که ميزند يک منظور اجتماعي در پشت آن نهان دارد». (اسلامي ندوشن ، ١٣٨٢: ٣١٢)
در مورد اسلوب شاعري ناصرخسرو مرحوم فروزان فر ميگويد: «حکيم ناصرخسرو استادي قوي طبع و نادرالاسلوب است شعرش عميق و پر معني و طريقه ي بيانش در نهايت درجه متانت و جزالت است . نظم ادله و قوانين علمي را که خسروي سرخسي پيافکنده بود حکيم ناصر به حد اعلي رسانيد و چون به شاعري نظر نداشت و به لحاظ نشر دعوت و نفاذ عقيدت شعر ميگفت ، ابيات او مجموعه اي از ادله ي عقلي و مذهبي گرديد و از شور و افکار شاعرانه خالي ماند واگر احيانا بدان افکار متوجه شده روح فلسفي و مذهبياش او را با کمال شدت منصرف ساخته و به طرف خود جذب مينموده .» (فروزانفر، (155-154 :1350
٣-٢-آثار ناصر خسرو
آثار ناصرخسرو به دو دسته ي نثر و نظم تقسيم ميشود، که آثار منثور شامل موارد زير ميشود:١-سفرنامه ، اولين اثر منثور شرح سفر هفت ساله ناصرخسرو است در آن حوادث و وقايع و توصيفات خود از مکان هاي مختلف بيان کرده است .٢- زادالمسافرين : زادالمسافرين مشتمل بر ٢٧ گفتار در مباحث حکمت و فلسفه است .٣-جامع الحکمتين : اين کتاب در سال ٤٦٢ ه .ق به خواهش امير بدخشان در پاسخ به قصيده ي خواجه ابوالهيثم احمدبن حسن جرجاني نوشته شده است .٤-وجه دين : اين کتاب در تاويلات احکام شريعت در طريقه ي اسماعيليان نوشته شده است ناصر علت نام گذاري کتاب را به وجه دين اينگونه بيان ميکند: «نام نهاديم مر اين کتاب را روي دين از بهر آنکه همه ي چيزها را مردم به روي توان شناخت و خردمندي که اين کتاب را بخواند دين را بشناسد.« (ناصرخسرو قبادياني، ١٣٨٢: ٤) آثار منظوم موارد زير را شامل ميشود:
١) ديوان ، ناصرخسرو در اشعار خود از وجود دو ديوان سخن ميگويد:
بخوان هر دو ديوان من تا ببيني يکي گشته با عنصري بحتري را
(ناصر خسرو قبادياني، ١٣٧٨: ١٤٤)
اما امروز هيچ اطلاعي از ديوان عربي او در دست نيست . ديوان فارسي او شامل ١١٠٤٧ بيت در دست است .٢-روشنايي نامه : رساله ي منظوم در پند و اندرز و حکمت در بردارنده ي ٥٩٢ بيت و مباحث آن عبارت است از عقل کل نفس کل ، آفرينش افلاک و کواکب ، جوهر و عرض و مطالبي از اين دست .٣-سعادت نامه : در بردارنده ٣٠ باب و به همان يک روشنايي نامه در پند و حکمت و به صورت منظوم است . ٤-گشايش و رهايش ، اين کتاب در پاسخ به ٣٠ پرسش اعتقادي است که از سوي فردي اظهار شده است و ناصرخسرو در اين رساله به سؤالات او پاسخ گفته است
٣-٣-مذهب ناصرخسرو
ناصرخسرو از معتقدان وپيروان آيين اسماعيلي است بدين منظور از بيان مختصري در مورد اين فرقه و اصول عقايد آن ها ناگزير هستيم .«پس از وفات امام جعفر صادق (ع )(١٤٨ ه /٧٦٥ م ) پيروان او به دو قسمت شدند قسمتي به پسر بزرگش اسماعيل پيوستند و به اسماعيليان و نيز شيعه سبعيه (هفت امامي) معروف شدند زيرا اسماعيل را امام هفتم مي دانند و دسته ي ديگر به موسيکاظم برادر کوچک اسماعيل و فرزندان او تا امام دوازدهم گرويدند و ايشان همان موسويه و يا اثنا عشري هستند.
اسماعيليان نيز به دو گروه نيز تقسيم شدند گروهي که ميگويند اسماعيل پيش از پدر نمرده است و پدرش او را پس از خود به امامت برگزيده است و اسماعيل امام قائم و مهدي منتظر است که براي نجات امت خود بازخواهد گشت اينان فرقه ي اسماعيليه هستند، دسته ي ديگر ميگويند امامت از جعفرصادق به محمدبن اسماعيل رسيده زيرا بعد از حسن و حسين ديگر امامت از برادر به برادر منتقل نميشود، بلکه در صلب (فرزند) باقي ميماند اين گروه را مبارکيه گويند که قرمطيان به آن منصوب اند اينان معتقدند که محمدبن اسماعيل نمرده است . او قائم و مهدي و خاتم پيامبران است . (فاخوري، (168 :1373
اسماعيليه در ابتدا چندان قدرت و صلابتي نداشتند تا اينکه در اواخر قرن سوم عبيداله مهدي که خود را از نسل فاطمه (س ) از اعقاب محمدبن اسماعيل ميشمرد ظهور کرد و بر ممالک وسيعي سلطنت و خلافت کرد و در سال ٢٩٧ در شمال آفريقا حکومتي مقتدر و نيرومند را پايه ريزي کرد و به اين ترتيب اين نهضت کوچک به يک امپراتوري قدرتمند تبديل شد.با قدرت گرفتن فاطميان در مصر عصر طلايي در تاريخ تفکر اسماعيلي به وجود آمد به طوري که در قرن دهم مسيحي تسلط شيعه خاصه ي اسماعيليان بر دنياي اسلام قطعي به نظر ميرسيد نيمي از دنياي تحت سيطره ي اسلام حکومت فاطمي را به رسميت ميشناختند و داعيان و مبلغان اسماعيلي نيمي ديگر مردم و برخي فرمانروايان را به کيش خود در مي آوردند. (هاجسن ، ١٣٤٣: ٩٢)
فاطميان در زمان مستنصر، هشتمين خليفه ي فاطمي (٤٥٠ ه ) آنقدر قدرت يافتند که بر بغداد مقر خلافت عباسي استيلا يافتند اما قدرت و سلطه ي آن ها چندان دوام نياورد و با مرگ مستنصر بر سر جانشيني او ميان فرزندانش نزارو مستعلي و پيروان آن ها آتش اختلاف ها شعله ور شد. عده اي دل به مستعلي خوش کردند و دعوت فاطمي را ادامه دادند و مستعلويان ناميده شدند اما جمع ديگر به امام نزار (٤٨٩ وفات ) وفادار ماندند و به نزاريان معروف شدند. اينان اسماعيليان شرق يا اسماعيليان ايران ميباشند. اين اختلاف ها روز به روز از قدرت و صلابت آن ها کاست تا سر انجام حکومت آن ها در سال ٦٥٧ هجري به دست صلاح الدين ايوبي منقرض شد.
پيرامون عقايد اسماعيله ميتوان گفت که آن ها در مراتب دعوت خود به هفت مرتبه قائل بودند که از مرتبه ي پايين به بالا عبارت اند از:
١) مستجيب : درجه اي را گويند که بر ناداني و گمراهي خود معترف باشد و به صلاح ديد و تصويب داعي شايستگي يافته که به گروه اسماعيليان در آمده باشند به عبارت ديگر عوام اسماعيلي را که تازه دعوت آن ها را اجابت کرده باشد مستجيب ميگويند.
٢) . مأذون : از سوي داعي اجازه ي دعوت و تبليغ داشته باشد و خود دو گروه اند:
الف -ماذون محدود (اصغر) که عده اي قليل را دعوت ميکرد. (عقل دهم /مادون فلک قمر) ب -ماذون مطلق که ميتوانست هر کسي را دعوت (عقل نهم /همان فلک قمر)
٣) داعي: اين دسته نيز به سه گروه تقسيم ميشوند:
الف -داعي محدود بر مستجيبان رياست داشته و تا حدودي معين فرمان ميداده است . (عقل هشتم /فلک عطارد)
ب -داعي مطلق : که در هر جا و هر وقت ميتوانسته مردم را به اسماعيليه دعوت کند و بر امور مستجيبان هم نظارت کند. (عقل هفتم /فلک زهره )
ج -داعي بلاغ : که بدون قيد و شرط بر همه داعيان رياست و در کارهاي آن ها نظارت داشته و تعدادشان
١٢ نفر بوده است . (عقل ششم /فلک شمس )
٤) حجت : ميان مردم و امام ارتباط داشته و تعداد آن ها ٧ نفر بوده و با توجه به هفت اقليم (عقل پنجم ، فلک مريخ ) يکي از آن ها به عنوان حجت اعظم هميشه در خدمت امام و در اقليم مرکز بوده است که واسطه ي ميان امام و حجت هاي اقليم ديگر محسوب ميگردد به نام باب . (عقل چهارم /فلک مشتري)
٥) . امام : همان خليفه ي فاطمي است . (عقل سوم /فلک زحل )
٦) اساس : همان ونفس کلي است . (عقل دوم /فلک کواکب اعلي )
٧) ناطق : کسي که وظيفه ي آوردن دين و تشريح شريعت تازه وسيع دين و شريعت پيش را داشته است يعني همان پيغمبر. (عقل اول يا مبدع نخستين ) (محقق ، ١٣٣٧: ٢٣-٢٤)
عقايد اسماعيليه بر دوگونه است :ظاهر و آن هر چيزي است که متعلق به روش خارجي و علايق بين افراد بشر باشد و باطن و آن بر اين بدين معني است که آيات منزله و اعتقادات را با معني باطني است که کسي جز امام و مقربين به او از آن آگاه نيست . اسماعيليان در توجيه اين عقيده به اين اصل تمسک جستند که هيچ ظاهري بدون باطني که در مقابل آن باشد و هيچ باطني بدون ظاهري که در مقابل آن باشد نيست و همين امر موجب آن شد که اسماعليه را باطنيه خوانند.در جنبه ظاهري با مذهب سني اختلاف قابل توجهي ندارد تا آنجا که هر چه را که اسلام واجب ساخته هر فرد اسماعيلي نيز بر خود واجب ميشمارد هر چند مرتبه اش بالا رود و قدرت تعمق در معرفت باطن را داشته باشد.
اما جنبه باطني مذهب بر دو پايه استوار است : اول تأويل قرآن و دين به نحوي که با هدف هاي کيش اسماعيلي سازگار باشد دوم که مهم تر از نخستين است معرفت حقايق است و آن شناخت همه ي مذهب فلسفي علمي اسماعيلي است که در اصل خود به استدلال بر اين امر بر ميگردد که امامت امري است الهي و آن ويژه ي فرزندان فاطمه (س ) است نه ديگران . (فاخوري، ١٣٧٣: ١٧٣)
«برخي از اسماعيليه محمد (ص ) را "عقل کلي" و وصي او علي (ع ) را مظهر نقس کلي ميدانند. امام در اينجا در درجه ي دوم بعد از نبي قرار ميگيرد نه در درجه ي اول و قبل از او ولي. همه ي اسماعيليان متفق اند که بايد براي حصول نجات امام را بشناسند زيرا هر کس بميرد و امام زمان خود را نشناسد چون مردم عصر جاهلي مرده است .
نزاريه از افکار متصوفه نيز متأثر شدند و به حيات روحي اهميت بسيار دادند و مبدأ عالم وجود را نور امام قراردادند و گفتند «مبدأ امامت يعني مبدأ هدايت الهيه قبل از ابداع عالم وجود، موجود بوده است در اين صورت امام امر الهي «کن » و کلمه اي است که قرآن از آن سخته گفته است .»(همان ، ١٧٩) در انديشه ي آن ها کلمه ي امام فوق احکام شريعت قرار ميگيرد که هيچ معرفتي جز به اين صورت نميبندد بنابراين معرفت حقيقي را در تعليم ميدانند ازاين روست که آن ها را تعليميه ميگويند. (همان ، ١٧٣)
اسماعيليان در تمدن اسلامي از جهاتي تأثيرگذار بودند «آن ها از برجسته ترين شاگرداني بودند که با جديت تمام به فراگيري فلسفه يونان و نشر آن همت گماشتند. کتاب جمهوري افلاطون از کتب ارزشمندي بود که در مدارس اسماعيلي تدريس ميشد». (تأمر، ١٣٧٧: ٥٨) همچنين واقفان به علوم ديني و فلسفي زمان خود به حساب ميآمدند بسياري از متکلمان و بزرگان فلاسفه قرن پنجم از سرچشمه هاي اسماعيلي سيراب گشته اند و باعث تأثير جريان هاي فکري اسماعيليه قرار داشتند مثلا از کساني که به تصريح خودش بر اثر حضور در جلسات بحث و گفتگوي اسماعيليان متوجه علوم عقلي شد، ابو عليسينا فيلسوف بزرگ شرق است که پدرش اسماعيليه مذهب بود و به فلسفه ي يونان اعتقاد فراوان داشت و به آموختن فلسفه و علوم عقلي وادارکرد. (هاجسن ، ١٣٤٣: ١٣)