بخشی از مقاله

چکیده

سالانه صدها هزار نفر در تصادفات جاده اي در سراسر جهان کشته و زخمی می شوند. این یک فاجعه انسانی است و جامعه بشري در فکر کاهش این درد بوده و نیازمند تعیین ساختاریی براي فرهنگ ایمنی ترافیک می باشد که از جمله عوامل توسعه پایدار می باشد. بنابراین، سرمایه گذاري هاي قابل توجهی به سمت استراتژي هایی براي کاهش تصادفات شده است. فرهنگ ایمنی ترافیک یک مفهوم نسبتا جدید است. هم اکنون اتفاق نظر کمی درمورد ماهیت مفهوم وجود دارد ویا حتی چگونه تعریف کردن آن. تعریف اولیه معمولا روي مشکلات ویژه ایمنی جاده تمرکز داشته و تاثیر ی ک فرهنگ ایمنی ترافیک قوي را پیش بینی می کند. ادبیات امروزه تمایل زیادي به اینکه چگونه فرهنگ ایمنی ترافیک ممکنه تشکیل بشه دارد. با این حال بدون فهمیدن فرهنگ ایمنی ترافیک بحث در مورد تغییر مفهوم بیهوده است. بررسی مفهوم سازي مختلف و تعریف فرهنگ ایمنی سازمانی شده یک چارچوب نظري اولیه اي را براي فرهنگ ایمنی ترافیک فراهم می کند. دو رفتار خطرناك رانندگی در کشور استرالیا براي نشان دادن چگونگی عوامل کلیدي در این چارچوب می تواند به درك و بهبود نتایج ایمنی جاده مورد استفاده قرار گیرند. وهمچنین بیان این واقعیت که رفتار راننده عامل اصلی تصادفات است می پردازیم.

کلید واژه: فرهنگ، ایمنی، ترافیک، تصادفات، توسعه پایدار

-1 مقدمه

تصادفات جاده اي به عنوان یک "بیماري همه گیر پنهان" توجه افراد کمی را به عنوان یک موضوع سلامت عمومی به خود جلب کرده است درحالی شکل گیري آن یک تهدید بزرگ براي بهداشت عمومی جهانی است. تکرار این تصادفات بخصوص در کشورهایی با سطح درآمد کم و متوسط یک نگرانی منحصربه فرد است، که در آن تعداد تصادفات به دلیل فعالیت هاي موتوري براي افزایش رفاه درحال افزایش است. به خوبی به اثبات رسیده است که عوامل انسانی، مانند نگرش و درك خطر، ممکن است مربوط به رفتار خطرناك راننده و درگیر شدن در تصادفات به ویژه در کشورهایی با درآمد بالا باشد.[8] همه ما می دانیم به دلیل صدمات ناشی از تصادف، زندگی افراد دچار آسیب می شود و از بین می رود، پس آن یک مسئله مهم سلامت عمومی براي جامعه است. استراتژي هاي ایمنی سنتی ما - که اغلب به آموزش و پرورش، مهندسی، و اجرا اشاره دارد -  اذعان کننده این واقعیت است که رفتار ر    اننده عامل اصلی تصادفات است. در این زمینه، تاثیر استراتژي رفتار راننده را از دیدگاه روانی اجتماعی موردبررسی قرار می دهیم:

اول، راننده ممکن است مهارت و تجربه لازم براي شناخت محدودیتها و یا پاسخ مناسب به آن را نداشته باشد. استراتژي تحصیلات راننده براي رسیدگی به این دلیل است. به طور خاص تحصیلات درباره قوانین راهنمایی رانندگی و آموزش در تشخیص خطر براي شناختن این محدودیتها لازم است. دوم، رانندگان اغلب از اطلاعات قرار داده شده در محیط فیزیکی براي هدایت رفتار خود استفاده میکنند. این شامل بازخورد وسیله نقلیه براي تعامل با ویژگی هاي فیزیکی جاده است. چنین بازخوردهایی - اغلب ناخودآگاه - توسط راننده براي تنظیم رفتار خود ایجاد می شود. مهندسی استراتژي تضمین می کند که طراحی فیزیکی جاده رفتاري ایمن فراهم می کند. به عنوان مثال، برجستگی هاي سرعت، یک روش مهندسی را نشان می دهد تا بازخورد فیزیکی ایجاد کنند و آن مستلزم سرعت کندتر است. به طور مشابه، فلش و علامت گذاري شانه روي خطوط، ارائه نشانه بصري است، که درکی از سرعت بالا را ایجاد می کند، در نتیجه به رانندگان کم کردن سرعت را القا میکند.[9]

ادوارد تایلور 1917-1832 -   - ، به طور کلی فرهنگ را مجموعه پیچیده اي از دانش ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادت و هر چه که فرد به عنوان عضوي از جامعه، از جامعه خویش فرا میگیرد، تعریف می کند. به تعبیر دقیق تر فرهنگ - ترافیک - عبارت است از »مجموعه به هم پیوسته و نسبتاً پایداري از شیوه هاي تفکر، احساس، عمل و بودن - در عنصر ترافیکی - است که کم و بیش میان بخش قابل ملاحظه اي از افراد جامعه - راننده ها، مسافران، افراد شاغل در حوزه ترافیک، پلیس و ... - مشترك است؛ و از سوي جامعه فرا گرفته می شود، و به دو شیوه عینی و نمادین بکار می رود تا این اشخاص را به یک جمع خاص و متمایز از دیگران بدل سازد« - روشه 1367، ص [1]. - 123 مفهوم فرهنگ ایمنی ترافیک یک اولویتی براي تحقیقات در ایالت متحده شناخته شده بود. اگرچه مفهوم فرهنگ روي رانندگی تأثیرگذار بود، اما توجه علمی چندانی به فرهنگ ایمنی ترافیک نشده بود و علیرغم اینکه فرهنگ ایمنی یک مفهوم رایج در ایمنی سازمانی بود، اما کاربرد آن براي ایمنی ترافیک جدید بود و همچنان در مورد ماهیت و محتواي فرهنگ ایمنی ترافیک اتفاقنظري وجود نداشت.

میان فرهنگ ترافیک و فرهنگ سازمانی چه میزان اختلاف ممکن است وجود داشته است و - 2 - فرهنگ ایمنی ترافیک از چه عوامل و یا مؤلفه هایی تشکیل شده است و -  3 - فرهنگ ایمنی ترافیک تا چه اندازه تغییر می کند، همچنان مجهول است. از آنجا که فرهنگ براي ایمنی ترافیک مفید است، بررسی موضوعات مذکور حائز اهمیت میباشد. شیوهي تعریف فرهنگ ایمنی ترافیک توسط جامعه ایمنی ترافیک به صورت " مجموعه اقداماتی است که براي کاهش مرگ و میر، جراحات، و زوال دارائی بکار می-رود" است. بنابراین مشارکت در مباحث علمی پیرامون ماهیت فرهنگ ایمنی ترافیک به منظور بهرهمندي از طرح هاي ایمنی جاده هاي آینده مهم است.[7]

-2 فرهنگ ایمنی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ

فرهنگ ایمنی ترافیک مفهومی است که به تازگی شکل گرفته و لذا مطالعه آن براي یادگیري در زمینه فرهنگ سازمانی لازم است. فرهنگ ایمنی اولین بار پس از گزارش سانحه نیروگاه اتمی در چرنوبیل در سال 1986، توسط شوراي بین المللی ایمنی اتمی - INSAG - شناسایی شد. به گزارش INSAG ، نبود فرهنگ ایمنی در سراسر جهان و در نیروگاه چرنوبیل در کنار سایر عوامل تأثیرگذار، منجر به بروز این واقعه شد. پنج سال بعد INSAG براي فرهنگ ایمنی سازمانی این تعریف را ارائه کرد: "فرهنگ ایمنی مجموعه اي از ویژگی ها و نگرشهاي موجود در سازمانها و افراد است که مطابق با آن، مسائل مرتبط با ایمنی نیروگاه هسته اي بر حسب اولویت مورد توجه قرار خواهد گرفتعلی رغم نبود فرهنگ سازمانی، دلیل اصلی این حادثه فقدان فرهنگ سازمانی معرفی شده بود، پسزمینه هاي علمی اندکی براي این مفهوم وجود داشت.

بنابراین محققین شروع به بررسی فرهنگ سازمانی ، نحوهي اندازهگیري آن و چگونگی استفاده از آن در مواقع ممکن براي بهبود ایمنی پرداختند. با وجود تحقیقات زیاد در این زمینه، تنها یک تعریف براي فرهنگ سازمانی بدست آمد که بطور گسترده پذیرفته شده بود. این باعث شد بسیاري از محققین به تعریف دوباره فرهنگ  سازمانی که مرتبط با حیطه علایق شان باشد، بپردازد. در نتیجه، تعدادي عوامل مرتبط با فرهنگ سازمانی در ادبیات شناسایی شدند از جمله سیستم هاي مدیریت سازمانی، سیاست ها و روش ها، طراحی شغل، فشار کار، آموزش، مشارکت کارکنان در تصمیم گیري و درك و نگرش در محیط کار. نوستاد دو روش معمول را براي فرهنگ سازمانی مورد بحث قرار داد: روش هاي تفسیري2 وکارکردگرا.3 مفهوم فرهنگ سازمانی در روش تفسیري، الگوهاي مشترکی از معانی است که ایمنی را تحت تأثیر قرار می دهد. این رویکرد، از استفاده از تحقیقات کیفی براي درك علل نهفته فرهنگی در رفتار حمایت میکند. این مفاهیم فرهنگی، اشتراکی از باورها، نگرشها و ارزشهاست که ممکن است به مفاهیم گسترده اي مانند احتمال حوادث - مثلا اعتقاد به سرنوشت یا انکار آن - و ارزش نهادن به تجربه شخصی، بیش از وقایع گزارش شده، جهت دهد.  گلندون معتقد است که ادبیات بسیار کمی وجود دارد که هر دو این روش را براي مطالعه فرهنگ سازمانی استفاده کند. روش کارکردگرا رویکردي غالب در عمل و پژوهش فرهنگ سازمانی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید