بخشی از مقاله

چکیده

امیر نظامالدین علیشیر نوایی 17 - رمضان 844 ه.ق. - از ترکان فارسی گوست که نیاکانش همه در خدمت تیمور و جانشینان او بودند. در شعر ترکی تخلّص او نوایی و در دیوان فارسی که قریب شش هزار بیت است، تخلّصش فانی است. امیر علیشیر شیفته و فریفته خواجه شمس الدین محمد حافظ است و در مکتب عرفانی و ادبی او سیر میکرده و به همین لحاظ بیشتر غزلیات او به تتبع و استقبال از غزلیات خواجه سروده شده است.

این جستار به شیوهاي توصیفی و تحلیلی مبتنی بر شگرد تحلیل بینامتنی است که به تاٴثر آشکار و پنهان متن با متون قبلاً نوشته شده میپردازد و معتقد است هیچ اثري نمیتواند بدون گفتگو با گذشته خویش سر برآورد و آنچه از اثر گوینده بر میآید تنها آواز خود او نیست بلکه برگرفته و متاٴثّر از پیشینیان است. این مقاله به بررسی تاٴثیرپذیري غزلیات امیر علیشیر نوایی در لایههاي فکري، ادبی و زبانی از اشعار حافظ میپردازد و نتایج نشان میدهد که امیر در اثر مطالعه آثار حافظ اغلب تشبیهات و استعارات، اصطلاحات و کنایات و مضامین خواجه را در آثار خود منعکس ساخته و استادانه به کاربردهاست.

مقدمه

بینامتنیت1 به تأثّرآشکار و نهان متن با متن یا متون قبلاً نوشته شده میپردازد و معتقد است که هیچ اثري نمیتواند بدون گفتگو با گذشته خویش سر برآورد لذا همواره بین گذشته، حال و آینده یک فرهنگ پیوندي معنادار بر قرار است. بینامتنیت اصطلاحی حاکی از سرشت مکالمهاي زبان است متن ادبی دیگر نه موجود یکتا و خودآیین، بلکه حاصل مجموعهاي از رمزگان، سخنان و متنهاي از پیش موجود انگاشته میشود

اصطلاح بینامتنیت نخست بار در زبان فرانسه ودر آثار اولیه ژولیا کریستوا که به شرح آثار باختین پرداخته بود، از اواسط تا اواخر دهه شصت مطرح شد.

کریستوا همانند صورت گرایان روسی معتقد است که در زبان ادبی- چه در سویه گفتاري چه در سویه نوشتاري-شاعر از قواعد دستور زبان ومعنا شناسیک فراتر میرود و به این ترتیب سویه دو گانهاي را پیدا میکند یعنی از یک سو وابسته به قوانین زبان روزمرّه میشود و از سویی دیگر در شکستن قوانین روزمرّه به وجود میآید. بنابر این متنی بیگانه وارد متن میشود و متن از تک معنایی رهایی مییابد در واقع پذیرش چند معنایی بودن متن باید از راه نسبتهاي بینامتنی تبیین شود. 

افزون بر کریستوا، منتقدان دیگري همچون باختین، هارولد بلوم، ژرارژنت، رولان بارت-هر چند با معنایی- متفاوت بر اهمیت بینامتنیت تأکید کردهاند.

گراهام آلن معتقد است که باختین مؤلّفی نیست که انگاشتی از بینامتنیت را بتوان از دل آثارش بیرون کشید. او خود از نظریه پردازان بینامتنیت است.

براي درك بهتر مفهوم بینامتنیت باید به سراغ آرا و افکار میخائیل باختین رفت باختین به جاي واژه – بینامتنیت از منطق گفتگویی استفاده کرده است. بارت نظریه بینامتنی را به چالش کشیدن پنداشتهاي دیر پا در باب نقش مؤلّف در ایجاد معنا و نفس ماهیت معناي ادبی به کار میگیرد. از نظر بارت، معناي ادبی هرگز نمیتواند توسط خواننده به طور کامل تثبیت میشود، زیرا سرشت بینامتنی اثر ادبی همواره خوانندگان را به مناسبات متنی تازهیی رهنمون خواهد شد. بنابراین مؤلّفان را نمیتوان مسؤول معناهاي متعددي دانست که خوانندگان میتوانند در متون ادبی کشف کنند.

بینامتنیت از نظر بلوم زاده »اضطراب تأثیر پذیري«است. این اضطراب این سنگ بناي بر داشت بلوم از نوشتار ادبی و خوانش انتقادي، نه تنها معطوف به ناتوانی در اجتناب از آن چیزي است که بارت »از پیش نوشتهها و پیش خواندهها «مینامد، بلکه متوجه امتناع نویسندگان وخوانندگان از پذیرش این وضعیت است.

ژرارژنت ضمن مطرح ساختن فزون متن، یعنی جنبههاي متعالی سخن، شیوههاي گوناگون بیان و آن عناصر ادبی که اثري متمایز و متفاوت از دیگر آثار میکند، به مسأله بینامتنی هم اشاره میکند. 

به طور کلّی ژنت مناسبات پنهان وآشکار بین متون را به عنوان فرامتنیت یاد میکند وآن را به پنج دسته بینامتنیت، ورامتنیت1، سرمتنیت2، پیرامتنیت3، زبرمتنیت 4تقسیم میکند.

آنچه در این بین مهم است وجود مناسبات بین متون و وقوف بر دانشی به نام دانش بینامتنی است. توجه به مناسبات بینامتنی از دیرینهترینایام در ادبیات جهان مورد توجه بوده است و طبیعی است پیشینیان ما نیز از آن غافل نبودهاند و با پیش کشیدن مسائلی همانند توارد، انتحال، سلخ، الهام به نوعی به این مناسبات نظر داشتهاند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید