بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله، با هدف شناخت »زن« و »زنانگی« در اشعار حافظ و تاگور، با ترکیبی از روشهای تحقیق »توصیف« و »تحلیل محتوا« به رشتهی تحریر درآمده است. در اشعار حافظ، بزرگترین و مشهورترین غزلسرای ایرانی، زن حضوری مستقیم ندارد؛ ّاما با مطالعه و دقت در سرگذشت شاعر، میتوان از طریق تفسیر و تأویل، به غزلیات یا ابیاتی دست یافت که در آن حافظ زن را در مقام یک معشوق، محبوب و معبود مورد ستایش قرار داده است. این در حالی است که در اشعار تاگور، بزرگترین و مشهورترین شاعر هندی، زن حضوری مستقیم و بسیار چشمگیر دارد. در اشعار تاگور، علاوه بر این که میتوان نقشهای مختلف زن در مقام دختری ، همسری و مادری را به وضوح مشاهده کرد، زن نماد الهههای هندی است.
واژگان کلیدی: حافظ، تاگور، زن، زنانگی
مقدمه
خواجه شمسالدین محمد، حافظ شیرازی 726-792 - ق - شاعر بلند پایهی ایرانی است. از منظر بسیاری از پژوهشگران، دارای مشربی عارفانه بود. او مشهورترین و محبوبترین غزلسرای ایران است و مردمان امروز ایران زمین، دیوان غزلیاتش را بعد از کتاب مقدّس قرآن کریم عزیز میشمارند. برای پی بردن به دیدگاههای وی دربارهی زن و زنانگی، در ابتدا لازم است نگاهی به دیدگاههای موجود، نسبت به موقعیت زن در شعر کلاسیک ایران داشته باشیم. دربارهی جایگاه زن در شعر کلاسیک ایران، نظریات متفاوت و بلکه متضادی وجود دارد که در مجموع میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد. دیدگاه اول که متأثر از نظریهی »استبداد شرقی« اثر »کارل ویتفوگل« است - پولادی، - 1376
که معتقد است؛ چون زنان در تاریخ ایران، هیچگاه حضوری مستحکم و مستقل در عرصهی مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نداشتهاند و همواره تحت سلطهی نظام مرد سالاری بودهاند. بنابراین، حضورشان در شعر، هیچگاه هویت مستقلی نداشته است و همواره تابع و بازیچهی ارادهی مردان بودهاند. اینان نقش ّفعال پارهای از زنان مثل »شیرین« را در برهههایی از زمان استثنا میدانند. دیدگاه دوم معتقد است که اگرچه زنان به طور مستقیم در مناسبات جامعهی ایران نقش مستقیم نداشتهاند؛ بلکه آنان به طریق غیر مستقیم، همیشه بر مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به طور جدّی اثرگذار بودهاند. بنابراین، حضورشان به طور غیرمستقیم در شعر کلاسیک ایران، بسیار جدی بوده است.
یکی از نقشهایی که زنان در اشعار ایرانی داشتهاند، نقش معشوقه بوده و معشوق شاعر ایرانی چه وجود خارجی داشته و چه نداشته؛ چون قدم در بساط بیآلایش غزل گذاشته، فارغ از ویژگیهای جنسی خود، چنان هیئت قدسی و مینوی به خود گرفته که توجّه شاعر را چون پرستندهای ستایشگر، به خود جلب نموده است. - مظفری، - 134 :1383 در واقع زن مطرح در شعر غنایی، در اصل یک ایزد بانو است. پس در توصیف او زبان شعر، استعاری و تصویری است؛ یعنی از انواع تشبیه و مجاز و استعاره استفاده شده است و میتوان این استعارهها را تأویل به حقیقت کرد؛ زیرا در واقع این استعارهها، همان صفات جادویی و اساطیری ایزد بانوان را به عنوان یک الگوی نخستین مطرح میکنند. - شمیسا، - 125 :1373
در شعر کلاسیک عرفانی، اگرچه زن حضور قابل توجّه فیزیکی ندارد و ساخته و پرداخته زمان و ذهن شاعر است؛ اما همواره از او به عنوان نماد جمال و جلوهی جمالی حضرت دوست یاد میشود - اکبری، پایگاه رسمی اینترنتی پرتال جامع علوم انسانی - و شاعر در وصفُّعلو او و آرزوی تقرب به درگاه او سخن میگوید و همین معشوق است که عارفان از آن، به معبود و خدا تعبیر میکنند. - همان: - 126 و اما دربارهی رابیندرانات تاگور 1861-1941 - م - شاعر، نویسنده، موسیقیدان، ترانه سرا و فیلسوف هندی گفتنی است که خانوادهی وی از »برهمنان« بوده و شخص وی بهُ»اپانیشادها« و »دیوان حافظ« علاقهی فراوان داشته است. - مشهور، - 144 :1388
دیدگاههای تاگور نسبت به زن و موضوع زنانگی، آنقدر برجسته و بارز است که در اینباره آمده است: »طبیعت وجود تاگور از جنبهی زنانهی بسیار قوی برخوردار است، او مظهر پندار آرداناریشوار - Ardahanarishwar - است. تصویری در اسطورههای هندو، نیمه خدا و نیمه الهه - شیوا پارواتی - که نماد موجودی آرمانی بوده است و در او خصوصیات مردانه و زنانه با هم تلفیق شدهاند تا او را تکامل بخشند. زنانگی، حس شهودی و ذکاوت تاگور، او را دانای کل ذهن یک زن کرده است.« - تاگور، :1386 پیشگفتار: - 17 در فلسفهی هند، انسان جایگاه رفیعی دارد، او ناخدای کشتی وجود خویش است و مسئول