بخشی از مقاله

چکیده:

زمینه گرایی از رویکردهای پست مدرن در طراحی از جمله در معماری منظروفضاهای عمومی وشهری به شمار میرود؛ به طوری که فضا بدون بافت اطرافش بی ارزش تلقی می شود.در بین معتقدان به زمینه گرایی،دراین که کدام بخش زمینه پررنگ تر وبرجسته تر است،اختلاف نظروجود دارد ومعماران هر کدام مطابق برداشت متفاوتشان از زمینه گرایی طرح هایشان را متبلور میسازند.در این بین،عده ای تاریخ سایت،عده ای مردم وفرهنگ حاکم بر بستر طرح،وگروهی کالبد وهمجواری ها را مهم می دانند.به بیان دیگردر زمینه گرایی به جزیی بیشتر بها داده میشود که به نوعی سهمی درزنده نگهداشتن خاطره جمعی داشته باشد واین در معماری منظر به واسطه حضور چندوجهی اش در زندگی فردی وجمعی مخاطب ، ارزش بیشتری پیدا می کند. زمینه گرایی سازگار با زمینه کالبدی،تاریخی واجتماعی-فرهنگی است که بر طبق ان ایده ها واشکال گذشته درشکل دادن به کالبدشهرهای معاصر حضور دارند.

توجه به اقلیم زمینه وفاکتورهای اقلیمی در طراحی منجر به شکل گیری معماری پایدار می باشد. ساختمان عضو همخوان با اقلیم و اکولوژیی، عنصری هماهنگ درزمینه خود و در نهایت در زمینه محی زیست خواهد بود. لذا توجه به پایداری اقلیمی در طراحی هر زمینه، میتواند حواس ذهنی معمار را در برخورد بهتر در جهت تأمین آسایش اقلیمی و شناسایی پتانسیلهای موجود در معماری بومی برانگیزد. این مقاله با روش کتابخانه ای و با مطالعه کیفی و روش تحقیق توصیفی صورت پذیرفته و ابزار گردآوری داده ها ، مطالعه منابع مکتوب و اسناد و مدارک می باشد پس زمینه گرایی الگویی است برای خلق محی مطلوب تر، لذا شناخت وآگاهی بیشتر ودرکی عمیق تر نسبت به زمینه، محی و اقلیم برای معماران وطراحان امری ضروری واجتناب ناپذیر است.

واژگان کلیدی: تاریخ گرایی،زمینه گرایی ،معماری منظر،معماری پایدار،محی  زیست،بستر

مقدمه:

در این پژوهش مراد از زمینه همان متن ، بستر و محیطی است که معماری در آن شکل می گیرد و هم محتوا و هم شکل را در برمی گیرد.زمینه گرایی مبتنی بر این اصل است که یک پدیده به صورت مجرد و مجزا از پیرامون خود قابل تصور نیست و پدیده ها تنها در انحصارنیروها ، جوهره و ویژگیهای درونی خود نمی باشند بلکه به محی و مجموعه پیرامون خود وابسته اند. هر پدیده در محی پیرامون خود تاثیرمی گذارد و از آن نیز تاثیر می گیرد و در تعامل با یکدیگر هستند.در واقع کل هستی به هم پیوسته است و هر جزئی موثر در کل می باشد وهر تغییر در جزء در کل هستی تاثیری حتمی از خود به جا خواهد گذاشت. شولتز برای فهم روح مکان مفاهیم »معنا« و»ساختار« را مطرح می کند. معنای هر شیء ریشه در رواب آن با اشیای دیگر دارد یعنی درآنچه که آن شیء گرد هم می آورد یک چیز به واسطه گرد هم آمدنش چیز است »ساختار« در عوض ، بر ویژگیهای شکلی و فرمی مجموعه ای از رواب اشاره دارد. به طور کلی زمینه گرایی ، سازگاری با زمینه های کالبدی ، تاریخی و اجتماعی -فرهنگی است که برطبق آن طراح زمینه گرا باید قادر باشد ویژگیهای یک مکان را دریا بد و آنرا بخشی از فر آیند طراحی خود قرار دهد.

-1کلیت زمینه گرایی:

دریک تعریف کلی می توان گفت ؛"کل "مجموعه ایست منسجم از اجزایی که درتاثیر متقابل یا درهم کنش با هم تشکیل شده است ، بگونه ای که اجزاء در جریانی درگیر با مجموعه انسجام یافته ، ادارک می شوند.یک کل چیزی متفاوت با ، یا بیش از جمع جبری اجزای آن است. کل را نمیتوان از به هم پیوستن اجزاء منفردساخت ،که هیچگاه یک کارهنری توس ذهنی که قادر نیست ساختار یکپارچه یک کل را تجسم کند ، نه ساخته شده و نه درک شده است - - Arnheim,1974:5 .مفهوم کلیت با متمایز شدن کل از مجموعه تبیین می شود .پیاژه 1 تفاوت اساسی کل با مجموعه را در استقلال اجزاء از خود ترکیبات در مجموعه و سازماندهی انجام یافته اجزاء به دنبال برقراری رابطه متقابل میان آنها دریک کل برمی شمارد - پیاژه ، 5838 ، ص12 - عناصرهرکلیتی ازقوانین آن پیروی می کنند و براساس همین قوانین است که کلیت به منزله ساخت یا نظام تعریف می شود.و معماری هم به حکم ماهیتش ، ساخت و اساس ساخت است .و البته در"ساخت "نه تنها وجود مجموعه ای از عناصر،بلکه وجود یک دستور زبان در نحوه چیدمان آنها لازم است .

بنابراین" ساخت "مجموعه ای از عناصر که به شکلی قاعده مند درهمنشینی با هم قرارگرفته وکلی ی واحدرا شکل داده اند، می باشد .یک کلیت منسجم ، دارای وحدت است که بالاترین ارزش فرمی تلقی می شود .وجود وحدت ، خود نظم را به همراه دارد که نه در تقابل ، بلکه در تعامل با پیچیدگی قرار دارد .و زیبایی از رواب میان نظم و پیچیدگی بدست می آید و رسیدن به نقطه تعادلی میان نظم و پیچیدگی از ضروریات وحدت در کلیت فضاست . - Arnheim,1974:12 - وحدت ویکپارچگی اجزاء هم به منزله درکنار هم قرار گرفتن ودر ارتباط با هم بودن نیست ، وحدت زمانی حاصل می شود که اجزاء یک طرح درراستای نیل به هدف مشخص طراحی شده باشند . بنابراین به منظور درک صحیح یک ساختمان و برانگیختن حس زیبایی شناسی انسان ، ادارک آن به صورت یک کل ضروری است . و شرط این وحدت و یکپارچگی هماهنگ و در ارتباط بودن تمام مولفه های شکل دهنده یک اثر معماری ازجمله سازه ، فضای معماری و ... ضرورت دارد .در معماری زمینه گرا عواملی که می توانند وحدت بخش ساختمانهای مجاور باشند عبارتند از:

خ افق آسمان ، فاصله بین ساختمانها ، تناسب پنجره ها ، برجستگیها و فرورفتگیهای نما ، درها و سایر عناصر ، فرم و شکل کلی بنا، محل و نحوه حل مدخل ورودی بنا ، جنس مصالح ، پرداخت و بافت نما ، الگوی سایه حاصل از حجم و عناصر تزینی ، مقیاس بنا، سبک معماری ، محوطه سازی - - Brolin, 1980: 148-153 این دیدگاه که محصول طراحی شهری باید به صورت یک کل در آید ، همواره مورد قبول بوده است .دیدگاههای جدید نیز در واقع در پی دستیابی به تمامیت کالبدی به مثابه یک کلیت اند .در تاریخ معماری و شهرسازی جهان نمونه های زیادی از این گونه کلها را می توان مشاهده کرد . مجموعه بازارشهرهای سنتی کمال هماهنگی و یکپارچگی اجزایی چون مسجد و مدرسه و تیمچه ومیدان ، حمام و کاروانسرا را در یک کل به خوبی نشان می دهد.مجموعه آگورای شهر یونانی نیز کمال مطلوب ترکیب اجزآء را نشان می دهد.در این مجموعه ها آنچه دیده می شود کل است نه جزء یا به عبارت یاین کل است که تاثیر نهایی را می گذارد نه جزء.در شعر نیز چنین است کلمات فی نفسه و به صورت مجرد آن ارزش برانگیختن احساسات را ندارند و تنها در مجموعه ای موزون با تعبیرات محسوس که قرار گیرند واجد ارزش کل موثر می شوند .در طراحی و نقاشی نیز یک خ یا رنگ به تنهایی دارای توان برانگیختن احساست نیست .

در موسیقی نیز یک نت اگر به تنهایی به صورتی موزونتکرار شود ، می تواند احساسات را برانگیزد ، اما جلوه زیبایی تنها زمانی است که در ارتباط با نتهای دیگر قرار گیرد - توسلی ، - 19-17 5831 در بافتهای قدیمی محو اجزاء در کل به خوبی دیده می شود .اجزائی مانند خانه حیاط دار نیست که بافت را تشکیل می دهد بلکه بافت است که جزئی از آن خانه حیاط دار است.ورای عناصر و اجزاء شهری که کنار هم قرار می گیرند ، چیز دیگری وجود دارد و آن ارتباط است.چنین مجموعه ای علیرغم داشتن پیچیدگی یا همبافتگی دارای نظم نیز هست که به جای اینکه به آشفتگی بصری روانی بینجامد ،به وحدت و آرامش بصری منتهی می شود. در بوجود آوردن عوامل وحدت بخش ضواب تصمیم گیری کننده نیستند، اما به تعریف تصمیم گیرندگان کمک می کنند تا به ویژگیها و کیفیاتی که برای ارزیابی یک طرح ضروری است توجه کنند .میزان اهمیت هر یک از ضابطه ها با توجه به شرای محیطی می تواند تغییر کند و تا حدودی نیز به میزان موفقیت ضواب دیگر بستگی دارد .در ارزیابی نهایی ، تاثیر کلی طرح است که مورد بررسی قرار می گیرد .اما موضوع اصلی این است که طراحان باید بدانند در هر سبکی که کار می کنند چه انقلابی و چه محافظه کار حاصل کار آنها به عنوان بخشی از یک زمینه کلی تر مورد سنجش و ارزیابی قرار خواهد گرفت. - توسلی ، - 19-17 5831

-2ضرورت توجه به زمینه گرایی:

گرایشهای اخیر در معماری به طراحی آگاه نسبت به محی تاکیددارد . ساختمانهایی که زمینه محی پیرامون خود را نادیده میگیرند و منحصرا از منابع طبیعی برای تامین شرای آسایش استفاده می کنند نه تنها به محی و ناحیه اطراف خود ضرر و زیان می رسانند بلکه تاثیر عمیقی بر کل اکو سیستم دارند . پیوستگی ساختمان با ساختگاه آن ، جامعه و منطقه اطراف موجب می شود تا ساختمان با زمینه اش بیشتر پیوند بخورد و با تعامل موفق با محی می تواند میزان بهره وری انرژی در ساختمان را افزایش دهد.ازاین رو میتوان گفت زمینه، عاملی هویتبخش به هر اثرمعماری باتوجه به جغرافیا، تاریخ و فرهنگ هر سرزمین میباشد .وبر همین مبنا معماری زمینهگرایی به عنوان الگویی برای خلق محی مطلوبتر، بر این باور است که توازن میان معماری و محی می تواندهم برای خود اثر و هم برای زمینه اثر عاملی موثر و تقویت کننده باشد .لذا شناخت و آگاهی بیشتر و درکی عمیقتر نسبت به زمینه ومحی برای معماران و طراحان امری ضروری و اجتنابناپذیر است. طراح و معمار بایستی پیام زمینه و بستر طرح را درک کند و پس ازآن با توجه به شرای موجود طراحی کند . طراحی بایستی مبتنی برنگرشی واقعبینانه بر اطلاعات محی باشد و ساختمان بایستی باساختگاه خود تعاملی درست و متوازن برقرار کند به گونهای که آندو میگوید معماری کشف بنایی است که سایت آنرا میطلبد، در نظراو معماری و زمینه در تعاملی دوجانبه پایهگذار معماری هستند.

-3تعریف ومفهوم زمینه گرایی:

زمینه"context در لغت به معنای مجموعه شرای یا واقعیت هایی است که یک موقعیت یا شرای را در بر می گیرد وهمچنین به معنای شرایطی که چیزی درآن اتفاق می افتد و به شما کمک می کند تا آن را درک کنید.در فارسی به معنای مفاد بافت متن و زمینه می باشد تئوری زمینه به این می پردازد که چگونه طراحی محیطی و طرح توسعه جدید باید با زمینه اش مرتب باشد.در این پژوهش مراد از زمینه همان متن،بسترومحیطی است که معماری در آن شکل می گیرد و هم محتوا و هم شکل را دربرمی گیرد. - احمدی - 1380 زمینه گرایی دیدگاهی است که به ویژگی های خاص یک مکان و به کارگیری آن ها در طراحی معاصر،توجه دارد.از این رو،در عین حال که به گونه ای ضمنی به تمایز مکانی نظر دارد،به صراحت،تداوم ارزش های کالبدی و غیر کالبدی مکان یا زمینه موجود را خواستار است.

با این حال ایجاد ارزش های جدید - تحول - را نفی نمی کند.از سوی دیگر،از آن جا که به ارتباط میان شکل-زمینه یا توده-فضا نظر داشته و کل حاصل از این ارتباط را ارزشمند می داند.بحث فوق نشان می دهد که در این رویکرد آن چه با زمینه موجود نا هماهنگ و نا متجانس است،تقابل پذیرش نیست،به عبارت دیگر،افزودن یا ترکیب »غیر«در زمینه »خودی«مستلزم ایجاد تطابق و هماهنگی میان آن دو است.اجزا جدید فق قادر به نفوذ به هماهنگی زمینه موجود خواهند بود که امکان برقراری ارتباط و پیوند با آن را داشته باشند و در صورتی که به عنوان وصله های ناهماهنگ ظاهر شوند،توس زمینه رد خواهند شد.لذا می توان چنین نتیجه گرفت»خودی«همان زمینه کالبدی،تاریخی و فرهنگی از قبل موجود است و»غیر«شامل اجزایی است که زمینه موجود آن ها را نپذیرفته و رد می کند. - میرمقتدایی، - 1383

-4معماری و شخصیت زمینه:

معماری زبان فیزیکی و ساختاری نامیده میشود و آینده ای که در آن ساختمانهای جدید به مثابه رشته هایی هستند که سنتهای زنده شهرها را با بافت کلی و جدید شهر است .شهر یک ارگانیسم زنده با فرهنگ و گذشته منحصر بفرد است که " زمینه تاریخی" شهر به هم پیوند می زنند.پروژه های معماری باید به مثابه جزئی از اجرای طرحهای طراحی شهری باشند که این امر مستلزم تجمیع بینش ها با بافت شهری و چگونگی استفاده مردم از فضاهای شهری است.نقش معمار در مقیاسهای مختلف می تواند باشد، طراحی فکورانه فضاها و مکانهای عمومی ، ساختن شخصیت منحصر بفرد و بهترین کیفیت فرمهای ماندگار در محدوده جغرافیایی مورد نظر. هویت بخشی به مکان ، تشکیل دهنده هسته معماری به شمار می رود .مکان در معماری به مثابه معنی در زبان است . بازشناسی ، حافظه فردی و جمعی ، شریک شدن با دیگران ، اکتساب معنی همگی در فرایند طراحی معماری مشارکت دارند.

معماری در زمینه نه یک کم توجهی و نه یک نوآوری افراطی است ، بلکه یک ارتباط بصری شیوا و قوی با محی است . یک ساختمان منفرد در ابتدا به عنوان جزئی از کل محسوب می شود .خلق فضاها و مکانهایی که زندگی مردم را با کفیت نماید اساس کار معماران به حساب می آید .هر ساختمان می تواند و می باید در گفتگو و تعامل با تاریخی ، اعتقادات و نیازهای زمان و مکان خاص باشد.به لحاظ تاریخی ، طرح مباحث مربوط به ساختارهای جدید در محی های با ارزش و تاریخی با ظهور فن آوری و شهرسازی جدید در قرن نوزدهم میلادی هم زمان است .زیرا در این دوره تضاد آشکار میان شهرهای سنتی با مفهوم توسعه شهرها به شیوه جدید بوجود می آید.کامیلوست از اولین

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید