بخشی از مقاله
خلاصه
زمینه گرایی بر زمین مداری و پیوند محیط با فضا تاکید دارد و با درک پیام بستر خود شکل میگیرد و در واقع پیامی را که بستر معماری به او انتقال داده به عینیت رسانده و طراحی میکند. در نتیجه ساختمان جزکوچک از طبیعت و منظر پیرامون خود خواهد بود.اجزا و شکل شهر به تنهایی ارزیابی نمی شوند بلکه در زمینه وسیع تر محیطی قرار می گیرند. در این نوع معماری هر بنایی بر اساس زمینههای فرهنگی اجتماعی تاریخی و کالبدی اقلیمی و شرایط خاص آن منطقه طراحی و اجرا میگردد.
مقاله حاضر در پی دست یافتن به اصول و مفاهیم اولیه در باب این موضوع،گردآوری شده است. بدین منظور جهت دستیابی به رویکردهای این موضوع، با استفاده از روش پژوهش کتابخانه ای به بررسی تئوری نظریه پردازانی پرداخته می شود که تأثیر بیشتری بر رویکردهای پس از خود داشته اند وبه دنبال آن از مسیر جمع بندی معیار های حاکم برمنظر و معماری تاریخی می توان به مهمترین رویکرد ها و اطلاعت جهت طراحی زمینه گرا دست یافت.
.1 مقدمه
شهرها و زمینه های تاریخی جهت مواجه شدن با نیازهای جامعه ی معاصر ، به طور دائم در حال تغییرو رشد بوده و خصوصیت شهرها در طول زمان به واسطه حضور معماری هردوره تغییر می کند.از این رو بیشتر اوقات، خصوصیت یک مکان ترکیبی از سبک های مختلف است. آنچه مهم می باشد، این است که این سیر تحول ادامه یابد و به این ترتیب سرزندگی مکان ها پیوسته تداوم داشته باشد.در این راه معماری امروز ما میراثی برای آیندگان و لایه دیگری را برای این مجموعه میراثی سبب می شود و به این ترتیب بخشی از خصوصیت و هویت شهرها را شکل می دهد.عدم توجه به گذشته شهرها و روند شکل گیری و توسعه آنها، سبب شده تا توسعه امروزین آنها به گونه ای نامناسب با شکل و هنجارهای شهر صورت بگیرد.
- ورتینگتن، - 1998 .مراد از زمینه همان متن بستر و محیطی است که معماری در آن شکل میگیرد و هم محتوا و شکل را در بر میگیرد. هر پدیده در محیط پیرامون خود تاثیر میگذارد و از آن تاثیر میگیرد و در تعامل با یکدیگر هستند. به طور کلی زمینهگرایی سازگاری با زمینههای کالبدی، تاریخی و اجتماعی-فرهنگی است. مفهوم دیگری که جایگاه مهمی دارد زمینه تاریخی است.همچنان که در پیدایش آثار هنری،همواره جایگاه ویژه ای برای زمینه متصور است،در حوزه معماری و شهرسازی نیز زمینه اهمیت خواهد داشت.به عبارت دیگر زمینه را باید بستری فعال و غیر منفعل دانست که محمل پیدایش آثار معماری و شهرسازی قرار می گیرد.
این بستر به لحاظ وجود عوامل و مولفه های طبیعی یا مصنوعی - ساخته دست بشر - که درآن وجود دارد، هیچگاه حالت انفعالی و تاثیر پذیری صرف نداشته و همواره بر نقش و اثری که بر آن می نشیند،تاثیرگذار خواهد بود - گروتر،. - 1375 .2زمینه »زمینه« کلیتی از صفات محیطی و بصری پیرامونی یک مکان است که طی آن تداوم عناصر بصری سبب ایجاد زبان مشترک معماری و معرف خصلتی جمعی برای آن مکان شده است. این کل و جزء در رویکرد زمینهگرا بایستی از اصولی تبعیت کنند تا هویت جداره را حفظ کنند.
زمینه - context - در لغت به معنای مجموعه شرایط یا واقعیتهای است که یک موقعیت یا شرایط را در بر میگیرد و همچنین به معنای شرایطی که چیزی در آن اتفاق میافتد و به شما کمک میکند تا آن را درک کنید.زمینه را می توان شامل توپوگرافی محل، وضعیت پوشش گیاهی، بافت شهری شامل میزان تراکم بناها، خیابانها و پیاده روها و نسبت آنها با یکدیگر، جنس مصالح، ترکیببندی مصالح، همجواری بناها با یکدیگر، جغرافیای منطقه، میزان ترافیک شهری، حضور حیوانات و موجودات زیستی دیگر، میزان جمعیت انسانی و غیره دانست. اگر زمینه یک بیمارستان را بنا به وسعت خدماتدهی آن تعریف نماییم، بدیهی است که کیفیت و وسعت زمینه آن با یک کودکستان که دارای وسعت خدمات دهی کوچکتری است، متفاوت میباشد.
با این توصیف اگر زمینه را context در معماری بنامیم، با توجه به موقعیت و دید ناظر است که زمینه های گوناگون برای وی قابل مشاهده میباشد. روشن است که در مناطقی با توپوگرافی دارای پستی و بلندی زیاد همچون اغلب شهرهای مناطق کوهستانی، زمینه میتواند طیف وسیعی از مناظر بصری از پلان و دید پرنده گرفته تا نما و دید ناظر تغییر نماید، در صورتیکه شاید این تغییرات در
شهرهایی با توپوگرافی نسبتاً هموار بسیار متفاوت باشد. در این شهرها همچون شهرهای کویری عمدتاً نمای بناها میتواند زمینه باشد. در ادامه به مفهوم شخصیت بخشی به زمینه در معماری اشاراتی به اختصار صورت می گیرد - کالینز،. - 1375
.3 معماری شهر و هویت زمینه
معماری زبان فیزیکی و ساختاری شهر است. شهر یک اُرگانیسم زنده با فرهنگ و گذشته منحصر بفرد است که » زمینه تاریخی « نامیده میشود و آیندهای که در آن ساختمانهای جدید به مثابه رشتههایی هستند که سنتهای زنده شهرها را با بافت کلی و جدید شهر به هم پیوند میزنند. پروژههای معماری باید به مثابه جزئی از اجرای طرحهای طراحی شهری باشند که این امر مستلزم تجمیع بینشها با بافت شهری و چگونگی استفاده مردم از فضاهای شهری است.
هویت بخشی به مکان، تشکیلدهنده هسته معماری به شمار میرود. مکان در معماری به مثابه معنی در زبان است. بازشناسی، حافظه فردی و جمعی، شریک شدن با دیگران، اکتساب معنی همگی در فرایند طراحی معماری مشارکت دارند. معماری در زمینه نه کم توجهی و نه نوآوری افراطی است، بلکه یک ارتباط بصری شیوا و قوی با محیط است. یک ساختمان منفرد در ابتدا به عنوان جزئی از کل محسوب می شود. خلق فضاها و مکانهایی که زندگی مردم را با کفیت نماید اساس کار معماران به حساب می آید.
هر ساختمان می تواند و میباید در گفتگو و تعامل با تاریخی، اعتقادات و نیازهای زمان و مکان خاص باشد. به لحاظ تاریخی، طرح مباحث مربوط به ساختارهای جدید در محیط های با ارزش و تاریخی با ظهور فن آوری و شهرسازی جدید در قرن نوزدهم میلادی هم زمان است. زیرا در این دوره تضاد آشکار میان شهرهای سنتی با مفهوم توسعه شهرها به شیوه جدید بوجود می آید.کامیلوست از اولین طرفداران حفاظت بافتها و بناهای با ارزش بیان می کند که ارزش هر بنا به محیط اطراف آن بستگی دارد، موضوع اصلی در این نظریه روابط فضایی موجود بین بنا و محیط اطراف است، نه روابط کاربری بناها و فضاهای تهی مجاورشان - قدیری، . - 13 :1385 با این تحلیل، روشن است که خط آسمان مهم به نظر میرسد، در صورتیکه در شهرهای کوهستانی علاوه بر خط آسمان، بسته به دید ناظر، خط زمین و نوع اتصال به زمین برای بنا مهم میباشد.
با حضور در طبقات فوقانی یک آسمانخراش، تعریف زمینه، محدودیتها و روابط آن با هر بنای خاص متفاوت ازحضور در مثلاً طبقه همکف یک گالری نمایش اتومبیل میباشد. ممکن است تصور نماییم که زمینه را اقلیم منطقه و یا خرد اقلیمها تعریف مینمایند، مثلاً عنوان کنیم که بنایی که بایستی در اقلیم گرم و خشک واقع شود باید متفاوت از بنایی باشد که در اقلیم معتدل و مرطوب طراحی میشود. ممکن است رنگ و جنس مصالح را تعریف کننده زمینه بدانیم که باز هم در اقلیمهای مختلف بناهای متفاوت را تعریف خواهیم نمود.
روابط فرهنگی و اجتماعی و سیستم اقتصادی یک شهر تا حدود زیادی میتواند در تعریف زمینه موثر باشد. به عنوان مثال در فرهنگهایی که ارتفاع سقف را برای حس حضور و آرامش بلند می گیرند، تفاوت بسیار زیادی با فرهنگهایی که برای همان حس و احترام و آرامش ارتفاع کوتاه فضا مناسبتر و قابل قبولتر است، وجود دارد. تفاوت کالبدی این دو گونه بنا خود تعریف کننده بخشی از زمینه می باشد. معماری زمینهگرا نه تاکید بر تقلید دارد و نه مانع نوآوری و خلاقیت است. پیام آن ضرورت توجه به محیط کالبدی پیرامون اثر معماری است و نشان می دهد که این توجه میتواند هم برای خود اثر معماری و هم برای زمینه عاملی مثبت و تقویت کننده باشد.
معماری زمینه گرا تلاشی است برای نشان دادن توان ایجاد محیط مطلوب بصری در مقیاسی کلان تر از معماری،در این بین معمار میتواندبا آفرینشاثری جدید در فضای شهری موجود نقش تعیین کننده ای ایفا کند. از نظر ادموند بیکن در معماری رنسانس این موضوع بخوبی رعایت شده و موفقیت فضاها و نماهای شهری این دوره را تضمین نموده است. ارتباط بصری، ویژگیهای مرموزی که توسط متخصصین حرفه ای قابل درک باشند نبوده، بلکه ویژگیهای ساده و ابتدایی هستند. تناسبات پنجره ها، محل قرار گیری درب ورودی، عناصر تزئینی، سبک، مصالح و خط آسمان نمونه ویژگیهایی هستند که بوجود آورنده وحدت و یا عدم وحدت و یکپارچگی یک خیابان، محله یا منطقه می باشند. هر محل برای خود دارای ترکیبی از این عناصر و درجه آزادی برای ایجاد تنوع در طراحی می باشد. یک ساختمان برای تناسب با زمینه و تقویت وحدت بصری منطقه، نیازی به تقلید دقیق شکل و فرم ساختمانهای مجاور ندارد، بلکه می بایستی ویژگیهای مشترک و اساسی معینی را داشته باشد.