بخشی از مقاله

خلاصه

با ورود جریان های فکری مدرن به معماری وشهرسازی معاصر ایران چهره ی شهرها و بناها دچار بحران های هویتی و فرهنگی شده است.نبود زیرساخت های فکری و تکنولوژیک در عرصه ی ساخت و ساز روز به روز بر شدت این معضل می افزاید.معماری و شهرسازی زمینه گرا بعنوان جنبشی نوین در پاسخ به این نقصان سعی در تغییر راهبردهای طراحی در شهرهای دارای پیشینه ی تاریخی داشته است.آموس راپاپورت بعنوان یکی از متفکرین برجسته در عرصه ی انسان شناسی،توجه به اجتماع و فرهنگ را مهم ترین عامل در طراحی زمینه گرا تلقی می کند.رساله ی پیش رو با بهره گیری از نظام چهارگانه ی طراحی فضا از دیدگاه راپاپورت به بررسی نمونه ی شهرسازی نوین،شهر "شوشتر نو" پرداخته است و از طریق تحلیل نتایج بدست آمده در قالب تصاویر و جداول سعی در شفاف سازی راهبردهای طراحی زمینه گرا با رویکرد اجتماعی-فرهنگی داشته است.تحقیق پیش رو از نوع کیفی بوده و روش تحقیق تحلیلی-توصیفی می باشد.نحوه ی دسترسی به اطلاعات کتابخانه ای و میدانی بوده که از طریق مطالعه نمونه موردی تکمیل شده است.

کلمات کلیدی: معماری،شهرسازی،زمینه گرایی،فرهنگ و اجتماع،شوشتر نو،آموس راپاپورت

.1 مقدمه

با توسعه و جهانی شدن معماری و شهرسازی مدرن در اواخر قرن بیستم پیامدهای مثبت و منفی این جریان نیز پدیدار شد.از جمله این پیامدهای منفی مصرف گرایی و تمرکز تک جانبه بر صنعتی شدن جوامع و شهرها بود که بحران های هویتی از جمله بیگانگی با مکان و عدم تعلق به فضاهای انسان ساخت را به دنبال داشت.پیرو این موضوع جنبش های منتقدانه تحت عنوان پست مدرنیته در علوم اجتماعی و انسانی و پست مدرنیسم در معماری و شهرسازی سربرآوردند که نگرشی فرهنگی و زمینه گرایانه به دنیای پیرامون داشتند.زمینه گرایی به عنوان رویکردی کل نگر در طراحی محیط مصنوع، با ارج نهادن به ساختار ذهنی و عینی متن و زمینه به مثابه رویدادی تکاملی در ابعاد کالبدی، طبیعی، تاریخی، اجتماعی فرهنگی - و با پیونددادن درک ودریافت مخاطب با زمینه ، انسجام بخشی زمینه مند، محیط مصنوع در ابعاد عینی و ذهنی را مراد و هرگونه آرمانی را مشروط به شرایط از پیش موجود می نماید . [1]

معماری و شهرسازی در ایران نیز به تبع جریان های جهانی از این بحران های هویتی و فرهنگی بی بهره نبوده است.ساخت و سازهای سریع بدون در نظر گرفتن زیرساخت های فرهنگی و اجتماعی باعث رشد بی امان شهرهای جدید شده است که کیفیتی عاری از تعلق پذیری و خاطره انگیزی داشته و منجر به گم گشتگی هر چه بیشتر انسان عصر مدرن شده است. معماری و شهرسازی معاصر ایران در بستری شکل گرفته است که از جریانهای مدرنیته، صنعتی شدن و جهانی شدن به طور مداوم تأثیر پذیرفته است. فناوری شیوه زندگی مردم و متعاقب آن کالبد و محیط زیست وی را تغییر داده است.

می توان گفت گذار به مدرنیته در جامعه ایران از حدود یک قرن پیش آغاز شده است و هم اکنون نیز در جریان است زیرا که جامعه ما هیچ یک از زیرساختهای مدرنیته را به صورت کامل در اختیار نداشته و از نظر فنی نیز همواره کمبودهای فراوانی وجود داشته است. معماری نیز با توجه به نقصان های موجود در شیوه های ساخت گاه به تقلید ظاهری از معماری مدرن تقلیل یافته است. برای نمونه میتوان ادعا نمود از جمله عواملی که بر معماری امروز ایران تأثیری نامطلوب داشته است، بی توجهی به زمینه های تاریخی و فرهنگی ساکنین،عدم ایجاد حس تعلق به مکان،مدیریت نامطلوب سرمایه گذاری و برنامه ریزی و.. است.آنچه که مورد بی توجهی واقع شده است معماری به مفهوم واقعی کلمه است .

چنانچه به نقل از حائری آمده است : "آنچه تولید میشود ساختمان سازی است نه معماری، رشد شهری است نه شهر سازی. مراد از معماری و شهرسازی خلق آگاهانه و اندیشمندانه فضا برای زندگی فرد و جامعه است"[2] زمینه گرایی یکی از دیدگاه های رایج در شهرسازی است که زمینه را به مثابه رویدادی تاریخی می پندارد . زمینه گرایی ابتدا به ابعاد صرفا کالبدی توجه داشت ، اما به تدریج به ابعاد انسانی گرایید و حوزه مطالعات خود را به وجوه اجتماعی فرهنگی جامعه گسترش داد . شهرساز زمینه گرای اجتماعی فرهنگی در هنگام ایجاد اجزای جدید شکل شهر به مواردی چون معانی ، ارزش ها و اهداف مشترک متعهد می ماند[1] .در تحقیق پیش رو تلاش شده است با واکاوی معماری و شهرسازی زمینه گرا از منظر اجتماعی-فرهنگی و استخراج اصول بنیادی این دیدگاه از طریق تحلیل نمونه موردی شهر شوشتر نو و... به معرفی اصول معماری و شهرسازی نوین با هدف ایجاد حس تعلق به مکان و خاطره انگیزی فضا پرداخته شود.

.2روش تحقیق

تحقیق پیش رو کیفی بوده و از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد.هدف از تحقیق تحلیل و شفاف سازی اصول معماری و شهرسازی نوین از منظر زمینه گرایی اجتماعی-فرهنگی است که از طریق تحلیل و بررسی شهر "شوشتر نو" در چارچوب فکری "آموس راپاپورت"امکان پذیر گشته است.جمع آوری اطلاعات و شیوه ی دسترسی به آنها کتابخانه ای و میدانی بوده و اطلاعات بدست آمده از طریق جداول و نمودارها مورد تحلیل ، مقایسه و بررسی قرار گرفته اند.

.3پیشینه تحقیق

طی سال های اخیر، آثار متعددی با محوریت هویت در معماری و شهرسازی معاصر ایران نگاشته شده است که البته فقط تعداد معدودی از آنها به بررسی این مهم از منظر معماری و شهرسازی زمینه گرا پرداخته است. معماری زمینه گرا در سال های اخیر کوشیده است که از تلاش برای شناخت محض مکان ها به سوی شناخت نیروهای اجتماعی شکل دهنده به مکان ها یا شناخت مکان هایی که فرهنگ بشری را شکل می دهند ، حرکت کند. برولین را می توان جز اولین کسانی دانست که در زمینه ی زمینه گرایی به مطالعه و پژوهش پرداخته است. وی در تلاش بوده با همکاری جامع شناس معروف جان زیسل به تدریج یکی از نخستین روش شناسی های طراحی رفتاری را شکل دهد.کتاب زمینه گرایی در معماری به مطالعه ساختمان های جدید در کنار ساختمان های قدیم پرداخته و با تحلیل و بررسی نمونه های موفق و ناموفق سعی در توصیف معماری و شهرسازی زمنیه گرا از منظر کالبدی داشته است.[3] آنتونی تاگنات از دیگر نظریه پردازان این عرصه نوآوری در زمینه را با درنظر گرفتن قواعد زیر مجاز می شمارد :

سازگاری مقیاس عناصر با زمینه؛ - 2پیوستگی نما به منظور ایجاد رابطه میان بناها؛ - 3ارتفاع طبقات و سلسله مراتب بلندی بناها؛ - 4انسجام تک بناها؛ - 5ردیفی شدن بازشوها؛ - 6انتخابی کاربردی و ترکیبی از مصالح؛ - 7سیمای بام خانه ها؛ - 8نسج و رنگ بناها؛ - 9تنوع محلی؛ - 11 آب و هوا و گیاهان؛ موفقیت همه این موارد به جایگزینی متناسب آنها با زمینه بستگی دارد [4] دیگر نظریه پرداز مهم این عرصه آموس راپاپورت است.وی انسان شناسی است که زمینه ی فرهنگی و اجتماعی را پررنگ ترین عامل در شکل گیری تصورات فضایی مردم می داند.به عقیده ی وی:»محیط علاوه بر عناصر کالبدی شامل پیام ها، معانی و رمزهایی است که مردم بر اساس نقش ها، توقعات، انگیزه ها و دیگر عوامل آن به قضاوت می پردازند. [5] « به نظر می رسد آرای راپاپورت منظری جدید از نوع نگرش به فضای انسانی را پیش روی معماران و شهرسازان قرار داده است.

.1 مبانی نظری

.1-1هویت و فرهنگ و معماری

هویت غالبا به صورت یک مشخصه یا خصوصیتی ازانسان به عنوان یک موجود اجتماعی نگریسته می شود وچیزی نیست که به خودی خود درجایی باشد، بلکه باید خلق شود. به همین دلیل هویت به عنوان فرایندی درحال بودن و شدن فهمیده و درک می شود. آموس راپاپورت معمار وانسان شناسی است که با رویکرد فرهنگی و اجتماعی به محیط می نگرد وی مطالعات خود را بر اهمیت زمینه فرهنگی درشکل شهر متمرکز ساخته است.[6] وی به دنبال شناخت اجتماع و فرهنگ و مردم شناسی به وسیله بنا و معماری است. از این روی هویت را این گونه تعریف می کند :خصوصیتی از محیط که درشرایط مختلف تغییر نمی کند. یا خصوصیتی که به موجودات امکان قابلیت تمیز و تشخیص عنصری را از عناصر دیگر می دهد و عناصر شهری را از هم متمایز می کند. دو نکته مورد تاکید راپاپورت - 1هر هویت محیطی یک محتوای درون دارد که ذات و ماهیت خودش را نشان می دهد.2 - هر هویت دارای مرزی است که آنرا بیرون از خودش واز غیر خودش جدا می کند.به عقیده وی هویت محیطی به دو طریق مطرح می شود :

- 1هویت اثباتی - که تعلق یک فرد را به یک گروه و مجموعه نشان می دهد ودربردارنده همبستگی داخلی است. این هویت اغلب به صورت اختیاری و ازطریق رفتار خاص یا محیط کالبدی ابراز شده می تواند به عنوان وسیله ابراز هویت درفرد درداخل گروه و جامعه نیز مورد استفاده قرار بگیرد.

- 2هویت القایی که بوسیله عناصر و عوامل محیطی گروه و جامعه خاص درمقابل افراد و گروههای بیگانه متمایز می شود این نوع هویت محیطی شکلی از مرزبندی بین ما و آنها را مطرح کرد.تاکید می گذارد نوع دوم عوامل هویت بخش بر خلاف نوع اول با انتشار نشانه های واضح و خوانا تفاوت بین گروهها و جوامع مختلف را ابقاء می کنند.[7]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید